علاج حیرت تو آسان است
دوستم سخن میگفت و من با تمرکز حواس و تدبّر به او گوش میدادم و میکوشیدم چیزهایی را در میان سطرها بخوانم، واضح بود که دوستم تحت تأثیر فعالیتهای مرموزی قرارگرفته بود که مؤسسات شیعه برای شیعهکردن جوانان ما انجام میدهند و در این راستا مبالغ هنگفتی را خرج میکنند، ولی خداوند ما را کافی است، و گفتۀ او ما را کافی است که میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيۡهِمۡ حَسۡرَةٗ ثُمَّ يُغۡلَبُونَۗ وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ يُحۡشَرُونَ ٣٦﴾[الأنفال: ۳۶] «کافران اموال خود را خرج میکنند تا از راه خدا بازدارند. آنان اموالشان را خرج خواهند کرد، اما بعداً مایۀ حسرت و ندامت ایشان خواهد گشت و شکست هم خواهند خورد. و کافران همگی به سوی دوزخ رانده میگردند و در آن گرد آورده میشوند.»
و قبل از از آن با دوستم سخن را آغاز کنم از او پرسیدم: برادرم، آیا وقتی با اینها بودی کسی دیگر همانند خود را آن جا میدیدی؟
گفت: منظورت چیست؟ گفتم: آیا آن جا غیر از تو سنّی دیگری هم بود که در مجالس شما حاضر شود؟ گفت: بله سه نفر غیر از من بودند که هر سه تا شیعه شدند و فقط من هنوز در این باره شک دارم. و در آن وقت گمانم به یقین تبدیل شد و دانستم که فعالیت انبوه و زیاه شیعه تا جایی پیشرفته که رنگ خطر را به صدا درآورده است.
از این وضعیت بسیار ناراحت شدم، زیرا میدیدم که او به من گفت: نخواندهام اما عقایداهل سنت را میدانم. گفتم: از کجا یاد گرفتهای، گفت: تمام عمرم را در میان اهل سنت و الجماعت گذراندهام و عقاید و باورهای آنها را میشنوم و میدانم که ایمان داشتن به خدا و ملائکه و کتابهای آسمانی و پیامبران و ایمانداشتن به قیامت و اینکه خیر و شرّ از جانب خداست اصول اعتقادی اهل سنت هستند. به او گفتم که اینها ارکان ایمان و اصول عقاید و عناوین جامع آن هستند، ولی آیا فکر میکنی که شناخت اینها برای ترجیح بین اهل سنت و شیعه برایت کافی خواهد بود؟ او لحظهای سکوت کرد و گفت: حق با شماست این معلومات برای ترجیح یکی از دو مذهب کافی نیست. در این وقت احساس کردم که مانع تکبر و خود بزرگبینی در وجود او شکسته شده و او لباس فروتنی به تن مینماید تا دانش را فرا بگیرد، بنابراین خوشحال شدم، و از آن جا که یقین کرده بودم که مانع تکبّر و خود بزرگبینی در وجود او شکسته است – تکبر از شنیدن و گوشدادن به حق منع میکند چه برسد به پذیرفتن حق و اندیشیدن در آن – به او گفتم: تو باید قبل از همۀ این باید به متون عقاید که علمای ما چکیدۀ علم خود را رد آن گذاشتهاند مراجعه کنی، و از جمله این متون عقیده واسطیه شیخالاسلام ابن تیمیه و العقیده الطحاویه امام ابیجعفر طحاوی و لمعه الاعتقاد امام ابن قدامه مقدسی است. در این کتابها علمای بزرگ ما اصول عقیده را بر اساس مذهب گروه رستگار که در راه و مسیر پیامبرصو اصحاب او گام برمیدارد بیان کردهاند، و تو میبایست شرحهای کامل این متون را که آن را توضیح میدهند مطالعه کنی.
