حدیث ثقلین

شیعه به ثقلین تمسک نجسته‌اند

شیعه به ثقلین تمسک نجسته‌اند

پیامبرصبه ما می‌گوید: (من در میان شما دو چیز گرانبها را می‌گذارم که اگر به آن دو چنگ بزنید بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد، یکی از دیگری بزرگتر است و (عبارتند از: کتاب خدا و عترت و اهل‌بیتم).

رسول‌اکرمصبه ما می‌گوید که در امور دینی و احکام شرعی این دو چیز مهم را مرجع خود قرار دهیم، پس هر عقیده و عملی که با این دو مخالف باشد باطل است و هر کسی این دو چیز مهم و گران‌بها را انکار کند از دایره دین بیرون می‌رود و حیران و سرگردان می‌شود.

بنابراین لازم است بدانیم که از دو گروه شیعه و سنی کدام‌یک به این دو ریسمان چنگ زده است و کدام‌یک به آن در بی‌اعتنایی نموده و آن دو را بی‌ارزش قرار می‌دهد و به آنها عمل نمی‌کند و مورد عیب‌جویی‌اشان قرار می‌دهد.

باید این موضوع را با دید انصاف نگاه کرد چون معیار برای هردو گروه انصاف است، و ما در اینجا برای اثبات اینکه شیعه به این دو اصل بی‌اعتنا هستند و بدان عمل نمی‌کنند فقط از کتاب‌های معتبر شیعه دلیل می‌آوریم تا بهتر بتوانیم حقیقت را اثبات کنیم.

بنابراین می‌گوییم:

نخست قرآن، باید گفت که قرآن به‌طور کامل نزد شیعه اعتباری ندارد و می‌گویند: چون قرآن دستخوش تحریف قرار گرفته است و بسیاری از احکام آن منسوخ هستند و بسیاری از آیه‌ها و سوره‌هایی که ناسخ و مخصّص عمومات بوده‌اند از آن افتاده‌اند بنابراین همانند تورات و انجیل فاقد صلاحیت است و شایسته نیست که بدان تمسک جسته شود، و آنچه از قرآن باقی مانده است کلمات آن تغییر داده شده‌اند و کم و زیاد شده است.

کلینی [۲۵]از هشام‌بن سالم و او از ابی‌عبدالله [۲۶]روایت می‌کند که گفت: قرآنی که جبرئیل برای محمدصآورد هفده‌ هزار آیه بود و محمدبن ابی‌نصر از او روایت می‌کند که گفت: در سوره (لم یکن) هفتاد نفر از قریش به اسم خود و اسم پدرانشان نام برده شده بودند.

و از سالم‌بن سلمه روایت است که گفت: مردی کلماتی از قرآن را برای ابی‌عبدالله خواند و او به این صورت که مردم می‌خوانند نمی‌خواند. آنگاه ما ابوعبدالله گفت: اینگونه خواندند: «وما ارسلنا من قبلك من رسول ولا نبی ولامحدث،او گفت: علی بن ابی‌طالب محدث (که با او سخن گفته می‌شد» بود [۲۷].

و زیدبن جهم هلالی و غیره از ابی‌عبدالله روایت کرده‌اند که گفت: «ان أمی هی اربی من امه»از کلام خدا نیست بلکه آن را تحریف کرده‌اند و در اصل اینطور نازل شده است «ائمه ازکى من ائمتکم» [۲۸].

و همچنین آنها معتقدند و میان آنها مشهور است که برخی از سوره‌ها مثل سوره ولایت کاملاً از قرآن حذف شده‌اند، و می‌گویند بعضی از سوره‌ها همچون سوره احزاب بیشتر آن حذف شده است و در اصل سوره احزاب به اندازه سوره انعام بوده که آیاتی که در فضیلت اهل‌بیت و احکام امامتشن در این سوره آمده‌اند از آن حذف گردیده‌اند.

و همچنین می‌گویند در آیه ﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ [۲۹]قبل از آن کلمه (ویلک) بوده که از آن حذف شده است، و کلمه (ولایه علی) بعد از ﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡ‍ُٔولُونَ٢٤ [۳۰]حذف گردیده است، و کلمه (تملکه بنوامیه) بعد از ﴿خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣ [۳۱]حذف شده است، و بعد از ﴿وَكَفَى ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ [۳۲] ٱلۡقِتَالَۚکلمه (بعلی‌بن ابی‌طالب) بوده که آن را حذف کرده‌اند، و از آیه ﴿وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ٢٢٧ [۳۳]کلمه آل‌محمدصرا حذف کرده‌اند، و می‌گویند بعد از ﴿وَلِكُلِّ قَوۡمٍ هَادٍ٧ [۳۴]کلمه علی را حذف کرده‌اند، همه این‌ها را ابن شهرآشوب مازندرانی [۳۵]در کتابش المثالب ذکر کرده است.

و ادعا می‌کنند که بسیاری از کلمات و آیات قرآن مثل این‌ها از قرآن حذف شده‌اند، بنابراین باقی مانده قرآن نزد آنها با تورات و انجیل فرقی ندارد و همان‌طور که تورات و انجیل قابل تمسک نیستند قرآن هم قابل تمسک نیست چون قرآن تحریف شده و تغییر یافته است و یا منسوخ شده و ناسخ آن مشخص نیست.

