مسئلۀ دوم: وعظ
[پند دادن و نصیحت کردن] همۀ علماء بر این مسئله اتفاق نظر دارند که اللهأهیچ واعظ، مراقب و نکوهش دهندۀ فرود نفرستاده است که بهتر و بزرگتر از موعظۀ علم، و معرفت و دانستن اینکه خداوندأمراقب احوال بندگان است باشد. به این معنی که شخص مسلمان در هر حال و شرائطی الله أرا بر گفتار و کردار خود ناظر و مراقب بداند [۳].
و یقین نماید که اللهأبر همه کارهای آشکار و پنهان او آگاه است، و همه انسانها زیر نظارت او تعالی قرار دارند.
برای توضیح بیشتر این مسئله و نزدیک ساختن آن به اذهان خوانندگان، علماء ضرب المثلی را ذکر کردهاند که در روشنی آن امور غیر محسوس به مرتبه محسوس قرار میگیرد، مثلا یک پادشاه خون آشام، مستبد، و ستمگر، که شمشیرش از خون انسانها رنگین، و از تمامی امکانات برخوردار باشد، و در عین وقت زن و دخترهایش در نزدش حضور داشته باشند، آیا ممکن است کسی از حاضرین در موجودیت وی به حریم و دخترهایش دست درازی کند، و یا بسوی آنها نگاهی بد کند؟ طبعا نه خیر، بلکه همۀ حاضرین را خوف و هراس در آغـوش کشیده و چشمانشان از ترس به زمین فرو میافتد، آرزوی همه این میباشد که از اذیت و عقـوبت پادشاه ظالم جان به سلامت برده و محفوظ بمانند.
[شرح این مطلب] ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾«برای الله مثالهای خوب و اعلی ثابت است». یقینا او خدایکه علم، آگاهی، هیبت و پادشاهی حقیقیاش تمام جهان و جهانیان را فراگیر میباشد، و گرفت و انتقامش سختتر و قویتر از آن پادشاه است [بلکه باید از انصاف کار بگیریم زیرا در حقیقت میان قدرت الله أو پادشاهان مجازی روی زمین هیچ مقایسه و مناسبتی وجود ندارد] پس پروردگاری که دارای چنین اوصاف با شکوه و با عظمت باشد سزاوارتر است که همیشه او را پرستش و از او هراس داشته باشیم.
مثال دوم: اگر اهالی یک شهر و یا منطقه بدانند که امیر آن شهر و یا منطقه از تمام کردار و گفتار خورد و بزرگ آنها در شب و روز آگاهی پیدا میکند یقینا همۀ مردم شب روز را در خوف و هراس سپری میکنند، و از تمام مخالفتهای قانونی و اعمال زشت دست بردار خواهند شد.
[پس آن خدایی که از تمام ذرّههای روی زمین و ماهیان عمق دریا و مورهای داخل زمین آگاهی دارد و میبیند، چرا انسانها بویژه ما مسلمانها از معصیت و نافرمانی الله أدست نکشیم و اطاعت و خداترسی را در تمام امور زندگیمان پیشه قرار ندهیم!].
[۳] «الله را طوری پرستش کن که گویا تو او را میبینی، و اگر تو او را نمیبینی پس یقین داشته باشی که او ترا میبیند». و در این مورد از بعض صالحین چند مصرع اشعار هم نقل شده است:
إذا ما خلوت الدهر یوما فلا تقــل
خلوت ولکن قـل علیّ رقـیب
ولا تحسبـنّ الله یغـفـل ساعــــة
ولا أن ما تخـفی عـلیه رقـیب
ألـم تر أن الیـوم أســـرع ذاهــب
وأن غــدا لـلـناظرین قـــریب
«چون اگر تو احیانا خلوت و تنهائی را اختیار کنی پس مگو که من تنها شدم و لکن بگو که بر من مراقب و ناظری وجود دارد». «والله متعال را برای یک لحظه هم غافـل و بیخبر مپندار، و نه آنچه که تو از وی پنهان میکنی پوشیده میماند». «آیا نمیبینی که روزگار چطور به شتاب میگزرد، و یقینا فردا برای نظاره کنندهگان قریب است».