باید شرح عقیده واسطیه محمد خلیل هراس، و شرح ابن ابیالعز حنفی را بر طحاویه و شرح لمعه الاعتقاد بن عیثمین را میخواندی تا مذهب خود را قبل از آن که با مذهبی دیگر مقایسه کنی خوب بشناسی و بعد از شناخت مذهب خود به اقوال علمای راسخ در مورد تشیع مراجعه میکردی زیرا آنها از من و تو گمراهیها و مفاسد و اشتباهات شیعه را بهتر میدانند وبدون تردید شبهات آنها را بهتر پاسخ میدهند. و با این وسیلهها تو همانند اسبسواری خواهی بود, که با شمشیر و زر و نیزه در حالی که همه فنون جنگ و مبارزه را بلد است به میدان میآید و بدون این وسیلهها تو مانند کور بیدفاعی هستی که به جنگ میرود و ضعیفترین دشمنان او را از پای در میآورند.
سپس رو به دوستم کردم و به او گفتم: آیا در این زمینه کتاب (العواصم من القواصم) قاضی ابن العربی را خواندهای؟ گفت: نه. به او گفتم اگر این کتاب را میخواندی هم مرا و هم خودت را راحت میکردی، باز دوباره روبه او گفتم: آیا رساله شیخ محمد بن عبدالوهاب را در ردّ رافضه خواندهای؟ گفت: نه، به او گفتم اگر آن را میخواندی هم مراهم خودت را راحت میکردی. سپس برای بار سوّم رو به او نموده و به او گفتم: آیا کتاب (الحظوط العريضة للأسس التي قام عليها دين الشيعه الامامية الاثنی عشرية) از محبالدین خطیب را خواندهای؟ گفت: نه، به او گفت: اگر آن را میخواندی از شک و تردید رها میشدی و من هم خیالم راحت میشد.
سپس به دوستم گفتم آیا شنیدهای که یکی از علمای سنّی به نام احسان الهی ظهیر تخصص خوبی در درهمشکستن دروغهای شیعه و پردهبرداشتن از معتقدات پلیدشان دارد؟ به من گفت: نه، به او گفتم: سوگند به خدا اگر دو کتاب مهم او (الشيعة والسنة) (الشيعه وأهل البيت) را میخواندی حیرت و تردید تو به یقین و آرامش و سعادت و سرور تبدیل میشد. سپس به او گفتم: آیا کتاب (وجاء دور المجوس) که از اهداف حقیقی و نیات پلید شیعه پرده برمیدارد را خواندهای؟ گفت: نه، به او گفتم: اگر آن را میخواندی شمشیر برّالی علیه شیعه شیطان میبودی، و بخش زیادی از وقت خودرا به جهاد با این منحرفان اختصاص میدادی، و مبارزه با اینها جهاد بر مرزی است که باید از آن دفاع کرد و امروزه به شدّت به این مبارزه نیاز است. دوستم با علاقه تمام به من گفت: آیا همه این کتابها نزد تو هستند، گفتم: الحمدلله مطمئن باش هرگاه صادقانه به دنبال حق باشی خداوند راه رسیدن به آن را برایت هموار مینماید، والحمدالله همه این کتابها پیش من هستند و اگر تو وقت داشته باشی ما به اتفاق همدیگر آنها را میخوانیم.
گفت: من از حیرت و تردیدی که در آن به سر میبرم آرزوی مردن میکنم و تو از من میپرسی که وقت دارم یا نه. وقت من همه از آن تو است، تا وقتی هر دویمان به حق میرسیم.
گفتم: بار خدایا پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، پدیدآورندۀ آسمانها و زمین، دانای پیدا و پنهان، تو در میان بندگانت در آنچه اختلاف میکنند داوری میکنی، در آنچه مورد اختلاف است ما را به سوی حق راهنمایی کن، تو هرکس را که بخواهی به راه راست هدایت مینمایی. دوستم گفت: آمین.
به دوستم نزدیک شدم و به او گفتم: آیا قرآن میخوانی؟ گفت: بله، گفتم آیا این گفتۀ خداوندی را خواندهای که میفرماید:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾ [آل عمران: ۱۱۰].
«شما بهترین امّتی هستید که به سود مردم آفریده شده است.»
