حقارت سلمان رشدی

پشیمانی از دشمنی با اسلام

پشیمانی از دشمنی با اسلام

دروغپردازی دربارۀ شخصیت نامدار تاریخ، برای همۀ مردم جالب نیست و همیشه مورد استقبال قرار نمی‌گیرد، از این رو در غرب، تهمت‌هایی که به پیامبر بزرگوار اسلامصزده شد، مقبول عموم دانشوران نیافتاد. البتّه در غرب هم مانند سرزمین‌های دیگر، اشخاص متفکّر و محقق و شجاعی یافت می‌شوند که به پژوهش در احوال شخصیت‌های برجستۀ عالم، علاقه نشان می‌دهند، این افراد از قبول شایعات بی‌اساس معمولاً خودداری می‌ورزند و چنانچه در خلال پژوهشهای خویش دریابند که بزرگان تاریخ، مورد تهمت و افتراء قرار گرفته‌اند، دامن همّت به کمر زده و سخت از آنان دفاع می‌کنند و دروغهای دشمنانشان را افشاء می‌سازند. محقّقان مزبور را در حقیقت باید از پاسداران تاریخ و نگهبانان راستی و فضیلت شمرد و از احترام بلکه افتخار به آنان کوتاهی نکرده بویژه که این عدّه در طی طریق خود، اغلب گرفتار سختی‌ها و رنجها و بی‌مهری‌های فراوان می شوند.

باری در مغرب زمین دورانی فرا رسید که تهمت‌های قرون وسطایی نسبت به پیامبر اسلامصاز سوی عدّه‌ای مورد تکذیب و تقبیح قرار گرفت و محققّان بسیاری پیدا شدند که بر خلاف دوران گذشته، در احترام و تجلیل از پیامبر ارجمند اسلامصتا حدود زیادی کوشیدند و از غرض‌ورزی و نادانی اسلاف خویش عذر خواستند.

مثلاً همان ولتر که پیامبر بزرگوار مسلمین را هجو کرده بود چون به اطّلاعات بیشتری دربارۀ اسلام دست یافت، در اواخر عمر خود چنین نوشت:

«محمّد، بی‌گمان مردی بسیار بزرگ بود و مردانی بزرگ نیز در دامن فضل و کمال خویش پرورش داد. قانونگذاری خردمند، جهانگشایی توانا، سلطانی دادگستر، پیامبری پرهیزگار بود و بزرگترین انقلابات روی زمین را پدید آورد»[۱۸] .

ولتر در جای دیگری از آثار خود، دین اسلام را بدینگونه معرّفی کرده و از آن دفاع نموده است:

«دین محمّد، دینی است معقول و جدّی و پاک و دوستدار بشریت. معقول است، زیرا هرگز به جنون شرک گرفتار نگشت و برای خدا همدست و همانند نساخت و اصول خود را بر پایه اَسراری متناقض و دور از عقل استوار نکرد. جدّی است، زیرا قمار و شراب و وسائل لهو و لعب را حرام دانست و به جای آنها پنج نوبت نماز در روز تعیین نمود. پاک است، زیرا تعداد بی‌حدّ و حصر زنانی را که بر بستر فرمانروایان آسیا می‌آرمیدند، به چهار زن محدود کرد[۱۹] . دوستدار بشریت است، زیرا زکات و کمک به همنوع را از سفر حج واجب‌تر شمرد. اینها همه نشانه‌های حقیقت اسلام است. فضیلتِ تساهل را نیز بر آنها بیافزایید ....»[۲۰] .

مهمتر از ولتر، فیلسوف و عارف انگلیسی توماس کارْلایل بود که در سال ۱۸۴۰ میلادی با قلمی شاعرانه و تعابیری بلند و گیرا کتاب: «قهرمانان و قهرمان‌پرستی[۲۱] » را نگاشت و در خلال آن، فصلی را بذکر سیرت محمّدصو جانبداری از او اختصاص داد.

کارلایل در این کتاب درصدد برآمد تا ثابت کند که محمّدصمردی بس بزرگ و خردمند و در دعوی خود صادق و مخلص بود و با آئینی که آورد عرب را از ظلمات شرک و اوهام بسوی نور توحید و معرفت رهبری کرد و در بخش بزرگی از جهان بشریت تحوّل مهم و چشمگیری پدید آورد. به نظر کارلایل چنین کسی ممکن نیست درغگو و مُتصنّع باشد. کارلایل می‌نویسد:

«یکی از بزرگترین ننگها برای هر فرد متمدّن از مردم این روزگار، آنستکه گوش به سخن کسانی فرا دهند که می‌پندارند دین اسلام، آئینی دروغین و محمّد مردی نیرنگ‌باز و دوچهره! بوده است. اینک زمان آن فرا رسیده که ما با شیوع این سخنان سبک‌سرانه و شرم‌آور مبارزه کنیم. رسالتی که پیامبر اسلام آنرا اداء و ابلاغ کرد مدّت ۱۲ قرن است که چون چراغی تابنده پرتو می‌افکند و حد,د ۲۰۰ میلیون بشر از همجنسان ما را که آفریننده ایشان همان آفریدگار ما است، روشن می‌سازد. آیا کسی از شما می‌پندارد رسالتی که مردم بی‌شمار گذشته با آن زندگی کرده و با آن مرده‌اند، سراسر دروغ و نیرنگ بوده است؟! ... ای برادران! آیا هرگز دیده‌اید که مردی دروغپرداز بتواند دینی شگفت پدید آرد؟ بخدا سوگند که مرد نادُرست نمی‌تواند خانه‌ای از آجر بسازد! زیرا اگر وی به درستی از ویژگی‌های آهک و گچ و خاک و همانند اینها آگاه نباشد، آنچه بنا می‌کند خانه نیست بلکه تپّه‌ای از مصالح ساختمانی و پشته‌ای از موادّ بهم ریخته است! و در خورِ آن نیست که دوازده قرن بر پایه‌های خود استوار ماند و صدها میلیون تن در آن بیاسایند...»[۲۲] .

کارلایل، مُنادی این سخن است که فرهنگ گسترده و تمدّن عظیم اسلامی، ممکن نیست نتیجۀ تزویر و دروغ یکتن باشد و از این رو باید پذیرفت که سررشته‌دار این فرهنگ و تمدّن یعنی پیامبر اسلامص، مردی بزرگ و مصلحی راستین و بلندمرتبه بوده است. وی، دشمنان پیامبرصرا به بی‌انصافی و بددِلی و حقارت محکوم می‌کند که بعلّت ضعفِ بصر، نمی‌توانند تجلّیات خداوند را در حیات متعالی مردان بزرگ ببینند، آنگاه این فروغِ جاودانی را انکار می‌کنند!.

کارلایل در کتاب «قهرمانان ...» اتّهامات دشمنان اسلام را مطرح ساخته و بدانها پاسخ می‌دهد، مثلاً در جواب این اتّهام که می‌گویند: «اگر نیروی شمشیر نبود، دین اسلام انتشار نمی‌یافت»! می‌نویسد: «ولی چه نیرویی آن شمشیر را پدید آورد؟ آن نیرو، همان قوّت دین و پیام حق بود (که امپراطوریهای بزرگ را در هم شکست)»![۲۳] .

و همچنین می‌نویسد: «محمّد همواره قصد آن داشت که آئین خود را تنها از راه حکمت و اندرزهای نیک[۲۴] رواج دهد ولی هنگامی که دریافت ستمگران، به ترک پیام آسمانیش بسنده نمی‌کنند ... بلکه می‌خواهند او را به سکوت وادارند تا از رسالتش دم نزند، فرزند صحرا تصمیم گرفت که از خویش دفاع نماید، دفاعی مردانه، دفاعی که شجاعت عربی در آن تجلّی کند و زبان حال او این بود که می‌گفت: اینک که قریشیان راهی جز پیکار برنمی‌گزینند، پس بنگرند که کدامیک از ما مرد پیکار هستیم»![۲۵] .

و بدینصورت کارلایل نشان می‌دهد که جنگهای پیامبر گرامی اسلامصنبردهای دفاعی بوده و حمله و آزار و کشتار، از سوی مخالفان وی آغاز شده است چنانکه محققّان عالم اسلام نیز بر این عقیده و باورند[۲۶] .

توماس کارلایل، مقالۀ خود را دربارۀ محمّدصو اسلام در کتاب «قهرمانان ...» با این سخنان شکوهمند به پایان می‌برد:

«خدا قوم عرب را بدستاویز اسلام از تاریکیها بسوی روشنایی بیرون آورد، و از میان آنان، جمعی مردم افسرده را زنده کرد ... آیا جز آن بود که ایشان دسته‌ای عربهای بیابان‌گرد و خاموش و فقیر بودند که از آغاز عالم در صحراها می‌گذراندند و هیچ ندائی از آنان شنیده نمی‌شد و هیچ حرکتی از آنها احساس نمی‌گردید؟ آنگاه خدا، پیامبری با کلام حق و رسالتی از جانب خود، بسوی ایشان فرستاد و ناگهان! گمنامی آنها به شهرت و پستی آنان به رفعت، و ناتوانی ایشان به قدرت مبدّل گشت و شراره‌های آتش بصورت شعله‌های فروزان درآمد و فروغش کرانه‌های گیتی را به فراغت گرفت و به زوایای جهان رسید و پرتو آن، شمال را به جنوب و خاور را به باختر پیوست و قرنی از این حادثه سپری نشده بود که دولت عرب یک پایه‌اش در هند و پایه دیگرش در اندلس استوار گردید و دولت اسلام، سده‌های بسیار و روزگاران دراز به نور دانش و بزرگواری و مروّت و قوّت و دلیری و جلوۀ حق و هدایت در نیمی از جهانِ متمدّن، روشن گشت ... آیا بر احوال آن بادیه‌نشینان و محمّدشان و روزگارشان نمی‌نگرید؟ گویی شرارۀ آتشی از آسمان بیامد و بر خاکستری که مزیتی در آن دیده نمی‌شد و امید خیری بدان نمی‌رفت، بیافتاد و به ناگاه! خاکسترِ مُرده به باروتی سریع‌الانفجار متحوّل گردید و ملتهب و آتشین شد و زبانه‌های آن میان غرناطه[۲۷] و دهلی را پیوند داد ... و من همواره گفته‌ام که مرد بزرگ، چون شهاب آسمانی است و مردمان همانند هیزم در انتظارش بسر می‌برند، همینکه فرو افتد آنان برافروخته می‌شوند و شعله‌ور می‌گردند »![۲۸] .

سخنان خردپذیر کارلایل، اذهان جمعی از متفکران غرب را به خود جلب کرد و بویژه چون از دل برآمده بود، بر دلهای ایشان نشست. گفته‌های وی، ابرهای بدبینی را از آفاق فکرشان زدود و اهمیت و اوج اسلام را در فضایی پاک و روشن، پیش چشمانشان جلوه‌گر ساخت. افسانه‌ها و تهمت‌های بعد از جنگ! و دروغپردازی‌های قرون وسطایی، تا حدود زیادی عقب‌نشینی کردند و در لابلای کتابها مخفی شدند!.

دانشمندانی برخاستند و به ترجمۀ آیات قرآن کریم و پژوهش در سیرت فرخندۀ پیامبرصهمّت گماشتند. در میان آن دانشمندان، شاید کسی که بیش از همه صراحت در جانبداری از پیامبرصنشان داد محقّق انگلیسی جان دِیوِن پورت، نویسندۀ کتاب: «عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن»[۲۹] بود که در سال ۱۸۹۶ میلادی کتاب پرارج خود را نگاشت و در سرآغاز کتابش قطعه‌ای از سخنان بلند کارلایل را نهاد تا نشان دهد که با تأییدِ کار او و بهره‌یابی از اثر وی، به تصنیف کتاب خود پرداخته است جان دیون پورت «عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن» را به چهار بخش تقسیم نمود، بخش نخستین را به «زندگی محمّدص» اختصاص داد. و در بخش دوم، از «قرآن و اخلاق» سخن می‌گوید. بخش سوم را به عنوان «ردّ تهمت‌ها» آغاز کرده و به اتّهامات گوناگون، پاسخ می‌دهد و در بخش چهارم «زیبایی‌های قرآن» را به معرض نمایش می‌گذارد. نویسندۀ محقّق، مقدّمه‌ای هم -طبق معمول- بر این کتاب نوشته و آن را با این مَطلع آغاز می‌کند:

«تحقیقات و بررسی‌های حاضر اثر ناچیزی است ولی با متنهای صداقت و علاقمندی سعی شده‌ است تا دامن تاریخ حیات محمّد از لکّه تهمت‌های کذب و افتراهای ناجوانمردانه تطهیر شود. و نیز جهد کافی در دفاع از صدق دعوی او که یکی از بزرگترین و خیرخواهان جهان بشریت است بکار رفته است.

نویسندگانی که کورکورانه تحت تأثیر تعصّب قرار گرفته‌ و گمراه شده‌اند و در نتیجه به حُسن شهرتِ زنده کنندۀ آئین یگانه‌پرستی اهانت روا داشته‌اند، نه فقط ثابت کرده‌اند که روح خیرخواهی مسیح – که با آن همه استقامت و قدرت در انجام آن پایداری نشان داد – در آنها تأثیر ننموده است بلکه در قضاوت نیز راه خطا پیموده‌اند ...»[۳۰] .

