علم و دانش سلمان س
علم یکی از نعمتهای خداوند کریم است که برای به دست آوردن آن باید کوشش فراوان شود.
در فضیلت علم همین بس که سبب آشنایی با منعم حقیقی (خداوند أ) بوده و نیز راهی به سوی ایمان به خدای یکتاست. علم مهمترین سلاح در مقابل وساوس شیطان و اولین سبب از اسباب ثبات و پایداری انسان در دنیا و آخرت است. ارزش انسان به دانش اوست. دانشی که به خاطر رضای خداوند متعال، به آن عمل شود. بنابراین، انسان بدون علم هیچ ارزشی ندارد و علم نیز بدون عمل خالصانه، فاقد ارزش است [۹].
هرکس به علم خود جامهی عمل بپوشاند، خداوند متعال دروازههای علم و معرفت را بر او باز نموده و حقیقت هر چیز را به او الهام خواهد کرد.
به همین خاطر، در دین اسلام بر کسب علم و دانش بسیار تأکید شده است و به اهل علم و دانش، ارزش و منزلت والایی داده شده است. سلمان س از لحاظ علم و دانش در میان یاران گرامی رسولالله ص از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و از جملهی دانشمندانی به شمار میرفت که از کتب آسمانی پیشین و ادیان سابق مطلق بود.
مفسّر نامدار قرآن کریم، امام قتاده (رحمه الله)، در تفسیر آیهی مبارکهی:
﴿قُلۡ كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡ وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِ﴾ [الرعد: ۴۳].
«ای محمد! به آنهایی که میگویند: تو فرستادهی بر حق خدا نیستی، بگو: کافی است میان من و شما، خداوند متعال و کسی که به کتاب (قرآن یا کتب آسمانی پیشین مانند تورات و انجیل) آگاهی دارد، گواه شود».
این چنین فرموده است: از جمله آگاهان به کتب آسمانی عبدالله بن سلام، سلمان فارسی و تمیم الداری میباشند.
و از سفر طولانی سلمان س و استادهای مختلفی که داشته است، معلوم میشود که او از علوم پیشینیان اطلاعات و معلومات وسیعی فرا گرفته، و بعد از مسلمان شدنش هم یکی از یاران نزدیک پیامبر ص و از خدمتگزاران مخلص او بوده، که باز هم از آن دریای علم و معرفت و چشمهی فرهنگ و ادب، کسب فیض نموده است.
در روایت آمده که از حضرت علی س خواستند تا از سلمان سخن بگوید، ایشان چنین فرمودند: «او در میان ما، مانند لقمان حکیم است و از اهل بیت ما به شمار میرود. وی علوم اول و آخر را کسب نموده و دریایی است که هیچگاه آب آن کم نخواهد شد و کسی هم به ته آن، نخواهد رسید» [۱۰].
سلمان س علاوه بر این که به علم خود عمل میکرد، دوستان و آشنایانش را نیز به خیر و تقوای الهی و روش صحیح عبادت و اصول زندگی، سفارش و دعوت میکرد.
امام بخاری از وهب بن عبدالله روایت کرده که بعد از آن که پیامبر ص میان سلمان و ابوالدرداء عقد اخوّت و برادری بست، روزی سلمان به خانهی ابودرداء رفت و دید که امالدرداء لباس کهنه پوشیده است، لذا سبب آن را از امالدرداء پرسید. امالدرداء گفت: برادرت ابوالدرداء نیازی به زن ندارد؛ زیرا شبها را با عبادت سپری میکند و روزها را روزه میگیرد. در آن هنگام ابوالدرداء وارد شد. پس از خوشآمدگویی به سلمان، طعامی را برای او آورد و گفت: بفرما بخور که من روزهام.
سلمان گفت: تا زمانی که روزهات را افطار نکنی و با من غذا نخوری، لب به غذا نخواهم زد. ابوالدرداء مجبور شد افطار نماید و همراه سلمان غذا بخورد.
چون شب شد، ابوالدرداء س خواست که از اول شب به قیاماللیل مشغول شود، اما سلمان به وی اجازه نداد. ابوالدرداء اندکی خوابید و باز هم برخاست. سلمان دوباره به او اجازه نداد و گفت: بخواب! هنوز فرصت هست. چون آخر شب شد، سلمان س گفت: اکنون برخیز تا با هم نماز تهّجد بخوانیم. سپس به او گفت: ای ابوالدرداء! همانا خداوند بر تو حقّی دارد و نَفْس تو نیز بر تو حقّی دارد. همچنین خانوادهات بر تو حقّی دارند، پس بکوش تا حقّ هر کدام را ادا کنی. ابوالدرداء این موضوع را برای حضرت رسول تعریف کرد. آن حضرت فرمودند: سلمان راست گفته است، وی عالم است.
در روایتی دیگر نیز چنین آمده که سلمان صبح یک روز جمعه به دیدار ابوالدرداء رفت، اما او خواب بود، چون علت خواب او را پرسید، گفتند: او شبهای جمعه به عبادت برمیخیزد و روزهای جمعه نیز روزه میگیرد. سلمان از خانوادهی ابوالدرداء خواست تا غذایی آماده کنند. بعد از آن که خوراک آماده شد، ابوالدرداء را از خواب بیدار کرد و او را مجبور کرد که همراهش غذا بخورد.