گفت: بله، گفتم از این چه میفهمی؟ گفت میفهمم که امت اسلامی بهترین امتی است که برای سود و هدایت مردم پدید آمده است، گفتم: بله، امت اسلامی بهترین امت است و بهترین مردم برای مردمان هستند، زیرا آنها مردم را امر به معروف نهی از منکر میکنند و به خداوند ایمان دارند و مردم را به سوی راه ایمان هدایت مینمایند، دوستم گفت: آفرین.
گفتم: سزاوارترین مردم به این ویژگی اصحاب پیامبرصهستند زیرا آنها بودند که در کنار پیامبر امانت دین را به دوش گرفتند و دوشادوش ایشانصبا جان ومال خود در راه گسترش دین وهدایت مردم به ایمان، جهاد کردند.
دوستم گفت: بله درست است. به او گفتم: شیعه میگویند صحابه همه مرتد شدهاند به جز پنج [۳]نفر مقداد، ابوذر، سلمان و عمار و حذیفه، آنها میگویند فقط اینها و امام علی بر دین استوار ماندند، آیا معقول است که گفته شود از صدهزار اصحابی که در حجهالوداع همراه پیامبر بودند بعد از وفات او فقط شش نفر بر اسلام باقی ماندند و بقیه همه مرتد شدند! آیا چنین امتی میتواند بهترین امت باشد، اگر اینها آنگونه باشند که شیعه میگویند اینان بدترین امت هستند زیرا به گفته شیعیان آنان مرتد شده و کافر گردیدهاند.
دوست عزیزم!
آیا میدانی که شیعه دوازده امامی این آیه را چگونه میخوانند آنها این آیه را تحریف میکنند و وقتی آنها دیدند که این آیه باورهای پوچ آنان را کاملاً درهم میشکند آن را تحریف کرده و به آن همزهای اضافه کردهاند و میگویند (امّه) در اصل (ائمه) هست یعنی امامان ما! آری شیطان آنها را چنان گمراه کرده که درست همان یهودیان کتاب خدا را تحریف میکنند، خداوند به یهودیان فرمان داد که بگویند «حِطَةُ» «ما را بیامرز» ولی آنان به این کلمه «نون» را اضافه کرده و گفتند «حنطة» به ما گندم بده!
دوستم گفت: ولی شیعه به قرآن آنگونه که هست بدون اضافه و کم ایمان دارند و به من همین را گفتهاند.
به او گفتم: فعلاً صبر کن هنوز وقت این نرسیده، البته باید بگویم که آنها از روی تقیه به تو چنین گفتهاند و تقیه که همان دروغ و نفاق است در مذهب و آیین آنها عبات و نشان دینداری است و آنها برای آن که تو و امثال تو از پیش آنها فرار نکنند شما را فریب میدهند؛ و فرمودۀ الهی در مورد آنها صدق پیدا میکند که میفرماید:
﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَيَٰطِينِهِمۡ قَالُوٓاْ إِنَّا مَعَكُمۡ إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ ١٤﴾[البقرة: ۱۴] «وقتی که با مؤمنان روبرو میگردند، میگویند: ما هم ایمان آوردهایم. و هنگامی که با رؤسای شیطانصفت خود به خلوت مینشینند، میگویند: ما با شمائیم و (مؤمنان را) مسخره میکنیم.»
و برادر عزیزم هنوز وقت سخن گفتن از تقیه و قرآن نیامده و اکنون بحث ما در مورد اصحاب پیامبرصاست. سپس به دوستم گفتم آیا این گفتۀ الهی را خواندهای که میفرماید:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩﴾[الفتح: ٢٩] «محمد فرستادۀ خدا است، و کسانی که با او هستند در برابر کافران تند و سرسخت، و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند. ایشان را در حال رکوع و سجود میبینی. آنان همواره فضل خدای را میجویند و رضای او را میطلبند. نشانۀ ایشان بر اثر سجده در پیشانیهایشان نمایان است. این توصیف آنان در تورات است و اما توصیف ایشان در انجیل چنین است که همانند کشتزاری هستند که جوانههای (خوشههای) خود را بیرون زده، و آنها را نیرو داده و سخت نموده و بر ساقههای خود راست ایستاده باشد، بگونهای که برزگران را به شگفت میآورد تا کافران را به سبب آنان خشمگین کند. خداوند به آنان از ایشان که ایمان بیاورند و کارهای شایسته بکنند آمرزش و پاداش بزرگی را وعده میدهد.»
