تفسير سورهی نور
مدنی و ۶۴ آیه است.
آیهی۱:
﴿سُورَةٌ أَنزَلۡنَٰهَا وَفَرَضۡنَٰهَا وَأَنزَلۡنَا فِيهَآ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖ لَّعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ١﴾[النور: ۱]. «این سورهای است که آن را نازل کرده، و آنرا واجب نمودهایم، و آیههای روشنی در آن فرستادهایم، شاید یادآور شوید و پند پذیرید».
﴿سُورَةٌ﴾یعنی این سورهای مهم و گرانقدر است و َأَنزَلْنَا از آنجا که نسبت به بندگان خود مهربان هستیم آن را نازل کرده و از شر هر شیطانی محافظت کرده، وَفَرَضْنَاو حدود و شهادت و غیره را در آن معین و مشخص نمودهایم. ﴿أَنزَلۡنَٰهَا وَفَرَضۡنَٰهَا وَأَنزَلۡنَا فِيهَآ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖ﴾و آیههای روشنی را در آن فرو فرستادهایم. یعنی احکامی بزرگ و اوامر بازدارنده، و حکمتهای بزرگی را در آن بازل نمودهایم ﴿لَّعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ﴾تا با چیزهایی که به شما میآموزیم یادآور شوید و پند گیرید سپس به بیان این احکام که به آنها اشاره شد، پرداخت و فرمود:
آیهی ۲-۳:
﴿ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي فَٱجۡلِدُواْ كُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡكُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِي دِينِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ وَلۡيَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٢﴾[النور: ۲]. «به هر یک از مرد و زن زناکار صد تازیانه بزنید، و اگر به خداوند و روز قیامت ایمان دارید نباید در (اجرای) دین خدا دربارۀ آنان دچار دلسوزی شوید، و باید گروهی از مؤمنان بر شکنجۀ ایشان حاضر باشند».
﴿ٱلزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوۡ مُشۡرِكَةٗ وَٱلزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوۡ مُشۡرِكٞۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٣﴾[النور: ۳]. «مرد زناکار مگر با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمیکند، و زن زناکار نیز جز با مرد زنا پیشه و یا مرد مشرک ازدواج نمیکند، این بر مؤمنان حرام شده است».
این حکم در مورد زن و مرد زناکاری است که مجرد باشند، و درصورت ارتکاب زنا به هر یک صد تازیانه زده میشود. و اما زن و مرد زناکار که متأهل باشند سنت صحیح و مشهور دلالت مینماید که مجازات آن سنگسار است. و خداوند نهی فرموده که در اجرای قوانین دین در مورد آنان دلسوزی کنیم، و نسبت به آنان رحم و رأفت داشته باشیم و این دلسوزی و مهربانی ما را از اجرای حد و قانون بر آنان باز بدارد، خواه رأفت و دلسوزی طبیعی باشد و یا به خاطر خویشاوندی و دوستی و غیره باشد. و ایمان موجب میشود تا این دلسوزی و مهربانی که مانع اجرای قانون خدا میگردد متنفی شود، و دلسوزی حقیقی نسبت به فرد زناکار این است که قانون خدا بر او اجرا شود، پس ما گرچه نسبت به او دلسوزی میکنیم که چرا به چنین سرنوشتی گرفتار شده است اما نباید در راستای اجرای حد بر او برایش دلسوزی کنیم،و خداوند دستور داده تا به هنگام عذاب زناکار گروهی از مؤمنان حضور داشته باشند، و این کار باید در ملا عام انجام بگیرد، و به سبب آن زناکار رسوا شود، و دیگران نیز عبرت گرفته و باز آیند، و تا مردم اجرای قانون خدا را به صورت عملی مشاهده کنند، زیرا مشاهدۀ عملی احکام شریعت آگاهی و دانش را تقویت مینماید، و برای همیشه در ذهن جای میگیرد و روش صحیح انجام کار آموزش داده میشود. پس نه چیزی بر آن اضافه شده و نه از اندازهاش کاسته میگردد.
﴿ٱلزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً﴾در اینجا زشتی زنا بیان شده است و اینکه زنا آبروی زناکار را مخدوش و آلوده مینماید، و حیثیت هر کس را که با زناکار همراهی نماید و با وی اختلاط داشته باشد نیز خدشهدار و معیوب میسازد، طوری که دیگر گناهان چنین نیستند. خداوند خبر داده که مرد زناکار حق ندارد جز با زنی زناکار که وضعیتی مانند او دارد، یا با زنی مشرک که به رستاخیز و جزا پاداش ایمان ندارد و پایبند دستور خدا نیست ازدواج کند. و زن زناکار نیز جز با مرد زناپیشه و یا با مرد مشرک ازدواج نمیکند، ﴿وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾و بر مؤمنان حرام شده که با زنی زناکار یا مردی زناکار ازدواج نمایند.
معنی آیه این است هر زن و مردی که به زناکاری متصف باشند و از آن توبه نکنند، و کسی برای ازدواج با آنان اقدام نماید، با اینکه خداوند ازدواج با فرد زناکار را حرام نموده است، از دو حال خالی نیست، یا اینکه به حکم و دستور خدا و پیامبرش پایبند نیست، پس چنین کسی جز مشرک نمیتوان باشد، و یا اینکه به حکم و دستور خدا و پیامبرش پایبند نیست، پس چنین کسی جز مشرک نمیتواند باشد، و یا اینکه به حکم و دستور خدا و پیامبرش پایبند است اما با اینکه میداند او زناکار است اقدام به ازدواج با او مینماید، پس چنین ازدواجی زنا شمرده میشود و ازدواج کننده زناکار میباشد، پس اگر به طور حقیقی به خدا ایمان داشت اقدام به چنین کاری نمیکرد. و این به طور صریح بر حرام بودن ازدواج با زن زناکار دلالت مینماید. مگر اینکه توبه نماید. و همچنین ازدواج با مرد زناکار حرام میباشد مگر اینکه توبه نماید، زیرا نزدیکی و همراهی زن و شوهر از مهمترین نزدیکی و آمیختنها میباشد.
و خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ﴾[الصافات: ۲۲]. «ستمگران و همسرانشان را گرد بیاورید». یعنی همراهان و رفیقانشان را پس خداوند ازدواج با زناکار را حرام نموده است چون در آن شر بزرگی وجود دارد، و نشانۀ بیغیرتی، و باعث منسوب شدن فرزندانی به شوهر میشود که در حقیقت متعلق به او نیستند. مرد زناکار با زنان دیگر مشغول است و به پاکدامنی زن خود فکر نمیکند، و این دلیل برای حرام بودن ازدواج با زناکار کافی میباشد. و نیز بیانگر آن است که فرد زناکار مؤمن نیست، چنانکه پیامبر صفرموده است: «زناکار وقتی که زنا میکند مؤمن نیست». پس او گرچه مشرک نباشد اما اسم مدح که همان ایمان مطلق است بر او اطلاق نمیشود.
آیهی ۴-۵:
﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٤﴾[النور: ۴]. «و کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند و آنگاه چهار گواه نمیآورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید، و هرگز گواهی دادن آنان را نپذیرید، و چنین کسانی فاسقاند».
﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٥﴾[النور: ۵]. «مگر آنان که پس از این توبه کردند و (کار را) به صلاح آوردند. بیگمان خداوند آمرزگار و مهربان است».
پس از آنکه خداوند گناه زناکار را خیلی بزرگ به حساب آورد و تازیانه یا سنگسار کردنش را در صورت متأهل بودن- واجب قرار داد، و فرمود: نزدیکی و همراهی با زناکار جایز نیست، تا بنده از شر وی در امان باشد، بیان کرد که متهم کردن مردم به زنا امری بسیار خطرناک است و فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ﴾و کسانیکه زنان آزادۀ پاکدامن و همچنین مردان پاکدامن را به زنا متهم میکنند، ﴿ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ﴾سپس چهار مرد عادل که به طور صریح بر آن گواهی دهند برای اثبات تهمتی که زدهاند نمیآورند، ﴿فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ﴾با تازیانه و شلاقی متوسط هشتاد تازیانه به آنان بزنید تا دردمند شوند. و در زدن چنین کسانی آنقدر مبالغه نکنید که بمیرند و تلف شوند، چون هدف ادب کردن است نه از بین بردن و در اینجا مجازات و تهمت زنا مشخص گردیده است اما به شرط اینکه فردی که متهم واقع شده است متأهل نیست موجب تعزیز میباشد. ﴿وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗا﴾و هرگز گواهی دادن آنان را نپذیرند، یعنی آنها سزا و عقوبتی دیگر هم دارند، و آن این است که گواهی به خاطر تهمت زدن شلاق هم خورده باشد، مگر آنکه توبه نماید. چنان که بیان خواهد شد.
﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾و چنین کسانی فاسقاند. یعنی از فرمان خدا منحرف هستند و بدی و شرشان فزونی یافته است، زیرا دستور خدا و حرمت برادر خود را شکسته، و مردم را به گفتن آنچه که خودش میگوید وادار نموده، و پیوند برادری را که خداوند میان مؤمنان قرار داده است از بین برده و زشتی و بدی را در میان مؤمنان اشاعه دادهاست. و این دلیلی است بر اینکه تهمت زدن از گناهان کبیره میباشد.
﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٥﴾توبه در اینجا به این معنی است که تهمت زننده حرف خود را تکذیب نماید و اقرار کند که او در آنچه گفته است دروغگو میباشد. و بر او واجب است که خودش را تکذیب نماید، گرچه وقوع زنا را به طور یقین بداند، اما نتواند چهار گواه را بیاورد. پس وقتی که تهمت زننده توبه نمود و عمل خویش را اصلاح کرد و آن را به نیکوکاری تبدیل نمود، فسق از او دور میشود. و همچنین طبق گفتۀ صحیح گواهی دادن او پذیرفته میشود، زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است و هرکس را که توبه نماید و باز گردد همۀگناهانش را میآمرزد، و تهمت زننده اگر چهار گواه نیاورد تازیانه زده میشود، و این در صورتی است که تهمت زننده شوهر نباشد، پس اگر شوهر، زنش را به زنا متهم کرد حکم او چنین خواهد بود:
آیهی ۶-۱۰:
﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ أَزۡوَٰجَهُمۡ وَلَمۡ يَكُن لَّهُمۡ شُهَدَآءُ إِلَّآ أَنفُسُهُمۡ فَشَهَٰدَةُ أَحَدِهِمۡ أَرۡبَعُ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٦﴾[النور: ۶]. «و کسانی که به زنانشان زنا نسبت میدهند و جز خودشان گواهانی ندارند، هر یک از ایشان باید چهار مرتبه خدای را به شهادت بطلبد که او از راستگویان است».
﴿وَٱلۡخَٰمِسَةُ أَنَّ لَعۡنَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡهِ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٧﴾[النور: ۷]. «و پنجمین (گواهی چنین است) که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد».
