باب پنجم: تغییر احکام با تغییر زمان و مکان
مسألهی مهمی وجود دارد که بسیاری از طلاب علم و علماء متوجه آن نمیشوند و آن این است که احکام با تغییر زمان و مکان تغییر میکند و تطبیق احکام بایستی بر حسب احوال باشد چه بسا آنچه در یک زمان فرض است در وقت دیگر و در مکان دیگر فرض نباشد. مثلا در مکان و زمانی که شخص مسلمان نتواند حدود خداوندی را برپا دارد هجرت واجب است اما درجای دیگر که چنین وضعیتی مطرح نیست هجرت فرض نیست همان طور که رسول الله صفرمود: «لاَ هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ وَلَكِنْ جِهَادٌ وَنِيَّةٌ» [۱۳]. «بعد از فتح هجرت مطرح نیست ولی جهاد و نیت باقی است».
بنابراین، قبل از فتح مکه هجرت از مکه فرض بود چون مسلمانان مستضعف بودند و از اظهار شعایر دینی منع میشدند و خداوند جز مردان و زنان و کودکان مستضعف کسی را در ترک هجرت معذور نشمرد خداوند متعال در این باره فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ظَالِمِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمۡۖ قَالُواْ كُنَّا مُسۡتَضۡعَفِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ قَالُوٓاْ أَلَمۡ تَكُنۡ أَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٗ فَتُهَاجِرُواْ فِيهَاۚ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ٩٧ إِلَّا ٱلۡمُسۡتَضۡعَفِينَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلۡوِلۡدَٰنِ لَا يَسۡتَطِيعُونَ حِيلَةٗ وَلَا يَهۡتَدُونَ سَبِيلٗا ٩٨﴾[النساء: ۹۷-۹۸]. «بهراستی کسانی که درحالی که به خود ظلم کردهاند فرشتگان وفاتشان میدهند، فرشتگان میگویند در چه وضعی بودهاید میگویند در زمین مستضعف بودیم میگویند: آیا زمین خدا وسیع نبود که در آن مهاجرت کنید پس آنان جایگاهشان دوزخ است و چه بد جایگاهی است. به جز مردان و زنان و کودکانی که راه چارهای ندارند و راهی نمییابند».
شکی نیست که مسلمانان اهل مکه قبل از فتح مستضعف بودند زیرا خداوند متعال فرمود: ﴿وَمَا لَكُمۡ لَا تُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمُسۡتَضۡعَفِينَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلۡوِلۡدَٰنِ ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡيَةِ ٱلظَّالِمِ أَهۡلُهَا وَٱجۡعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا وَٱجۡعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا ٧٥﴾[النساء: ۷۵]. «شما را چه شده که برای آزادی مردان و زنان و کودکان مستضعف در راه خدا نمیجنگید مردان و زنان و کودکان مستضعفی که میگویند پروردگارا ما را بیرون ببر از شهری که مردمش ظالمند و قرار بده از نزد خودت برای ما یاوری و قرار بده از نزد خودت برای ما یاری دهندهای».
مراد از شهری که اهلش ستمگرند به اجماع مفسرین شهر مکه است بنابراین قبل از فتح مکه هجرت از مکه به مدینه یا جای دیگر واجب بود اما بعد از فتح مکه،این وجوب ساقط شد و انتقال از مکه مباح یا مکروه شد. توجه کنید چگونه با تغییر زمان حکم تغییر کرد؟به همین مناسبت باید یادآور شد که بدون تردید وجوب هجرت باقی است ولی در هرمکان و در هر زمان واجب نیست. مکانها و زمانها نسبت به هم فرق میکنند و در بسیاری از احکام مثل امر به معروف و نهی از منکر و اجازه گرفتن از امام و اجازه ندادنش و سفر به سرزمین دشمن و.... نیز این گونه است.