این آیه قویترین دلیل بر عدالت اصحاب و ایمان واقعی آنهاست، خداوند میگوید: ﴿وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ﴾یعنی اصحاب و یاران او، ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ﴾اشاره به یقین و قوت ایمان آنهاست، ﴿رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ﴾خداوند آنهارا تأیید مینماید، ﴿تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا﴾یعنی همواره و پیوسته مشغول عبادت هستند، آنها کارهایشان را مخلصانه و فقط برای رضای خدا انجام میدهند و فقط از او امید مزد و پاداش دارند. پس در قرآن صحابه اینگونه معرّفی و توصیف شدهاند.
دوست عزیزم آیا میدانی که چه کسی نسبت به صحابه کینه و دشمنی میورزد؟ آنگونه که قرآن میگوید کافران هستند که با آنها دشمنی میورزند و بر آنها خشمگیند، چنان که میفرماید: ﴿لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ﴾پس جز کافران مرتد کسی با صحابه کینه نمیورزد. اکنون ای دوست عزیزم شما بگو با توجه به آیات قرآن، کافر قراردادن صحابه آسانتر است یا کافرشمردن کسانی که با آنها دشمنی میورزند؟ قرآن جلوی شماست طبق آن داوری کنید.
دوستم گفت: پس چرا درهمین آیه خداوند میگوید: ﴿مِنۡهُم﴾در ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم﴾دلیلی است بر اینکه برخی از صحابه ایمان وعمل صالح نداشتهاند.
به دوستم گفتم همۀ اصحاب مؤمن و صالح و نیکو بودهاند، در آیه آمده است ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ﴾همه میدانیم که کسانی که با پیامبر بودهاند اغلب صحابهای مؤمن و فرمانبردار و صادق و مؤمن و مجاهد وصالح بودهاند. و همچنین منافقانی با پیامبر همراه بودهاند که مشخص و معلوم بودهاند و آنها عبدالله بن سلول و گروهش میباشند، پس آیه روشن نموده که کسانی که سزاوار تمجید الهی هستند اصحاب با ایمان و صالح پیامبر و پیشگامان در راه ایمان میباشند. و کلمۀ ﴿مِنۡهُم﴾در اینجا برای تبعیض نیست و بلکه برای بیان جنس است، چنان که در کتابهای تفسیر آمده است، و اینگونه این شبهه از بین میرود.
خلاصۀ آنچه ائمه تفسیر در این مورد گفتهاند از این قرار است: کلمۀ «من» در فرمودۀ الهی ﴿مِنۡهُم﴾برای تبعیض نیست که گروهی از صحابه را از گروهی دیگر جدا نماید و بلکه به مفهوم و بیان جنس است مانند اینکه خداوند متعال میفرماید:
﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ ٣٠﴾[الحج:٣٠] «یعنی از پلیدی که از جنس بتهاست پرهیز کنید، و از سخن باطل بپرهیزید.»
و همچنین کلمه ﴿مِنۡهُم﴾یعنی از جنس صحابه, و گفته شده ﴿مِنۡهُم﴾یعنی از ساقهای که کشتزار آن را بیرون آورده است، و منظور کسانی هستند که بعد از این کشتزار که خداوند آن را توصیف نموده وارد دین اسلام شدهاند و کلمه شطأ رابه صورت جمع آورده تا همه کسانی را که تا روز قیامت بعد از گروهی که خداوند توصیف نموده به اسلام میگروند شامل شود. [۴]
سپس به دوستم آیا گفته الهی را نشنیدهای که میگوید:
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾[التوبة: ١٠٠] و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری از آنها پیروی کردند خداوند از آنان خوشنود است و آنان از خدا خوشنودند و خداوند بر ایشان باغهای بهشت را فراهم نموده که از زیر (درختان و کاخهای آن) رودها روان است و آنان در آن جاودانهاند این است رستگاری بزرگ و پیروزی سترگ.