﴿وَيَدۡرَؤُاْ عَنۡهَا ٱلۡعَذَابَ أَن تَشۡهَدَ أَرۡبَعَ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٨﴾[النور: ۸]. «و عذاب را از آن (زن) بر میدارد اینکه چهار بار (به خدا سوگند بخورد) و گواهی دهد که شوهرش از دروغگویان است».
﴿وَٱلۡخَٰمِسَةَ أَنَّ غَضَبَ ٱللَّهِ عَلَيۡهَآ إِن كَانَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٩﴾[النور: ۹]. «و در مرتبۀ پنجم آن زن باید بگوید: لعنت خدا بر او باد اگر او (=شوهرش) از راستگویان باشد».
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ وَأَنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ١٠﴾[النور: ۱۰]. «و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نمیبود و اینکه خداوند توبهپذیر و حکیم است (بر آن کس از دو لعنت کننده که دروغ گفته است آنچه را وارد میکرد که برای خویشتن خواسته است)».
گواهی دادن شوهر به اینکه زنش مرتکب زنا شده است حد قاف را از او دور مینماید، چون اغلب چنین است که شوهر زنش را به زنا متهم نمیکند، زیرا بدنام شدن زن، بد نام شدن شوهر است، مگر اینکه شوهر راستگو باشد. و دلیل دوم اینکه شوهر در این باره حق دارد، و از این میترسد که فرزندانی به او نسبت داده شوند که متعلق به او نیستند، و دیگر حکمتهایی که در غیر شوهر وجود ندارد. پس فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ أَزۡوَٰجَهُمۡ﴾و آن کسانی که همسران آزادهای خود (نه کنیزان) را به زنا متهم مینمایند، ﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُمۡ شُهَدَآءُ إِلَّآ أَنفُسُهُمۡ﴾و برای اثبات این اتهام گواهانی جز خودشان ندارند، به این صورت که گواهانی برای اثبات این اتهام گواهانی جز خودشان ندارند، به این صورت که گواهانی برای اثبات اتهام نیاورند، ﴿فَشَهَٰدَةُ أَحَدِهِمۡ أَرۡبَعُ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ﴾از آنان خواسته میشود که هر یک از ایشان چهار مرتبه به نام خدا سوگند یاد کند که او از راستگویان است. و آن را شهادت نامید چون به جای شهود میباشد. به این صورت که بگوید: خدا را گواه میگیرم که من در سخنی که در مورد او زدهام از راستگویانم.
﴿وَٱلۡخَٰمِسَةُ أَنَّ لَعۡنَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡهِ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٧﴾و در مرتبه پنجم به شهادت مذکور این را اضافه نموده، و گواهیها را مؤکد مینماید. به این صورت که علیه خودش دعا کند و خویشتن را لعنت و نفرین کند که اگر دروغگو است لعنت بر او باد. پس وقتی لعان او کامل شد، حد قذف ومجازات تهمت از او ساقط میگردد.
و از ظاهر آیات چنین به نظر میآید که اگرشوهر مردی را نام برد و زن را متهم نمود که با آن مرد زنا کرده است، حق آن مرد در حد قذف به تبع ساقط شدن حق زن ساقط میشود. آیا به محض لعان مرد، و انکار زن، حد بر او جاری میشود، یا زن را زندانی میکنند؟ در این مورد علما دو قول دارند، یکی از دو قول بیانگرآن است که حد بر او جاری میگردد، چون خداوند فرمود است: ﴿وَيَدۡرَؤُاْ عَنۡهَا ٱلۡعَذَابَ. . . ﴾«او عذاب را از زن دور میگرداند. . .» و اگر عذاب که همان حد است با لعان شوهر واجب نمیگردید، لعان زن آن را دفع نمیکرد، پس حد واجب شده است که لعان زن آن را دفع مینماید.
اگر زن در مقابل سوگندههای شوهر، سوگندهایی از همان نوع بخورد عذاب از وی دفع میگردد. ﴿أَن تَشۡهَدَ أَرۡبَعَ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ﴾چهار بار با سوگند به خدا گواهی بدهد که شوهرش از دروغگویان است. و در مرتبۀ پنجم به عنوان تأکید علیه خودش دعا کند که اگر دروغ بگوید خشم و نفرین خداوند بر او باد. و چون لعان میان آنها انجام یافت برای همیشه میان آنان جدایی افکنده میشود، از هم جدا میشوند و فرزندی که در مورد وی لعان صورت گرفته است به پدر تعلق نمیگیرد.
و ظاهر آیات بر این دلالت مینمایند که به کاربردن این کلمات به هنگام لعان برای زن و مرد شرط است، ونیز تربیت در لعان شرط است، و نباید از این کلمات چیزی کم شده و به جای آن چیزی دیگر آورده شود. و لعان به شوهر اختصاص دارد وقتی که زنش را به زنا متهم نماید، و عکس آن درست نیست. یعنی اگر زن، شوهرش را به زنا متهم کرد، لعان انجام نمیشود، و شباهت فرزند در صورت لعان اعتباری ندارد، همانطور که در صورت فراش و همبستری شباهت بچه به کسی غیر از پدر اعتباری ندارد، بلکه شباهت زمانی اعتبار دارد که جز آن دیگر ترجیح دهندهای نباشد. ﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ وَأَنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ١٠﴾جواب شرط محذوف است و سیاق کلام بر آن دلالت مینماید. یعنی اگر بزرگواری و مرحمت خدا شامل حال شما نمیشد، و او بس توبهپذیر و حکیم نبود، یکی از دو فرد که لعان میکنند به دعا و نفرینی که علیه خود میکند، گرفتار میشد. و از رحمت و فضل خداوند این است که چنین حکم ویژهای را برای زن و شوهر قرار داد، چون به شدت مورد نیاز است. و از رحمت و فضل اوست که قباحت و زشتی زنا و زشتی تهمتزدن را برایتان بیان نمود. و نیز از فضل و مرحمت اوست که توبه کردن از این گناهان کبیره و غیره را مشروع نموده است.
آیهی ۱۱-۲۱:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ جَآءُو بِٱلۡإِفۡكِ عُصۡبَةٞ مِّنكُمۡۚ لَا تَحۡسَبُوهُ شَرّٗا لَّكُمۖ بَلۡ هُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۚ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُم مَّا ٱكۡتَسَبَ مِنَ ٱلۡإِثۡمِۚ وَٱلَّذِي تَوَلَّىٰ كِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡ لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٞ١١﴾[النور: ۱۱]. «همانا کسانی که این تهمت بزرگ را عنوان کردند گروهی از خود شما هستند، این را برای خود بد نپندارید، بلکه آن برایتان خیر است، و هر کدام از آنان به گناهکاری که کرده است گرفتار میآید، و کسی از آنان که بخشی عظیمی از آن (ماجرا) را به عهده داشته است عذابی بزرگ دارد».
﴿لَّوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ ظَنَّ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بِأَنفُسِهِمۡ خَيۡرٗا وَقَالُواْ هَٰذَآ إِفۡكٞ مُّبِينٞ١٢﴾[النور: ۱۲]. «چرا هنگامی که این تهمت را شنیدید مردان و زنان مؤمن در حق خویش گمان نیک نبردند و نگفتند: این دروغی آشکار است؟!».
﴿لَّوۡلَا جَآءُو عَلَيۡهِ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَۚ فَإِذۡ لَمۡ يَأۡتُواْ بِٱلشُّهَدَآءِ فَأُوْلَٰٓئِكَ عِندَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ١٣﴾[النور: ۱۳]. «چرا برای اثبات آن چهار گواه نیاوردند؟ پس چون گواهان را نیاوردند آنان در نزد خدا دروغگو هستند».
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ لَمَسَّكُمۡ فِي مَآ أَفَضۡتُمۡ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ١٤﴾[النور: ۱۴]. «و اگر فضل خدا و رحمت او در دنیا و آخرت بر شما نبود، بیگمان به سبب فرو رفتن در کار تهمت (به عائشه ل) عذابی بزرگ به شما میرسید».
﴿إِذۡ تَلَقَّوۡنَهُۥ بِأَلۡسِنَتِكُمۡ وَتَقُولُونَ بِأَفۡوَاهِكُم مَّا لَيۡسَ لَكُم بِهِۦ عِلۡمٞ وَتَحۡسَبُونَهُۥ هَيِّنٗا وَهُوَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمٞ١٥﴾[النور: ۱۵]. «آنگاه که آن (شایعۀ زشت) را دهان به دهان فرا گرفته و با زبان خود چیزی میگفتید که علم و اطلاعی از آن نداشتید. آن را سبک و ساده میپنداشتید در حالیکه آن نزد خداوند (بسیار) بزرگ است».
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ قُلۡتُم مَّا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَٰذَا سُبۡحَٰنَكَ هَٰذَا بُهۡتَٰنٌ عَظِيمٞ١٦﴾[النور: ۱۶]. «چرا وقتی آن (اتهام ناروا) را شنیدید، نگفتید: ما را نسزد که زبان بدین تهمت بگشاییم، تو را به پاکی یاد میکنیم، این بهتان بزرگی است؟!».
﴿يَعِظُكُمُ ٱللَّهُ أَن تَعُودُواْ لِمِثۡلِهِۦٓ أَبَدًا إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٧﴾[النور: ۱۷]. «خداوند شما را اندرز میدهد که اگر مؤمن هستید هرگز به (انجام گناهی) مانند آن باز نگردید».
﴿وَيُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِۚ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ١٨﴾[النور: ۱۸]. «و خداوند آیات خود را برای شما بیان میدارد، و خداوند بس آگاه و حکیم است».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ١٩﴾[النور: ۱۹]. «به راستی کسانی که دوست دارند زشتیها و بیعفتیها درمیان مؤمنان پخش گردد، ایشان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی دارند، و خداوند میداند و شما نمیدانید».
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ وَأَنَّ ٱللَّهَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ٢٠﴾[النور: ۲۰]. «و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود و اینکه خداوند بخشاینده و مهربان است (در اسرع وقت به بلا و مصیبت دچار میشدید)».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ وَمَن يَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ يَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۚ وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَكَىٰ مِنكُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗا وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَآءُۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ٢١﴾[النور: ۲۱]. «ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی مکنید، و هرکس از گامهای شیطان پیروی کند (بداند) که او به (کارهای) ناشایست و ناپسند فرمان میدهد، و اگر فضل و رحمت الهی شامل نمیشد هرگز فردی از شما پاک نمیگردید، ولی خداوند هر کس را که بخواهد پاک میگرداند، و خدا شنوای آگاه است».
