پیروزی حق و شکست باطل

مقدمه

مقدمه

ان الحمد لله، نحمده ونستيعنه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا وسيئات أعمالنا، من يهدي الله فلا مضل له، ومن يضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأشهد أنّ محمداً عبده ورسوله، صلی الله عليه وسلم وبارك عليه وعلی آله وصحبه أجمعين، وبعد!

در حدیث صحیح از پیامبرصروایت شده است که امت اسلامی به هفتاد و سه گروه تقسیم خواهد شد و همه این گروه‌ها به جز یک گروه به دوزخ می‌‌روند. گروه رستگار همان گروهی است که به آنچه پیامبرصو اصحابش بر آن بوده‌اند چنگ می‌زند، همان اصحابی که آنان پیشوای مؤمنان و سرور پرهیزگاران و بهترین مردم بعد از پیامبران هستند، و بهترین امّتی هستند که برای هدایت مردم آفریده شده‌اند، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ١١٥[النساء: ۱۱۵] عقیده و شیوه‌ای که گروه رستگار (اهل سنت و الجماعت) بر آن هستند براساس تمسک به سنّتِ پیامبر و پیروی از راه مؤمنان استوار است.

علمای گروه رستگار, اصول گمراهی هفتاد و دو فرقه ی گمراه, که سزاوار و عید دوزخ هستند را بررسی نموده‌اند و همه به این نتیجه رسیده و بر آن اتفاق کرده‌اند که گمراه‌ترین این فرقه‌ها شیعه هستند و آنان آن را شیعه باطل، یا شیعه گمراهی، و یا شیعه هوا و هوس نامیده‌اند. شیعۀ هوا و هوس گمراه‌ترینِ فرقه‌های اسلامی است زیرا آنها قومی هستند که باورهایشان نه براساس عقل استوار است و نه مستندی شرعی دارند، پس آنان مانند حیوانات بلکه گمراه‌ترند.

و آنچه مشکل را بیش‌تر از این می‌نماید این است که شیعه گمراه خودشان تقریباً به سیصد گروه گمراه تقسیم می شوند و گمراه‌ترین آن، فرقه اثنا عشری است، چون اثنا عشری‌ها به همه گمراهی‌های گذشته و کنونی، محکم چسبیده‌اند، و هرجا که صراط مستقیم باشد با آن مخالفت می‌نمایند.

دین و آئین این فرقه گمراه براساس اصولی بسیار پوچ و گمراه‌کننده استوار است، دین آنها بر پایه تردیدافکنی در حقّانیت کتاب خدا و بر پایه انکار سنّت و غلو در ائمه و تکفیر صحابه پیامبرصو مخالفت با آنها استوار است، و همچنین دروغ و نفاق و فریب و تجاوز به زنان به نام صیغه و تجاوز به جان و مال و ناموس مردم به نام مبارزه با دشمنان اهل بیت از اصول دین آنهاست. آنها مدعی هستند که آنان پیروان اهل بیت می‌باشند و حال آن که آنها بزرگترین مخالفان اهل بیت هستند و بلکه از رهنمود اهل بیت متنفّر و گریزانند. امّا با وجود گمراهی و فساد و دروغ و نفاقی که شیعه امامیه با خود دارند در این روزها فعّالیت زیادی می کنند تا مردم را از راه حق و صراط مستقیم بازدارند، شیطان در این راستا یاور آنهاست و آنان را تشویق می‌کند تا سعی و کوشش خود و وقت و مال خود را برای نشر و گسترش بدعت خویش و فراگیرکردن کفر خود و یاری‌‌نمودن باطل خویش مبذول دارند.

