تفسير سورهی حجر
مکی و ۹۹ آیه است.
آیهی ۵-۱:
﴿الٓرۚ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ وَقُرۡءَانٖ مُّبِينٖ١﴾[الحجر: ۱]. «الف. لام. راء. این است آیات کتاب (خدا) و قرآن مبین و روشنگر».
﴿رُّبَمَا يَوَدُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡ كَانُواْ مُسۡلِمِينَ٢﴾[الحجر: ۲]. «چه بسا کافران آرزو کنند که کاش مسلمان بودند».
﴿ذَرۡهُمۡ يَأۡكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ وَيُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ٣﴾[الحجر: ۳]. «آنان را به حال خود رها کن تا بخورند و بهرهمند شوند و آرزو(ها) آنان را غافل سازد، سپس به زودی خواهند دانست».
﴿وَمَآ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةٍ إِلَّا وَلَهَا كِتَابٞ مَّعۡلُومٞ٤﴾[الحجر: ۴]. «و ما هیچ شهر و قریهای را نابود نکردهایم مگر اینکه مدت معینی داشته است».
﴿مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسۡتَٔۡخِرُونَ٥﴾[الحجر: ۵]. «و هیچ ملتی بر اجل خود پیشی نمیگیرد و از آن عقب نمیافتد».
خداوند متعال با تعظیم و ستایش کتابش میفرماید: ﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ﴾این آیاتی است که بر بهترین مفاهیم و مطالب دلالت مینمایند. ﴿وَقُرۡءَانٖ مُّبِينٖ﴾و قرآنی است که حقایق را با بهترین و روشنترین حکمت آشکار میکند. کلماتی که به بهترین وجه منظور مراد خود را بیان مینمایند. و این ایجاب میکند که بندگان تسلیم و منقاد فرمان آن شوند و آنرا با وج و سرور و خوشحالی بپذیرند.
اما هرکس این نعمت بزرگ را ر د کند و به آن کفر بورزد، از تکذیب کنندگان گمراه است، کسانی که آرزو خواهند کرد کهای کاش مسلمان و فرمانبر احکام قرآن بودند! و این زمانی است که پرده برداشته میشود و حالات اولیۀ جهان آخرت آشکار میگردد، و مقدمات مرگ فرا میرسد و آنان در همۀ حالتهای آخرت آرزو مینمایند که کاش مسلمان بودند. اما د یگر کار از کار گذشته و امکان چنین چیزی نیست، زیرا آنها دراین دنیا مغرور و فریب خورده بودند.
﴿ذَرۡهُمۡ يَأۡكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ﴾آنان را رها کن تا بخورند و از لذاها بهرهمند شوند. ﴿وَيُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُ﴾و آرزوها آنان را غافل میسازد، یعنی آنها آرزوی باقی ماندن در دنیا دارند و این آرزو آنها را از آخرت غافل سازد. ﴿فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ﴾و بالاخره خواهند دانست که آنچه بر آن بودند باطل است و کارهایشان موجب زیان و بدبختی آنان شده است و خواهند دانست که نمیبایست به خاطر مهلتی که خداوند به آنها داده بود مغرور شوند و فریب خوردند، زیرا این قانون خدا درمیان ملتها است.
﴿وَمَآ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةٍ﴾و ما هیچ شهر و را که سزاوار عذاب بوده است نا بود نکردهایم، ﴿إِلَّا وَلَهَا كِتَابٞ مَّعۡلُومٞ﴾مگر اینکه مدت معینی داشته که برای نابودی آن مشخص گشته است. ﴿مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسۡتَٔۡخِرُونَ﴾و هیچ ملتی بر اجل خود پیشی نمیگیرد و از آن عقب نمیافتد، چرا که اثر گناهان بالاخره باید تحقق یابد، هر چند که به تاخیر بیافتد.
آیهی ۹-۶:
﴿وَقَالُواْ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِي نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلذِّكۡرُ إِنَّكَ لَمَجۡنُونٞ٦﴾[الحجر: ۶]. «و گفتند: ای کسی که قرآن بر تو فرو فرستاده شده است! بیگمان تو دیوانه هستی».
﴿لَّوۡ مَا تَأۡتِينَا بِٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٧﴾[الحجر: ۷]. «اگر از راستگویانی چرا فرشتگان را به نزد ما نمیآوری؟!».
﴿مَا نُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَمَا كَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِينَ٨﴾[الحجر: ۸]. «فرشتگان را جز به حق فرو نمیفرستیم، و آنگاه (بعد از فرود آمدن فرشتهها) به آن قوم مهلت داده نمیشود».
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾[الحجر: ۹]. «بیگمان ما قرآن را فرو فرستادهایم و قطعاً خود نگهبان آن هستیم».
و کسانی که محمد صرا تکذیب میکردند به تمسخر به او گفتند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِي نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلذِّكۡرُ إِنَّكَ لَمَجۡنُونٞ﴾ای کسی که ادعا میکنی قرآن بر تو نازل شده است؟ بیگمان تو دیوانه ای. زیرا گمان میبری که از تو پیروی کرده و آنچه را که پدرانمان بر آن بودهاند رها میکنیم». ﴿لَّوۡ مَا تَأۡتِينَا بِٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٧﴾[الحجر: ۷]. اگر از راستگویانی چرا که فرشتگان را به نزد ما نمیآوری تا بر درست بودن آنچه آوردهای گواهی دهند؟ و این بزرگترین ستم و جهالت بود، ستم بودنش مشخص است، زیرا چنین سختی جرأت بر خدا و لجاجت محسوب شده و در واقع تعیین تکلیف است برای خداوند زیرا آنان معجزاتی را میطلبیدند که ارادۀ خداوند بر آن جاری نشده بود، حال آنکه اهدافی را که آنان از ظهور چنین معجزاتی تعقیب میکردند با دلایل زیادی که بر صحت آنچه پیامبران آورده بود حاصل شده است. و اما جهالت بودنش از این روست که آنها مصلحت خود را از آنچه که به زیانشان بود تشخیص نداده و ندانستند که چه چیزی به نفع آنها است، زیرا در فرو فرستادن فرشتگان خیری برای آنها نیست، بلکه خداوند فرشتگان را جز به حق نمیفرستد، و هرکس از آنان پیروی نکند و تسلیم آنها نشود دیگر به او مهلت داده نمیشود. ﴿وَمَا كَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِينَ﴾و هنگامی که فرشتگان فرود آیند، اگر ایمان نیاورند - که هرگز نخواهند آورد - مهلت داده نمیشوند. پس آنان که فرو فرستاده فرشتگان را میخواهند در واقع برای هلاکت و نابودی خویش شتاب میورزند. زیرا ایمان در دست آنها نیست، بلکه در دست خدا است. ﴿وَلَوۡ أَنَّنَا نَزَّلۡنَآ إِلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَحَشَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ كُلَّ شَيۡءٖ قُبُلٗا مَّا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ يَجۡهَلُونَ١١١﴾[الأنعام: ۱۱۱]. «و حتی اگر فرشتگان را بهسوی آنان فرو فلرستیم و مردگان با آنان سخن بگویند و همه چیز را برایشان روبرو و آشکار سازیم (باز) ایمان نمیآورند مگر اینکه خداوند بخواهد، اما بیشترشان نمیدانند».
اگر آنها راست میگویند معجزات همین قرآن آنها را کافی است. بنابر این فرمود: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ﴾ما قرآن را فرو فرستادهایم که در آن هر مسئله و دلایل واضحی به صورت کاملاً روشن بیان شده است. و هرکس بخواهد اندرز بگیرد از آن اندرز میگیرد. ﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾و همانا در هنگام نازل کردن و بعد از نازل نمودن آن ما نگهبانش هستیم. پس در حالت نازل کردن، آن را از دستبرد هر شیطان رجیمی محافظت مینماییم و بعد از نزول، خداوند آنرا در قلب پیامبر و سپس امتش به ودیعه نهاد و کلماتش را از تغییر و تحریف محافظت نمود، و معانی و مفاهیم آن را در اینکه دستخوش تبدیل و دگرگونی شود حفظ کرد. پس هیچ تحریف کنندهای مفاهیم آن را تحریف ننماید مگر اینکه خداوند کسی را بر میانگیزد که حق را بیان کند، و این از بزرگترین معجزات الهی و نعمتهای خداوندی بر بندگان مومنش میباشد. و از جمله محافظت قرآن از سوی خدا این است که پروردگار اهل قرآن را از دشمنانشان مصون نگاه میدارد، و دشمنی را بر آنان مسلط نمیگرداند که آنها را ریشه کن نماید.
