دشمنی دیرینه با اسلام!
ماجرای سلمان رشدی و «آیات شیطانی» او - که اتفاقاً مناسبترین نام برای کتاب وی بشمار میرود! اینروزها تقریباً به همه جا رسیده ولی همه کس نمیداند که این ماجری، پدیدهای نو درآمد در مغربزمین نیست، دشمنان غربی اسلام از قرنهای گذشته تاکنون بارها راه اهانت و تمسخر را در رویارویی با اسلام پیش گرفتند و مکرّر سلمان رشدیها از میان ایشان به ظهور پیوستهاند ولی همیشه در پایان کار دچار خسارت شده و به نتیجۀ معکوس رسیدهاند!.
پس از جنگهای صلیبی، مسیحیان افسانههای دروغین و زنندهای دربارۀ پیامبر پاک اسلامصساختند و پرداختند به امید آنکه از این راه چهرۀ اسلام و فرهنگ مسلمانان را زشت و تنفّرانگیز جلوه دهند. در صورتیکه قرآن کریم برخلاف این روش، به مسلمین سفارش کرده است که مبادا دشمنی با دستهای، آنها را به بیعدالتی در حقِ آن گروه بکشاند و راه بیانصافی را دربارۀ مخالفان خود بپیمایند چنانکه میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّٰمِينَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ ٨﴾[المائدة: ۸] .
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید، برای خدا بپاخیزید و به عدالت گواهی دهید و دشمنی با گروهی شما را به بی عدالتی دربارۀ آنان وادار نکند. عدالت ورزید که به تقوی نزدیکتر است و از نافرمانی خدا بپرهیزید که خداوند از کارهایی که میکنید آگاه است».
این آموزش، چنان در روحیۀ مسلمانان مؤثّر افتاد که در همان جنگهای صلیبی، مکرّر آثار نیک و ثمرات پسندیدۀ خود را نشان داد. مثلاً صلیبیها چون اورشلیم را بتصرّف درآوردند و در سراسرِ شهر، سیل خون به راه انداختند ولی مسلمین هنگامیکه اورشلیم را از صلیبیون باز پس گرفتند، سفارش کتاب آسمانی و پیامبر گرامی خود را از یاد نبردند و دست بخون مردم شهر نیالودند چنانکه مورّخان غربی به این فضیلت گواهی دادهاند و بعنوان نمونه، استیوِن رانسِیمان در کتاب: «تاریخ جنگهای صلیبی» مینویسد:
«مردان پیروز، افرادی شریف و با مروّت بودند. درست در همانجا که در هشتاد و هشت سال پیش فرنگیان از دریای خون گذشتند حتّی یک خانه به یغما نرفت و به یک جاندار آسیب نرسید. به امر صلاحالدّین، سربازان خیابانها و دروازهها را زیر نظر گرفتند و از هر گونه دستاندازی احتمالی به جان و مال مردم جلوگیری بعمل آوردند»[۱] .
این رفتار جوانمردانه، نتیجۀ تعالیم پیامبر اسلام بود که به پیروان خود سفارش میکرد حتی در نبرد با دشمن، جانب عدالت و کرامت را از یاد نبرند و تسلیم قساوت محض نشوند و به دشمنان خویش افتراء و تهمت نبندند و قراردادها و اماننامههای خود را با آنان محترم شمرند چنانکه آثار فراوانی در اینباره از پیامبر اسلامصبیادگار مانده است.
ولی متأسفانه مسیحیان متعصّب، از دروغپردازی دربارۀ مسلمانان و توهین و تهمت به پیامبر ارجمند ایشان در طول تاریخ دریغ نداشتهاند.
در قرون وُسطی گاهی پیامبر اسلام را اُسقفی رومی (کاردینال) معرّفی میکردند که چون به مقام پاپی نائل نشد، به عربستان گریخت و آیینی ناصواب بنیان نهاد!! چنانکه این افترای رسول را پِیربِلْ در «فرهنگ تاریخی و فلسفی» از قول گزارشگران مسیحی نقل کرده است[۲] . با اینکه اصل و نَسَب پیامبر عربیصاز مسلّمات تاریخی به شمار میآید و جز افراد مغرض یا بیمار، کسی در اینباره کمترین تردیدی روا نمیدارد.
ژیبِردونُوژوان، مورخ دروغپرداز مسیحی حکایت میکند که: «وفات پیامبر اسلام از شدّت مستی صورت گرفت و خوکها پیکر او را خوردند(!!) از همینرو، آشامیدن شراب و خوردن گوشت خوک در اسلام تحریم شد»!![۳] .