و خداوند متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيۡهِمۡ حَسۡرَةٗ ثُمَّ يُغۡلَبُونَۗ وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ يُحۡشَرُونَ ٣٦ لِيَمِيزَ ٱللَّهُ ٱلۡخَبِيثَ مِنَ ٱلطَّيِّبِ وَيَجۡعَلَ ٱلۡخَبِيثَ بَعۡضَهُۥ عَلَىٰ بَعۡضٖ فَيَرۡكُمَهُۥ جَمِيعٗا فَيَجۡعَلَهُۥ فِي جَهَنَّمَۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٣٧[الأنفال: ۳۶-۳۷] «کافران اموال خود را خرج می‌کنند تا از راه خدا بازدارند آنان اموالشان را خرج خواهند کرد اما بعداً مایۀ حسرت و ندامت ایشان خواهد گشت و شکست هم خواهند خورد. بی‌گمان کافران همگی به سوی دوزخ رانده می‌گردند و در آن گرد آورده می‌شوند. تا خداوند ناپاک را از پاک جدا سازد و برخی از ناپاکان را بر برخی دیگر بیفزاید و جملگی ایشان را روی هم انباشته کند و آنگاه به دوزخشان بیندازد آنان زیانکارند».

و من وقتی دیدم که اینها بعضی از مسلمین ساده‌لوح را به نام دوستی و محبت اهل بیت به سوی مذهب گمراه شیعه می‌کشانند وحشت‌زده شدم، ساده‌دلان ما نمی‌دانند که ادعای محبت اهل بیت فقط پوششی است که بوسیله آن مسلمین را از دین و ایمان و اسلامشان جدا کنند و آنها را بر آن دارند تا در قرآن شک نمایند و به خداوند کفر بورزند واصحاب را فحش و ناسزا بگویند و با مسلمین دشمنی ورزند.

وقتی می‌دیدم که مخالفان حق و شیعه باطل به باطل خود پایبند هستند و برای گسترش آن می‌کوشند و اهل حق برای آئین راستین خود کاری نمی‌کنند غیرتم به جوش می‌آمد اما انسان چه می‌تواند بکند جز آن که بگوید: «لا حول ولا قوة إلا بالله، إنا لله وإنا إليه راجعون».

خواست خداوند چنین بود که من هم در مبارزه با این فرقۀ گمراه سهمی داشته باشم، چنانچه روزی یکی از جوانان حیران و سرگردان اهل سنت نزد من آمدف علت حیرت او این بود که دست‌های پلید و آلودۀ شیعه به سوی او دراز شده بودند و از آن جا که این جوان از عقاید اهل سنت و حقیقت این تباهکاران پلید ناکس اطلاعی اندک داشت بنابراین آنها از همین رهگذر بر او وارد شده بودند، و توانسته بودند گاهی با مکر و فریب و گاهی با تشویق و تطمیع و گاهی با اظهار دوستی دروغین به جنگ عقیده درست و صحیح او بروند. و آنان خود را دوستداران اهل بیت معرّفی کرده بودند از این رو آن جوان بیچاره آنان را فرشتگان الهی و شه‌سواران میدان حق گمان برده بود، اما خیلی زود به او فهمانده بودند که اگر کسی اهل بیت را دوست دارد حتماً با دشمنان آنها دشمن باشد و دشمنان اهل بیت را نفرین کند و ناسزا بگوید، جوان بیچاره گمان برده بود که دشمنان اهل بیت یهودیان و مسیحیان یا مشرکین و ملحمدان و بت‌پرستان یا دیگر دشمنان اسلام و مسلمین هستند، اما مصیبت اینجا بود که به او خبر دادند که دشمنان اهل بیت صحابهشهستند که مرتد و کافر و زندیق و منافق بوده‌اند!!

و از طرفی او قرآن را می‌خواند و به یقین می‌داند که اصحاب کرام پیشوای مؤمنان و حاملان اسلام و شه‌سواران میدان حق هستند و خداوند آنها را برای به دوش‌گرفتن امانت دین خویش برگزیده است و آنان را بهترین امتی قرار داده که به سود مردم آفریده شده‌اند، و آنان را بهترین یاوران پیامبران قرار داده است، و همواره در قرآن می‌خواند که خداوند از صحابه اعلام رضامندی می‌نماید و آنان را می‌ستاید، و آنان را به پرهیزگاران و نیکوکاران، مؤمنین، مجاهدین، صابرین و شاکرین خطاب می‌نماید، اینجا بود که آن جوان در مورد دوستان شیعه خود شک کرد، و اینجا بود که آن گرگ‌های در لباس میش‌ صدها روایت دروغین که حکایت از ستم صحابهشبر اهل بیت می‌نماید برای او آوردند و او به تمام اسلام خود مشکوک شد و آرزو کرد ای کاش به دنیا نیامده بود، و در این هنگام پیش من آمد و از حیرت خود شکایت کرد و به دنبال حقیقت می‌گشت.