آیهی ۱۳-۱۰:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي شِيَعِ ٱلۡأَوَّلِينَ١٠﴾[الحجر: ۱۰]. «و همانا پیش از تو (نیز) درمیان دستهها و گروههای پیشین (پیامبرانی را ) روانه کردهایم».
﴿وَمَا يَأۡتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ١١﴾[الحجر: ۱۱]. «و هیچ فرستادهای نزد ایشان نیامد مگر اینکه او را مسخره میکردند».
﴿كَذَٰلِكَ نَسۡلُكُهُۥ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ١٢﴾[الحجر: ۱۲]. «اینگونه آن (استهزاء) را به دلهای گناهکاران داخل میگردانیم».
﴿لَا يُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِينَ١٣﴾[الحجر: ۱۳]. «به آن ایمان نمیآورند، و شیوۀ اقوام پیشین همواره چنین بوده است».
خداوند متعال به پیامبرش میفرماید: اگر مشرکان شما را تکذیب کردند نگران مباش، چرا که همواره شیوۀ امتهای گذشته چنین بوده است. ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي شِيَعِ ٱلۡأَوَّلِينَ١٠﴾و پیش از تو در میان گروهها و دستههای گذشته پیامبرانی را فرستادهایم.
﴿وَمَا يَأۡتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ١١﴾و هیچ پیامبری نزد ایشان نیامد که آنها را به حق و هدایت دعوت کند مگر اینکه او را مسخره کردند.
﴿كَذَٰلِكَ نَسۡلُكُهُۥ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ١٢﴾هم چنانکه تکذیب را در دل امتهای پیشین جای دادیم، به همان شیوه نیز آن را در دل مجرمان قوم تو قرار میدهیم، کسانی که صفتشان ستمگری و افترا و تهمت زدن است. وقتی که دلهای تکذیب کنندگان قومت در کفر و تکذیب و مسخره کردن پیامبران و ایمان نیارودن به آنان همانند دلهای امتهای پیشین شد آنان را گرفتار کفر و تکذیب و مسخره کردن و ایمان نیاوردن ساختم. بنابر این فرمود: ﴿لَا يُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِينَ١٣﴾(تکذیب را به دلهای گناهکاران قومت داخل میگردانیم) تا به قرآن ایمان نیاورند، در حالی که قانون خدا در مورد اقوام پیشین گذشته است که هرکس به آیات خدا ایمان نیاورده هلاک و نابود میگردد.
آیهی ۱۵-۱۴:
﴿وَلَوۡ فَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَابٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَظَلُّواْ فِيهِ يَعۡرُجُونَ١٤﴾[الحجر: ۱۴]. «و اگر دری از آسمان بر آنان بگشایم و ایشان همواره از آن بالا بروند».
﴿لَقَالُوٓاْ إِنَّمَا سُكِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ١٥﴾[الحجر: ۱۵]. «بیگمان خواهند گفت: قطعاً ما چشم بندی شدهایم، بلکه گروهی جادو شده هستیم».
و اگر معجزۀ بزرگی برای ایشان بیاید و دری از آسمان بر آنان بگشاییم که از آن بالا بروند، و آن را به طور آشکار مشاهده کنند، بیگمان به خاطر ستمگری و عنادشان خواهند گفت: ﴿إِنَّمَا سُكِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا﴾قطعاً ما چشم بندی شدهایم و چیزی را که واقعیت ندارد میبیینم، و این معجزۀ بزرگ را انکار خواهند کرد. ﴿بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ﴾و میگویند: بلکه ما گروهی جادو شده هستیم. یعنی چیزی را که میبینیم حقیقت ندارد، بکله جادو است و قومی که به این حالت از عناد و انکار رسیدهاند امیدی به هدایشتان نیست.
سپس خداوند نشانههایی را بیان کرد که بر حقانیت آنچه که پیامبران آوردهاند دلالت مینماید، و فرمود:
آیهی ۲۰-۱۶:
﴿وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِي ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَزَيَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِينَ١٦﴾[الحجر: ۱۶]. «و بدون شک ما در آسمان برجهای فلکی پدید آورده و آن را بر بینندگان آراستهایم».
﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن كُلِّ شَيۡطَٰنٖ رَّجِيمٍ١٧﴾[الحجر: ۱۷]. «و آن را از هر شیطان رانده شدهای محفوظ و مصون داشتهایم».
﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِينٞ١٨﴾[الحجر: ۱۸]. «مگر کسی که دزدکی گوش فرا دهد که شهابی روشن او را دنبال میکند».
﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا وَأَلۡقَيۡنَا فِيهَا رَوَٰسِيَ وَأَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيۡءٖ مَّوۡزُونٖ١٩﴾[الحجر: ۱۹]. «و زمین را گسترانیدیم و در آن کوههای استوار پدید آوردیم و هر چیز سنجیدهای در آن رویاندیم».
﴿وَجَعَلۡنَا لَكُمۡ فِيهَا مَعَٰيِشَ وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِينَ٢٠﴾[الحجر: ۲۰]«و در آن برای شما و کسانی که روزی دهندۀ آنها نیستید اسباب زندگی قرار دادهایم».
خداوند متعال ضمن بیان کمال اقتدار و رحمت خویش نسبت به بندگان میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِي ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا﴾و همانا در آسمان ستارگان و برجهای آفریدهایم و نشانههای بزرگی پدید آوردهایم که انسان در تاریکیهای دریا و خشکی به وسیلۀ آن رهیاب میشود. ﴿وَزَيَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِينَ﴾و آن را برای بینندگان آراستهایم، زیرا اگر ستارگان نبودند آسمان چنین منظرهای زیبا و شگفتانگیز نداشت، و این چیزی است که تماشاگران را به تامل و اندیشه در وجود آن و نظر در معانی آن و استدلال نمودن به آن بر خداوند آفریدگارش فرا میخواند. ﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن كُلِّ شَيۡطَٰنٖ رَّجِيمٍ١٧﴾و آسمان را از شر هر شیطان ملعون و رانده شدهای محفوظ داشتهایم و هرگاه شیطانی بخواهد از آنجا استراق سمع نماید و دزدانه چیزی را گوش کند شهاب سنگها او را دنبال خواهند کرد.
پس بیرون آسمان با ستارگان درخشان مزین شده، و درون آن از رسیدن هر آفتی مصون داشته شده است.
﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ﴾یعنی گاهی اوقات برخی از شیاطین دزدکی گوش فرا میدهند و استراق سمع میکنند، ﴿فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِينٞ﴾بلافاصله شهاب سنگی روشن او را تعقیب میکند، پس یا او را میکشد و یا دیوانهاش میگرداند. و چه بسا شهاب آن شیطان را دریابد قبل از اینکه خبر را به دوستش برساند. پس خبر آسمان به زمین نمیرسد. اما گاهی اوقات شیطان آن را خبر را به دوستش میرساند قبل از اینکه شهاب سنگ او را دریابد، و صد دروغ دیگر به آن اضافه مینماید. سپس دوستش به خبر یا کلمه استدلال مینماید که از آسمان شنیده شده است.
﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا﴾و زمین را گسترش دادیم به گونهای که انسانها و حیوانات بتوانند در گوشه و اطراف آن راه بروند و از روزیهای آن است،اده نمایند و در آن ساکن شوند. ﴿وَأَلۡقَيۡنَا فِيهَا رَوَٰسِيَ﴾و در آن کوههای بزرگی قرار دادهایم تا آن را به اذن خدا استحکام بخشند و از تکان باز دارند. ﴿وَأَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيۡءٖ مَّوۡزُونٖ﴾و از هر چیز سنجیدهای در آن رویاندهایم. یعنی هر چیز مفیدی که مردم بدان نیاز داشته باشند در آن پدید آوردهایم، از قبیل درختهای خرما و انگور و انواع درختان و گیاهان و معادن.
﴿وَجَعَلۡنَا لَكُمۡ فِيهَا مَعَٰيِشَ﴾و در زمین برای شما اسباب زندگی از قبیل کشتزارها و چهارپایان و انواع و مشاغل و مکاسب پدید آوردهایم. ﴿وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِينَ﴾و بردگان و کنیزان و چهار پایانی را در راستای منافع و مصالحتان به شما بخشیدهایم که روزی آنها بر گردن شما نیست، بلکه خداوند آنها را به شما ارزانی نموده و خودش عهدهدار روزی آنان میباشد.
آیهی ۲۱:
﴿وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ٢١﴾[الحجر: ۲۱]. «و هیچ چیزی وجود ندارد مگر اینکه گنجینههایش پیش ماست و آن را جز به اندازۀ معین فرو نمیفرستیم».