مدتی بعد وقتی که ابوالدرداء ماجرا را برای پیامبر ص تعریف کرد، آن حضرت به ابوالدرداء فرمودند: سلمان از تو داناتر است، و این جمله را برای تأکید سه بار تکرار کرده و فرمودند: هرگز نباید از میان شبها، تنها شب جمعه را برای قیام اللیل و روز جمعه را به روزه گرفتن اختصاص داد.
ظاهر این دو روایت نشان میدهد که سلمان ابتدا ابوالدرداء را از اختصاص دادن شب و روز جمعه به قیام اللیل و روزه منع کرده، سپس ابوالدرداء تصمیم گرفته که همهی شبها و روزهای هفته به اجرای چنین برنامهای اقدام کند. لذا سلمان وقتی متوجه اشتباه او میشود، وی را از این اشتباهش نیز آگاه میکند. والله اعلم.
نظر فقها دربارهی روایت دوّم:
علمای اسلام فرمودهاند که: اختصاص دادن شب جمعه به قیام اللیل مکروه میباشد، مگر برای آنهایی که کل هفته را ـ به جز روز جمعه ـ صبح تا شب مشغول کارند و شب به خاطر خستگی زیاد تا اذان صبح میخوابند. برای چنین افرادی قیام اللیل شب جمعه کراهت ندارد. همچنین اختصاص دادن روز جمعه نیز به روزه گرفتن مکروه میباشد، مگر این که فرد، یک روز قبل یا یک روز بعد از آن را هم روزه بگیرد. یا این که روز جمعه مصادف باشد با مناسبتی که روزه گرفتن در آن سنّت باشد. نظیر روز عرفه، تاسوعا، عاشورا و غیره. دلیل کراهت آن، حدیثی است بخاری و مسلم از ابوهریره روایت کرده اند با این عبارت: «لَا يَصُومَنَّ أَحَدُكُمْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ إلَّا أَنْ يَصُومَ يَوْمًا قَبْلَهُ أَوْ يَوْمًا بَعْدَهُ» [۱۱]. در روایت دیگری نیز، مسلم از ابوهریره نقل کرده که پیامبر فرمودند: «لَا تَخُصُّوا لَيْلَة الْجُمْعَة بِقِيَامٍ مِنْ بَيْن اللَّيَالِي وَلَا تَخُصُّوا يَوْم الْجُمْعَة بِصِيَامٍ مِنْ بَيْن الْأَيَّام, إِلَّا أَنْ يَكُون فِي صَوْم يَصُومُهُ أَحَدُكُمْ».
***
سلمان س دانشمندی بود که به علم و دانش خود یقین کامل داشت و همیشه آثار ایمان در اعمال و گفتارش آشکار بود. او هیچگاه اعتقاد دینی خود را در مقابل هوای نفس و مصلحت شخصیاش کنار نمیگذاشت.
روزی سلمان، ابوالدرداء را به خواستگاری دختری فرستاد. ابوالدرداء از علم و برتری سلمان و منزلتش نزد پیامبر ص بسیار سخن گفت. اما با این حال آنها معذرت خواسته و گفتند: ما دختر مان را به سلمان نمیدهیم، اما اگر خودت میخواهی موافقت خواهیم کرد. ابوالدرداء بدون تأمل همانجا موافقت خود را اعلام کرد؛ اما بعد پشیمان شد و وقتی که نزد سلمان برگشت از او عذرخواهی نمود، و ماجرا را برایش تعریف کرد. سلمان گفت: من باید از شما معذرت بخواهم زیرا خداوند از روز أزل آن دختر را برای تو قرار داده بود، اما من او را برای خودم میخواستم.
سبحانالله! این بزرگترین دلیل بر وجود ایمان و یقین و مشاهدهی انوار توحیدی است. در چنین مواقعی اگر ایمان بسیار محکمی وجود نداشته باشد و انسان از قدرت خداوند و ارادهی او غافل باشد، مرافعه و مشاجره چنان بالا میگیرد که اگر نتیجه آن قتل و خونریزی نباشد، حدّاقل تا روز قیامت با طرف مقابل قطع رابطه خواهد نمود.
آری! سلمان میدانست که: «أَنَّ مَا أَخْطَأَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَكَ، وَمَا أَصَابَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَكَ». یعنی: «آنچه خداوند نخواهد به تو برسد، ممکن نیست برسد. و آنچه که باید به تو برسد، تحت هر شرایطی به تو خواهد رسید». این ایمان مستحکم او بود که شخصیت او را این چنین عالی ساخته بود.
[۹]
بزرگی سراسر به گفتار نیست
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
(سعدی)
[۱۰] روایات ابونعیم در حلیة الأولیاء ج ۱، ص ۱۸۷.
[۱۱] «هیچ کدام از شما روز جمعه را روزه نگیرد مگر این که یک روز قبل از آن یا یک روز بعد از آن هم روزه باشد».