برخی از فرمایشات گوهربار سلمان س
۱- حفص بن عمروسعدی از عمویش نقل نموده که: سلمان س به شخصی از قبیلهی بنی عبس گفت: برادرم! علم بسیار زیاد است و عمر کوتاه، پس علمی را بیاموز که در امور دینت به آن نیاز داری و عمر خود را در آنچه به آن نیاز نیست، صرف نکن.
۲- از ابیسعید وهبی نقل شده که سلمان س فرمود: مثال انسان مؤمن در دنیا، شخص بیماری است که دکترش بیماری او را تشخیص داده و دارویش را نیز در اختیارش نهاده و همیشه مراقب اوست. هرگاه خواست چیزی بخورد که برایش زیانآور بوده یا علاجش را به تأخیر اندازد، او را از خوردن آن منع میکند تا بیماریش کاملاً شفا یابد.
خداوند متعال فرد مؤمن را در دنیا از بسیاری از چیزهایی که دوست دارد برحذر میدارد اما در مقابل او را بعد از مرگش، به بهشت جاویدان خواهد رساند.
۳- از جریربن عبدالله نقل شده که سلمان س هنگام نصیحتش به او گفت: ای جریر! در دنیا به خاطر خدا فروتن باش، زیرا کسی که در دنیا به خاطر خدا فروتن شود، خداوند متعال او را سربلند و سرافراز خواهد کرد.
ای جریر! آیا میدانی تاریکیهای قیامت از چیست؟ گفتم: خیر! سلمان گفت: از ستمهای مردم نسبت به یکدیگر.
۴- از ابوالبختری نقل شده که سلمان س گفت: مثال دل و بدن انسان، مثال فرد معلولی است که به دوست نابینایش میگوید: من خرماها را میبینم ولی نمیتوانم آنها را بردارم، تو مرا بردار تا برویم آنها را برداریم.
سلمانس با این مثال میخواهد به ما بفهماند که انسان ضمن اراده کردن، باید حرکتی هدفمند نیز داشته باشد. زیرا اراده کردن بدون حرکت و تلاش، سودی ندارد.
۵- قتاده از حضرت سلمان س چنین نقل کرده است: هرگاه پنهانی کار ناشایستهای انجام دادی، بکوش تا مخفیانه کار شایستهای نیز انجام دهی. و هرگاه آشکارا کار بدی انجام دادی، پس بکوش تا آشکارا کار نیکی نیز انجام دهی.
۶- از یحیی بن سعید نقل شده که ابوالدرداء به سلمان نامه نوشت که خود را به سرزمین مقدّس برساند، اما سلمان در جواب او نوشت: هیچ زمینی انسان را مقدّس نمیکند بلکه این عمل است که انسان را مقدّس میکند.
۷- ابی عثمان النهدی از سلمان س نقل نموده که: سه کس مرا به شگفتی میاندازند:
الف ـ کسی که در دنیا آرزوهای دور و دراز دارد در صورتی که مرگ در پی اوست.
ب ـ انسان گناهکاری که خدا او را فراموش نخواهد کرد و حتماً به اعمال او رسیدگی خواهد کرد، در حالی که او غافل و بیخبر هر لحظه در پیگناه دیگری است.
ج ـ کسی که همیشه خوشحال و خندان است، در حالی که نمیداند پروردگار عالمیان از او خشمگین است یا خشنود؟!.
و سه چیز آن قدر مرا اندوهگین میسازند که هرگاه به آنها میاندیشم، به گریه میافتم:
الف ـ جدایی از محمد ص و یارانش.
ب ـ صحنهی هولناک قیامت و عذابهای آن.
ج ـ ایستادن در مقابل خداوند متعال در حالی که نمیدانم به بهشت خواهم رفت یا دوزخ؟
۸- باز ابی عثمان از او نقل نموده است که: هر مسلمانی که مخلصانه و با خضوع و خشوع در مقابل پروردگارش نماز بگزارد، حتما لشکری از فرشتگان به او اقتدا مینمایند.
۹- میمون بن مهران از او چنین نقل کرده است: مردی خدمت سلمان س آمد و خواهش نمود تا او را نصیحت کند.
سلمان س به او گفت: هیچگاه حرف نزن!.
آن مرد گفت: کسی که در میان مردم زندگی کند، نمیتواند حرف نزند.
سلمان گفت: پس اگر خواستی سخنی بگویی، بکوش تا در راه خیر و حقّ صحبت کنی، در غیر این صورت ساکت باش و صحبت نکن.
آن مرد گفت: باز هم مرا نصیحت کن! سلمان س گفت: هیچگاه خشمگین مشو!.
آن مرد گفت: گاهی ناچارم خشمگین شوم.
سلمان گفت: پس اگر خشمگین شدی، مواظب دست و زبان خود باش!.
آن مرد گفت: باز هم مرا نصیحت کن!.
سلمان س گفت: هیچگاه با مردم معاشرت نکن!.
آن مرد گفت: امّا کسی که در میان مردم زندگی میکند، نمیتواند با مردم معاشرت نکند.
سلمان گفت: پس اگر با مردم معاشرت نمودی، در گفتار و کردارت راستگو و امانتدار باش!.
۱۰- ابی عثمان النهدی از سلمانس چنین نقل کرده است: بندهای که در هنگام آسایش و راحتی، خدای خود را فراموش نکرده و باوی به راز و نیاز بپردازد، وقتی که در حال سختی و مصائب دعا کند، فرشتگان میگویند: آواز آشنایی از بندهای ضعیف و ناتوان شنیده میشود، پس فوراً به کمک او میشتابند.
امّا اگر بندهای در وقت آسایش و راحتی، از خدای خود غافل بماند و با او راز و نیاز نکند، چون در حالت سختی و گرفتاری دعا کند و به راز و نیاز بپردازد، فرشتگان میگویند: آواز غریبی از بندهی ضعیفی شنیده میشود و به کمک او نمیشتابند.
۱۱- بردهی زید بن صوحان میگوید: روزی من همراه مولایم زید، در بازار بودم. سلمان را دیدم که مقدار زیادی موادّ غذایی خریده است. مولایم به او گفت: ای ابوعبدالله! شما یار پیامبر هستی، پس چرا اسراف نموده و این همه موادغذایی خریدهای؟
سلمان گفت: اگر انسان قوت و غذای خود را تأمین کند، آسودهخاطر خواهد بود و از شرّ وسوسهها نجات یافته و در عبادت نیز کوشاتر خواهد بود.
۱۲- سعید بن وهب میگوید: روزی من و سلمان به عیادت یکی از دوستان رفته بودیم. سلمان س به دوستمان گفت: خداوند عزّوجل بندهی مؤمن خود را مبتلا میکند، سپس او را عافیت میبخشد و آن بلا کفارهی گناهان او خواهد شد، لذا چون بهبود یافت در انجام عبادات کوشاتر خواهد بود.
اما وقتی خدا بندهی غافل و خلافکار خود را مبتلا ساخته و سپس او را عافیت میبخشد، او مانند شتری که سالها در بند بوده و سپس آزاد شده، باز به همان جای اولش برگشته و به گناه و معصیّت میپردازد، زیرا حکمت بیماری خود را نمیداند.