یعنی هر نوع رزق و روزی و انواع تقدیری در دست خداست و هیچکس جز خداوند مالک آن نیست و گنیجنههای آن نزد او میباشد و بر حسب حکمت و رحمت گستردهاش به هرکس که بخواهد میبخشد و هرکس را که بخواهد محروم میکند. ﴿وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ﴾و هیچ چیزی اعم از باران و غیره را نازل نمیکنیم، ﴿إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ﴾جز به اندازهای معین. پس نه از آنچه که خداوند تقدیر نموده بیشتر میگردد و نه کمتر.
آیهی ۲۲:
﴿وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّيَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَيۡنَٰكُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِينَ٢٢﴾[الحجر: ۲۲]. «و بادها را بارورکننده فرستادیم و به دنبال آن از آسمان آبی باراندیم و آن را به شما نوشانیدیم و شما خزانهدار آن نیستید».
یعنی بادهای رحمت را مسخر نمودیم تا ابرها را آبستن و بارور نماید، همانطور که جنس نر، ماده را بارور و آبستن میکند، و از این تلقیح به حکم خدا آب پدید میآید و خداوند آن را به بندگان و چهارپایان و زمین مینوشاند و قسمتی از آن به خاطر رفع نیازهای آنان و به اقتضای رحمت و قدرت الهی در زمین ذخیره میشود
﴿وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِينَ﴾و شما توانایی ذخیره کردن آن را ندارید، بلکه خداوند آن را برایتان ذخیره میسازد و به صورت چشمه سارهایی در زمین میجوشاند، و این احسان و مهربانی خداوند نسبت به شما است.
آیهی ۲۵-۲۳:
﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡيِۦ وَنُمِيتُ وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ٢٣﴾[الحجر: ۲۳]. «و به یقین ما زنده میگردانیم و میمیرانیم، و ما وارث هستیم».
﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَقۡدِمِينَ مِنكُمۡ وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَٔۡخِرِينَ٢٤﴾[الحجر: ۲۴]. «و یقیناً (حال) پیشینیان شما را شناختهایم و به درستی که پسینیان شما را هم میشناسیم».
﴿وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحۡشُرُهُمۡۚ إِنَّهُۥ حَكِيمٌ عَلِيمٞ٢٥﴾[الحجر: ۲۵]. «و بیگمان پروردگار تو آنان را گرد میآورد و او فرزانۀ داناست».
﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡيِۦ وَنُمِيتُ﴾یعنی او تنهاست و شریکی ندارد، مرد را از نیستی به هستی درآورده و آنها را زنده میگرداند، و هنگامی که اجلشان فرا رسد آنها را میمیراند. ﴿وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ﴾و ما وارث همۀ هستی میباشیم. همچنانکه فرموده است: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَيۡهَا وَإِلَيۡنَا يُرۡجَعُونَ٤٠﴾[مریم: ۴۰]. «ما زمین و هر آنچه را که بر آن است به ارث میبریم و بهسوی ما باز گردانده میشوند». و این برای خداوند مشکل و محال نیست، زیرا خداوند حالت پسینیان و پیشینیان را دانسته و میداند که زمین چه مقدار از آنها میکاهد، و چه اندازه از اجزای آنان پراکنده میگرداند. قدرت و توانایی او به حدی است که هیچ قدرتمندی او را ناتوان نمیگرداند. او بندگانش را دوباره میآفریند و به نزد خود گرد میآورد.
﴿إِنَّهُۥ حَكِيمٌ عَلِيمٞ﴾و همانا او فرزانهی داناست، و هر چیزی را در جای مناسبش قرار میدهد و هرکس را طبق عملش جزا و سزا میدهد، اگر عملش خوب باشد به او پاداش نیک میدهد و اگر عملش بد باشد به او سزای بد میرساند.
آیهی ۲۷-۲۶:
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٢٦﴾[الحجر: ۲۶]. «و به راستی که انسان را از گلی خشک، گلی تیره و گندیده بیافریدیم».
﴿وَٱلۡجَآنَّ خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ٢٧﴾[الحجر: ۲۷]. «و جن را پیش از این از آتش سراپا شعله بیافریدیم».
خداوند متعال نعمت و احسان خودش را بر پدرمان آدم ÷بیان میدارد، و آنچه را که از دشمنش ابلیس سر زد مطرح مینماید، و به صورت ضمنی ما را از شر و فتنۀ شیطان برحذر میدارد. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ﴾و ما آدم را از گل خشکیده و خمیر گشتهای که صدایی چون صدای سفال داشت بیافریدیم «حماء مسنون» به گلی گفته میشود که بر اثر ماندگاری زیاد آن رنگ و بویش تغییرکرده باشد. ﴿وَٱلۡجَآنَّ﴾و پدر جنها ابلیس را پیش از آفریدن آدم ﴿خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ﴾از آتشی پر حرارت بیافریدیم.
آیهی ۳۰-۲۸:
﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٢٨﴾[الحجر: ۲۸]. «و به یاد آور آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: همانا من از گلی خشکیده، از گل سیاه و گندیدهای انسانی را میآفرینم».
﴿فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ٢٩﴾[الحجر: ۲۹]. «پس چون به او سامان دادم و از روح خود در آن دمیدم در برابرش به سجده افتید».
﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٣٠﴾[الحجر: ۳۰]. «پس فرشتگان همگی سجده کردند».
خداوند هنگامی که خواست آدم را بیافریند به فرشتگان فرمود: من از گلی سیاه و گندیده انسانی را میآفرینم، پس چون آن را سامان دادم و او را به صورت جسد کاملی مرتب کردم و از روح خود در او دمیدم در برابرش به سجده افتید، فرشتگان همه دستور پرودگارشان اطاعت کردند. ﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٣٠﴾تاکیدِ بعد از تاکید است، تا بر این دلالت نماید که هیچ فرشتهای از سجده کردن تخلف نورزید. و این سجده به خاطر تعظیم فرمان خدا و اکرام آدم بود، زیرا آدم چیزهایی را میدانست که فرشتگان نمیدانستند.
آیهی ۳۳-۳۱:
﴿إِلَّآ إِبۡلِيسَ أَبَىٰٓ أَن يَكُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِينَ٣١﴾[الحجر: ۳۱]. «مگر شیطان که سرباز زد از اینکه از زمرۀ سجدهکنندگان باشد».
﴿قَالَ يَٰٓإِبۡلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِينَ٣٢﴾[الحجر: ۳۲]. «(خداوند) فرمود: ای ابلیس! تو را چه شده است که همراه سجدهکنندگان سجده نبردی؟!».
﴿قَالَ لَمۡ أَكُن لِّأَسۡجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقۡتَهُۥ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٣٣﴾[الحجر: ۳۳]. «گفت: شایسته نیست برای بشری که او را از گلی خشکیده، گلی سیاه و گندیده آفریدهای سجده کنم».
﴿إِلَّآ إِبۡلِيسَ أَبَىٰٓ أَن يَكُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِينَ٣١﴾مگر شیطان که سرباز زد از اینکه از زمرۀ سجده کنندگان باشد. و این نخستین عداوت و دشمنی او با آدم و فرزندانش بود. خداوند به او فرمود: ای ابلیس! تو را چه شده است که با سجده کنندگان نیستی؟ گفت: شایستۀ مقام من نیست برای بشری که او را از گلی خشکیده، گلی تیره و گندیده آفریدهای سجده کنم. پس او تکبر ورزید و از اطاعت و دستور الهی سرباز زد، و با آدم و فرزندانش اظهار دشمنی کرد و به جوهره و عنصر خود بالید، و تکبر ورزید و گفت: من از آدم بهتر هستم.
آیهی ۳۵-۳۴:
﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٞ٣٤﴾[الحجر: ۳۴]. «(خداوند) فرمود: پس از بهشت بیرون شو، بیگمان تو رانده شدهای».
﴿وَإِنَّ عَلَيۡكَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلدِّينِ٣٥﴾[الحجر: ۳۵]. «و به راستی تا روز قیامت لعنت (خدا) بر توست».
خداوند به عنوان مجازات کفر ورزیدن و خود بزرگ بینیاش بدو فرمود: ﴿فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٞ﴾از بهشت بیرون شو، همانا تو رانده شده و مطرود بوده و از هر خوبی بدور هستی. ﴿وَإِنَّ عَلَيۡكَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلدِّينِ٣٥﴾و لعنت و نکوهش و دوری از رحمت خدا تا روز قیامت بر توست. این آیه و امثال آن مبین آن است که شیطان بر کفر و دوریاش از خیر ادامه خواهد داد.
آیهی ۳۸-۳۶:
﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ٣٦﴾[الحجر: ۳۶]. «گفت: پروردگارا! تا روزی که (مردمان) برانگیخته میشوند مرا مهلت بده».