آنچه که در گذشته به طور کلی بیان کردیم که اتهام به زنا چیز بزرگی است،مقدمهای بود برای پرداختن به حادثهای که برای شریفترین زنان، امالمؤمنین عایشه لپیش آمد. و این آیات در مورد داستان معروف «افک» که در کتابهای صحاح و سنن و اسانید ثابت است نازل شدهاند. خلاصۀ مطلب این است که پیامبر صبه یکی از جنگها رفت و در این جنگ همسرش عایشه دختر ابوبکر صدیق را به همراه داشت. به هنگام بازگشت، در جایی عایشه گردنبندش را گم کرد، و او در جستجوی گردن بندش عقب ماند، و کجاوه و شترش را حرکت دادند و متوجه عدم حضور وی نشدند. و لشکربه حرکتش ادامه داد و عایشه به محل اتراق برگشت، و دانست هرگاه آنها متوجه شوند که او نیست به سویش باز میگردند. کاروانیان به حرکت خود ادامه دادند. صفوان بن معطل سْلمی سیکی از بزرگان اصحاب که شب را در قسمت منتهیالیه اتراق کاروان گذرانده بود عایشه را دید و او را شناخت، بنابر این شترش را خواباند و عایشه بر شتر سوار شد، بدون اینکه با صفوان حرفی بزند، و بدون اینکه صفوان با او حرفی بزند. سپس صفوان او را در حالی که بر شتر سوار بود بعد از آن که لشکر به هنگام استراحت توقف کرده بود به کاروان ملحق کرد. وقتی برخی از منافقان که در این سفر همراه پیامبر بودند صفوان را دیدند، چیزهایی را شایع کردند وسخن در هر جا پخش شد و دهان به دهان گشت، تا اینکه برخی از مؤمنان نیز فریب خوردند و این سخن را برای یکدیگر نقل میکردند. مدتی طولانی وحی بر پیامبر صنیامد، و بعد از مدتی خبر شایعه به عایشه نیز رسید، او به شدت غمگین و ناراحت شد تا اینکه خداوند پاک دامنی او را در این آیهها نازل نمود، و مؤمنان را اندرز گفت، و این خطا و شایعهسازی را اشتباه بزرگی قلمداد کرد و نصایح ارزشمندی را نیز بر مؤمنان عرضه کرد. ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ جَآءُو بِٱلۡإِفۡكِ﴾بدون شک کسانی که این تهمت بزرگ و دروغ زشت، تهمت زدن به امالمؤمنین را ساخته و پرداخته کردهاند، ﴿عُصۡبَةٞ مِّنكُمۡ﴾گروهی هستند که خود را به شما مؤمنان نسبت میدهند، بعضی مؤمن راستین و واقعی هستند، اما چون منافقان این سخن را شایعه کردند. فریب خوردند، و برخی مؤمن واقعی نیستند، بلکه منافق میباشند.
﴿لَا تَحۡسَبُوهُ شَرّٗا لَّكُمۖ بَلۡ هُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾این را برای خود بد مپندارید، بلکه آن برایتان خیر است، چون باعث شد تا پاکدامنیام المؤمنین ثابت شود، و مورد ستایش قرار بگیرد، و خاطرهاش زنده بماند، و این مدح و ستایش، همۀ زنان پیامبر صرا در بر گیرد. و نیز باعث شد تا آیههایی بیان شوند که بندگان به آن نیاز دارند، و تا روز قیامت به آن عمل میشود. پس همۀ اینها خیر بزرگی میباشند، و اگر سخن و گفتار اهل افک نبود این چیزها انجام نمیشد.
و هر گاه خداوند بخواهد کاری را انجام دهد برای آن سببی قرار میدهد، بنابر این همۀ مؤمنان را به طور عموم مخاطب قرار داد و خبر داد که تخریب کند. پس در اینجا اشاره شد که مؤمنان در دوستی و مهربانی با یکدیگر و جلب منافع برای یکدیگر مانند یک تن وجسد هستند، و مؤمن برای مؤمن مانند ساختمانی است که برخی از قسمتهای آن برخی دیگر را محکم میدارد. پس همانطور که کسی نمیپسندد به آبرو و حیثیت او لطمه زده شود، نیز در مورد برادر مؤمن خود نباید راضی شود که کسی به آبروی او خدشه وارد نماید، زیرا آبروی برادر مؤمنش آبروی خود او میباشد، و تا وقتی بنده به این حالت نرسیده باشد ایمانش ناقص است، و از نصح و دلسوزی برخوردار نمیباشد. ﴿لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُم مَّا ٱكۡتَسَبَ مِنَ ٱلۡإِثۡمِ﴾هر کدام از آنان به گناه کاری که کردهاند گرفتار میآید. این هشدار و وعیدی است برای کسانی که تهمت را ساخته و پرداخته کردند و آنها به کیفر آنچه گفتند مجازات خواهند شد. و پیامبر صگروهی از آنان را تازیانه زد و حد را بر آنها اجرا نمود.
﴿وَٱلَّذِي تَوَلَّىٰ كِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡ﴾و کسی که بخش عظیمی از آن را به عهده داشت، و تهمت را بزرگ کرد، و او منافق و خبیثعبدالله بن ابی بن رسول (لعنت خداوند بر او باد) بود، ﴿لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٞ﴾عذابی بزرگ دارد، و برای همیشه در پایینترین مقام جهنم میماند.
سپس خداوند بندگانش را راهنمایی کرد که به هنگام شنیدن سخنی از این قبیل چگونه موضعگیری کنند: ﴿لَّوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ ظَنَّ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بِأَنفُسِهِمۡ خَيۡرٗا﴾چرا هنگامی که این تهمت را شنیدید مردان و زنان مؤمن در حق خویش گمان نیک نبردید؟! یعنی باید زنان و مردان مؤمن نسبت به خود گمان نیک ببرند، و (برادر یا خواهر مسلمان خود) را از تهمتی که به وی زده شده است سالم و مبرا بدانند. چون ایمانشان تهمت باطلی را که در مورد آنان بر زبان جاری شده است دور مینماید. ﴿وَقَالُواْ﴾و چرا نگفتند: سْبحُنكُبار خدایا! تو پاک و منزهی از اینکه بندگان برگزیدۀ خویش را به امور زشت مبتلا نمایی؟ ﴿هَٰذَآ إِفۡكٞ مُّبِينٞ﴾و این دروغ و تهمتی آشکار است؟ و پوچ بودن آن از همه چیز روشنتر است؟ پس لازم است که وقتی مؤمن دربارۀ برادر (یا خواهر) مؤمنش چنین سخنی را بشنود او را تبرئه نماید و گوینده را تکذیب کند.
﴿لَّوۡلَا جَآءُو عَلَيۡهِ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ﴾چرا تهمت زنندگان برای اثبات تهمت خود چهار گواه عادل و پسندیده نیاوردند ؟! ﴿فَإِذۡ لَمۡ يَأۡتُواْ بِٱلشُّهَدَآءِ فَأُوْلَٰٓئِكَ عِندَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ﴾پس چون گواهان را نیاوردند آنان در نزد خدا دروغگو هستند، گرچه به آن یقین داشته باشند، اما طبق دستور و قانون الهی دروغگو هستند، چون خداوند سخن در این مورد را بدون آوردن چهار گواه حرام نموده است. بنابر این فرمود: ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ عِندَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ﴾نفرمود که اینان دروغگو هستند، بلکه فرمود اینها برابر حکم خدا دروغگو هستند. و این تعظیم و بزرگداشت حرمت مسلمان است، چرا که تهمت زدن به وی جایز نیست، مگر اینکه چهار شاهد وجود داشته باشد.
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾و اگر فضل خداوند و رحمت او در دنیا و آخرت بر شما نبود، و احسان او در امر دنیا و دینتان شما را فرا نگرفته بود، ﴿لَمَسَّكُمۡ فِي مَآ أَفَضۡتُمۡ فِيهِ﴾به سبب فرورفتنتان در کار تهمت، ﴿عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾عذابی بزرگ به شما میرسید، چون به علت آنچه گفتید مستحق آن عذاب گردیده بودید، اما فضل خداوند و رحمت او بر شما بود، و توبه را برایتان مشروع نمود، و عقوبت و سزا را پاک کنندۀ گناهان قرار داد.
﴿إِذۡ تَلَقَّوۡنَهُۥ بِأَلۡسِنَتِكُمۡ﴾هنگامی که آنرا دهان به دهان فرا میگرفتید. یعنی برای یکدیگر بازگو میکردید، و (در قالب تخریب شخصیت آن انسان وارسته) آن را برای یکدیگر نقل مینمودید،در حالی که سخنی پوچ و باطل بود. ﴿وَتَقُولُونَ بِأَفۡوَاهِكُم مَّا لَيۡسَ لَكُم بِهِۦ عِلۡمٞ﴾و با دهان خود سخنی میگفتید که علم و اطلاعی از آن نداشتید، و این دو چیز ممنوع میباشند، بر زبان آوردن سخن باطل، و سخن گفتن بدون اطلاع و آگاهی.
﴿وَتَحۡسَبُونَهُۥ هَيِّنٗا﴾و آن را سبک و ساده میانگاشتید، به همین جهت برخی از مؤمنان - که بعداً توبه کردند و خود را از آن گناه پاک نمودند - به آن اقدام نموده و در ترویج آن سهیم شدند. ﴿وَهُوَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمٞ﴾حال آنکه نزد خداوند (گناهی بسیار) بزرگ است. در اینجا به صورت واضح از ارتکاب برخی گناهان و ساده انگاشتن و ناچیز شمردن آن نهی شده است. و باید دانست که گمان وظن آدمی به او فایدهای نمیدهد، و از عقوبت و کیفر گناه نمیکاهد، بلکه گناه را بیشتر و چند برابر مینماید، و ارتکاب گناه را برای دفعات بعد برای او آسان میکند.
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ﴾چرا شما ای مومنان! وقتی سخن کسانی که تهمت را سرهم کرده بودند، شنیدید، ﴿قُلۡتُم﴾با نپذیرفتن و انکار آن نگفتید ﴿مَّا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَٰذَا﴾ما را نسزد که زبان بدین تهمت بگشاییم، و برای ما شایسته نیست که چنین تهمتی را برر زبان بیاوریم ؟! چون مؤمن را ایمانش از ارتکاب زشتیها باز میدارد، ﴿هَٰذَا بُهۡتَٰنٌ﴾و چرا نگفتند: این دروغی بزرگ است؟!.
﴿يَعِظُكُمُ ٱللَّهُ أَن تَعُودُواْ لِمِثۡلِهِ﴾خداوند شما را اندرز میدهدکه هرگز چنین گناهی را تکرار نکنید. یعنی هرگز به گناهی مانند این از قبیل تهمت زنا به مؤمنان باز نگردید، و آن را تکرار نکنید. پس خداوند شما را اندرز میدهد و نصیحتتان میکند که چنین گناهی را تکرار نکنید. و چه اندرزها و نصیحتهای خوبی از جانب پروردگار به ما عرضه شد! پس برماست که آنها را بپذیریم و به آنها یقین حاصل کنیم و در برابر آنها تسلیم شویم و شکر خدا را به جای آوریم. و پروردگار بیان کرده است که [النساء: ۵۸]. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ﴾[النساء: ۵۸]. «بیگمان خداوند بهترین انردز را به شما میدهد».
﴿إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾اگر شما مؤمن هستید. این دلالت مینماید که ایمان راستین و واقعی صاحبش را از اقدام به انجام کار حرام باز میدارد.