من حقیقت روشن و درخشان را برای او بیان کردم و او را آگاه نمودم که اهل حق اهل سنت هستند که پیروان قرآن و سنت می‌باشند و دوستداران اصحاب و اهل بیت پیامبرند و اهل اتحاد و وحدت و اهل اسلام و ایمان و احسان هستند.

و همچنین او را از حقیقت این شیطان‌ها آگاه کردم و او را با خبرنمودم که اینها کافر و مرتد هستند، و بیشتر علمای اسلام به کافربودنشان حکم کرده‌اند، و اگر تقیه و نفاق و دورویی آنها نبود حتی کودکان و زنان و دیوانگان به کافر‌بودن آنها حکم می‌کردند.

و به او گفتم که پیروان دین امامیه تمام تلاش و سعی‌اشان این است که هر کفری را که ملت‌های کافر به زبان آورده‌اند گرد آورند و هر شرکی را که بت‌پرستان مشرک گذشته بدان گرفتار بوده‌اند فراهم آورند، و هر غلو و اغراقی که یهودیان و مسیحیان و منحرفان در منجلاب آن سقوط کرده‌اند را به عنوان دین ارائه دهند و آنها همه بی‌بندوباری‌هایی را که باطنی‌ها و ملحمدان دارا بوده‌اند دارا هستند و همه گمراهی‌ها و بدعت‌ها و خرافات‌هایی که فرقه‌های گمراه معاصر در آن دست و پا می‌زنند شیعه نیز در آن غرق هستند.

آنها فرومایگی‌اشان را از یهودیان و گمراهی و غلوشان را از مسیحیان گرفته‌اند و بیشتر عقایدشان را از مجوسیان فرا گرفته‌اند و تقیه و نفاق را از ملحدان گرفته‌اند.

عقیده جهمی را از جهمیه گرفته‌اند و از قدریه – مجوس این امت – بدعتشان را و از معتزله گمراه اعتزال را و از خوارج حماقت و سبک ‌سری‌ شان را گرفته‌اند. و به او گفتم که شیعه دوازده‌امامی هیچ گمراهی را ترک نکرده‌اند مگر آن را فرا گرفته‌اند و هیچ جهالت وخرافاتی نیست مگر آن که بدان ایمان آورده‌اند، و هر کجا گمراهی و غلو و خیانتی یافته‌اند آن را به تن کرده‌اند، پس آنان شیعیان شیطان‌ها هستند و شیطان‌هایی از نوع انسان می‌باشند، و آنان منافقان حقیقی هستند که ادعای ایمان می‌نمایند اما کفر و نفاق خود را پنهان می‌کنند و مؤمنان پرهیزگار را فریب می‌دهند و آنها را از دایرۀ ایمان بیرون آوره و به کفر می‌برند و از یقین خارج کرده و وارد شک می‌نمایند و آرامش و اطمینان را از مؤمنان سلب می‌کنند و آنان را گرفتار حیرت و سرگردانی می‌نمایند، و تنها چیزی که مایه دلجویی ماست فرموده الهی است که می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِي ٱلدَّرۡكِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِيرًا ١٤٥[النساء: ۱۴۵] «منافقان در پایین‌ترین جایگاه دوزخ هستند و هیچ یاوری نخواهند داشت

سخنان من دوستم را راحت کرد و او اعتمادش به اسلام و ایمان و تقوایش بازگشت و با وضعیتی خوب در حالی که اصحابشرا گرامی می‌داشت از پیش من رفت. روز دوّم باز پیش من آمد و گفت، شیعه‌ها جمع شده‌اند و منتظر شما هستند و آنان تصمیم گرفته‌اند با شما مناظره کنند، با توکّل بر خدا با آنها مناظره کن. به او گفتم: این قوم تا آخرین گرفتار هوا و هوس خود هستند، و آنها حق را از هیچ کس حاضر نیستند بشنوند.