این پیشگامان اگر ابوبکر و عمر و عثمان و زبیر و طلحه و سعد و سعید و ابوعبیده که به بهشت مژده داده شدهاند نیستند چه کسانی میتوانند باشند؟!
و اگر اهل بدر که به ایمان آنها گواهی داده شده پیشگامان نیستند پس چه کسانی میتوانند پیشگامان میباشند؟! پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و پیروانشان به رضامندی خدا دست یازیدهاند، و خداوند برای آنها باغهایی در بهشت آماده کرده که رودها از زیر کاخها و درختان آنها رواناند و آنان درآن جاودانهاند.
آیا با وجود اینکه این آیه به نیکوکاری و ایمان صحابه گواهی میدهد معقول است که سخن کسی تصدیق و باور شود که میگوید همه اصحاب به جز سه یا چهار یا پنج نفر مرتد شدهاند. سپس به دوستم گفتم آیا گفتۀ الهی را نشنیدهای که میفرماید:
﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩ وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾[الحشر: ٨-١٠] «همچنین غنایم از آن فقرای مهاجرینی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدهاند. آن کسانی که فضل خدا و خوشنودی او را میخواهند، و خدا و پیغمبرش را یاری میدهند، اینان راستانند. و آنان که پیش از آمدن مهاجران خانه و کاشانه (آئین اسلام) را آماده کردند و ایمان را (در دل خوداستوار داشتند) کسانی را دوست میدارند که به پیش ایشان مهاجرت کردهاند، ودر درون احساس و رغبت نیازی نمیکنندبه چیزهائی که به مهاجران داده شدهاست، و ایشان را بر خود ترجیح میدهند، هرچند که خود سخت نیازمند باشند. کسانی که از بخل نفس خود، نگاهداری و مصون و محفوظ گردند، ایشان قطعاً رستگارند. و کسانی که پس از مهاجران و انصار به دنیا میآیند، میگویند: پروردگارا! ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفتهاند بیامرز، و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهایمان جای مده، پروردگارا! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی».
این آیات سهگانه سورۀ حشر رد کاملی است بر شیعیان باطل.
در آیه اول مهاجرین ستوده شدهاند و به صداقت و اخلاص و یاریکردن خدا و پیامبرش توصیف گردیدهاند، ودر آیه دوم انصار ستوده و به ایثار و رستگاری متصف شدهاند، و بنابراین هر دو آیه اصحاب پیامبرصرا میستایند. و آیه سوّم ردّی است بر این رافضیها، زیرا خداوند بیان داشته که مؤمنان واقعی که در ادوار زمان بعد از صحابه خواهند آمد برای خود و برای مؤمنانی که پیش از آنها بودهاند از خداوند طلب آمرزش می نمایند و دعا میکنند که خداوند در دل آنها نسبت به مؤمنان کینهای قرار ندهد. ولی شیعهها اصحاب پیامبرصرا ناسزا میگویند و بر آنان لعنت میفرستند و آنان را کافر میشمارند. و آنها با این کار از سه گروه مؤمن بیرون میروند، چون که مؤمنان یا مهاجران صادق هستند، و گروه دوّم آنها انصار و گروه سوم کسانی هستند که بعد از اینها میآیند و از خداوند برای خود و برای مؤمنان گذشته طلب آمرزش مینمایند و از خدا میخواهند که نسبت به مؤمنانی که پیش از آنها بودهاند کینهای در دل آنها قرار ندهد. سپس به دوستم گفتم: آیا نشنیدهای که خداوند میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾[الحشر: ١٠] «آنان از شما که قبل از فتح(مکه) انفاق کرده و در راه خدا جنگیدهاند مقام بزرگتری دارند و با کسانی که بعد از فتح مکه در راه خدا انفاق کرده و جنگیدهاند برابر نیستند و به هر یک از آنها خداوند وعده نیکو داده است و خداوند به آنچه میکنید آگاه است.»