﴿وَيُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ﴾و خداوند آیات را که مشتمل بر بیان احکام، و موعظه، و هشدار، و تشویق، و ترساندن میباشند برایتان بیان مینماید، و آنرا به صورت روشن برایتان توضیح میدهد ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾و خداوند بس آگاه و دارای دانش کامل است. و حکیم است و حکمت او فراگیر میباشد. از جملۀ علم و حکمتش این است که از علم و دانش خویش به شما میآموزد، و هر زمان که مصالح شما اقتضا نماید آنچه که به نفع شما باشد آن را به شما میآموزد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾بیگمان کسانی که دوست دارند کارهای زشت در میان مؤمنان پخش گردد، ﴿لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾دردناکی دارند، عذابی که قلب و جسمشان را به درد میآورد، چون چنین کسی نسبت به برادر مسلمانش خیانت ورزیده و بدی و زشتی را برای وی خواسته است. پس وقتی که خشنود بودن به پخش شدن زشتی در میان مسلمانان چنین هشدار و وعیدی را در پی داشته باشد اظهار و اشاعۀ زشتی و دهان به دهان گرداندن آن چگونه خواهد بود؟! و فرقی نمیکند زشتی انجام شده باشد یا نه.
و اینها به خاطر رحمت و مهربانی خداوند نسبت به بندگان مؤمن و حفاظت از حرمت و آبرویشان میباشد. زیرا خداوند از آبروی مسلمانان همانند خون. و مالهایشان محافظت کرده و آن را مصون داشته است. و آنها را به چیزی دستور داده که باعث صفا و صمیمت گردد، و مسلمانان باید هر آنچه برای خود میپسندد برای برادرش نیز بپسندد. و آنچه برای خود نمیپسندد. برای بردارش نیز نپسندد. ﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾و خداوند میداند و شما نمیدانید، بنابر این شما را یاد داد و آنچه را که نمیدانید برایتان بیان کرد.
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُ﴾اگر فضل و رحمت الهی برشما نبود که از هر سوی شما را احاطه نموده و در بر گرفته است، ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾و خداوند بخشنده و مهربان نبود، این احکام و مواعظ و حکمتهای بزرگ را برای شما بیان نمیکرد، و کسی را که با دستورش مخالفت مینمود مهلت نمیداد. اما فضل و رحمت دو صفت همیشگی اویند، و به همین خاطر نیکی و خوبی دنیوی و اخروی آنچنان فراوانی به شما داده که هرگز نمیتوانید آنرا بشمارید.
پس از آنکه خداوند متعال از این گناه به طور مخصوص نهی کرد، از دیگرگناهان نیز به طور عموم نهی کرد و فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِ﴾ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی مکنید. یعنی از راههای و وسوسههای شیطان پیروی مکنید، و در آن گام برمدارید. و همۀ گناهان مربوط به قلب و زبان و جسم در گامهای شیطان داخل هستند و از حکمت الهی این است که حکم پیروی کردن از گامهای شیطان را بیان میکند، و آن نهیکردن از پیروی کردن از گامهای شیطان است، و حکمت آن را نیز بیان مینماید، و آن بیان شری است که مقتضی ترک آن میگردد. پس فرمود: ﴿وَمَن يَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ يَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ﴾و هرکس از گامهای شیطان پیروی کند، بداند که شیطان به کارهای زشت و منکر از قبیل گناهان بزرگ که عقلها و آیینها آن را زشت میدارند - هرچند که برخی نفسها به آن گرایش دارند- فرمان میدهد، ﴿وَٱلۡمُنكَرِ﴾آن چیزهایی است که عقل آن ار نمیپسندد، و نمیشناسد. پس گناهان که گامهای شیطان هستند از (دایره) منکر بیرون نمیباشد، و خداوند بندگان را از آن نهی نموده است. و این نعمت الهی بر بندگان است، و بر آنهاست که سپاس او را به جای بیاورند، و او را یاد کنند، چون این کار آنها را از آلوده شدن به زشتیها و منکرات مصون میدارد. پس، از جملۀ احسان خداوند نسبت به بندگان این است که آنها را از کارهای زشت نهی کرده است، همانگونه که آنان را از خوردن سمهای کشنده و امثال آن نهی کرده و بازداشته است.
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَكَىٰ مِنكُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗا﴾و اگر فضل و رحمتالهی شامل حال شما نمیشد، هرگز فردی از شما پاک نمیگردید. یعنی از پیروی کردن از گامهای شیطان پاک نمیگردید، و به دور نمیماند، چون شیطان و لشکریانش برای دعوت کردن انسانها بهسوی راهها و گامهای شیطانی میکوشند، و آنرا زیبا جلوه میدهند، و نفس بسیار به بدی تمایل دارد و بدان امر میکند و بنده از هر جهت دارای نقص وکمبود است، و از ایمان آن چنان قوی برخوردار نیست. پس اگر انسانها در میان این انگیزهها رها شوند، هیچ کس نمیتواند از آلودگی گناهان و بدیها پاک شده، و با انجام نیکیها پاکیزه گردد، و رشد نماید. اما فضل و رحمت خداوند باعث شد تا کسانی از شما که خود را پاک میدارند، پاک شوند. و یکی از دعاهای پیامبر این بود که میگفت: «بار خدایا! به نفس من پاکیزگیاش را بده، و آن را پاکیزه بگردان، تو بهترین کسی هستی که آن را پاکیزه مینمایی، تو یاور و سرپرست آن میباشی». بنابر این فرمود: ﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يُزَكِّي﴾ولی خداوند هر که را بخواهد پاک میگرداند، هر آن کس که بداند با تزکیه پاک میگردد، او را پاک میگرداند. بنابر این فرمود: ﴿وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ﴾و خداوند شنوای آگاه است.
آیهی۲۲:
﴿وَلَا يَأۡتَلِ أُوْلُواْ ٱلۡفَضۡلِ مِنكُمۡ وَٱلسَّعَةِ أَن يُؤۡتُوٓاْ أُوْلِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۖ وَلۡيَعۡفُواْ وَلۡيَصۡفَحُوٓاْۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٌ٢٢﴾[النور: ۲۲]. «و کسانی از شما که اهل فضیلت و فراخی نعمتاند نباید سوگند بخورند که به خویشاوندان و بینوایان و مهاجران در راه خدا چیزی ندهند، و باید که ببخشند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزگار و مهربان است».
یکی از افرادی که در قضیه افک (تهمت زدن به عایشه) مشارکت داشت،و در پرداختن به آن فرو رفته بود «مسطح بن اثاثه» یکی از خویشاوندان ابوبکر صدیق سبود. او فردی فقیر و از زمرۀ کسانی بود که در راه خدا از سرزمین و وطن خویش هجرت کرده بود. ابوبکر سوگند خورد که چون او در مورد عایشه چنان سخن گفته است بر وی انفاق نکند، و به او چیزی ندهد، پس این آیه نازل شد و مسلمانان را از این سوگند خوردن که متضمن قطع کردن هزینه و نفقه بود، نهی نمود، و ابوبکر را به گذشت و عفو تشویق، و او را به آمرزش خداوند وعده داد، که اگر مسطح را ببخشد خدا هم او را میبخشد. پس فرمود: ﴿أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٌ﴾آیا دوست ندارید که خداوند شما با بیامرزد؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است و هر گاه شما بندگان خدا را مورد گذشت و عفو قرار دهید، خداوند نیز با شما چنین رفتار خواهد کرد. ابوبکر وقتی این آیه را شنید، گفت: آری! سوگند به خدا من دوست دارم که خداوند مرا بیامرزد. پس دوباره نفقه دادن به مسطح را آغاز کرد. در این آیه دلیلی میبابیم مبنی بر آنکه نفقه بر فامیل نزدیک واجب است، و نباید به خاطر گناه انسانی، نیکوکاری و انفاق بر او ترک شود. نیز در این آیه به گذشت و عفو تشویق شده است، هر چند که آن کس مرتکب گناهی شده باشد.
آیهی ۲۳-۲۶:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ لُعِنُواْ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ٢٣﴾[النور: ۲۳]. «همانا کسانیکه زنان پاکدامن و بیخبر و مؤمن را به زنا متهم میسازند در دنیا و آخرت نفرین شدهاند، و عذابی بزرگ دارند».
﴿يَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَيۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَأَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٢٤﴾[النور: ۲۴]. «روزی که زبانها و دستها و پاهایشان بر کارهایی که کردهاند گواهی میدهند».
﴿يَوۡمَئِذٖ يُوَفِّيهِمُ ٱللَّهُ دِينَهُمُ ٱلۡحَقَّ وَيَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ ٱلۡمُبِينُ٢٥﴾[النور: ۲۵]. «در آن روز خداوند جزای واقعی آنان را بیکم و کاست بدیشان میدهد، و خواهند دانست که خداوند همان حق آشکار است».
﴿ٱلۡخَبِيثَٰتُ لِلۡخَبِيثِينَ وَٱلۡخَبِيثُونَ لِلۡخَبِيثَٰتِۖ وَٱلطَّيِّبَٰتُ لِلطَّيِّبِينَ وَٱلطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَٰتِۚ أُوْلَٰٓئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَۖ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ٢٦﴾[النور: ۲۶]. «زنان ناپاک از آن مردان ناپاکاند، و مردان ناپاک از آن زنان ناپاک میباشند، و زنان پاکیزه سزاوار مردان پاکاند، و مردان پاکیزه سزاوار زنان پاکاند، اینان از آنچه میگویند مبرا و منزّه هستند، آنان آمرزش و روزی نیکو دارند».
سپس وعید سخت را برای متهم کردن زنان پاکدامن به زنا بیان کرد، و فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِ﴾همانا کسانی که زنان پاکدامن و بیخبر از هرگونه آلودگی را به زنا متهم میکنند، که چنین چیزی به دلشان هم خطور نکرده است، ﴿ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾زنان مؤمن را به زنا متهم میکنند، ﴿لُعِنُواْ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾در دنیا و آخرت لعنت و نفرین شدهاند. و آدمی جز به خاطر ارتکاب گناه بزرگ لعنت در هر دو جهان بر انها ادامه دارد. ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ﴾و عذابی بزرگ در پیش دارند. و این اضافه بر لعنت است، آنها را از رحمت خویش دور نموده و عذاب شدید خویش را بر آنها فرو نازل میکند.
﴿يَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَيۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَأَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٢٤﴾روزی که زبانها و دست و پاهایشان بر کارهایی که کردهاند گواهی میدهند، پس هر عضوی علیه آنها گواهی میدهد، و خداوند که همه چیز را به سخن آورده است آن را به سخن میآورد. پس انسان نمیتواند انکار کند. و به راستی که خداوند در مورد بندگان به عدالت رفتار نموده و شاهدان و گواهان آنانرا از خودشان قرار دادهاست.