گمان نمیکنم این مردک دروغزن نمیدانسته که آشامیدن شراب و خوردن گوشت خوک در زمان حیات پیامبر اسلامصتحریم شده بود و آیات مربوط به آندو، بصراحت در قرآن کریم آمده است و فکر نمیکنم واقعاً او خبر نداشته که پیامبر بزرگ اسلام، هنگامی وفات کرد که هزاران تن پیروان جدّی و سربازان مجاهد داشت که پیکر او را محترم شمردند و گروه گروه بر وی نماز گزاردند و خاندانش با احترام تمام او را دفن کردند ولی افتراء و تهمت، دلیل و برهان نمیشناسد و مدرک و مأخذ نمیخواهد!.
دروغها و افسانههاییکه در عصر شِکسپیر میان مردم انگلستان دربارۀ پیامبر اسلام و مسلمانان رواج داشت در فصل نهم از کتاب: «هِلال و گل سرخ[۴] » تألیف چیوه[۵] آمده است[۶] که خوانندۀ نیمهآگاه! را حیرتزده میکند تا چه رسد به آگاهان از تاریخ اسلام و تعالیم قرآن و سیرت پیامبرص.
اخیراً یکی از پژوهندگان غربی به نام بِکینگام رسالهای را معرّفی کرده که در حدود سال ۱۵۱۵ میلادی در لندن به چاپ رسیده است. در آغاز رسالۀ مزبور عنوان: «قرآن، کتاب قانونِ تُرکان»!! به چشم میخورد، نویسندۀ جاهل بلکه مغرض این رساله در خلال آن مینویسد: «مسلمانان، عیسی را بعنوان خدا میشناسند»!! و باز مینویسد: «از دیدگاه اسلام، بهشت جایگاه مردانی است که ده همسر برگزیده باشند»!! و همچنین آورده است: «مسلمان، هفت ماه در سال را روزه میگیرند»!! و این رسالۀ فخیمه! هماکنون تحت عنوان «قرآن» در کتابخانۀ موزۀ بریتانیا موضوعبندی شده و نگاهداری میشود[۷] . البته کافیست که کسی یکبار بطور بسیار سطحی، قرآن کریم را مطالعه کند تا از این همه دروغگویی به شگفت آید.
مُنتِسکِیو که از فلاسفه و قانونگذران شهیر غرب در نیمۀ اول قرن هیجدهم به شمار میرود، پارهای از این دروغهای شاخدار! را در آثار خود تکرار نموده و مسؤولیت صحّت آنها را به عهده گرفته است. وی در کتاب مشهور «روحُالقوانين»[۸] آنجا که از تأثیر هوای گرم در بلوغ جنسی سخن میگوید بعنوان شاهد بر بلوغ زودرس زنان، مینویسد: «پِریدو در شرح حال محمّد میگوید که وی خدیجه را در سنّ پنج سالگی به حباله نکاح در آورد و در هشت سالگی با وی همخواب شد»!![۹] .
آنگاه منتسکیو، این افسانۀ بیاساس را که مخالف شواهد روشن تاریخ است به بهانۀ آنکه در کشورهای گرمسیر، زنان زودتر به بلوغ جنسی میرسند، میپذیرد و مینویسد:
«این است که زنهای کشورهای گرمسیر، در سنّ بیستسالگی پیر هستند»!![۱۰] .
گمان ندارم که لازم باشد یادآوری کنم باتّفاق مورّخان، خدیجه -علیها السلام- چون به همسری محمّدصدرآمد حدود ۴۰ سال داشت و زنی بیوه بود.
اینها چند نمونه از آگاهی و انصاف! دشمنان غربی اسلام در قرون گذشته است، نمونههایی است از گزارش آنان دربارۀ پیامبر اسلامصو آیین او که تاریخ بشر را متحوّل ساخته و بر جهان معرفت و اخلاق پرتو افکنده است، آری بقول قرآن کریم:
﴿ذَٰلِكَ مَبۡلَغُهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱهۡتَدَىٰ ٣٠﴾[النجم: ۳۰] .
«اینست منتهای دانش ایشان! همانا خدای تو بر آنانکه از طریق او گمراه شدند و نیز بر آنانکه ره یافتند، آگاهتر از هر کس است».
[۱] تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمه منوچهر کاشف، جلد دوّم صفحه ۵۴۴. [۲] Dictionnaire historique et Philosophique جلد دوّم، صفحه ۸۹۶. [۳] به کتاب «مسئله وحی» نوشته مهندس مهدی بازرگان، صفحه ۱۹ رجوع کنید. [۴. [ ] The Grescent the Rose [۵] Chew [۶] به صفحه ۳۸۷ تا ۴۵۱ چاپ نیویورک ۱۹۶۵، از این کتاب نگاه کنید. [۷] به کتاب: «نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران» اثر دکتر عبدالهادی حائری، صفحه ۴۸۸ بنگرید. [۸] Esprit des Lois [۹] روحالقوانين، ترجمه علی اکبر مهتدی، صفحه ۴۳۲. [۱۰] روحالقوانين، ترجمه علی اکبر مهتدی، صفحه۴۳۳.