درس هفتم دربارة بوسیدن حجرالاسود و لمس رکن یمانی
در صفحات گذشته درباره اطراف بیتالله الحرام و فضیلت آن توضیحات کافی داده شد و بیان نمودیم که طواف بیتالله طاعت و عبادتی بزرگ و یکی از ارکان حج و عمره میباشد، همچنین ثابت کردیم که طوافکردن و دورزدن فقط به گرد بیتالله الحرام جایز میباشد، چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَلۡيَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ﴾ [الحج: ۲۹].
«و باید خانه قدیمی و گرامی خدا (کعبه) را طواف کنید (به گرداگرد آن دور بزنید)».
بنابراین با استناد به این آیه و آیات دیگر همچنین با نقل احادیث روایاتی چند ثابت شده است که جایز نیست به دور هیچ قبر و قبه و مکانی بجز بیتالله الحرام چرخید و آن را دور زد، چون این امر با اصول شریعت منافات دارد و مخالف با فرمان خدا و روح توحید میباشد، زیرا که طواف کننده با این عمل خود مخلوق را با خالق یکی میداند و خانه و مکان بشر را با خانه خدا (کعبه) مساوی و همردیف میسازد.
اینک در اینجا ـ با خواست خداوند ـ درباره درس دیگر و فایده دیگری برگرفته از حج بحث خواهیم کرد، و آن این است که شخص مسلمان هنگامی که برای انجام اعمال حج وارد حرم میشود و طواف کعبه را شروع میکند، برای او جایز است که به عنوان اطاعت از اوامر خدا و تبعیت از سنت پیامبراکرم جحجرالأسود را ببوسد و رکن یمانی را نیز استلام کند و آن را لمس نماید.
درباره مشروعیّت بوسیدن یا لمس کردن حجرالاسود دلائل زیادی وجود دارد، زیرا که خود پیامبراکرم جشخصاً آن را بوسیده است، چنانکه از عبدالله بن عمر بروایت شده که گفته است: «رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج حِينَ يَقْدَمُ مَكَّةَ إِذَا اسْتَلَمَ الرُّكْنَ الأَسْوَدَ أَوَّلَ مَا يَطُوفُ حِينَ يَقْدَمُ يَخُبُّ ثَلاَثَةَ أَطْوَافٍ مِنَ السَّبْعِ» [۴۰]: «هنگامی که رسولخدا جبه مکه میآمد او را میدیدم که رکن حجرالاسود را استلام میکرد، سپس سه دور (یا شوط) اول طواف را از هفت دور (یا شوط) به صورت دو آهسته انجام میداد».
همچنین از جابر بن عبدالله بروایت شده و گفته است: «لَمَّا قَدِمَ النَّبِىُّ ج مَكَّةَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَاسْتَلَمَ الْحَجَرَ ثُمَّ مَضَى عَلَى يَمِينِهِ فَرَمَلَ ثَلاَثًا وَمَشَى أَرْبَعًا...» [۴۱]: «هنگامی که پیامبر جوارد مسجدالحرام شد (بعد از شروع به طواف از ابتدای حجرالاسود) آن را استلام کرد، سپس از طرف راست آن، طواف بیت را آغاز نمود (به گونهای که) سه دور (یا شوط) اول را با دو کوتاه و چهار دور (یا شوط) دیگر را آرام و با راهرفتن عادی انجام داد...».
بنابراین مسلمانان فقط به قصد و نیّت اطاعت و پیروی از سنّت و روش پیامبر جحجرالأسود را (به هنگام طواف بیتالله) میبوسند یا لمس میکنند، نه به این اعتقاد و باور که سنگ میتواند نفع یا ضرری به آنان برساند. و به همین خاطر بود که امیرالمؤمنین عمربن خطاب سبه هنگام طواف کعبه قبل از بوسیدن حجرالأسود گفت: «إِنِّى لأَعْلَمُ أَنَّكَ حَجَرٌ مَا تَنْفَعُ وَلاَ تَضُرُّ وَلَوْلاَ أَنِّى رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يُقَبِّلُكَ مَا قَبَّلْتُكَ» [۴۲]: «بیگمان من به خوبی میدانم که تو (ای حجرالأسود!) سنگی هستی نفع و ضرری نمیرسانی، اگر رسولخدا را نمیدیده بودم که تو را میبوسید هرگز تو را نمیبوسیدم».