﴿يَوۡمَئِذٖ يُوَفِّيهِمُ ٱللَّهُ دِينَهُمُ ٱلۡحَقَّ﴾در آن روز خداوند جزای واقعی اعمالشان را به عدل و انصاف و بدون کم و کاست به آنان میدهد، جزایی کامل که چیزی از آن کم نشده است. ﴿وَيَقُولُونَ يَٰوَيۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡكِتَٰبِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا يَظۡلِمُ رَبُّكَ أَحَدٗا﴾[الکهف: ۴۹]. «و میگویند: «وای بر ما! این چه کتابی است که کوچک و بزرگی را رها نکرده، بلکه همه چیز را نوشته است». و آنان تمام کارهایی را که کردهاند حاضر مییابند، و پروردگارت به هیچکس ظلم نمیکند».
و در این جایگاه بزرگ میدانند که خداوند همان حق آشکار است، و صفتهای خداوند و افعالش حق است، و عبادت او و لقای او حق میباشد، و وعید او حق است و حکم دینی و جزایی او حق است، و پیامبرانش حق هستند. پس هیچ حقی جز در راه خدا و از طرف خدا نیست.
﴿ٱلۡخَبِيثَٰتُ لِلۡخَبِيثِينَ وَٱلۡخَبِيثُونَ لِلۡخَبِيثَٰتِۖ وَٱلطَّيِّبَٰتُ لِلطَّيِّبِينَ وَٱلطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَٰتِ﴾زن و سخن و کار ناپاک سزاوار مرد ناپاک است و با وی تناسب و همخوانی دارد. و مرد و سخن و کار پاک مناسب و لایق زن پاک میباشد. این کلمهای عام است و هیچ استثنایی ندارد. و مطلب مهم این است که پیامبران به ویژه پیامبران اولوالعزم و به خصوص سرور پیامبران به ویژه پیامبران، محمد صکه برترین و پاکیزهترین سزاوارشان است. بنابر این تهمت زدن به عایشه لتهمت زدن به پیامبر میباشد و هدف منافقین از این تهمت و بهتان خود پیامبر صبود.
پس برای اثبات پاکی عایشه همین کافی است که همسر پیامبر صاست، و دانسته میشود که عایشه حتماً از این امر زشت، پاک و پاکیزه بوده است. در حالی که او از آن معالم رفیع ایمانی برخوردار است، صدیقه زنان، و برترین وعالمترین و پاکترین آنان است، محبوب پیامبر، که در بستر و لحاف هیچ زنی جز عایشه بر پیامبر وحی نازل نشده است! پس این را به صراحت بیان کرد، تا برای باطلگرایان جای سخنی باقی نماند، و مجالی برای شک و تردید نباشد، و فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ﴾اینان از آنچه میگویند منزه هستند. در اصل اشاره به عایشه لاست، و به تبع ایشان تمام زنان مؤمن و پاکدامن را نیز در بر میگیرد. ﴿لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ﴾آنان از آمرزش فراوانی برخوردار هستند، آمرزشی که همۀ گناهان آنان را فرا میگیرد، و در بهشت از جانب پروردگار بزرگوار از روزی نیک و ارزشمندی برخوردار خواهند شد.
آیهی ۲۷-۲۹:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ٢٧﴾[النور: ۲۷]. «ای مؤمنان! وارد خانههایی غیر از خانههای خود مشوید مگر آنکه اجازه بگیرید، و بر اهل آن سلام گویید، این کار برای شما بهتر است، تا شاید پند پذیرید و یادآور شوید».
﴿فَإِن لَّمۡ تَجِدُواْ فِيهَآ أَحَدٗا فَلَا تَدۡخُلُوهَا حَتَّىٰ يُؤۡذَنَ لَكُمۡۖ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡكَىٰ لَكُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ٢٨﴾[النور: ۲۸]. «پس اگر در آنجا کسی را نیافتید، وارد آنجا نشوید، تا اینکه به شما اجازه داده شود. و اگر به شما گفته شود: برگردید، پس برگردید که برایتان سزاوارتر است. و خداوند به آنچه میکنید داناست».
﴿لَّيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ مَسۡكُونَةٖ فِيهَا مَتَٰعٞ لَّكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَكۡتُمُونَ٢٩﴾[النور: ۲۹]. «بر شما گناهی نیست که به خانههای غیر مسکونی وارد شوید که در آنجا کالایی دارید، و خداوند میداند آنچه را آشکار میکنید و آنچه را پنهان میدارید».
خداوند باری تعالی بندگان مؤمن خویش را راهنمایی مینماید تا بدون اجازه وارد خانههای دیگران نشوند، چون بدون اجازه وارد شدن به خانۀ دیگران دارای چند فساد و تباهی است. از آن جمله یکی این است که پیامبر صفرموده است: «اجازه گرفتن به خاطر فرو نگاهداشتن چشم قرار داده شده است. پس به سبب اخلال در اجازه گرفتن توجهی به آن عورتهای داخل خانهها هویدا میگردد، زیرا خانه پرده و لباس انسان است، مانند لباسی که عورت انسان را میپوشاند.
و دیگر اینکه بدون اجازه وارد شدن باعث میشود تا افرادی که در داخل خانهها هستند به فردی که وارد میشود مشکوک شوند و او را به کار بد از قبیل دزدی و غیره متهم کنند، زیرا وارد شدن پنهانی بر شر و بدی دلالت مینماید و خداوند مؤمنان را از داخل شدن به خانۀ دیگران منع کرده است، مگر اینکه اجازه بگیرند. ﴿حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ﴾تا اجازه بگیرید. «استئذان» را «استئاس» نامید، چون با اجازه گرفتن انس و الفت حاصل میشود، و در صورت عدم اجازه گرفتن وحشت به وجود میآید. ﴿وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾و بر اهل آن سلام کنید. و کیفیت آن همان است که در حدیث آمده است: «السلام عليكم، آیا وارد شوم؟ ﴿ذَٰلِكُمۡ﴾این اجازه گرفتن ﴿ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ﴾برای شما بهتر است، شاید یادآور شوید. چون اجازه گرفتن منافع و مصالح زیادی را در بر دارد و یکی از فضایل اخلاقی واجب میباشد. پس اگر صاحب خانه اجازه داد، اجازه گیرنده میتواند وارد شود.
﴿فَإِن لَّمۡ تَجِدُواْ فِيهَآ أَحَدٗا فَلَا تَدۡخُلُوهَا حَتَّىٰ يُؤۡذَنَ لَكُمۡۖ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْ﴾و اگر در خانهها کسی را نیافتید پس وارد آنجا نشوید، تا به شما اجازه داده شود، و اگر به شما اجازه داده نشد، و گفتند: «برگردید» پس برگردید. یعنی از برگشتن امتناع نورزید، و خشمگین نشوید، چون صاحب خانه شما را از رسیدن به حق واجبتان منع نکرده است، بلکه صاحب خانه احسان مینماید، و اگر بخواهد اجازه میدهد، و اگر هم نخواهد اجازه نمیدهد پس در صورت عدم اجازه نباید حالت نفرت و تکبر به شما دست بدهد. ﴿فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡكَىٰ لَكُمۡ﴾این کار، یعنی برگشتن، بیشتر مایۀ پاک شدن شما از بدیها و رشدتان به وسیلۀ نیکیها میگردد. ﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ﴾و خداوند به آنچه میکنید آگاه است، پس هر فردی را طبق عملش- کم باشد یا زیاد، خوب باشد یا بد- سزا و جزا میدهد. این حکم در مورد خانههای مسکونی است، خواه انسان در آنجا اثاثیه و کالایی داشته باشد یا نه، و نیز در مورد خانههایی است که مسکونی نیستند و انسان در آنجا کالایی ندارد.
و اکا خانههای غیرمسکونی که کسی در آن نیست و کالای انسان در آن قرار دارد و آدمی نیازمند آن است که وارد آن شود، و کسی در آن نیست که بتوان از او اجازه گرفت، مانند خانهی اجارهای و غیره در چنین جاهای ﴿لَّيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ﴾بر شما گناهی نیست که بدون اجازۀ وارد آن شوید. این دلالت مینماید که وارد شدن بدون اجازه در دیگر خانهها که پیشتر ذکرشان به میان آمد حرام و گناه میباشد. ﴿أَن تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ مَسۡكُونَةٖ فِيهَا مَتَٰعٞ لَّكُمۡ﴾و این از احتراز واستثناهای شگفتانگیز قرآن میباشد، چون وقتی فرمود: ﴿لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ﴾[النور: ۲۷]. بدون اجازه وارد خانههای دیگران نشوید، عام است و شامل هر خانهای میشود که به خود انسان متعلق نباشد، و خداوند خانهای را که مال او نیست اما کالایش در آن قرار دارد و در آن کسی ساکن نیست استثنا کرد، و فرمود: بدون اجازه وارد شدن به چنین خانههایی گناه نیست.
﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَكۡتُمُونَ﴾و خداوند میداند آنچه را که آشکارا میکنید و آنچه را که پنهان میدارید. یعنی خداوند احوال آشکار و پنهان، و منافع شما را میداند. بنابر این آن دسته از احکام شرعی را که به آن نیاز دارید برایتان بیان کرد.
آیهی۳۰:
﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِكَ أَزۡكَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا يَصۡنَعُونَ٣٠﴾[النور: ۳۰]. «به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و پاکدامنی ورزند، این برایشان پاکیزهتر است، بیگمان خداوند از آنچه انجام میدهند آگاه است».
مؤمنان را راهنمایی کن و به آنان که ایمان دارند، ایمانی که آنها را از انجام آنچه خللی به اعتقاد و باورشان وارد مینماید، بگو: ﴿يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ﴾چشمهایشان را از نگاه به عورتها، و رنان بیگانه، ونوجوانانی «امرد» که نگاه کردن به آنها باعث فتنه میگردد، و نگاه کردن به زینت و زخارف دنیا که باعث فتنه میشود و انسان را به چیزی مبتلا مینماید که ممنوع است، فرو گیرند.
﴿وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡ﴾و شرمگاههای خویشتن را از آمیزش جنسی حرام با زنان، و یا همجنسبازی مصون بدارند، و از دست زدن به شرمگاه و نگاه کردن به آن دوری نموده، و پاکدامنی ورزند. ﴿ذَٰلِكَ﴾(آن) حفاظت چشمان و شرمگاهها، ﴿أَزۡكَىٰ لَهُمۡ﴾برایشان سزاوارتر است و باعث رشد اعمالشان میگردد، زیرا هرکس شرمگاه و چشمان خود را از حرام حفظ نماید، از پلیدیهایی که بدکاران و اهل معاصی بدان آلوده میشوند محفوظ میماند، و اعمالش به سبب ترک امور حرامی که نفس به آن طمع دارد و آدمی را به انجام آن فرا میخواند رشد میکند. پس هرکس چیزی را به خاطر خداوند ترک کند، خداوند در عوض به او چیزی بهتری میدهد، و هر کس چشمان خود را فرو بگیرد، خداوند به او بینش و روشنایی میدهد، زیرا هر گاه بنده شرمگاه و نگاهش را از حرام و مقدمات آن حفظ نماید علیرغم اینکه انگیزههای شهوت در وجود او باشد- بر دیگر اعضا و جوارحش کنترل کاملتر و بهتری خواهد داشت. بنابر این خداوند کنترل شرمگاه را «حفظ» نامیده است، پس هر چیزی که قرار است محفوظ نگاه داشته شود اگر حفظ کنندهاش در مراقبت و نگاهداری آن نکوشد، و از اسبابی که باعث حفظ آن میگردد بهره نگیرد آن چیز محفوظ باقی نمیماند. همچنین چشم و شرمگاه اگر بنده در حفاظت و کنترل آنها نکوشد او را دچار مصیبت و مشکلاتی خواهند کرد. و بنگر چگونه خداوند متعال بهطور مطلق دستور داده است شرمگاه حفظ شود، چرا که در هیچ حالتی استفاده از آن در راه حرام جایز نیست. اما در مورد چشم فرمود: ﴿يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ﴾و چشمان خود را فرو بگیرند، و کلمۀ: مِن را بکار برد که بر تبعیض دلالت مینماید، زیرا در بعضی اوقات اگر نیاز باشد نگاه کردن جایز است، مانند نگاه کردن شاهد و کارگر و خواستگار و امثال آن. سپس خداوند بندگان را یادآور شد که به یاد داشته باشند خداوند به اعمال و کارهایشان آگاه است، تا در نزدیک نشدن به چیزهای حرام بکوشند.