متأسفانه بسیاری از علماء و طلاب فتواهایی صادر میکنند و گمان میکنند برای هر نسل و دوره و زمان و مکانی شایسته است و مراعات خصوصیت و استثناء نمیکنند مانند جواب به سوالی که موضوع این کتاب است.بعضی از طلاب علم که در سایهی دولتی که بسیاری از احکام شریعت را اجرا میکند، زندگی میکنند مثلا امر به معروف و نهی از منکر و برپاداشتن نماز و تعلیم علم شرعی و نشر ارزشهای اخلاقی و توجه به مردگان و اقامهی مساجد و ازاین قبیل مسائلی که بر حاکم و اجب است هرگاه از آنان سوال شود که آیا برای مسلمانان جایز است در بین خود جمعیتی یا جماعتی تشکیل دهند که واجبی از واجبات را انجام دهند فتوایشان این است که تأسیس و اقامهی این جمعیتها و جماعتها جز با اجازهی امام جایز نیست در حالی که فراموش کردهاند که حکام و امامانی وجود دارند که نه تنها به اقامهی فرایض اهمیت نمیدهند و برای آن ارزش قائل نیستند بلکه این فرائض را تحریم میکنند و مردم را از آن باز میدارند.آیا مسلمانانی که با این گونه حکام ظالم و فاسق روبرو هستند ساکت بنشینند و از اقامهی این فرائض ساکت شوند؟و آیا مسلمانان به این دلیل که امام در را به روی دشمنان گشوده سرزمین اسلام را رها کنند که مورد تعدی دشمن قرار گیرد؟ همان کاری که ظاهر شاه پادشاه افغانستان کرد.که درهای شهر را به روی کمونیستهای ملحد گشود و خواستند بلکه قلب افغانستان سرزمین مسلمان را به سرزمین کمونیستی کافر تبدیل کردند که در آن حکم کفر و الحاد اجرا میشد.آیا مسلمانان ساکت شوند و تن به ذلت دهند؟یا این که برای نجات آنچه امکان دارد برخیزند و ازآبرو و ناموس و اموال و فرزندان خود دفاع کنند؟ یا که مسلمانان منتظر امام کل یا مهدی منتظر و یا مسیح مخلص باشند؟ شکی نیست که باید بهاندازهی توان قیام کنند و شر را از خود دفع کنند و از دین و آبرو و اموالشان دفاع کنند و خداوند هم یاریشان خواهد داد.
﴿وَلَيَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[الحج: ۴۰]. «خداوند قطعا کسانی را که نصرتش دهند یاری خواهد داد».
و خداوند سبحان چنین هم کرد.خوب توجه کنید که خداوند چگونه کسانی که به یاری دین و اعلاء شریعت خدا و دفاع از خود و ناموسشان برخاستند یاری داد؟ به این فرمودهی رسول اللهصتوجه کنید. کسی از پیامبر سوال کرد: اگر کسی بخواهد مالم را بگیرد چه کار کنم؟ فرمود: منعش کن مرد گفت :اگر دست بردار نشد؟ فرمود: با او بجنگ .مرد گفت اگر او را کشتم تکلیف چیست؟ فرمود: او در آتش است.مرد گفت: اگر مرا کشت؟ فرمود: تو در بهشتی [متفق علیه]. ببینید چگونه پیامبر به او توصیه کرد که واجب است از خود دفاع کند و منتظر اجازهی امام و چراغ سبز سلطان نباشد. شکی نیست که اگر دفع کفار متجاوز جز با جمع و جماعت و امیر ممکن نباشد در این صورت جماعت واجب است زیرا همانگونه که از پیش گفتیم توسل به آن اسباب و وسایلی که واجب جز با آن صورت نمیگیرد نیز واجب است.و به همین صورت همهی فرضهای کفایهای که حکام به آن توجه نمیکنند سکوت بر آن و ضایع ساختنش روا نیست بلکه باید برای آن جمع شد و آن را انجام داد بلکه اگر واجبی که در حال ضایع شدن است واجب مضیق است مثل دفن میت و اقامهی جمعه و جماعت و محکم سازی مساجد و امر به معروف و نهی از منکر و دفع دشمنی که از ناحیهای به مسلمانان هجوم کرده جایز نیست منتظر اجازهی حاکم مسلمان علاقهمند به خیر شد بلکه اهل آن منطقه باید به دفع دشمن مبادرت کنند تا اینکه امام به یاریشان آید و خود عهده دار دفاع از حریم آنان شود.و جایز نیست مسلمانان به میدان جهاد پشت دهند و سرزمین اسلام را برای دشمنان اسلام رها کنند. با این وجود عجیب است بعضی از طلاب علم از روی خطا و نادرست فتوا میدهند که برای اقامهی واجبی از واجبات هرگز تجمع و جماعت جایز نیست. و این نتیجهی کوته نظری و ضعف بصیرت و عدم آگاهی آنان از اوضاع و احوال مسلمانان پیرامونشان و منحصر بودن در همان گوشهای است که در آن زندگی میکنند و نمیدانند مردم اطرافشان در چه و ضعیتی قرار دارند و از دعوت حقیقی که مسلمانان را به دینشان بر گرداند و اسباب عزت و پیروزی و قدرت را برایشان به ارمغان آورد، آگاه نیستند. شکی نیست که بزرگترین عامل خطای این طلاب علم رعایت نکردن قاعدهی تغییر احکام به تغییر زمان و مکان است. و به مردم فتوای عمومی دادهاند و گمان کردهاند این فتوا شایستگی تطبیق در هر زمان و مکانی را دارد درحالی که در حقیقت اگر برای مکانی که درآن زندگی میکنند صلاحیت داشته باشد برای اماکن دیگر صلاحیت ندارد.
[۱۳] روایت بخاری از مجاشع بن مسعود.