از آهنگ پاپ تا آهنگ ناب

ورزشکاران

ورزشکاران

محمدعلی کلی: کاسیوس مارسلوس کلی در سال ۱۹۴۲ در لیوزویل ایالت کنتاکی به دنیا آمد. او به ورزش بوکس روی آورد و در آن مدال‌های طلایی زیادی را تصاحب نمود. در سال ۱۹۶۰ مدال طلای المپیک را در وزن نیمه سنگین بر گردن آویخت و پس از آن سه‌بار قهرمان سنگین وزن جهان در بکس شد. در شناسنامه ورزشی او ۵۶ پیروزی و تنها پنج شکست وجود دارد. در سال ۱۹۶۳ مسلمان شد و به گروه امت اسلام پیوست و نامش را به محمدعلی تغییر داد. پس از مدتی با اصولی از مبادی این گروه تعارضی در درون خود یافت و آن جدا شد و به مطالعۀ عبادت و سلوک در اسلام پرداخت. در سال ۱۹۶۷ از رفتن به خدمت سربازی و جنگ در ویتنام امتناع ورزید زیرا او خود را یک دعوتگر اسلامی می‌دانست، از این‌رو مورد اذیت و آزار قرار گرفت و به مدت سه سال و نیم لقب قهرمان بکس سنگین وزن جهان او به حالت تعلیق درآمد تا این‌که او توانست با بازگشت به رینگ و شکست جورج فورمن در سال ۱۹۷۴ این لقب را دوباره از آن خود نماید. بعد از کناره‌گیری از ورزش به بیماری پارکینسون مبتلا گشت و از آن پس اوقات خود را صرف اعمال خیر نموده است و تاکنون میلیون‌ها دلار به جمعیت‌های خیریه کمک نموده است، و زندگی خود را وقف آموزش مبادی اسلام نموده است. فیلم‌هایی از زندگی این ورزشکار پرآوازۀ جهان ساخته شده است، از جمله می‌توان «وقتی که سلطان بودیم» ساختۀ ریدر کینگ و «علی» ساخته حیرت‌انگیز (مایکل مان) اشاره کرد. محمدعلی کلی از جنجالی‌ترین ورزشکاران تاریخ است که رقابت‌های او همیشه از حساسیت ویژه‌ای برخوردار بوده، مسابقات بوکس محمدعلی کلی با جوفریزر و جورج فورمن از شاخص‌ترین دیدارهای بوکس در تاریخ ورزش جهان است. او می‌گوید: لحظات زیبایی در زندگی داشته‌ام اما زیباترین لحظه زمانی بود که در هنگام مناسک حج بالای کوه عرفات بودم. در آن‌جا تمام مردم از شاهان و سران کشورها گرفته تا افراد عادی با رنگ‌ها و نژادهای مختلف همگی از خداوند طلب مغفرت می‌نمودند. تاکنون چنین منظرۀ جالبی را ندیده‌ام.

کریم عبدالجبار: بسکتبالیست مشهور آمریکایی که نام پیشین او فردینالند لویس سیندور بود و در سال ۱۹۷۱ به دین اسلام گروید. او یکی از پنجاه بسکتبالیست مشهور در تاریخ آمریکا به حساب می‌آید. او پس از مطالعۀ قرآن مسلمان شد و در سال ۱۹۷۳ به کشورهای لیبی و عربستان سعودی سفر نمود تا با زبان عربی نیز آشنا شود و فهم بیشتری از اسلام پیدا کند. او معتقد است که اسلام می‌تواند تمام نیازهای یک ورزشکار آمریکایی را برآورده نماید و مخالفتی با ورزش ندارد.

رونی اوسولیون: او که ۲۷ ساله و قهرمان اسنوکر (بیلیارد) جهان در سال ۲۰۰۱ می‌باشد و در یک خانوادۀ کاتولیک به دنیا آمده است، در مرکز فرهنگی اسلامی در ریجنت پارک لندن به دین اسلام گروید. پدر او به خاطر قتل در سال ۱۹۹۱ به حبس ابد محکوم شده است، و مادرش ماریا نیز در سال ۱۹۹۵ به علت رسوایی مربوط به تصاویر مستهجن خانوادگی به زندان محکوم شده است. رونی دچار ناراحتی ‌روانی و افسردگی شد اما دوست مسلمان او به او توصیه نمود که دربارۀ اسلام مطالعه کند و این مطالعه سرانجام باعث شد که رونی به اسلام گرایش پیدا کند. مادر او می‌گوید که شاهزاده نسیم حمد قهرمان سبک‌وزن بوکس جهان در گرویدن پسرش به اسلام تأثیر داشته است و او را به واعظ مسلمان آمریکایی، خالد یاسین، معرفی نموده است. بنا به گفتۀ مادرش از زمانی که وی به دین اسلام روی آورده، عادت‌های ناپسند خود را ترک نموده و با آرامش بیشتری نسبت به قبل زندگی می‌کند. رونی با مشکلات خانوادگی زیادی دست و پنجه نرم کرد و سرانجام پس از آشنا شدن با اسلام آرامش فکری خود را در آن یافت.