﴿قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ٣٧﴾[الحجر: ۳۷]. «گفت: به یقین تو از مهلت یافتگانی».
﴿إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ٣٨﴾[الحجر: ۳۸]. «تا روز (و) وقت معین».
شیطان گفت: پروردگارا!تا روزی که مردمان دوباره زنده میشوند و برانگیخته خواهند شد مرا مهلت بده. خداوند فرمود: به یقین تو از مهلت یافتگانی، تا آن روز و وقت معین. یعنی تا روزی که زمان فرا رسیدن آن پیش خدا معلوم است. خداوند دعا و خواستۀ شیطان را پذیرفت، اما نه به خاطر احترام و بزرگیاش، بلکه این آزمایش و امتحانی برای او و بندگان خدا بود تا کسی که ولایت پروردگارش را میپذیرد، از کسی که پنین نیست مشخص گردد. بنابر این خداوند به شدت ما را از شیطان بر حذر داشته و آنچه را که شیطان از ما میخواهد برایمان توضیح دادهاست.
آیهی ۴۱-۳۹:
﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ٣٩﴾[الحجر: ۳۹]. «گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی (گناهان) را در زمین برایشان زیبا جلوه میدهم و همگی آنان را گمراه مینمایم».
﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ٤٠﴾[الحجر: ۴۰]. «مگر بندگان برگزیده و پاکیزهات از میان آنان».
﴿قَالَ هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَيَّ مُسۡتَقِيمٌ٤١﴾[الحجر: ۴۱]. «گفت: این راه درستی است که دقیقاً راه بهسوی من دارد».
شیطان گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی دنیا را برایشان زیبا و آراسته جلوه میدهم و آنها را فرا میخوانم تا آن را بر آخرت ترجیح داده و بر انجام هر گناهی فرمانبردارم باشند. ﴿وَلَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾همگی آنان را از راه راست و صراط مستقیم باز میدارم. ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ٤٠﴾مگر بندگان برگزیده و پاکیزۀ تو از میان ایشان. یعنی کسانی که آنها را به خاطر ایمان و اخلاص و توکلشان برگزیدهای. ﴿هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَيَّ مُسۡتَقِيمٌ﴾این راه درست و راستی است که انسان را به من و بهشت میرساند.
آیهی ۴۴-۴۲:
﴿إِنَّ عِبَادِي لَيۡسَ لَكَ عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡغَاوِينَ٤٢﴾[الحجر: ۴۲]. «بیگمان تو بر بندگانم سلطه و قدرتی نداری مگر گمراهانی که از تو پیروی میکنند».
﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِينَ٤٣﴾[الحجر: ۴۳]. «و بدون شک جهنم میعادگاه همگی آنان است».
﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّكُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ٤٤﴾[الحجر: ۴۴]. «جهنم هفت در دارد و برای هر دری از آنان بهرهای مشخص وجود دارد».
تو بر بندگانم تسلطی ندارد تا آنها را بهسوی هر نوع گمراهی بکشانی، زیرا خداوند آنها را به سبب بندگی کردن و پرستش پروردگار و اطاعتشان از دستورات او یاری نموده و از شر شیطان در امان نگاه داشته است. مگر آن کسیکه از گمراهان که به جای اطاعت از خداوند بخشنده به دوستی تو و اطاعت از تو خشنود شده است. ﴿مِنَ ٱلۡغَاوِينَ﴾«غوی» ضد «رشد» است، و «غاوی» کسی است که حق را بشناسد اما آن را ترک کند. و «ضال» کسی است که حق را بدون شناخت ترک نماید.
﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِينَ٤٣﴾و بدون شک جهنم میعادگاه همگی آنان یعنی شیطان و لشکریانش میباشد. ﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ﴾جهنم هفت در دارد و برای هر یک از دیگری پایینتر است. ﴿لِّكُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ﴾و هر دری از پیروان ابلیس بر حسب اعمالشان بهرهای مشخص است. خداوند متعال فرموده است: ﴿فَكُبۡكِبُواْ فِيهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤ وَجُنُودُ إِبۡلِيسَ أَجۡمَعُونَ٩٥﴾[الشعراء: ۹۴-۹۵]. «پس همۀ گمراهان و لشکریان شیطان بر روی صورت به جهنم انداخته میشوند».
پس از آنکه خداوند شکنجه و عذاب سختی را که برای پیروان شیطان آماده کرده است بیان نمود، فضل بزرگ و نعمت پایداری را که برای دوستانش تدارک دیده است نیز بیان نموده و فرمود:
آیهی ۵۰-۴۵:
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٖ وَعُيُونٍ٤٥﴾[الحجر: ۴۵]«بیگمان پرهیزگاران در باغها و چشمهساران به سر میبرند».
﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِينَ٤٦﴾[الحجر: ۴۶]. «به سلامت و اطمینانِ خاطر به آن جا وارد شوید».
﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ٤٧﴾[الحجر: ۴۷]. «و کینهای را که در سینههای آنان است بیرون میکشیم (و) برادرانه بر تختها روبروی هم مینشینند».
﴿لَا يَمَسُّهُمۡ فِيهَا نَصَبٞ وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِينَ٤٨﴾[الحجر: ۴۸]. «در آن جا رنجی به آنان نمیرسد، و از آنجا بیرون نمیگردند».
﴿نَبِّئۡ عِبَادِيٓ أَنِّيٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ٤٩﴾[الحجر: ۴۹]. «بندگانم را آگاه کن که من آمرزندۀ مهربانم».
﴿وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِيمُ٥٠﴾[الحجر: ۵۰]. «و همانا عذاب من عذابی دردناک است».
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾بیگمان پرهیزگاران که از اطاعت شیطان و از همۀ گناهانی که شیطان آنها را بهسوی آن فرا میخواند پرهیز مینمایند، ﴿فِي جَنَّٰتٖ وَعُيُونٍ﴾در باغها و چشمه سارانند، باغهایی که انواع درختان در آن موجود است و در همۀ اوقات میوههای لذیذ ببار میآورند.
و به هنگام وارد شدنشان به باغهای بهشت به آنان گفته میشود: ﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِينَ٤٦﴾با اطمینان خاطر و بدون هراس از مرگ و خواب و بیماری و خستگی، و از بین رفتن نعمتهایی که از آن بهرهمند هستید، و یا کاسته شدن از آن، و بدون هراس از بیماری و اندوه، و سایر ناراحتیها وا رد آن شوید. ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ﴾و کینهای را که در سینههای آنان است بیرون میکشیم، پس دلهایشان صاف شده و یکدیگر را دوست میدارند.
﴿إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ﴾و برادرانه بر تختها روبروی هم مینشینند. این آیه دلالت مینماید که اهل بهشت به دید و بازدید همدیگر میروند و گرد هم جمع میشوند و با یکدیگر رفتار خوبی دارند و روبروی هم مینشینند و بر این تختها که بر لولو و انواع جواهرات مزین گشتهاند تکیه میدهند.
﴿لَا يَمَسُّهُمۡ فِيهَا نَصَبٞ﴾و هیچ رنج ظاهری و باطنی به آنان نمیرسد، زیرا خداوند به آنها زندگی کاملی میدهد که هیچ افتی به آن راه ندارد، ﴿وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِينَ﴾و از آن جا بیرون نمیگردند. و در همۀ اوقات در آنجا هستند.
پس از آنکه خداوند از میان مخلوقات خویش به ذکر بهشت و جهنم پرداخت که باعث تشویق و ترس میشود، از میان صفتهای خویش نیز آنچه را که موجب ترس و تشویق میشود بیان کرد و فرمود: ﴿نَبِّئۡ عِبَادِيٓ﴾به بندگانم خبر قطعی بده، خبری که بد لایل روشن مورد تایید قرار گرفته است، که ﴿أَنِّيٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ﴾بیگمان من آمرزندۀ مهربانم، زیرا وقتی آنها از کمال رحمت و آمرزش الهی مطلع گردند و میکوشند تا با اتخاذ اسبابی که انسان را به رحمت وی میرساند خود را مشمول رحمتش بگردانند، و از گناهان دست بکشند، و توبه نمایندف تا به آمرزش او دست یابند.