در این آیه خداوند اصحابی را که قبل از فتح مکه مسلمان شدهاند و آنهایی که بعد از فتح مکه مسلمان شدهاند را میستاید و به هر دو گروه وعده نیک داده است. پس چگونه در حالی که خداوند به همه اصحاب وعده نیک میدهد، شیعه میآیند و دین خود را ناسزاگفتن و نفرین کردن و کافر قراردادن کسانی که خداوند به آنان وعده نیک داده است قرار میدهند.
سپس به دوستم گفتم آیا نشنیدهای که خداوند میفرماید:
﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا﴾[البقرة: ۱۴۳].
«و بیگمان شما را ملت میانهروی کردهایم».
این قرآن بر پیامبر نازل شده تا آن را برای اصحابش تلاوت نماید، و قرآن به اصحاب میگوید که آنها گواهان بر مردم هستند، پس چگونه این گواهان افرادی کافر و ملحد هستند؟! این محال است.
سپس به دوستم گفتم چند آیه با ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾شروع میشوند؟ دوستم گفت: آیات زیادی هستند که با ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾شروع میشوند. گفتم پیامبر قرآن را برای چه کسانی میخواند؟ گفت: برای مردمی که اطراف او بودند. یعنی اصحابش، پس مردمانی که پیرامون او بودند صحابه او بودند، پس چگونه قرآن آنها را با ای مؤمنان خطاب میکند، آیا خدا بهتر اصحاب پیامبرصرا میداند یا شیعه؟ دوست عزیزم بگو خدا، و بدان که اصحاب قرآن وسنت و تعالیم دین را به ما رساندهاند و آنها جان و مال خود را برای گسترش این دین و پیروزی آن فدا کردهاند، دوست عزیزم اگر بعد از خدا صحابه نمیبودند ما امروز مسلمان نبودیم، و در شرق و غرب این همه مسلمان وجود نداشت، آیا مزد و پاداششان این است که به آنها ناسزا بگوییم و بر آنان لعنت بفرستیم و آنها را کافر قرار دهیم؟! چنین چیزی هیچ گاه از یک مؤمن سرنخواهد زد. در اینجا دوستم گفت: همه قبول دارند که قرآن اصحاب را ستوده است، امّا آنها بعد از وفات پیامبرصدین را تغییر دادهاند و حق امام علی را غصب کرده و بر او ستم روا داشتهاند و آنها خانه او را آتش زدند و همسرش را که دختر پیامبر بود پس شکمش زدند و او سقط جنین کرد و بعد از مدتی بر اثر زخم آن کتکها جان سپرد.
به دوستم گفتم: صبر کن!! این روایات دروغ را از کجا آوردهای؟ علمای ثقه و معتبر اهل سنت همه این روایات را دروغ میدانند زیرا روایات صحیحی نیستند بلکه آنچه ثابت است این است که اصحاب پیامبرصبا امام علیسرابطهای دوستانه و برادرانه داشتهاند. از تو میپرسم آیا میدانی که اسامی فرزندان امام علی چه بوده است؟ او از بس که صحابه پیامبرصو به خصوص خلفای راشدین را دوست داشت اسم بعضی از فرزندانش را ابوبکر و عمر و عثمانشگذاشته بود، آیا میدانی که امام علیسدخترش امکلثوم را به ازدواج چه کسی درآورد؟ دوستم گفت نمیدانم، گفتم او دخترش را به عزیزترین مردم برای او امیرالمؤمنین عمرسداد، آیا میدانی که در دوران عمر علی قاضی مدینه بوده است؟ و آیا میدانی که علی بیش از همه مردم خیرخواه عمر بود؟ تا جایی که وقتی عمر میخواست خودش به جهاد فارسیها برود علی به او پیشنهاد کرد که خودش در مدینه بنشیند زیرا او اساس و رکن اسلام است که مجاهان به سوی او بازمیگردند، و به او دستور داد که فرد مورد اعتمادی را به جای خود بفرستد.
