ضرورت جمعی بودن دعوت اسلامی

باب سوم: واجبات امام

باب سوم: واجبات امام

در باب گذشته معلوم شد هر عملی از امور دین و دنیا که به قیام نیاز دارد و برای این که به صورت أکمل انجام بگیرد جماعت در آن زمینه واجب و لازم است. و نماز و زکات و حج و روزه و جهاد بدون جماعت و برنامه و امامی که از او اطاعت شود معنی نخواهد داشت و جایز نیست در سرزمین مسلمانان شهر و روستا و منطقه حتی حرفه و صنعتی باشد و امیر مقبول و مرجعی که وقت کشمکش به او مراجعه شود وجود نداشته باشد. و این روشی است که رسول اللهصو اصحاب و خلفای بعد از او مطابق آن حرکت کرده‌اند.

اکنون به بیان واجباتی که خداوند برعهده‌ی امام کل گذاشته می‌پردازیم. ببینیم امام کل چه وظایفی برعهده دارد؟ جواب این است که خداوند متعال مسئولیت‌های بسیار زیادی و واجبات بزرگی بر عهده‌ی امام کل قرار داده‌است که شامل رعایت مصالح دین و دنیا می‌شود. از جمله واجبات امام کل یا خلیفه برپاداشتن شریعت خدا در زمین و حکم به آنچه خدا نازل کرده است می‌باشد. از آن جمله است اقامه‌ی نماز، گرفتن زکات و توزیع آن و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد با دشمنان خدا با شمشیر و زبان و حجت و بیان. و آماده سازی بستر مناسب برای رشد و نمو فرزندان مسلمانان و تعلیم و تربیت‌شان و جلوگیری از نادان از تصرف در اموالش. و عادلانه داوری کردن در بین مردم و جلوگیری از سرکش و ستمگر و گرفتن حق مظلوم و ستمدیده از ظالم و مورد عنایت قرار دادن مصالح و وضعیت معیشتی مردم و تقسیم کردن رزق و روزی در بین آنان به طور عادلانه و یکسان. شکی نیست همان گونه که پیامبرصامارت و مسئولیت را توصیف کرده است این امانتی بزرگ و تکلیفی سخت و طاقت فرساست پیامبر درباره‌ی امارت و مسئولیت فرمود: «إِنَّهَا أَمَانَةٌ وَإِنَّهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ خِزْىٌ وَنَدَامَةٌ إِلاَّ مَنْ أَخَذَهَا بِحَقِّهَا وَأَدَّى الَّذِى عَلَيْهِ فِيهَا» [۱۰]. «به‌راستی که آن امانت است و روز قیامت خواری و پشیمانی در پی دارد مگر کسی که به حق آن را بگیرد و وظیفه‌ی خود را به طور أحسن در قبال آن انجام دهد».

متأسفانه بسیاری از مردم به دید تجارت و درآمد به امامت و رهبری نگاه می‌کنند تا از این طریق به گونه‌ای برمردم چیره شوند و هرگونه بخواهند در باره‌ی اموال و خون و ناموس مردم تصمیم بگیرند درحالیکه حقیقت در میزان خداوند متعال به گونه‌ای دیگر است.امامت کلی در میزان خدا تکلیف و خدمت رسانی به مردم است به گونه‌ای که بازخواست امام سنگین‌تر و بار بیشتری بر دوش دارد و مسئولیت سخت‌تری دارد به همین خاطر بوده که افراد صالح این امت از امارت و مسئولیت می‌ترسیدند و از آن فرار می‌کردند به عنوان مثال ابوبکر صدیقسمی‌فرماید: «والله ما سألتها فی لیل أو نهار» [۱۱]. «به خدا قسم هرگز در شب یا روز از خدا نخواسته‌ام که مرا امیر بگرداند». و یا عمر بن خطابسدرحالی که دوست نداشت ،خلافت را پذیرفت و آن را به عنوان مسئولیت و امانت بر دوش کشید و در حالی که به آن رغبتی نداشت آن را رها کرد و به کسی که به او گفت پسرش عبدالله را جانشین قرار دهد گفت: برای خاندان خطاب یک نفر کافی است، اگر خیر بود که از آن به دست آورده‌اند و اگر چیز دیگری (غیر از خیر) بوده برایشان کافی است که یک شخص از آنان آن را بر دوش کشد.

خلاصه این که مسئولیت‌های امام در اسلام مسئولیت‌های بزرگ و سنگین است.خداوند متعال دراین باره فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ ٤١[الحج: ۴۱]. «کسانی که اگر در زمین قدرتشان بخشیم نماز را برپای دارند و زکات را بدهند و به معروف امر کنند و از منکر باز دارند و عاقبت کارها برای خداست».