با وجود این نباید امید به توبه و رحمت الهی آنها را به بیخبری و بیخیالی بکشاند، پس آنان را خبر ده که ﴿وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِيمُ٥٠﴾و عذابم نیز دردناک است. یعنی در حقیقت عذابی حز عذاب خداوند وجود ندارد، عذابی که نمیتوان مقدار و اندازۀ آن را تعیین کرد، و ماهیت و حقیقت آن را درک نمود. پناه میبریم به خدا از عذابش. و هرگاه بندگان به یقین دانستند که ﴿. . . لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُۥٓ أَحَدٞ٢٥ وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُۥٓ أَحَدٞ٢٦﴾[الفجر: ۲۵-۲۶]. «هیچکس به مانند عذاب کردن او، عذاب نکند. و هیچکس چون در بند کشیدن او، در بند نکشد». پرهیز خواهند کرد و از هر سببی که باعث عذاب آنها شود دوری خواهند جست. پس شایسته است که قلب بنده همواره در میان بیم و امید باشد. پس چون به رحمت و مغفرت و احسان پروردگارش بنگرد در او امید به وجود میآید، و چون به گناهان و تقصیر و کوتاهی ورزیدنش در حقوق پروردگارش بنگرد در او ترس به وجود میآید و از گناه دست میکشد.
آیهی ۵۶-۵۱:
﴿وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَيۡفِ إِبۡرَٰهِيمَ٥١﴾[الحجر: ۵۱]. «و از مهمانان ابراهیم، به آنان خبر ده».
﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا قَالَ إِنَّا مِنكُمۡ وَجِلُونَ٥٢﴾[الحجر: ۵۲]. «زمانی که بر او وارد شدند و سلام گفتند، ابراهیم گفت: ما از شما بیمناکیم».
﴿قَالُواْ لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ عَلِيمٖ٥٣﴾[الحجر: ۵۳]. «گفتند: نترس، بدون شک ما تو را به فرزندی دانا مژده میدهیم».
﴿قَالَ أَبَشَّرۡتُمُونِي عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِيَ ٱلۡكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ٥٤﴾[الحجر: ۵۴]. «ابراهیم گفت: آیا چنین مژدهای را به من میدهید درحالیکه پیری به من رسیده است؟ پس به چه مژده میدهید؟».
﴿قَالُواْ بَشَّرۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ فَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِينَ٥٥﴾[الحجر: ۵۵]. «گفتند: ما تو را به راستی مژده دادهایم. پس از ناامیدان مباش».
﴿قَالَ وَمَن يَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ٥٦﴾[الحجر: ۵۶]. «گفت: جز گمراهان چه کسی از رحمت پروردگارش ناامید میشود؟».
خداوند متعال به پیامبرش محمد صمیفرماید: ﴿وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَيۡفِ إِبۡرَٰهِيمَ٥١﴾و آنها را از داستان عجیب مهمانان ابراهیم خبر ده، زیرا وقتی داستان پیامبران را برای آنان بیان کنی عبرت میگیرند و به آنان اقتدا مینمایند، به ویژه ابراهیم خلیل ÷که خداوند ما را دستور داده است از آیین او پیروی کنیم و مهمانانش فرشتگان بودند که خداوند افتخار میزبانی آنها را به ابراهیم داد.
﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا﴾زمانی که بر او وارد شدند و به ابراهیم سلام کردند، ابراهیم در جواب سلام آنها گفت، ﴿إِنَّا مِنكُمۡ وَجِلُونَ﴾ما از شما میترسیم، چون وقتی پیش ابراهیم آمدند گمان کرد آنها مهمان هستند، و شتابان به خانه رفت و برای پذیرایی آنها گوسالهای بریان شده آورد و پیش آنها گذاشت. وقتی دید که به آن دست نمیزنند از آنها ترسید که مبادا دزد و یا افرادی از این قبیل باشند.
فرشتگان به ابراهیم گفتند: ﴿لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ عَلِيمٖ﴾نترس، ما تو را به فرزندی دانا مژده میدهیم. و این اسحاق ÷بود. از این مژده بر میآید که فرزند پسر است نه دختر. و علیم به معنی دارندۀ دانش فراوان است. و در آیهای دیگر آمده است. ﴿وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِيّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ١١٢﴾[الصافات: ۱۱۲]. «و او را به اسحاق که پیامبری از صالحین بود مژده دادیم».
ابراهیم با تعجب از این مژده گفت: ﴿أَبَشَّرۡتُمُونِي﴾آیامرا به فرزندی مژده میدهید، ﴿عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِيَ ٱلۡكِبَرُ﴾در حالی که پیری به من رسیده است؟ و این نوعی ناامیدی بود. ﴿فَبِمَ تُبَشِّرُونَ﴾پس به چه صورت و بنا بر کدام قاعده مرا مژده میدهید. در حالی که اسباب بچه دار شدن در ما وجود ندارد؟
﴿قَالُواْ بَشَّرۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ﴾گفتند: ما تو را به چیز راست و درستی که هیچ شکی در آن نیست مژده دادهایم، چون خداوند بر هر چیز تواناست، و شما به ویژهای اهل این خانه رحمت خدا و برکات او بر شماست، پس جای تعجب نیست که فضل خدا و احسان او شامل حال شما گردد. ﴿فَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِينَ﴾بنابر این از ناامیدانی مباش که خیر را بعید میدانند، بلکه همواره به فضل و احسان خدا امیدوار باش. ابراهیم در پاسخ به آنان گفت:
﴿قَالَ وَمَن يَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ٥٦﴾و چه کسی از رحمت پروردگارش مایوس میشود مگر گمراهانی که از قدرت و عظمت خدا بیخبرند؟ اما کسی که خداوند هدایت و دانش فراوان به او ارزانی نموده است ناامیدی به وی راهی ندارد، چون میداند که رحمت الهی از طریق اسباب و وسایل و را ههای زیادی به دست میآید. سپس وقتی که فرشتگان این مژده را به او دادند دانست که آنها برای این امر مهمی فرستاده شدهاند.
آیهای ۶۰-۵۷:
﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُكُمۡ أَيُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ٥٧﴾[الحجر: ۵۷]. «گفت: ای فرستادگان! بگویید: چه کار مهمی دارید؟».
﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِينَ٥٨﴾[الحجر: ۵۸]. «گفتند: ما بهسوی قوم گناهکاران فرستاده شدهایم».
﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِينَ٥٩﴾[الحجر: ۵۹]. «جز خانوادۀ لوط، بیگمان ما نجات دهندۀ همه آنها هستیم».
﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ٦٠﴾[الحجر: ۶۰]. «مگر همسرش که مقرر نمودهایم از بازماندگانِ در عذاب باشد».
ابراهیم ÷به فرشتگان گفت: ﴿فَمَا خَطۡبُكُمۡ أَيُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾ای فرستادگان! بگویید: چه کار مهمی دارید و برای چه فرستاده شده اید؟
﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِينَ﴾گفتند: ما بهسوی قوم فرستاده شدهایم که فساد و شرشان زیاد شده است، تا آنها را عذاب دهیم و مجازاتشان کنیم.
﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِينَ٥٩﴾مگر لوط و خانوادهاش که ما نجات دهندۀ همه آنها هستیم ﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ٦٠﴾مگر همسرش که مقرر نمودهایم از بازماندگان و باقی ماندگان در عذاب باشد. ابراهیم با فرستادگان در مورد هلاک کردن آنها جر و بحث نمود، پس به او گفته شد: ﴿يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِيهِمۡ عَذَابٌ غَيۡرُ مَرۡدُودٖ٧٦﴾[هود: ۷۶]. «ای ابراهیم! از این موضوع اعراض کن، همانا فرمان پروردگارت آمده است، و بر آنان عذابی میآید که رد شدنی نیست. سپس فرستادگان از پیش او رفتند».
آیهی ۶۶-۶۱:
﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٦١﴾[الحجر: ۶۱]. «پس هنگامی که فرستادگان پیش خانوادۀ لوط آمدند».
﴿قَالَ إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ٦٢﴾[الحجر: ۶۲]. «گفتند: شما قومی ناشناخته هستید».
﴿قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰكَ بِمَا كَانُواْ فِيهِ يَمۡتَرُونَ٦٣﴾[الحجر: ۶۳]. «گفتند: بلکه برای تو چیزی آوردهایم که در آن شک میکردند».
﴿وَأَتَيۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ٦٤﴾[الحجر: ۶۴]. «و حق را برای تو آوردهایم و ما راستگو هستیم».
﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِكَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِ وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٞ وَٱمۡضُواْ حَيۡثُ تُؤۡمَرُونَ٦٥﴾[الحجر: ۶۵]. «بنابراین در پاسی از شب خانوادهات را بردار و از اینجا برو، و خودت از پسِ ایشان حرکت کن، و کسی از شما به پشت سر نگاه نکند، و به همانجا بروید که دستور داده میشوید».