آیهی ۳۱:
﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّۖ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِۖ وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّۚ وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٣١﴾[النور: ۳۱]. «و به زنان مؤمن بگو: چشمان خود را (از نامحرمان) فرو بگیرند، و پاکدامنی کنند و از زینت خود مگر آنچه از آن که آشکار است. آشکار نکنند، و باید روسریهایشان را بر گریبانهایشان فرو گذارند، و زینت خود را آشکار است آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، پدارنشان، پدران شوهرانشان، پسرانشان، پسران شوهرانشان، برادرنشان، پسران برادرانشان، پسران خواهرانشان، زنان (همکیش) خودشان، بردگانشان، مردان بیرغبت (به زنان) که پیرو شمایند، و کودکانی که بر شرمگاه زنان اطلاع نیافتهاند. و نباید با پاهایشان (زمین) را بکوبند تا آنچه از زینتشان که پنهان میدارند آشکار شود. ای مومنان! همگی بهسوی خدا برگردید تا رستگار شوید».
وقتی مردان مؤمن را به حفظ چشم از نگاه به نامحرمان، و حفظ شرمگاه دستور داد، زنان مؤمن را نیز به این دستور داد و فرمود: ﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ﴾و به زنان مؤمن (نیز) بگو: «چشمان خود را از نگاه شهوتآمیز به نامحرمان و شرمگاهها و مردان فرو بگیرند. ﴿وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ﴾و شرمگاههای خود را از آمیزش و لمس شدن و اینکه در معرض نگاه دیگران قرار گیرد حفظ نمایند. ﴿وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ﴾و زینت خود را از قبیل لباسهای زیبا و زیورآلاتشان آشکار نکنند. و همۀ بدن زینت میباشد، و از آنجا که لباسهای آشکار و ظاهر بناچار دیده میشود، فرمود: ﴿إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَا﴾مگر آنچه که از آن آشکار است. یعنی لباسهای آشکار که معمولا زنان آن را میپوشند، در صورتی که باعث فتنه نشود. ﴿وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ﴾و باید روسریهایشان را بر گریبانهایشان فرو گذارند تا کاملاً پوشیده شوند. و این دلالت مینماید زینتی که آشکار کردن آن حرام است شامل تمام بدن میشود، چنان که بیان نمودیم. سپس نهی از آشکار نمودن زینت را تکرار کرد تا موارد ذیل را از آن استثنا نماید، ﴿إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ﴾مگر برای شوهرانشان ﴿أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ﴾یا برای پدرانشان یا پدران شوهرانشان، که شامل پدر و پدر بزرگ و پدر پدربزرگ میگردد. ﴿أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ﴾یا برادرنشان یا پسران برادرنشان، خواه برادران تنی باشند یا برادران ناتنی. ﴿أَوۡ بَنِيٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ﴾یا پسران خواهرانشان یا زنان همکیش خودشان یعنی برای زنان به طور مطلق جایز است که به یکدیگر نگاه کنند. و احتمال دارد منظور از اضافه کردن زنان به آنان که فرمود: «زنانشان» جنسیت باشد. یعنی زنان مسلمان که از جنس خودشان هستند، پس این دلیلی است برای کسی که میگوید جایز نیست زن ذمی به زن ذمی به زن مسلمان نگاه کند. ﴿أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُنَّ﴾و یا بردگانشان پس بردهای که ششدانگ متعلق به زن است میتواند بانوی خودش را نگاه کند. اما اگر از ملکیت او خارج شد یا بخشی از مالکیت را از دست داد نگاه کردنش جایز نیست. ﴿أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ﴾یا مردانی که پیرو شمایند، و وابسته به شما هستند، و نیاز جنسی در آنها نیست، مانند افراد ابله و دیوانه که چیزی نمیدانند، و مانند فردی که ناتوانی جنسی دارد، و در شرمگاه و قلب او شهوتی وجود ندارد، نگاه کردن چنین کسانی به زنان اشکالی ندارد.
﴿أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِ﴾یا کودکانی که هنوز بر عورت زنان آگاهی پیدا نکردهاند. یعنی کودکانی که به حد تمییز و تشخیص نرسیدهاند، پس نگاه کردن چنین کودکانی به زنان بیگانه جایز است، و خداوند علت جایز بودن آن را چنین بیان کرده است که آنها از عورت زنان آگاهی ندارند و هنوز شهوت در آنها به وجود نیامده است. و این دلالت مینماید که زن باید در برابر کودکی که به حد تشخیص و تمییز رسیده است حجاب را رعایت نماید و خود را بپوشاند، چون از عورت زنان آگاهی دارد.
﴿وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ﴾و پای خود را به هنگام راه رفتن به زمین نزنند تا زینتی که پنهانش میدارند آشکار شود. یعنی با پای خود نباید زمین را بکوبند تا زیورآلات پاهایشان از قبیل خلخال به صدا در آید و جلب توجه کند، و به سبب آن زینتش آشکار شود، و در نتیجه وسیلهای برای فتنه گردد. و از این موضوع و امثال آن، قاعدۀ سد ذرائع به دست میآید، و این که اگر چیزی ذاتاً جایز باشد ولی به حرام منتهی شود، مانند کوبیدن پا به زمین که در اصل یک کار جایز میباشد، اما از آنجا که وسیلهای برای پیبردن پیبردن به زینت زن میگردد از آن منع شده است.
وقتی خداوند به این دستورات نیکو و توصیههای خوب فرمان داد، و اینکه حتماً در این موارد از مؤمن کوتاهی سر میزند، فرمان داد تا توبه بنمایند. پس فرمود: ﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾ای مؤمنان! همگی بهسوی خدا برگردیده، چرا که ایمان مؤمن او را فرا میخواند تا بهسوی خدا برگردد. سپس رستگاری را منوط به توبه نمود و فرمود: ﴿لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾تا رستگار شوید، پس برای رسیدن به رستگاری راهی جز توبه وجود ندارد. و توبه یعنی اینکه آدمی از همۀ چیزهای ظاهری و باطنی که خداوند دوست ندارد دست بکشد. و این دلالت مینماید که هر مؤمنی نیازمند توبه میباشد، چون خداوند همۀ مؤمنان را خطاب نموده است. و در اینجا تشویق شده است که توبه باید خالصانه برای خدا باشد. پس فرمود: ﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ﴾و بهسوی خدا برگردید و توبه کنید. یعنی هدفتان از توبه غیر از رضای خداوند چیزی دیگر از قبیل سالم ماندن از آفتهای دنیوی یا ریا و شهرت وامثال آن نباشد.
آیه ۳۲- ۳۳:
﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ مِنكُمۡ وَٱلصَّٰلِحِينَ مِنۡ عِبَادِكُمۡ وَإِمَآئِكُمۡۚ إِن يَكُونُواْ فُقَرَآءَ يُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ٣٢﴾[النور: ۳۲]. «و مردان و زنان بیهمسر و بردگان و کنیزان خود را که سزاوار (ازدواج هستند) به همسری (دیگران) در آورید، اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خویش دارا و بینیاز میگرداند و خداوند دارای خیر فراوان، و آگاه است».
﴿وَلۡيَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغۡنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱلَّذِينَ يَبۡتَغُونَ ٱلۡكِتَٰبَ مِمَّا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ فَكَاتِبُوهُمۡ إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِيهِمۡ خَيۡرٗاۖ وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ ءَاتَىٰكُمۡۚ وَلَا تُكۡرِهُواْ فَتَيَٰتِكُمۡ عَلَى ٱلۡبِغَآءِ إِنۡ أَرَدۡنَ تَحَصُّنٗا لِّتَبۡتَغُواْ عَرَضَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۚ وَمَن يُكۡرِههُّنَّ فَإِنَّ ٱللَّهَ مِنۢ بَعۡدِ إِكۡرَٰهِهِنَّ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣٣﴾[النور: ۳۳]. «و آنان که امکان ازدواج ندارند باید پاکدامنی پیشه کنند، تا آنکه خداوند آنانرا از فضل خویش توانگر میسازد. و کسانی از بردگانتان که خواستار قرار داد «کتابت» برای آزاد شدن هستند، اگر خیری در ایشان سراغ دارید با آنان قرارداد ببندید، و از مال خداوند که به شما ارزانی داشته است به آنان بدهید، و همچنین کنیزان خود را وادار به زنا نکنید اگر آنان خواستند عفیف و پاکدامن باشند، و از این رهگذر خواهان مال و دارایی زودگذر دنیا باشید. و هرکس آنانرا وادار سازد خداوند پس از وادار کردنشان (نسبت به آنها) آمرزگار و مهربان است».
خداوند متعال اولیا و اربابان را فرمان میدهد تا مردان و زنان مجردی را که زیردست آنها هستند به عقد ازدواج دیگران در آورند، پس بر خویشاوند و سرپرست یتیم واجب است تا کسانی را که مخارجشان بر عهدۀ اوست و نیاز به ازدواج دارند شوهر بدهد، و چون دستور داده شدهاند تا زیردستان خود را به عقد و ازدواج درآورند به طریق اولی باید خودشان اقدام به ازدواج نمایند.
