سرگذشت توبهای یک وکیل مدافع زن
این زن، یک باره دست از وکالت برداشت و تبدیل به یک زن محجبهای داعی شد که کارش سر زدن به مساجد و تشکیل جلسات وعظ و ارشاد برای همنوعان خویش- زنان و دختران- میباشد.
خودش در مورد سرگذشت خویش چنین توضیح میدهد:
در اثنای ادای عمره، حالتی به من دست داد که به شدت میگریستم هرچه بیشتر از چشمانم اشک میریخت احساس میکردم قلبم پاکتر و شفافتر میشود. در همان چند لحظه با خود عهد بستم که شغلم را رها کنم.
پس از اینکه خودم را برای چنین تصمیمی قانع ساختم احساس کردم تمام وجودم از تصمیمیکه اتخاذ نمودهام، ابراز رضایت میکند. همینکه از سفر برگشتم همهای لباسهایی را که مغایر با پوشش اسلامی بود در آورده و ملتزم به حجاب شرعی شدم. از آن روز به بعد دروازة خانهام را بر روی مشتریانیکه برای وکالت مراجعه میکردند، بستم.
اعضای خانوادهام با این تصمیم موافقت کردند به جز نامزدمکه به طلاق تهدیدم نمود. خوشبختانه خودم قبلاً با او شرط گذاشته بودم که اگر مانع از این بشود که من به عنوان یک زن مسلمان واقعی زندگی کنم، با او ازدواج نخواهم کرد. در نهایت طلاق، مرا از زندگی ذلتباری که در انتظارم بود و من هرگز خواهانش نبودم نجات داد [۴].
[۴] المسلمون ۳۶۵. ۱- در اعتراف یک وکیل مدافع زن که مدتهاست از شغلش کنارهگیری نموده چنین آمده است: من با صراحت اعلام میکنم که وکالت و نمایندگی در مجلس به هیچ وجه با طبیعت و سرشت زنان سازگاری ندارد بلکه کاملاً با مصالحشان در تضاد میباشد. یک زن روستاییکه بچهاش در بغل گرفته و شیر میدهد برای اجتماع خویش از هزاران وکیل و نمایندهای مجلس سودمندتر خواهد بود. خواست خدا همین است که شما مادر باشید نه اهل پیشهای دیگر.