﴿وَقَضَيۡنَآ إِلَيۡهِ ذَٰلِكَ ٱلۡأَمۡرَ أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِينَ٦٦﴾[الحجر: ۶۶]. «و ما به لوط این را وحی نمودیم که همۀ آنان بامدادان نابود و ریشهکن خواهند شد».
﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٦١﴾و هنگامی که فرستادگان پیش خانوادۀ لوط رفتند، ﴿قَالَ﴾لوط به آنان گفت: ﴿إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ﴾شما قومی ناآشنا هستید. یعنی شما را نمیشناسم و نمیدانم چه کسی هستید. ﴿قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰكَ بِمَا كَانُواْ فِيهِ يَمۡتَرُونَ٦٣﴾گفتند: بلکه برای تو چیزی آوردهایم که در آن شک میکردند. یعنی به همراه خود عذابی آوردهایم که آنها در آن شک میکردند، و چون آنها را به آن تهدید مینمودی تو را تکذیب میکردند. ﴿وَأَتَيۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ﴾و واقعیت و حقیقت مسلمی را که شوخی بردار نیست به نزد تو آوردهایم ﴿وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ﴾و ما در آنچه به تو گفتیم راستگو هستیم. ﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِكَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِ﴾بنابر این در پاسی از شب وقتی که مردم به خواب میروند خانوادهات را بردار و از اینجا برو، و (سعی کن) هیچکس محل شب روی شما را نداند، ﴿وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٞ﴾و خودت از پس ایشان حرکت کن و کسی از شما پشت سر خود را نگاه نکند. یعنی زود حرکت کند و شتابان بروید. ﴿وَٱمۡضُواْ حَيۡثُ تُؤۡمَرُونَ﴾و به همانجا بروید که دستور داده میشوید. گویا راهنمایی همراه آنان بوده است که آنها راهنمایی مینمود به کجا بروند. ﴿وَقَضَيۡنَآ إِلَيۡهِ ذَٰلِكَ ٱلۡأَمۡرَ﴾و ما این موضوع را به طور قطع به لوط خبر دادیم که، ﴿أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِينَ﴾صبح هنگام عذابی آنها فرا خواهد گرفت که نابودشان مینماید.
آیهی ۷۷-۶۷:
﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِينَةِ يَسۡتَبۡشِرُونَ٦٧﴾[الحجر: ۶۷]. «و اهل شهر شادی کنان آمدند».
﴿قَالَ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَيۡفِي فَلَا تَفۡضَحُونِ٦٨﴾[الحجر: ۶۸]. «گفت: اینان مهمانان من هستند، پس مرا رسوا مکنید».
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ٦٩﴾[الحجر: ۶۹]. «و از خداوند بترسید و مرا خوار نکنید».
﴿قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ نَنۡهَكَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ٧٠﴾[الحجر: ۷۰]. «گفتند: مگر ما تو را از مردمان نهی نکردیم؟».
﴿قَالَ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِيٓ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ٧١﴾[الحجر: ۷۱]. «گفت: اینها دختران من هستند اگر میخواهید کاری کنید».
﴿لَعَمۡرُكَ إِنَّهُمۡ لَفِي سَكۡرَتِهِمۡ يَعۡمَهُونَ٧٢﴾[الحجر: ۷۲]. «به جای تو سوگند که آنان در مستی خود سرگشتهاند».
﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُشۡرِقِينَ٧٣﴾[الحجر: ۷۳]. «پس هنگام طلوع آفتاب فریادِ مرگبار ایشان را فرا گرفت».
﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٍ٧٤﴾[الحجر: ۷۴]. «و آنجا را زیر و رو کردیم و با سنگپارههایی از سنگ گل ایشان را سنگباران کردیم».
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِينَ٧٥﴾[الحجر: ۷۵]. «بیگمان در این برای هوشمندان نشانههایی است».
﴿وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٖ مُّقِيمٍ٧٦﴾[الحجر: ۷۶]. «و به راستی آن (شهر) بر سر راهی است که پیوسته محل عبور و مرور است».
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ٧٧﴾[الحجر: ۷۷]. «بیگمان در این، نشانههای بزرگی برای مؤمنان است».
﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِينَةِ﴾و اهل شهری که لوط در آن بود، آمدند ﴿يَسۡتَبۡشِرُونَ﴾در حالی که آمدن مهمانان لوط و زیبایی آنها را به یکدیگر مژده میداند و خوشحال بودند که آنها قدرت و توانایی آن را دارند هر کاری را که بخواهند با آنان انجام دهند و این بدان خاطر بود که آنها میخواستند با مهمانان لوط عمل زشت انجام دهند. پس آمدند تا خانۀ لوط رسیدند و با لوط در مورد مهمانانش گفتگو نمودند، و لوط از شر آنها به خدا پناه برد و گفت: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَيۡفِي فَلَا تَفۡضَحُونِ٦٨ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ٦٩﴾یعنی قبل از هر چیز خدا را در نظر بگیرید، و اگر از خدای نمیترسید مرا در مورد مهمانانم رسوا نسازید و با انجام عمل زشت با آنها به آنان بیحرمتی نکنید.
﴿قَالُوٓاْ﴾آنان در پاسخ لوط که گفت: مرا رسوار نسازید، فقط گفتند: ﴿أَوَ لَمۡ نَنۡهَكَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾آیا ترا از مردمان نهی نکردیم؟ و اینکه آنها را به مهمانی دعوت نکن؟ به راستی که ما تو را بر حذر داشته بودیم، و هرکس که بر حذر داشته شود عذری ندراد. ﴿قَالَ﴾لوط از شدت مشکلی که برایش پیش آمده بود گفت: ﴿هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِيٓ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ﴾اینها دختران من هستند و آنها را به ازدواج شما در میآورم. اما آنان از به سخن لوط توجهی نکردند، بنابر این خداوند به پیامبرش محمد صفرمود: ﴿لَعَمۡرُكَ إِنَّهُمۡ لَفِي سَكۡرَتِهِمۡ يَعۡمَهُونَ﴾به جان تو سوگند که آنان در مستی خود سرگردانند. و مستی و گمراهی آنها عبارت از تمایل به انجام کار زشت بود، به گونهای که به هیچ سرزنش و نکوهشی توجه نمیکردند.
وقتی که فرستادگان حالت خود را برای لوط بیان کردند ناراحتی او دور شد و دستور پروردگارش را فرمان برد و شب هنگام با خانوادهاش از آنجا بیرون رفت، و آنها نجات یافتند، اما اهل شهر را، ﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُشۡرِقِينَ﴾به هنگام طلوع آفتاب ـ آنگاه عذاب برایشان سختتر بود ـ بانگ مرگبار فرا گرفت. ﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا﴾و شهر آنها را زیر و رو کردیم، ﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٍ﴾و با سنگپارههایی از سنگ گل ایشان را سنگباران کردیم. و این سنگها آنانرا که از شهر میگریختند دنبال میکرد.
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِينَ٧٥﴾بدون شک در داستان قوم لوط برای کسانی که فکر و تامل میکنند، و دارای بینش و فراست هستند نشانههایی وجود دارد. و آنان هدف از این داستان را میفهمند، و میدانند که هرکس بر نافرمانی خدا جرأت نماید و به ویژه بر ارتکاب این عمل زشت و بزرگ گستاخ شود خداوند او را با سختترین عذاب مجازات مینماید، زیرا چنین کسی بر ارتکاب سختترین بدی جرأت نموده است پس باید مایۀ عبرت دیگران شود.
﴿وَإِنَّهَا﴾و همانا شهر قوم لوط، ﴿لَبِسَبِيلٖ مُّقِيمٍ﴾بر سر راه راستی است که هرکس در آن سرزمین تردد نماید آن را میبیند. ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ٧٧﴾و بدون شک این داستان برای مومنان مایۀ عبرت است.
از جمله درسهایی که ازاین داستان آموخته میشود میتوان به امور ذیل اشاره نمود:
۱- عنایت خداوند نسبت به دوستش ابراهیم، زیرا لوط ÷از پیروان او بود و به وی ایمان آورده و از شاگردان او بود، پس وقتی خداوند خواست قوم لوط را نابود نماید بدانگاه که سزاوار آن گشتند فرستادگانش را دستور داد تا پیش ابرهیم بروند و به او مژدۀ فرزند دهند و او را از ماموریت خویش با خبر سازند تا جایی که ابراهیم با آنها در مورد نابود شدن قوم لوط مجادله و گفتگو کردف و آنها ابراهیم را قانع کردند و او راضی شد.
۲- از آنجا که مردم آن سرزمین همشهری لوط ÷بودند ممکن بود که دلش به حال آنها بسوزد، سپس خداوند اسبابی را فراهم نمود که لوط به خاطر آنها خشمگین نشود، تا جایی که وقتی گفته شد: «زمان عذاب آنها صبح فرداست»، احساس کرد این زمان برای عذاب آنها دور است.