نیکلاس آنلکا، فوتبالیست / او در تیم‌های باشگاهی در انگلستان و فرانسه بازی کرده است. آشنا شدن با جامعۀ اسلامی اروپا و نشست و برخاست با مسلمانان، آنلکا را به تحقیق دربارۀ اسلام تشویق نمود. او از مراکز اسلامی در غرب دیدار نمود و از جمله به مدرسۀ اسلامی لندن که یوسف اسلام آن را تأسیس نموده است، رفت و با حقیقت اسلام آشنا شد و سرانجام در سال ۲۰۰۴ در امارات متحدۀ عربی در مسجد الوصل شهر دوبی در حضور دو مفتی شهادتین را بر زبان آورد به دین اسلام گروید، و نام خود را به برات تغییر داد. پس از مسلمان شدن شهر مقدس مکه را زیارت نمود. او قصد دارد قراردادش را با تیم منچسترسیتی به هم بزند و به یک تیم اماراتی بپیوندد.

جان مارشال هنشاو / او در خانواده‌ای مسیحی اما آزاداندیش و بدون تعصب در ددهام به دنیا آمد. پدر او وکیل و معلم یک مدرسۀ خصوصی بود. در سال ۱۹۹۲ او را به مدرسۀ سینت مارک در ساوث بورو که قدمتش ۱۳۸ ساله داشت، فرستادند. هنگامی که چهارده سال داشت یکی از بهترین دانش‌آموزان این مدرسه بود اما تا حدودی خجالتی و سربه‌زیر بود. کسی گمان نمی‌کرد که در چنین مدرسه‌ای که کاملاً جوی مسیحی داشت، جان مارشال نوجوان به دینی دیگر غیر از مسیحیت فکر کند و گرویدن به دینی مانند اسلام برای دانش‌آموزان چنین مدرسه‌ای امری بسیار غیرعادی بود. او در آن مدرسه با یک دانش‌آموز هندی که متولد کنیا بود، آشنا شد و پس از مدتی با او صمیمی شد. آن دانش‌آموز مسلمان بود و رفتارش باعث علاقه‌مند شدن جان مارشال به او شد. هنگامی که آن دو با هم بودند، دانش‌آموزان دیگر پیش آن‌ها می‌آمدند و دربارۀ دین هم‌کلاسی مسلمان خود صحبت می‌کردند. اصول اساسی این دین و به ویژه تأکید بسیار زیاد آن به یکتاپرستی باعث جذب شدن جان مارشال به این دین شد. او تصمیم گرفت که از رفتار دوست خود الگو بگیرد. از سیگار کشیدن و نوشیدن مشروبات الکلی به شدت پرهیز می‌کرد و از مخالطت با دختران اجتناب می‌ورزید. روزی از روزها حکیم اولاجوان بسکتبالیست به مدرسۀ آن‌ها آمد و از تجربۀ زندگی خود به عنوان یک مسلمان با آنان بحث نمود. جان به این فکر افتاد که برای اولین‌بار نماز خواندن به شیوۀ مسلمانان را همراه با ستارۀ بسکتبال تجربه نماید. در همان زمان دو نفر از دوستان دوست هندی جان نیز که در بوستون بودند، به دین اسلام علاقه‌مند شدند. در اواخر هفتۀ یک روز بهاری این چهار دوست تصمیم گرفتند که از یک مسجد در نیویورک دیدن کنند. پس از بازگشت از مسجد در یکی از رشته مغازه‌های مکدونالد پس از طهارت و وضو در محل پارکینگ ماشین‌های مغازه این چهار نفر با هم به شیوۀ اسلامی نماز خواندند. این اولین تجربۀ جان از نماز خواندن در انظار عمومی بود. به نظر او مطالب اسلام تا حدی همان مطالبی است که در کلیساها گفته می‌شد اما اسلام با جدیت بیشتری آن را ارائه داده بود. مسیحیت به روز آخرت ایمان دارد اما اسلام با جزئیات بیشتری روز قیامت و حساب و کتاب را بیان کرده است. علاوه بر این‌ها روح توحید در اسلام که کاملاً با مسیحیت متفاوت بود، باعث بیدار شدن فطرت جان گردید و در سن ۱۵ سالگی بعد از مسلمان شدن دو نفر از دوستان صمیمی جان، او نیز به دین اسلام گروید. خانوادۀ جان در مقابل مسلمان شدن او واکنش زیادی نشان ندادند و به عقیدۀ او احترام گذاشتند. از آن پس صمیمیت بین آن چهار نفر روزبه‌روز بیشتر شد و تقریباً هر روز با هم در تماس بودند و این در حالی بود که در تعطیلات مدرسه، سه نفر از آن‌ها در بوستون بودند و نفر چهارم در کلرادو زندگی می‌کرد. یکی از آن‌ها که نامش را به نورالدین تغییر داده بود، روزهای جمعه با جان مارشال که او نیز خود را جان محبوب می‌نامید، به نماز جمعه