ولتر و پیامبر اسلامص
تهمتهای شگفتآور غربیان در گذشته نه تنها میان مردم عوام و بیدانش، شایع بود بلکه از زبان برخی متفکران و دانشمندان ایشان نیز شنیده میشد و در حقیقت همین خواصّ بودند که عوامالنّاس را بر ضدّ پیامبر والامقام اسلامصبرمیانگیختند و دستاویزی بدست آنان میدادند تا تهمتها را مضاعف سازند.
از جملۀ این متفکّران و روشنفکران، یکی وُلتِر فیلسوف و نویسندۀ فرانسوی بود که از ابراز مخالفت و اهانت نسبت به مقام قُدسی پیامبر بزگوار اسلامصخوداری نورزید تا آنجا که نمایشنامهای با عنوان: «محمّد یا تعصّب»[۱۱] ترتیب داد و آنرا به سال ۱۷۴۲ میلادی در پاریس به معرض نمایش گذاشت و در خلال آن، پیامبر پاک خداصرا آماج انواع تهمتها و اهانتها قرار داد. نمایشنامۀ ولتر را یکی از محققّان معاصر اینچنین خلاصه کرده است: «حارث، یکی از پیروان محمّد در جنگی که بین طائفه قریش و مسلمانان مدینه در میگیرد، زید فرزند زُوپَیر حاکم دادگستر مکّه را میرباید. این کودک در حرمسرای محمّد و تحت تعالیم او بزرگ میشود ولی از کودکی به خواهر ناشناخته خود زینب که او هم نزد محمّد بزرگ شده ولی اسیر زوپیر بود دل میبندد. از طرفی محمّد نیز شیفته و دلباختۀ زینب است لذا برای اینکه به وصال معشوقه برسد و در ضمن، زوپیر را از سر راه خود بردارد وعدههایی خوش به زید میدهد تا او را بکشتن زوپیر تحریص نماید. این وعدهها عبارتند از زینب در این دنیا و بهشت در آن جهان. زید میپذیرد و خود را به مکّه میرساند و با همکاری زینب، پنهانی به حرمسرای زوپیر رخنه میکند و در لحظهای مناسب - بیآنکه بداند - پدر پیر و فرسودۀ خویش را که در تمام عمر لحظهای از فداکاری برای وطنش غفلت نکرده است از پای درآورد. ولی زوپیر در نَفَس آخر، فرزندان خود زید و زینب را باز میشناسد و آنان را در آغوش میفشارد و از زید میخواهد که انتقام خونش را بگیرد. زید خروشان به سوی مردم میشتابد تا آنان را بر ضدّ محمّد برانگیزد ولی دیری نمیپاید که خود نیز بر زمین نقش میبندد زیرا محمّد قبلاً بوسیله عُمَر او را مسموم کرده است»![۱۲] .
ولتر در این نمایشنامه، ماجرای زید و زینب را که در صدر اسلام پیش آمده بکلّی دگرگون ساخته و تحریف کرده است یعنی آن را بدلخواه خود، بصورتی درآورده که احساسات تماشاچی را سخت بر ضدّ پیامبر گرامی اسلامصبرانگیزد و اینکار، جز خیانت به دین و تاریخ چه نام دارد؟ ماجرای زید و زینب در قرآن مجید[۱۳] به اشارت آمده و تفاسیر قرآن[۱۴] و کتب سیره[۱۵] و تَراجم عرب[۱۶] نیز این موضوع را به تفصیل گزارش کردهاند، شاید برای خوانندگان اروپایی باور کردنی نباشد که گزارشهای این ماجری با آنچه ولتر بصورت نمایشنامه درآورده از بهشت تا دوزخ فاصله دارد! مگر آنکه مانند بسیاری از شرقیها آن را در کتابهای تاریخی خوانده و پیگیری کرده باشند. ما در اینجا چکیدۀ جریان مزبور را به کمک مأخذ اصلی، بنظر خوانندگان میرسانیم تا آنرا با نمایشنامۀ ولتر مقایسه کنند:
«روایات مورّخان عرب اتفّاق دارند که کودکی به نام زید پیش از نبوّت محمّدصاز خانوادۀ خود دزدیده میشود. این کودک را در بازار مکّه به معرض فروش میگذارند و حَکیم بن حزام برادرزادۀ خدیجه (همسر محمّد) وی را خریداری میکند و آنر به عمّهاش هدیه میدهد. خدیجه آن غلام را به شوهر خود محمّد میبخشد. محمّدصزید را آزاد کرده به فرزندخواندگی میپذیرد و این موضوع را در میان جمع، اعلام میدارد. از سوی دیگر حارِثه پدر زید که در جستجوی فرزندش بوده، وی را در مکّه نزد محمّد مییابد و زید، میان محمّد و حارثه به - دلیل خوشرفتاریها و محبّت محمّد - زندگی با او را ترجیح میدهد و حاضر نمیشود با پدر بخانه باز گردد. چند سال بعد که محمّد بن عبداللهصبه نبوّت برانگیخته میشود و دعوت خود را به سوی توحید و ترک بتپرستی آغاز میکند، زید از نخستین کسانی بوده که بدو ایمان میآورد. پس از مدّتی پیامبرصاز دخترعمّۀ خودش زینب برای ازدواج با زید خواستگاری مینماید، زینب در ابتدا به گمان آنکه پیامبرصاو را برای خود خواستگاری کرده، میپذیرد ولی چون از حقیقت امر آگاه میشود. از قبول پیشنهاد ازدواج، امتناع میورزد ولی سرانجام در اثر پافشاری پیامبرصبدان زناشویی راضی میگردد و به همسری زید درمیآید.
زید و زینب مدتی با یکدیگر زندگی میکنند تا آنکه میانشان ناسازگاری پیش میآید و پیامبرصمیکوشد تا مانع جدایی آندو از هم شود امّا سودمند نمیافتد. عاقبت زید همسر خود را طلاق میدهد و پس از چندی، پیامبرصبه خواستگاری دخترعمّۀ مُطلَّقهاش زینب، میرود تا هم این قانون غیرطبیعی را بشکند که: «احکام پسرخواندگی در هر چیز مانند احکام پسرِ حقیقی است» و هم زندگی شکستخوردۀ زینب را - که در اثر پافشاری او بپا شده بود - جبران کند. زینب از این دعوت استقبال مینماید و زید هم همسر دیگری انتخاب نموده زندگی تازهای را آغاز میکند و مدّتها بعد در نبرد با رومیان در جنگ موته به شهادت میرسد».
چنانچه ملاحظه میشود تفاوت میان این ماجری وافسانهای که ولتر پرداخته چندان زیاد است که نمیتوان گفت مورّخان عرب و ولتر یک حادثه را به دو صورت، گزارش نمودهاند بلکه باید گفت که اساساً آنچه ولتر آورده چیزی جدا از حکایت زید و زینب بوده و کمترین شاهد و مدرکی هم از تاریخ ندارد. در عین حال نمیتوان انکار کرد که ولتر از نوشتن نمایشنامۀ مزبور قصد توهین به پیامبر اسلام را داشته است به همین جهت میبینم که وی در آثار بعدی خود از این اهانت، ابراز ندامت میکند. ولتر در سالهای بعد، نوشته است: «من در حقّ محمّد، بسیار بد کردم»[۱۷] .
[۱۱] Mahomet Ou Le fanatisme [۱۲] اسلام از نظر ولتر، اثر دکتر جواد حدیدی، صفحه ۲۶. [۱۳] سوره احزاب، آیات ۳۶ تا ۴۰. [۱۴] بعنوان نمونه، به: تفسیر جامع البيان، اثر أبوجعفر طبری، جزء ۲۳ بنگرید. [۱۵] بعنوان نمونه، به: سيرۀ ابن هشام القسم الأوّل، صفحه ۲۴۷ تا ۲۴۹ رجوع کنید. [۱۶] بعنوان نمونه، به: الطّبقات الکبري، اثر إبن سعد جزء ۳، صفحه ۲۷ نگاه کنید. [۱۷] اسلام از نظر ولتر بنقل از کلّیات آثار ولتر، چاپ پاریس، جلد اوّل، صفحه ۸۳.