گذشته از جان دیون پورت، در کشورهای اروپایی و نیز در آمریکا دانشمندان محقّقی به اسلام روی آودرند و در قرآن کریم وسیرت نبویصبه تأمّل نظر کردند و نتایج مطالعات و بررسی‌های خود را منتشر نمودند که ذکر اسامی و آراء ایشان از حوصلۀ این رسالۀ کوتاه بیرون است. در اینجا همینقدر نوشتۀ یکی از پژوهشگران را که از خاور شناسان معاصر، در انگلیس بشمار می‌رود یاد می‌کنیم. وی که پروفسور مونتگُمری وات، استاد دانشگاه ادینبورو است که در سال ۱۹۶۱ میلادی به نگارش کتابی تحت عنوان: «محمّد، پیامبر و سیاستمدار»[۳۱] دست زد. پروفسوروات نیز در خلال کتاب خود به ریشۀ بدبینی غربیان نسبت به پیامبر ارجمند اسلامصاشاره می‌کند و تلاش کارلایل را در کاهش این بدبینی می‌ستاید، چنانکه می‌نویسد:

«در قرن دوازدهم افکار دربارۀ اسلام و دخالت مسلمانان در جنگ‌های صلیبی چنان ناروا تعبیر شد که اثر نامطلوبی در روحیه مردم گذاشت در حالیکه دقّت و توجّه عملی توأم با شرافت و غیرت و امانت و تحقیق، برای مطالعه و کسب اطّلاعات کامل و صحیح دباره دین محمّد لازم است. از آن زمان تاکنون مخصوصاً در دو قرن اخیر پیشرفتهای بسیار حاصل شده است ولی هنوز مقداری از داوریهای غلط گذشته ادامه دارد. در دنیای کنونی که رابطه مسلمانان و مسیحیان از گذشته بهتر و محکمتر شده است، جای آن دارد که هر دو بکوشند تا درباره رفتار محمّد توافق پیدا کنند. بدنام کردن او توسّط نویسندگان اروپایی موجب آن شده است که جنبه خیالی و تصوّری او بوسیله نویسندگان دیگر اروپا و اسلام به کمال مطلوب برسد... یکی از تهمت‌هایی که معمولاً به محمّد می‌بندند آنست که او را شیادی معرّفی می‌کنند که برای اقناع حسّ جاه‌طلبی و شهوت خود، تعالیم دینی را تبلیغ می‌کرد که خود بدروغ بودن آن اعتماد داشت! ...

این نکته، نخستین مرتبه در صد سال پیش در خطابه‌های توماس کارلایل درباره قهرمانان، شدیداً مورد اعتراض قرار گرفت و از آن پس، مورد قبول محقّقان نیز واقع شد که فقط ایمان عمیق به مأموریت خود بود که محمّد را حاضر کرد سختیها و آزارهای ایام اقامت در مکّه را تحمّل کند، در حالی که از نقطه‌نظر اوضاع جاری، امید موفّقیت در آن بسیار ناچیز بوده»[۳۲] .

البتّه پروفسور وات را در اینروزگار نمایندۀ خاورشناسانی باید شمرد که می‌کوشند تا آگاهانه و منصفانه با اسلام روبرو شوند، هر چند آگاهیهای ایشان دربارۀ اسلام هنور به مرحلۀ کمال نرسیده، و به مطالعات بیشتری نیاز دارند ...

[۱۸] اسلام از نظر ولتر، صفحه ۵۳ به نقل از کلّیات آثار ولتر (چاپ پاریس) جلد ۲۴، صفحه ۵۵۶. [۱۹] اسلام با نظر به ضرورت‌های اجتماعی و غیره (مانند کمبود مردان پس از جنگهای بزرگ و سردمزاجی یا نازایی برخی از زنان و جز اینها) چند همسری را به شرط اجرای «عدالت» جایز شمرده است ولی اکثریت قاطع مردم بویژه اغلب فرمانروایان، از اجرای این شرط مهم (که در قرآن، در سوره نساء آیه ۳ بدان تصریح شده) ناتوانند از اینرو چند همسری، بنصّ قرآن برای ایشان روا نبوده و حرام است. [۲۰] اسلام از نظر ولتر، صفحه ۱۲۷ به نقل از کلّیات آثار ولتر، جلد ۲۸، صفحه ۵۴۷. [۲۱] Heros and heroworship [۲۲] الأَبطال (ترجمه کتاب کارلایل به عربی) صفحه ۹۶. [۲۳] الأبطال، صفحه ۱۳۳. [۲۴] اشاره به این آیه از قرآن کریم است که می‌فرماید: ﴿ ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ ١٢٥[النحل: ۱۲۵] . «مردم را به راه خداوندت با دانشِ استوار و اندرز نیکو فراخوان ...». [۲۵] الأبطال، صفحه ۱۳۲. [۲۶] شرح این موضوع را در بخش سوّم از کتاب: «خیانت در گزارش تاریخ» به تفصیل آورده‌ایم. [۲۷] Cordoue پایتخت اندلس در روزگار قدیم. [۲۸] الأبطال، صفحه ۱۵۶. [۲۹] An Apology For Mohammed The Koran [۳۰] مقدمه «عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن» ترجمه غلامرضا سعیدی، صفحه ۱۳. [۳۱] Mahomet Prophet and Staleman [۳۲] محمّد، پیامبر و سیاستمدار، ترجمه اسماعیل والی‌زاده، صفحه ۲۸۹.