﴿وَٱلصَّٰلِحِينَ مِنۡ عِبَادِكُمۡ وَإِمَآئِكُمۡ﴾و کنیزان و غلامان صالح خود را به همسری دیگران درآورید احتمال دارد که منظور از صالحین صلاح و شایستگی دینی باشد و همانا سید بردگان و کنیزان شایسته و صالح و آن کسانی هستند که زناکار و فاجر نباشند موظف است که این برده یا کنیز صالح را به پاداش صلاح و شایستگیاش به نکاح کسی در بیاورد و دیگران را در رابطه ازدواج با وی ترغیب نماید چون ازدواج با کنیز یا بردهای که به سبب زنا دچار فساد شده است ممنوع میباشد. پس این آیه آنچه را که در آغاز سوره بیان شد مبنی بر اینکه ازدواج با زن و یا مرد زناکار حرام است مگر اینکه توبه نماید، تأیید میکند. و پاکدامنی و صلاح در مورد بردگان و کنیزان به طور ویژه بیان شده است، چون معمولاً عمل زشت بیشتر در میان کنیزان و بردگان وجود دارد. و احتمال دارد که منظور از صالحین این باشد که کنیزان و بردگان شایستگی ازدواج و صلاحیت آن را داشته، و به ازدواج نیازمند باشند. این مفهوم را این اصل کلی تأیید مینماید «سید» قبل از آن که کنیز یا برده نیازی به ازدواج داشته باشد موظف به شوهر دادن یا زن گرفتن برای وی نیست. البته مد نظر قرار دادن هر دو معنی هم بعید نیست ولله اعلم
﴿إِن يَكُونُواْ فُقَرَآءَ﴾اگر فقیر باشند، یعنی اگر همسران و ازدواج کنندگان تنگدست و فقیر باشند، ﴿يُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِ﴾خداوند آنانرا از فضل خویش دارا و بینیاز مینماید. پس اگر گمان میبرید که چنانچه ازدواج نمائید به علت مخارج تشکیل خانواده تنگدست میشوید و از عهده آن بر نمیآید، (بدانید که خداوند شما را یاری میدهد، و هرگز این گمان) شما را از مهیا کردن شرایط ازدواج آنها باز ندارد. و این تشویق برای ازدواج میباشد و وعدهایست به فردی که درصدد آن میباشد، و این که خداوند او را بعد از فقر و تنگدستی توانگر و دارا خواهد کرد.
﴿وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ﴾و خداوند دارای خیر فراوان و فضل بزرگ است، و میداند چه کسی شایسته برخورداری از فضل دینی و دنیوی خداست، یا سزاوار یکی از آن دو میباشد، پس به هرکس آنچه را صلاح میداند و حکمتش اقتضا مینماید، میبخشد.
﴿وَلۡيَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغۡنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِ﴾و آنان که امکانات ازدواج را ندارند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند آن را از فضل خویش توانگر کند. این، حکم کسی است که توانایی ازدواج را ندارد. یعنی حکم این است که از آنچه حرام است دست بکشد و کاری بکند که او را از حرام دور بدارد، و با وسوسههای قلبیاش که او را به ورطه ارتکاب حرام میکشاند، مبارزه نماید. نیز همان کاری را بکند که پیامبر صفرموده است: «ای گروه جوانان! هر کس از شما توانایی ازدواج را دارد، ازدواج نماید. و هر کس توانایی ازدواج را ندارد، باید روزه بگیرد، چرا که روزه برای او بازدارنده، و سپری در برابر گناه است». ﴿ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا﴾و کسانی که به خاطر اینکه فقیر و تنگدست هستند نمیتوانند ازدواج بکنند، یا چون اولیا و اربابانشان فقیر و نادار هستند ازدواج برایشان میسر نمیباشد، و یا اینکه از ازدواج آنها امتناع میورزند، باید راه عفت و پاکدامنی را در پیش بگیرند. و این تفسیر بهتر از تفسیر کسی است که در این آیه مضافی منصوب که کلمهی «مهر» است، مقدار مینماید، «مضاعفالیه» را که کلمهی «نکاح» است جانشین آن میسازد، که در آن صورت تقدیر آیه اینگونه خواهد بود: «الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مهر نِكَاحًا» آنانکه قادر به پرداخت مهریه نیستند. زیرا در این تقدیر دو اشکال وجود دارد: یکی اینکه: در کلام حذف صورت میگیرد و اصل عدم حذف میباشد. دوم اینکه: معنی منحصر به کسی میگردد که دو حالت دارد، یا توانگر است و یا تنگدست. پس بردگان و کنیزان و کسانی که باید ولی یا سرپرستشان باید آنها زن یا شوهر بدهند خارج شده و آیه شامل آنها نمیگردد. ﴿حَتَّىٰ يُغۡنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِ﴾تا آنکه خداوند آنان را از فضل خویش توانگر کند. به کسی که پاکدامنی پیشه نماید وعده داده شده که بزودی خداوند او را توانگر خواهد کرد، و کارش را آسان خواهد نمود. و به او دستور داده شده تا منتظر فرج و حل مشکل باشد، تا وضعیتی که دارد بر او دشوارتر نیاید. ﴿وَٱلَّذِينَ يَبۡتَغُونَ ٱلۡكِتَٰبَ مِمَّا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ فَكَاتِبُوهُمۡ إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِيهِمۡ خَيۡرٗا﴾و کسانی از برندگانتان که خواستار آزادی خود با عقد قرارداد شدن با ایشان عقد قرارداد ببندید اگر خیری را در ایشام سراغ دیدید. یعنی هر کس از بردگان و کنیزانتان که از شما طلب کتابت نمود و خواست خودش را بازخرید نماید خواسته او را بپذیرید و با او عقد قرارداد ببندید و بازخریدش نمایید، ﴿إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِيهِمۡ خَيۡرٗا﴾اگر در کسانی که خواستار بازخرید خود هستند توانایی کسب و کار و صلاحیت دینی را سراغ دیدید. چون بازخرید و عقد قرارداد دو منفعت دارد، یکی منفعت آزادی، و دیگری مبلغی که در مقابل آزادی پرداخت شده، و برده آن را میپردازد تا خویشتن را از بردگی آزاد نماید. و چه بسا در مدت عقد قرار داد تلاش نماید و بتوانند مال و سرمایهای را برای اربابش جمع کند که در دوران بردگی قادر به جمعآوری و بدست آوردن آن نباشد. پس آقا و ارباب در این که بردهاش خود را بازخرید نماید متضرر نمیشود. ضمناً برده نیز به فایده بزرگی دست مییازد. بنابر این فرمان خداوند مبنی بر عقد کتابت به صورتی که از آن سخن رفت فرمان و دستوری لازم و واجب میباشد. و این یک امر ظاهر میباشد یا حداقل از این فرمان الهی معنی «استحباب» را درک میکنیم، (و اینکه مستحب است با «عبد» قرارداد نوشته شود تا بر طبق آن خود را آزاد کند) و خداوند دستور دادهاست اربابانشان آنها را در عقد کتابت یاری دهند، چون به آن نیاز دارند، زیرا آنان مالی ندارند. پس فرمود: ﴿وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ ءَاتَىٰكُمۡ﴾و از مال خداوند که به شما ارزانی داشته است به آنان بدهید. آقای برده در این امر داخل است، و باید چیزی از آنچه که در قرارداد ثبت شده است به وی بدهد، یا بخشی از آن را کم نماید. نیز خداوند مردم را فرمان میدهد تا به آنها کمک نمایند، بنابر این برای بردگانی که از طریق عقد کتابت خود را بازخرید مینمایند بهرهای از ذکات قرار داده، و مردم را تشویق نموده است که به آنها کمک کنند، که میفرماید: ﴿مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ ءَاتَىٰكُمۡ﴾از مال خداوند که به شما ارزانی داشته است به آنان بدهید. یعنی همانطور که مال از آن خداست و آنچه در دست شماست بخششی از جانب خداوند است، پس شما هم با بندگان خدا نیکی نمایید، همانگونه که خداوند با شما نیکی و احسان کرده است. مفهوم آیه کریمه این است که برده وقتی کتابت را طلب نکند آقایش موظف نیست با او عقد کتابت ببندد. و اگر آقا خیری را در او سراغ نداشت و میدانست که توانایی کسب و کار را ندارد و به سبب آن باری بر گردن مردم میشود و ضایع میگردد، یا ترس آن را داشت که اگر این برده آزاد شود دچار فساد میگردد، پس نباید به چنین بردهای اجازه داده شود که خود را بازخرید نماید. و آقا موظف به بستن عقد کتابت با وی نیست، بلکه از چنین کاری نهی شده است.
﴿وَلَا تُكۡرِهُواْ فَتَيَٰتِكُمۡ عَلَى ٱلۡبِغَآءِ﴾کنیزانتان را وادار به زنا نکنید، إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا اگر خواستند پاکدامن باشند، چون فقط زمانی «وادار کردن» قابل تصور است که آنان خواهان پاکدامنی نباشند. . و اگر کنیز نخواهد پاکدامن باشد قطعاًزناکار خواهد بودو بر آقایش واجب است او را از زناکاری باز بدارد. و بدین جهت خداوند از وادار کردن کنیز به زنا نهی کرده است که در جاهلیت این کار را میکردند، و سید و آقا کنیزش را به زنا وادار مینمود تا پول و مزد این کار را بگیرد. یعنی هر چه کنیز به دست میآورد مال ارباب میشد. بنابر این فرمود: ﴿لِّتَبۡتَغُواْ عَرَضَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾تا بهره زندگان دنیا را بدست آورید: یعنی شایسته نیست و شما بخاطر برخورداری از کالای زندگی دنیا که کالای اندک است از بین میرود، آنها را وادار به زنا نمایید. پس بدست آوردن پاکی و جوانمردی - قطع نظر از پاداش آخرت و سزای آن- از بدست آوردن کالای اندک دنیا که فرومایگی و ناجوانمردی را بهره شما مینماید برایتان بهتر است. سپس کسانی را که کنیزتان را به زنا وادار میکنند فرا خوانده تا توبه نمایند، و فرمود: ﴿وَمَن يُكۡرِههُّنَّ فَإِنَّ ٱللَّهَ مِنۢ بَعۡدِ إِكۡرَٰهِهِنَّ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾و هر کس آنان را بر این کار وادار بنماید، خداوند پس از وادار کردنشان (نسبت به آنها) آمرزگار و مهربان است. یعنی چنین کسی باید توبه نماید و بهسوی خداون باز گردد و از گناهی که از وی سرزده است دست بکشد. و وقتی چنین کرد خداوند گناهانش را میآمرزد، و بر او رحم مینماید، همانطور که با او نجات دادن خویشتن از عذاب الهی به خودش رحم نمود، و به کنیزش نیز رحم نمود و او را به انجام آنچه به وی زیان میرساند وادار نکرد.
آیهی ۳۴:
﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ ءَايَٰتٖ مُّبَيِّنَٰتٖ وَمَثَلٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِكُمۡ وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِينَ٣٤﴾[النور: ۳۴]. «و به راستی که آیاتی روشن و مثلی از (حال) کسانی که پیش از شما به سر بردهاند، و پندی برای پرهیزگاران بهسوی شما نازل کردهایم».