کتابی را دیدم که سید حسین‌بن محمد تقی نوری طبرسی [۳۶]یکی از مجتهدین معاصر شیعه تألیف کرده بود و اسم آن را «فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب» نامیده است، و این کتاب در ایران [۳۷]به چاپ رسیده و در شهرها و کشورها منتشر گردیده است، و اینگونه آغاز می‌شود:

الحمد لله الذی أنزل على عبده کتاباً شفاءً فی الصدور، ومهیناً على التوراة والإنجیل والزبور، والصلوة والسلام على حامله نور النور، والبیت الرفیع العمور... تا اینکه می‌گوید:

[۲۵] وی ابوجعفر محمدبن یعقوب‌بن اسحاق کلینی فقیه امامیه و یکی از بزرگترین راویان آنهاست و در احادیث مرجع امامیه می‌باشد، او در بغداد می‌زیست و در همان‌جا درگذشت (۳۲۹۲ هـ) و مؤلف کتاب معروف حدیث امامیه کافی است. لسان‌المیزان ۵/۴۳۳ و روایت مذکور را کلینی در اصول کافی کتاب فضل‌القرآن باب‌النوادر ۲/۶۳۴ ذکر کرده است. [۲۶] وی ابوعبدالله جعفربن محمدبن علی‌بن حسین‌بن علی‌بن ابی‌طالب ملقب به صادق است، در سال ۸۰ هـ در مدینه دیده به جهان گشود، و او پسر دختر قاسم‌بن محمد است و مادر مادرش اسماء بنت عبدالرحمان‌بن ابی‌بکر صدیق است، وی از بزرگان تابعین بود گروهی از او علم آموخته‌اند از آن‌جمله ابوحنیفه و مالک، ابوحاتم می‌گوید او ثقه است و نیازی به معرفی ندارد، و او می‌گفت: همان‌طور که به شقاعت علی امیدوارم به شفاعت ابوبکر به همان اندازه امیدوارم. و ایشان در سال ۱۴۸ هـ درگذشت. حلیه‌الاولیاء ۳/۱۹۲ و حیات‌الاعیان ۱/۳۲۷ والتذکره ۱/۱۶۶ [۲۷] در نسخه خطی اشتباهاتی بود که با مراحعه به اصول کافی کتاب‌الحجه باب ان‌الائمه محدثون مفهومون ۱/۲۷۰، آن را تصحیح نمودم. [۲۸] الکافی، الحجه، باب‌الاشاره وانص ۱/۲۹۲، در نسخه خطی محمدبن جهم هلالی آمده بود که با مراجعه به کافی تصحیح گردید. [۲۹] ابن‌ شهرآشوب در نالمثائب» و بسیاری چنان‌که در «فصل‌الخطاب» آمده است. «الشیعه والقرآن ص ۲۳۲). [۳۰] آن را نیافتم. [۳۱] علی‌بن ابراهیم قمی در تفسیرش این را گفته است و همچنین از جعفربن محمدبن علی‌بن حسین در «صدرالصحیفه‌المبارکه» آن را نقل کرده‌اند، فصل‌الخطاب (الشیعه والقرآن ۳۳۸). [۳۲] صاحب فصل‌الخطاب از ابراهیم قمی و بسیاری و غیره این را نقل کرده است، الشیعه والقرآن ص ۲۸۵. [۳۳] صاحب فصل‌الخطاب از سیاری و طبرسی نقل کرده است، الشیعه والقرآن ص ۲۸۱. [۳۴] محقق داماد در حاشیه‌القبسات و رضوی در حبل‌ متین، به نقل از فصل‌الخطاب، الشیعه والقرآن ص ۲۴۳. [۳۵] او محمدبن علی‌بن شهرآشوب طبرسی مازندرانی ابومحمد شیعی است، در ایام مقتضی در بغداد وعظ می‌گفت، و مقتضی او را پسندید و به وی خلعت داد از تألیفات او اعلام‌الطرائق فی‌الحدود والحدائق، والمثالب والواصب است در سال ۵۵۸ هـ وفات یافت. سیوطی: «بغیه‌الوعاه» ص ۷۷؛ معجم‌المؤلفین ۱۱/۱۶. [۳۶] او حسین‌بن محمد تقی‌الدین‌بن‌ محمدبن علی نوری طبرسی است، وی در سال ۱۲۵۴ هـ ۱۸۳۸ م در قریه بالو طبرستان به‌دنیا آمد و بعداً به عراق هجرت کرد و تا دم وفات در نجف باقی ماند و در سال ۱۳۲۰ هـ ۱۹۰۲ م درگذشت، تألیفات زیادی دارد از آن جمله همین کتاب، و مستدرک‌الوسائل، اعیان‌الشیعه عاملی ۲۷/۱۳۹، ایضاح‌الکنون ۱/۳۶۹، ۴۴۱). [۳۷] در سال ۱۲۹۸ هـ در تهران به چاپ رسید سپس ۱۳۳۳ هـ مجدداً چاپ شد. الذریعه ۵/۱۵۹. قابل ذکر است که شیخ احسان الهی ظهیر رحمه‌الله بخش بزرگی از این کتاب را ضمیمة کتابش (الشیعه والقرآن) نموده است و احسان رحمه‌الله در مقدمه کتابش می‌گوید: کتاب فصل‌الخطاب در ایران به چاپ رسیده و در مراکز علمی شرق و غرب انتشار یافته است و به دست مستشرقین رسید که از آن مطالب زیادی نقل کرده‌اند.