این مسئولیت‌های سنگین با برداشت امروز مردم از امارت و فرمانروایی و حکومت کاملا فرق دارد چون عموم مردم امروزی امامت و حکومت را غنیمت و ریاست طلی و شرف به حساب می‌آورند برای این که بر اریکه‌ی قدرت بنشینند و قدرت را قبضه کنند و هیچ‌کس خود را در قبال مسئولیت‌هایی که ذکر کردیم در برابر خدا مسئول نمی‌داند بلکه اساس حکومت داری در بسیاری از کشورهای مسلمان، اساسی غیر اسلامی و غیر دینی و فقط مبتنی بر مصالح دنیاست بدون این که برای مصالح دین اعتباری قائل باشند. حاکم شایسته‌ی امروزی از اهل دنیا فقط خود را در قبال دنیای مردم از قبیل اسباب معیشت و تقسیم رزق و روزی مردم و هموار ساختن راه‌های زندگی و محافظت از صحت و تندرستی آنان و تعلیم‌شان و فراهم ساختن وسایل رفاهی و مباح برای آنان خود را مسئول می‌دانند این در صورتی است که حاکم در دیدگاه خود و مردم شایسته و صالح باشد و اگر نه بسیاری از فرمانروایان تباه کننده‌ی دین و دنیای مردم‌اند. دین نزد آنان ارزش خاصی ندارد و خود را نه مسئول برپاداشتن نماز یا امر به معروف و یا نهی از منکر یا دفاع از عقاید اسلامی می‌دانند و نه مصالح دنیا از قبیل بررسی راه‌های هموار ساختن اسباب معیشتی و توسعه‌ی منابع دولت و توجه به زندگی مردم را رعایت می‌کنندواضافه بر این فرمانروایانی بدتر از این هم هست که عقاید پوچ و باطل دارند و کینه‌ی اسلام و مسلمانان در دل دارند که چنین حکامی در نتیجه‌ی غفلت مسلمانان، امور مسلمانان را در دست گرفته‌اند و در نتیجه شر و تباهی را در کشورها به وجود آورده‌اند و به هر وسیله‌ای که باشد مردم را از راه خدا باز می‌دارند و در کمین اهل ایمان می‌باشند و هرگاه جوان رو به طرف مسجد کند او را می‌ترسانند و مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند و در زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها بازداشتش می‌کنند فقط به خاطر این که گفته پروردگارم الله است. و اگر دختری حجاب بپوشد سرنوشتش بدنامی و مورد طعنه قرار گرفتن است و از این هم پا فراتر گذاشته و او را از کمترین حقوق انسانی مثل تعلیم و راه رفتن در راه‌ها و خیابان‌ها محرومش می‌کنند. بلکه این حکام افراد پست و اشرار مردم را مسلط ساخته‌اند و به بالاترین مناصب رسانده‌اند در نتیجه در زمین به فساد پرداخته‌اند به گونه‌ای که اقتصاد کشور را ویران و اخلاق پسران و دختران را نابود و هر شخص ارزشمند و سودمند در جامعه را خوار و ذلیل ساخته‌اند و هر انسان پست و رشوه خوار و دزدی را رفعت مقام بخشیده‌اند و بدین ترتیب این حکام به جنگ با خدا و رسول و مومنین پرداخته‌اند و هرکس خواسته به خدا و راه خدا ایمان بیاورد را از راه خدا بازداشته و او را منحرف ساخته‌اند بلکه در کشورهای مسلمان شعبه‌هایی از دستگاه اطلاعاتی با نام شعبه‌ی مبارزه با فعالیت دینی به وجود آورده‌اند.ببینید چگونه از اموال و توانایی‌ها و ثروت‌های مسلمانان برای بازداشتن از راه خدا و جنگ با خدا در سرزمین‌های خدا استفاده می‌کنند و به این صورت معیارها دگرگون شده است و حاکم و امام و خلیفه به جای این که بنده‌ی خدا باشد، نماز را برپا دارد و امر به معروف و نهی از منکر کند و پاسبان دین باشد و از حریم مسلمانان دفاع کند به دشمنی تبدیل شده که با مال خدا و اموال مسلمانان به جنگ با خدا و رسول و مسلمانان می‌پردازد ولاحول ولاقوة إلا بالله العلي العظیم.

[۱۰] روایت مسلم از ابوذر. [۱۱] روایت بخاری.