همچنین ابن جریر طبری /میگوید: «عمر بن خطاب سبه این دلیل چنین مطالبی را راجع به حجرالاسود بیان نمود که مردم هنوز تازه از پرستش بتها فاصله گرفته بودند، لذا او میترسید که مبادا مردم جاهل و ناآگاه تصور کنند که بوسیدن یا لمسکردن حجرالأسود از باب تعظیم و تکریم در برابر سنگهاست، کمااینکه در جاهلیّت عربها چنین کاری را میکردند، بنابراین عمربن خطاب سمیخواست با این گفتار و کردار خود، به مردم این آموزش و آگاهی را بدهد که: «بوسیدن یا لمسکردن حجرالأسود، فقط به خاطر پیروی از سنت پیامبراکرم جاست، نه اینکه خود سنگ میتواند نفعی یا ضرری به کسی برساند، کما اینکه در جاهلیت مردم درباره بتها چنین اعتقاداتی را داشتند!!» پایان کلام طبری.
و امّا آنچه که از حدیث ابوسعید روایت شده است که عمربن خطاب سهنگامی که مطالب فوق را درباره حجرالاسود بیان نمود، علی بن أبیطالب سخطاب به او گفته است: «حجرالأسود نفع و ضرری میرساند!» و اینکه گویا گفته است: هنگامی که خداوند از ذریّه آدم عهد و پیمان گرفت، این امر را در لوحی نوشت و آن را در دل و درون حجرالأسود انداخت، همچنین در اینکه علیبنابیطالب گفته است: از رسولخدا جشنیدم فرمود: «یؤتی یوم القیامة بالحجر الأسود و له لسان ذلق، یشهد لـمن إستلمه بالتّوحید» [۴۳]. باید دانست که چنین روایتی، با سند موثقی از علی ابن ابیطالب سبه اثبات نرسیده است، و حافظ ابن حجر نیز در فتحالباری: میگوید: در سند آن أبو هارون العبدی وجود دارد و روایت او بسیار ضعیف میباشد [۴۴]. ناگفته نماند أبوهارون که این روایت را نقل نموده، شخصی است که نزد علما نقل حدیث از او پذیرفته نمیشود، چون بعضی از آنان او را فردی دروغگو میدانند. چنانکه نسائی درباره او میگوید: «متروک الحدیث میباشد» حماد ابن زید میگوید: «أبو هارون العبدی، شخص دروغگوئی است به طوری که صبح یک نوع دروغ میگوید و شب نوع دیگری).
جوزجانی میگوید: «أبو هارون بسیار دروغگو و تهمتزن میباشد» و بالاخره ابن حبان میگوید:«أبو هارون روایاتی را که از ابوسعید نقل میکرد در واقع از احادیث او نبودند، از اینرو جایز نیست از او احادیث و روایات نقل شود مگر اینکه به عنوان نمونه و ابراز تعجّب نوشته شوند» [۴۵]بنابراین کسی که در نزد علما چنین حالتی ومعروفیتی دارد پس چگونه میتوان به روایاتش اعتماد کرد و آنها را پذیرفت؟!.
علاوه بر این باید توجه داشت به هنگام طواف کعبه آنچه درباره حجرالاسود جایز است انجام گیرد این است: اگر بوسیدن آن برای زائر میّسر شد، پس آن را ببوسد، امّا اگر این کار برای او امکانپذیر نبود فقط دست بر آن بکشد، و اگر هم این کار امکانپذیر نبود و یا موجب اذیترساندن و به زحمت انداختن دیگران میشد، کافی است فقط با دست راست به آن اشاره کند. همچنین استلام و دستکشیدن به رکن یمانی نیز جایز است.
از عبدالله بن عمر بروایت شده که گفته است: «لَمْ أَرَ رسولَ اللَّه ج يَسْتَلِمُ من الْبَيْت إلاّ الرُّكْنَيْنِ الْيَمانِيَّيْنِ» [۴۶]: «ندیدهام که پیامبراکرم جبه چیزی از خانه کعبه دست بزند و آن را لمس کند مگر دو رکن یمانی: (حجرالأسود و رکن یمانی)».
[۴۰] صحیح بخاری ح شماره / ۱۶۰۳. [۴۱] به روایت مسلم از حدیث جابربن عبدالله. [۴۲] به روایت بخاری و مسلم. [۴۳] یعنی در روز قیامت حجرالأسود در حالی که زبانی گویا و روان دارد حاضر میگردد و برای هر کسی که او را بوسیده یا لمس کرده است گواهی توحید میدهد. [۴۴] فتحالباری شرح صحیح بخاری، از حافظ بن حجر عسقلانی ج ۴ ص ۲۶۹ شرح احادیث ۱۶۰۳ ببعد... [۴۵] نقل از تهذیب الکمال، تألیف حافظ مزی ج ۲۱ ص ۲۳۲-۲۳۶. [۴۶] صحیح بخاری و مسلم.