آیا میدانی که عثمانسدر ازدواج علی با فاطمه همکاری کرد؟
دوست عزیزم محبت اصحاب با یکدیگر ضربالمثل بوده است و خداوند آنها را چنین توصیف مینماید:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ﴾[الفتح: ٢٩] «محمد فرستادۀ خدا است و کسانی که با او هستند نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند.»
دوست عزیزم مؤمن باید به پاکی اصحاب پیامبر یقین داشته باشد چون کسی که در پرتو عنایت الهی آنان را تربیت کرده است پیامبر رحمت و فرزانگی محمدصاست، خداوند او را فرستاد تا همه مردم را پاکیزه و اصلاح نماید، آیا کسی که برای اصلاح همه جهانیان فرستاده شده از تربیت و اصلاح اطرافیان خود بازمانده و موفق نشده است؟ سوگند به خدا اگر چنین بوده است او در تربیت آنان که بعد از صحابه آمدهاند ناتوانتر بوده است، خداوند متعال میفرماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٢﴾[الجمعة: ٢] «خدا کسی است که از میان بیسوادان پیغمبری را برانگیخته است و به سویشان گسیل داشته است، تا آیات خدا را برای ایشان بخواند، و آنان را پاک بگرداند، او بدیشان کتاب و شریعت را میآموزد، آنان پیش از آن تاریخ واقعاً در گمراهی آشکاری بودند.»
دوستم گفت: در مورد صحابه سخنان تو را میپذیرم ولی مسئلهای دیگر هست که در موضوع صحابه اصل قضیه به شمار میرود، و آن موضوع امامت وتصریح نصوص به خلافت و امامت علی است، اگر ما خلافت و امامت علی را بپذیریم باید قبول کنیم که صحابه حق او را خوردهاند، و اگر چنین نباشد حق با شماست. به او گفتم: این موضوع گذشته خیلی آسانتراست، ولی به نظر من باید از روی علم و درایت این موضوع را بررسی کنیم تا بتوانیم شبهات را ریشهکن کنیم، و بعد از آن در آنچه دوست داری با همدیگر بحث و مناقشه کنیم، و من به یقین میدانم که اغلب شبهات در برابر صاعقههای حق و قوت دلیل از بین خواهند رفت.
دوستم گفت: اکنون میخواهم از شما اجازه بگیرم و بروم چون دیر شده است و فردا انشاءالله با شما خواهم بود تا به حق واضح برسیم، ولی این سه کتاب چه هستند؟ گفتم: اولی «العواصم من القواصم» ابن العربی است که در مورد مواضع صحابه بعد از وفات پیامبرصسخن میگوید و به حق این کتاب دژ محکمی در برابر رافضه و دروغهایشان میباشد و به همه شبهات آنها در این کتاب پاسخ داده شده است. و کتاب دوّم الشیعه و السنه اثر شیخ احسان الهی ظهیر است که در این کتاب به حقیقت شیعه و مذهب پلیدشان پی میبریم. و کتاب سوّم الشیعه و اهل البیت از احسان النیطهیر است که بوسیله آن به موضع شیعه در برابر اهل بیت پی میبریم و میدانیم که چگونه ادعای محبت اهل بیت در حقیقت پردهای شیعی است که پشت آن هر بدعت و گمراهی که گاهی به کفر و الحاد میرسند پنهان شده است. دوستم به امید دیدار در فردا از من جدا شد و رفت.
[۳] حالت بهترین شیعه های امامیه این است که میگویند همه اصحاب به جز دوازده نفر مرتد شدند و آن دوازده نفر عبارتند از علی و خانوادهاش، و سلمان و ابوذر و عمار و مقداد و حذیفه و ابوهیثم بن تیما و سهل بن حنیف و عبادۀ بن صامت و ابوایوب انصاری و خزیمۀ بن ثابت و ابوسعید خدری، و بیشتر امامیه میگویند از این هم کمترند. [۴] تفسیر الطبری ۲۶/۱۱۵ – ۱۱۶، تفسیر قرطبی ۱۶/۲۹۵ – ۲۹۶، تفسیر ابن کثیر ۷/۳۴۴.