و آنان دروغگوترین مردم هستند که دروغ را دین و عبادت و فضیلت و مایه تقرب به خدا می‌دانند، و هر قشری از مردم که دروغ در آن رواج داشته باشد حق را نمی‌پذیرند و به آن گوش نمی‌دهند و اگر آن را بشنوند پند نمی‌پذیرند، و شیعه‌ها قومی فریبکار هستند که غیراز آنچه در دل دارند چیزی دیگر اظهار می‌کنند، و مناظره با آنها فایده‌ای ندارد.

و علاوه از این آنان قومی هستند که عقل و خرد ندارند که پند بپذیرند وهمچنین روایات و نصوص صحیحی ندارند که بدان مراجعه کنیم و بوسیله آن با آنها بحث و مناقشه نماییم، آنان مجموعه‌ای از عواطف و احساسات دروغین و تعصب جاهلانه و خرافات و افسانه‌هایی را که هیچ دین و عقلی نمی‌پذیرد به عنوان دین پذیرفته‌اند و با آن زندگی می‌کنند و شیفته و دلباخته این احساسات و خرافات و افسانه‌ها هستند، پس کجا مناقشه و مناظره با آنها فایده‌ای خواهد داشت؟!

اما دوستم قانع نشد و من با دلی ناخواسته برای مناظره رفتم و در حقیقت تقدیر الهی بود که با آنها مناظره کنم.

و این مناظره طولانی شده و بیشتر موارد اختلافی در آن مطرح گردید و به مدت دو روز همه روزه بعد از نماز عشاء تا نماز صبح ادامه یافت.

من به فضل خداوند و توفیق او حق به راحتی به زبانم می‌آمد تا اینکه در پایان مناظره دوستم فریاد برآورد: ستایش خداوندی را سزاست که حق را آشکار کرد، ستایش خداوندی را سزاست که حق را آشکار کرد، من اینک دوباره به دنیا آمدم و طعم حق را چشیدم، سپاس خداوندی را که حق را بر زبان تو بلند کرد.

و شیعه در این مناظره سرشکسته و خوار بودند و بوسیلۀ حق زبانشان بسته شده بود، پس سپاس می‌گویم خداوندی را که حق و دلیل را آشکار نمود، تا هر آن کس از حاضران که هلاک می‌شود از روی دلیل هلاک گردد وهر آن کس که زنده می‌گردد از روی دلیل زنده بماند, و برای آن که مسلمین مستفید گردند و افراد غافل از خطر اینها آگاه شوند و آنانی که اغفال شده‌اند از همراهی و همنشینی اینان برحذر داشته شوند، و برای آن که ساده‌لوحانی که اشک وحدت و تقریب بین مذاهب را سر می‌دهند شرکت کرده شوند و علمای پاکدل حقیقت اینان را بدانند و از کفر و شرک و بدعت و گمراهی و جهالت و خرافات و دروغ و فریب و نفاق و خیانت و بی‌بندوباری و فساد و الحاد و ... اینها آگاه شوند، به خاطر همه این موارد بر آن شدم تا این برخورد صادقانه و دلیل روشن را سپرد قلم نمایم و آن را بنگارم. امیدوارم خداوند آن را برای مسلمین سودمند بگرداند و مشارکتی باشد در راه آگاه‌کردن مسلمین از حقیقت دشمنان فریبکار و مکّارشان. اجرء پاداش خویش را از خداوند مسئلت می‌نمایم.

مؤلف

مجدی بن محمّد بن علی بن محمد

جمعه هیجدهم ربیع‌الثانی سال ۱۴۱۷ ه ق