می‌رفتند. نورالدین اکنون در قاهره زندگی می‌کند و با زنی مصری ازدواج نموده است و به مطالعۀ عربی مشغول است. دوست دیگر جان در نورث شور زندگی می‌کند و با یک دختر بنگلادشی ازدواج کرده است. این دو زوج جوان چنان به جدا بودن دو جنس زن و مرد باور دارند که جان تاکنون اسم زن دوستش را نمی‌داند. جان هنشاو که مدتی عضو تیم فوتبال آمریکایی مدرسه بود، اکنون بعد از مسلمان شدن لباس اسلامی به تن می‌کند. او دشداشۀ بلندی به تن می‌کند و کلاهی بر سر می‌گذارد و ریش بلند و قرمزرنگی گذاشته است، و با این شمایل به شهرهای زیادی سفر نموده است و البته مسلمانان به عنوان یک برادر دینی در همه‌جا از او استقبال شایانی نموده‌اند. او به تمام تعالیم دین اسلام پایبند است و اکنون که ۲۵ ساله است همراه با جماعت تبلیغی گروهی که در سال ۱۹۲۷ در هند برای تبلیغ اسلام تأسیس شد، همکاری می‌کند. او می‌گوید که بسیار تحت تأثیر این گروه قرار گرفته است و هنگامی که در دانشگاه بوده است همراه با این گروه به نیوانگلند، میدوست، انگلستان، هندوستان و پاکستان سفر نموده است. او سال گذشته از پینسیلوانیا تا کارولینای شمالی را برای تبلیغ اسلام درنوردید. او با اعضای خانواده رابطۀ نزدیک و دوستانه دارد و اگرچه با زنان مخالطت نمی‌کند اما اگر زنی از دوستان و خویشان خانواده به منزل آن‌ها بیاید، با احترام زیاد با او رفتار خواهد کرد و به سخنان او گوش می‌دهد. تنها عمل او که خانواده را عصبانی می‌کند، طرز رفتار او با سگ خانواده است. او اجازه نمی‌دهد که سگ به او نزدیک شود و آن را نجس می‌داند. خانواده نسبت به مسلمان شدن جان بی‌تفاوت است و حتی از این فرصت استفاده کرده و هنگام سفر جان به کشورهای اسلامی او را همراهی می‌کنند. پس از واقعۀ ۱۱ سپتامبر و دستگیری جان واکر لیند به اتهام عضویت در گروه طالبان در افغانستان، والدین جان هنشاو بسیار نگران جان فرزند خود شدند. جان واکر نیز پس از مسلمان شدن مدتی با جماعت تبلیغی فعالیت نموده و پس از رفتن به پاکستان از آنان جدا شده و به صفوف طالبان پیوسته بود. در زمان واقعۀ ۱۱ سپتامبر جان هنشاو در پاکستان بود. جان اصول‌گرایی را به معنی خشونت نمی‌داند و می‌گوید: اصول‌گرایی یعنی بازگشت به اصول اولیۀ دین اسلام که با فطرت بشری سازگار است. او مدتی در مصر به تحصیلات دانشگاهی مشغول بوده است. پس از بازگشت از مصر در یک مؤسسۀ اسلامی در آمریکا به تعلیم کودکان مسلمان مشغول شد. او اوقات فراغت خود را به بسکتبال و برنامه‌های تفریحی که از طرف مسجد محلی اجرا می‌شود، اختصاص داده و بیشتر اوقات با تلفن همراهش با دوستان مسلمانش در داخل و خارج آمریکا در تماس است. اگرچه او خود هنوز ازدواج نکرده است، اما عقیده دارد که بهتر است جوانان در بیست‌سالگی ازدواج کنند. او اکنون در یک مؤسسۀ آموزشی در امارات عربی متحده به آموزش کودکان و نوجوانان مشغول است و از این‌که به آرامش رسیده و دارای شغل است، خوشحال است و درصدد است که با یک دختر مسلمان از خانواده‌ای متدین ازدواج کند.

ورزشکاران دیگری نیز به دین اسلام گرویده‌اند که در این‌جا مجالی برای ذکر سرگذشت آنان نیست مانند: حمدان کریس ایبانک مشت‌زن بریتانیایی که در سال ۱۹۹۷ پس از سه سال مطالعۀ قرآن مسلمان شد و محمد عبدالرؤوف (کریس جاکسون) ورزشکار آمریکایی که در سال ۱۹۹۹ آشکارا اعلان نمود که به دین اسلام گرویده و به علت عدم ادای احترام به سرود ملی و پرچم آمریکا عضویتش در اتحادیه ورزشکاران آمریکایی به حال تعلیق درآمد، و مایک تایسون بوکسور مشهور آمریکایی که در افتتاحیه مسابقات بوکس در چچن در تاریخ ۲۵/۶/۱۳۸۴ هـ. ش اعلام نمود که برای تمام مسلمانان جهان مشت می‌زند.