۳- خداوند وقتی بخواهد شهری را هلاک و نابود نماید شر و گردنکشی ساکنانش را زیاد میگرداند، و چون آنها به نهایت شرارت و طغیان برسند عذابی را که سزوار آن میباشند بر آنها میفرستد.
آیهی ۷۹-۷۸:
﴿وَإِن كَانَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَيۡكَةِ لَظَٰلِمِينَ٧٨﴾[الحجر: ۷۸]. «و اهل «ایکه» همانا ستمکار بودند».
﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٖ مُّبِينٖ٧٩﴾[الحجر: ۷۹]. «پس از آنان انتقام گرفتیم، و هر دوی آنان بر سر راهی واضح و آشکار هستند».
اهل ایکه قوم شعیب هستند. خداوند آنها را به «ایکه» منسوب نموده است، و «ایکه» به معنی باغ پر درخت میباشد، تا خداوند نعمت خود را بر آنها یادآور شود. اما آنها وظیفهی خود را انجام ندادند، بلکه پیامبرشان شعیب نزدشان آمد و آنها را به توحید و یکتاپرستی و رعایت پیمانه و وزن فرا خواند، و به طور جدی در این موارد با آنان گفتگو نمود، اما آنها به ستمشان در حق خدا و خلق ادامه دادند. بنابر این خداوند آنها را ستمگر نماید. ﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ﴾پس از آنان انتقام گرفتیم، و عذاب ﴿يَوۡمِ ٱلظُّلَّةِ﴾[الشعراء: ۱۸۹]. روز سآیه که عذاب بزرگی بود آنها را فرا گرفت. ﴿وَإِنَّهُمَا﴾و سرزمین قوم لوط و اهل ایکه، ﴿لَبِإِمَامٖ مُّبِينٖ﴾بر سر راهی آشکار هستند که هر وقت مسافران از کنار آن بگذرند آثار آنها را مشاهده خواهند کرد و خردمندان از آن عبرت میگیرند.
آیهی ۸۴-۸۰:
﴿وَلَقَدۡ كَذَّبَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡحِجۡرِ ٱلۡمُرۡسَلِينَ٨٠﴾[الحجر: ۸۰]. «و به راستی اهل حجر پیامبران را دروغگو انگاشتند».
﴿وَءَاتَيۡنَٰهُمۡ ءَايَٰتِنَا فَكَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِينَ٨١﴾[الحجر: ۸۱]. «و آیات خود را برای ایشان فرستادیم ولی آنان روی گردان بودند».
﴿وَكَانُواْ يَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتًا ءَامِنِينَ٨٢﴾[الحجر: ۸۲]. «و از کوهها خانههایی میتراشیدند و خاطر جمع بودند».
﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُصۡبِحِينَ٨٣﴾[الحجر: ۸۳]. «پس بامدادان فریاد و صدای مرگباری ایشان را فرا گرفت».
﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ٨٤﴾[الحجر: ۸۴]. «و آنچه به دست میآوردند (عذاب الهی را) از ایشان دفع نکرد».
خداوند متعال از اهل «حجر» خبر میدهد و آنها قوم صالح بودند که در حجر حجاز سکونت داشتند. خداوند خبر میدهد که آنان پیامبران را تکذیب کردند. یعنی حضرت صالح را تکذیب نمودند وهر کس یک پیامبر را تکذیب نماید در حقیقت همۀ پیامبران را تکذیب کرده است، زیرا دعوت همۀ پیامبران یکی است و تکذیب یکی از پیامبران تنها تکذیب او محسوب نمیشود بلکه در واقع تکذیب حقی است که همۀ پیامبران در آوردن آن مشترک هستند.
﴿وَءَاتَيۡنَٰهُمۡ ءَايَٰتِنَا﴾و ما آیات خود را برای ایشان فرستادیم که بر صحت حقی که صالح آورده بود دلالت مینمود، و از جملۀ آن نشانهها و آیات شتر بود. ﴿فَكَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِينَ﴾آنها از روی تکبر و گردنکشی از نشانههای خداوند روی گردان بودند، ﴿وَكَانُواْ﴾و از بس که خداوند به آنها نعمت داده بود، ﴿يَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتًا ءَامِنِينَ﴾از کوهها خانههایی میتراشیدند به گونهای که از وقوع خطرها در سرزمین خود درآمان بوند. پس اگر شکر نعمت را بهجای آورده و پیامبرشان صالح را تصدیق مینمودند خداوند روزیها را برای آنان سرازیر مینمود، و با انواع پاداش و نیکی در دنیا و آخرت آنها را مورد تکریم قرار میداد. اما وقتی پیامبر را تکذیب کردند و شتر را پی زدند و از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند، و گفتند: ﴿يَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾[الأعراف: ۷۷]. «ای صالح ! آنچه را که به وعده میدهی بیاور اگر از فرستاده شدگان هستی»؟. ﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُصۡبِحِينَ٨٣﴾بامدادان صدایی مرگبار ایشان را فرا گرفت و دلهایشان از جای کنده شد و در خانههایشان خشکیده و بیجان نقش بر زمین شدند، اضافه بر رسوایی و نفرینی که بدرقۀ راه آنان است.
﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ٨٤﴾و ثروت و کسب و کارشان عذاب الهی را از ایشان دفع نکرد، چون فرمان خدا وقتی بیاید کثرت لشکر و نیروی یاوران و زیادی اموال نمیتواند آن را برگرداند.
آیهی ۸۶-۸۵:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِيَةٞۖ فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِيلَ٨٥﴾[الحجر: ۸۵]. «و آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو قرار دارد، جز به حق نیافریدهایم، و بیگمان قیامت خواهد آمد، پس به صورتی نیک در گذر و چشم پوشی کن».
﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِيمُ٨٦﴾[الحجر: ۸۶]. «بیگمان پروردگارت آفرینندۀ دانا است».
ما آسمان و زمین را آنطور که دشمنان خدا گمان میبرند بیهوده به وجود نیاوردهایم، بلکه آنها را جز به حق نیافریدهایم و برخی از این حقانیت عبارت است از اینکه آسمانها و زمین و آنچه که در این دو میباشد دلیلی است بر کمال آفریننده واقتدار و گستردگی رحمت و حکمت و دانش فراگیر وی، و اینکه عبادت جز به او شایسته نیست. ﴿وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِيَةٞ﴾هیچ شکی در به وقوع پیوستن قیامت نیست، چرا که آفرینش نخستین آسمانها و زمین از آفرینش مجدد آنها بزرگتر است. ﴿فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِيلَ﴾پس به نحوی نیک درگذر، گذشتی که هیچ اذیتی در آن نیست، بلکه در مقابل بدکار نیکی کن و گناهانش را ببخش، تا از جانب پروردگارت پاداش زیادی دریابی، زیرا آنچه آمدنی است من (نویسندۀ تفسیر) به معنایی بهتر از آنچه در اینجا بیان نمودیم دست یافتهایم و آن این است که آنچه بدان دستور داده شده است گذشت نیکوست. یعنی گذشتی سالم که از کینه بدور باشد، و بدور از اذیت گفتاری و رفتاری باشد، نه گذشت غیر نیکو، و آن عبارت است از گذشتی که در جای مناسب خودش نباشد، پس جایی که باید عقوبت و سزا دهد، نباید گذشت نماید. مانند مجازات کردن متجاوزان ستمکار که جز مجازات چیزی برایشان مفید نیست. و این معنی درست آیه است. ﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ﴾و پروردگارت آفرینندۀ هر مخلوقی است. ﴿ٱلۡعَلِيمُ﴾همه چیز را میداند، و هیچکس از همۀ موجوداتی که دانش او بر آن احاطه دارد و آن را آفریده است نمیتواند او را ناتوان کند.
آیهی ۹۳-۸۷:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِي وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِيمَ٨٧﴾[الحجر: ۸۷]. «و به راستی که سبع المثانی و قرآن بزرگ را به تو دادهایم».
﴿لَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِلۡمُؤۡمِنِينَ٨٨﴾[الحجر: ۸۸]. «و به آنچه گروههایی از آنانرا بهرهمند ساختهایم چشم مدوز، و بر آنان غمگین مباش، و بال مهربانی خود را برای مؤمنان بگستران».
﴿وَقُلۡ إِنِّيٓ أَنَا ٱلنَّذِيرُ ٱلۡمُبِينُ٨٩﴾[الحجر: ۸۹]. «و بگو: من بیم دهندۀ آشکارم».
﴿كَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِينَ٩٠﴾[الحجر: ۹۰]. «همانگونه که (عذاب را) بر تقسیم کنندگان (قرآن) فرود آوردیم».
﴿ٱلَّذِينَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِينَ٩١﴾[الحجر: ۹۱]. «کسانیکه قرآن را بخش بخش کردند».
﴿فَوَرَبِّكَ لَنَسَۡٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ٩٢﴾[الحجر: ۹۲]. «سوگند به پروردگارت که حتماً جملگی ایشان را باز خواست خواهیم کرد».
﴿عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٩٣﴾[الحجر: ۹۳]. «از آنچه که میکردند».
خداوند نعماتی را که به پیامبر داده است یادآور شده و میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِي﴾ما «سبع المثانی» را به تو دادهایم طبق قول صحیح «سبع المثانی» عبارت است از هفت سورۀ طولانی بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، انفال، و توبه یا اینکه منظور سورۀ فاتحه است، چون هفت آیه دارد. در این صورت ﴿وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِيمَ﴾که بر آن عطف شده از قبیل عطف عام بر خاص است. و دلیل اینکه آن هفت سوره را «المثانی» نامیدهاند این است که در آنها مسایل توحید، علوم غیب و احکام مهم و بزرگ زیاد ذکر شده است.
و توجیه نظریهای که میگوید: منظور از «سبع المثانی» سورۀ فاتحه میباشد اینگونه است که سورۀ فاتحه هفت آیه داشته و در هر رکعت تکرار میشود.
خداوند «سبع المثانی» و قرآن بزرگ را به پیامبر داده است، و در حقیقت بهترین چیز را به او بخشیده است که سبقت جویندگان در آن با یکدیگر به مسابقه میپردازند و مایۀ شادی مومنان میشود. ﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ٥٨﴾[یونس: ۵۸]. «بگو: به فضل و رحمت الهی باید شاد شوند، و آن بهتر از چیزهایی است که آنان جمع مینمایند». بنابر این پس از آن فرمود: ﴿لَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ﴾به آنچه گروههایی از آنان را بهرهمند نمودهایم چشم مدوز. یعنی ثروت و لذتهای دنیا که بزهکاران از آن بهرهمند ساختهایم و جاهلان فریب آن را خوردهاند نباید تو را شگفت زده نماید، طوری که فکرت بدان مشغول شود، بلکه «سبع المثانی» و قرآن بزرگ که عطیۀ خداوند به تو میباشد باید شما را بینیاز سازد. ﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ﴾، و بر آنان غمگین مباش، زیرا هیچ خیر و نفعی از آنها انتظار نمیرود. اما خداوند مومنا را به تو داده است که بهترین جایگزین برای آنها هستند. ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾و بال مهربانی خویش را برای مومنان بگستران. یعنی با آنها نرمی و مهربانی کن و با محبت و اکرام و اخلاق و رفتار نیک با آنان رفتار کن.
﴿وَقُلۡ إِنِّيٓ أَنَا ٱلنَّذِيرُ ٱلۡمُبِينُ٨٩﴾و بگو: همانا من بیم دهندهی آشکارم. یعنی وظیفۀ شما رساندن پیام خدا به دور و نزدیک به دوست و دشمن، و بر حذر داشتن آنان است، و هرگاه چنین کردی چیزی از حساب آنها بر تو نیست، و هیچ چیزی از حساب تو بر آنها نمیباشد.
﴿كَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِينَ٩٠﴾همانطور که عذاب را بر کسانی فرو فرستادیم که ادعا میکردند آنچه آوردهای باطل است، و تلاش میکردند مردم را از راه خدا باز دارند.
﴿ٱلَّذِينَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِينَ٩١﴾آنانکه قرآن را به قسمتها و بخشها تقسیم کردند، و در آن طبق خواست خود سخن گفتند، برخی میگفتند جادو است و برخی میگفتند فال و رمالی است و برخی دیگر میگفتند ساخته و پرداختۀ (محمد) است، و دیگر سخنان کافران که قرآن را دروغ میانگاشتند، و آن را به باد انتقاد و ایراد میگرفتند تا مردم را از ایمان آوردن به آن باز دارند.
﴿فَوَرَبِّكَ لَنَسَۡٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ٩٢﴾و سوگند به پروردگارت از همگی کسانی که قرآن را مورد عیبجویی و انتقاد و تحریف تبدیل قرار دادند پرس و جو به عمل خواهیم آورد. ﴿عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٩٣﴾از آنچه که میکردند. و این بزرگترین هشدار به آنان است تا از آنچه انجام میدهند باز آیند.
آیهی ۹۶-۹۴:
﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِكِينَ٩٤﴾[الحجر: ۹۴]. «پس آشکار کن آنچه را که بدان فرمان داده میشوی، و از مشرکان روی بگردان».
﴿إِنَّا كَفَيۡنَٰكَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِينَ٩٥﴾[الحجر: ۹۵]. «بیگمان ما تو را از (شر) استهزا کنندگان محفوظ میداریم».
﴿ٱلَّذِينَ يَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ٩٦﴾[الحجر: ۹۶]. «کسانی که معبود دیگری را همراه با خدا قرار میدهند در ایندهای زود (حقیقت را) خواهند دانست».
سپس خداوند پیامبرش را دستور داد تا به آنان توجه نکند و آنچه را خداوند بدان فرمان داده است آشکارا بیان نمایدف و فرمان الهی را برای عموم مردم اعلان دارد، و هیچ مانعی نباید او را از بیان آشکار فرمان الهی باز دارد و سخن و گفتههای بزهکاران او را از انجام مسئولیت خطیری که بر دوش دارد، منصرف نماید. ﴿وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِكِينَ﴾و از مشرکان روی بگردان. یعنی به آنان توجه نکن و در برابر ناسزا گویی آنها به مقابله به مثل متوسل نشو، و به کار خودت بپردازد. ﴿إِنَّا كَفَيۡنَٰكَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِينَ٩٥﴾بدون شک ما تو را از شر و مکر کسانی که پیام و رسالتت را به باد تمسخر میگیرند، مصون و محفوظ میداریم. و این وعدۀ الهی به پیامبرش است که مسخره کنندگان نمیتوانند زیانی به او برسانند، و خداوند مسخره کنندگان را با انواع عذابها مجازات خواهد کرد و پیامبرش را از شر آنان در امان خواهد داشت.
و خداوند چنین نمود، زیرا هرکس پیامبر و پیامش را به تمسخر گرفت او را نابود نمود، و به بدترین صورت شکست داد. سپس خداوند یکی دیگر از ویژگیهای آنها را بیان نمود، و آن اینکه همانگونه پیامبر را مسخره میکنند، خداوند را نیز خشمگین مینمایند:
﴿ٱلَّذِينَ يَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ﴾کسانی که معبود دیگری را همراه با خدا قرار میدهند در حالی که خداوند پروردگار و آفرینندۀ آنان است. ﴿فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ﴾و آنها بدون شک وقتی به قیامت بازگردانده شوند زشتی کارهایشان را خواهند دانست.
آیهی ۹۹-۹۷:
﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدۡرُكَ بِمَا يَقُولُونَ٩٧﴾[الحجر: ۹۷]. «و به راستی میدانیم که از آنچه میگویند دلت تنگ میشود».
﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِينَ٩٨﴾[الحجر: ۹۸]. «پس پروردگارت را به پاکی یاد کن و از سجده کنندگان باش».
﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأۡتِيَكَ ٱلۡيَقِينُ٩٩﴾[الحجر: ۹۹]. «و پروردگارت را تا هنگامی که مرگ به سراغت میآید پرستش کن».
﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدۡرُكَ بِمَا يَقُولُونَ٩٧﴾و بدون شک ما میدانیم که از تکذیب و تمسخر آنان دلتنگ میشوی، پس ما توانایی آن را داریم که آنها را ریشه کن کرده و هر چه زودتر به سزای اعمالشان برسانیم. اما خداوند به آنان مهلت میدهد ولی آنها را فراموش نمینماید. پس تو ای محمد! ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِينَ٩٨﴾خداوند را به کثرت یاد کن و تسبیح و ستایش او را زیاد بگو، و نماز زیاد بخوان، زیرا این کار به تو شرح صدر میدهد و تو را بر انجام کارهایت کمک مینماید. ﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأۡتِيَكَ ٱلۡيَقِينُ٩٩﴾و در همۀ اوقات از نزدیکی جستن به خداو انجام عبادتها و استمداد بجوی. و پیامبر صدستور پروردگارش را فرمان برد و همواره به عبادت مشغول بود تا اینکه مرگ به سراغش آمد و به ملکوت اعلی پیوست.
پایان تفسیر سورهی حجر