این، تعظیم و بیان مقام والا و اهمیت آیاتی است که خداوند بر بندگان خویش عرضه کرده است، تا قدر آن را بدانند، و حق آنرا ادا نمایند. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ ءَايَٰتٖ مُّبَيِّنَٰتٖ﴾و براستی آیاتی بهسوی شما نازل کردهایم که بر اصول و فروعی که به آن نیاز دارید، دلالت مینمایند، طوری که هیچ اشکال و شبههای در آن باقی نمیماند. ﴿وَمَثَلٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِكُمۡ﴾و نیز سرگذشت و اخبار پیشینیان صالح و ناصالح، و چگونگی اعمالشان، و آنچه برایشان اتفاق افتاده است را برایتان فرو فرستاده، و بیان نمودهایم تا از آن عبرت آموزید، و اینکه هر کس کارهای همانند کارهای آنان انجام بدهد به مجازات و سزای گرفتار خواهد شد که آنان بدان گرفتار شدند ﴿وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِينَ﴾و پندی برای پرهیزکاران فرو فرستادیم، موعظهی که شامل وعده و وعید و تشویق و ترساندن است و پرهیزگاران از آن پند میگیرند، بنابر این از آنچه خداوند نمیپسندد دست میکشند و به کارهایی رو میآورند که خداوند دوست میدارد.
آیهی ۳۵:
﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ فِيهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ٣٥﴾[النور: ۳۵]. «خداوند نور آسمانها و زمین است. نور او مانند چراغدانی است که در آت چراغی باشد و آن چراغ نیز در حبابی قرار گیرد. حباب درخشانی که انگار ستارهای فروزان است و این چراغ (با روغنی) افروخته شود (که) از درخت پر برکت زیتونی (بدست آید) که نه شرقی و نه غربی میباشد، نزدیک است که روغنشگر چه آتشی به آن نرسیده باشد- روشنی بخشد. نوری است بر فراض نور. خداوند هر که را بخواهد به نور خود رهنمود میکند. و خداوند برای مردم مثلها میزند، و خداوند به همه چیز داناست».
﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾خداوند نور آسمانها و زمین است. نور حسی و معنوی آسمانها و زمین است، چون ذات خداوند نور است و حجابش نور میباشد پیامبر صمیفرماید: چیزی که مانع آن است خداوند از سوی بندگان دیده شود، نور است. و اگر این مانع را بردارد و خود را به مخلوقاتش بنمایاند، شکوه عظمت ذاتش همه آفریدگانش را میسوزاند. با نور خدا عرش و کرسی و خورشید و ماه و روشنایی، نورانی شدهاند، و با نور او بهشت منور گشته است. و همچنین نور معنوی به خدا برمیگردد، پس کتاب خدا نور است، و شریعت او نور میباشد و ایمان و معرفت در قلبهای پیامبران و بندگان مومنش نور است. پس اگر نور الهی نبود تاریکی و ظلمتها روی هم انباشته میشد، و هر جا نور نباشد در آن تاریک و تنگی خواهد بود. ﴿مَثَلُ نُورِهِ﴾نور خدا که مردم را بهسوی آن راهنمایی مینماید و آن همان نور ایمان و قرآن میباشد که در دلهای مؤمنان است، ﴿كَمِشۡكَوٰةٖ﴾مانند چراغدانی است ﴿فِيهَا مِصۡبَاحٌ﴾که در آن چراغی است چون چراغدان نور چراغ را جمع مینماید تا پراکنده نشود. ﴿ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ﴾و آن چراغ در حباب و آبگینهای قرار دارد که از بس صاف و درخشان است گویای ستارهای فروزان میباشد، ﴿يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖ﴾و این چراغ با روغنی افروخته شود که از درخت پر برکت زیتون بدست آید. آتش روغن درخت زیتون روشنترین و نورانیترین روشنایی میباشد. ﴿لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ﴾نه شرقی است و نه غربی، پس شرقی نیست که در آخر روز خورشید به آن بتابد، و غربی هم نیست که در اول روز خورشید بر آن بتابد. نه غربی است و نه شرقی، بلکه در وسط زمین قرار دارد. مانند زیتون شام که در اول و آخر روز آفتاب بر آن میتابد بنابراین، روغن چنین درختی بهتر و صافتر است. پس فرمود: ﴿يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞ﴾نزدیک است که روغن از بس که صاف است - گرچه آتشی به آن نرسیده است- روشنی بخشد. پس وقتی آتش بدان برسد روشنایی کاملتری میبخشد. ﴿نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖ﴾نوری است بر فراز نور. یعنی نور آتش و نور روغن و تطبیق مثالی که خداوند زده است با حالت مومن در حالی که نور خدا در قلبش باشد اینگونه است: فطرت و سرشتی که مؤمن بر آن سرشته شده است به منزلۀ این روغن صاف میباشد، پس فطرت و سرشت وی صاف میباشد و آماده فراگیری تعالیم الهی و کار نیک و مشروع است. بنابر این وقتی علم و ایمان به فطرتش برسد نور قلبش مانند چراغ، روشن و مشتعل میگردد، و قلب از هر نوع بدی و فهم بد در مورد خدا پاک میشود. هر گاه ایمان به قلبش برسد روشنایی فراوان میبخشد، از آلودگیها پاک شده است. مانند صفای حباب از و آبگینه درخشان، پس نور فطرت و نور ایمان و نور علم و صفای معرفت همه در او جمع شده و این نورها بر یکدیرگ انباشته میشود. و از آنجا که این نورها بخشی از نور خداوند متعال بوده، و هر کس شایستگی برخورداری از چنین نوری را ندارد، فرمود: ﴿يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُ﴾خداوند هر کس را که بخواهد بهسوی نور خود رهنمون میکند، کسانی که خداوند پاکی و پاکیزیگی آنان را میداند، و خویشتن را با این نور پاکیزه میدارند و خود را با آن رشد میدهند.
﴿وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِ﴾و خداوند برای مردم مثلها میزند، تا درک نمایند و بفهمند. و این لطف خداوند نسبت به بندگان است، و احسانی از جانب او بر آنان میباشد تا حق از باطن مشخص و روشن بگردد، زیرا مثال، مفاهیم معقول را به محسوس نزدیک مینماید، در نتیجه بندگان آن را به طور واضح و روشن میفهمند. ﴿وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ﴾و خداوند به هر چیزی داناست، و علم و آگاهیاش همه چیز را احاطه کرده است. پس باید بدانید که مثال زدن خداوند مثال زدن کسی است که حقیقت چیزها و تفاصیل آن را میداند. و مثال زدن الهی به نفع و مصلحت بندگان است. پس باید در این مثالها اندیشید و با آنها مخالفت نکرد، چرا که خداوند میداند و شما نمیدانید. و از آنجا که اسباب نور ایمان و قرآن بیشتر در مساجد وجود دارد، با اشاره به بزرگ داشت.
مساجد فرمود:
آیهی ۳۶-۳۸:
﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ يُسَبِّحُ لَهُۥ فِيهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ٣٦﴾[النور: ۳۶]. «خانههایی که خداوند اجازه داده است برافراشته شوند، و نام او در آنجا یاد شود، و او را صبح و شام در آنجا تسبیح میگویند».
﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءِ ٱلزَّكَوٰةِ يَخَافُونَ يَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِيهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ٣٧﴾[النور: ۳۷]. «مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنان را از یاد خدا، و خواندن نماز، و دادن زکات غافل نمیسازد، از روزی میترسند که دلها و دیدگان در آن دگرگون و پریشان میگردد».
﴿لِيَجۡزِيَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ يَرۡزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابٖ٣٨﴾[النور: ۳۸]. «تا خداوند بر (مبنای) بهترین کارهایشان آنان را پاداش بدهد، و از فضل خویش افزون به آنان ببخشد، و خداوند هر که را بخواهد بیحساب روزی میدهد».
﴿فِي بُيُوتٍ﴾در مساجدی که خانههای بزرگ و باارزش و بهترین جا در نزد خداوند سهتند خداوند عبادت میشود. ﴿أَذِنَ ٱللَّهُ﴾خداوند فرمان داده و توصیه نموده که، ﴿أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُ﴾برآفراشته شوند و نام او در آنجا یاد شود. در این دو جمله تمام احکام متعلق به مساجد وجود دارد. زیرا برافراشته شدن مساجد در برگیرنده ساختن و تعمیر کردن و تمیز نمودن آن از آلودگیها و حفاظت آن از دیوانهها و کودکانی است که از پلیدیها و آلودگیها پرهیز نمیکنند. نیز شامل آن است که آن را از ورود کافر و اینکه در آن یاوهگویی و بلند صحبت نکرد، و جز ذکر خدا چیزی در آن گفته نشود. و یاد کردن نام خداوند در آنجا در برگیرندهی نماز قرض و نفل و خواندن قرآن و تسبیح و تحلیل و دیگر انواع ذکر، و آموختن علم و آموزش آن به دیگران، و مذاکره علم، و اعتکاف و دیگر عبادتهایی است که در مساجد انجام میشوند. بنابر این آبادانی مسجد به دو صورت انجام میگیرد: آباد کردن ساختمان و محکم کردن آن، و آباد کردن مسجد با ذکر خدا از قبیل نماز و غیره، که این شریفترین دو قسم است. و نزد اکثر علما واجب است که نمازهای پنجگانه و جمعه در مسجد انجام شوند. و گروهی دیگر گفتهاند که خواند نمازها در مسجد مستحب است. سپس خداوند کسانی را که مساجد را با عبادت آباد مینمایند، ستایش کرد و فرمود: ﴿يُسَبِّحُ لَهُۥ فِيهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ﴾مردانی که خدا را صبح و شام در آنجا مخلصانه تسبیح میگویند. خداوند این دو وقت- صبح و شام- را به طور ویژه بیان کرد، چون دارای شرافت و عظمت میباشند، و حرکت کردن و رفتن بهسوی خدا در این دو وقت آسان است. و تسبیح گفتن در نماز و خارج از آن در این آیه داخل است. بنابر این ذکرهای صبحگاهان و شامگاهان مشروع قرارداده شده است. یعنی در این مساجد مردانی صبح و شام مخلصانه خدا را تسبیح میگویند، آن هم چه مردانی! مردانی که دنیا را بر پروردگارشان ترجیح نمیدهند، و تجارت و کسب وکار آنها را از خداوند غافل نکرده و به خود مشغول نمیسازد.
﴿لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ﴾مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنان را از یاد خدا غافل نمیکند. تجارت شامل هر معاملهای میباشد، پس فرمودهی خداوند ﴿وَلَا بَيۡعٌ﴾از باب عطف خاص خاص بر عام خواهد بود، و این بخاطر کثرت اشتغال به بیع و غافل ماندن از غیر آن است. پس این مردان چنانچه به تجارت و خرید و فروش بپردازند اشکالی ندارد، چون تجارت و خرید و فروش آنها را غافل نمیسازد. به این صورت که آن را ﴿عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءِ ٱلزَّكَوٰةِ﴾در ذکر خدا و خداوند نماز و دادن ذکات مقدم نمیدارند، و آنرا بر این چیزها ترجیح نمیدهند بلکه آنها طاعت خداوند و عبادت و پرستش او را آخرین هدف، و مقصد نهای خود قرار دادند. پس هر چیزی که میان آنها و عبادت حایل و مانع قرار بگیرد آن را ترک مینمایند. و از آنچه که ترک گفتن دنیا برای بسیاری انسانها سخت است،و کسب و تجارت برایشان دوست داشتنی است. و غالباً ترک گفتن آن بر نفس دشوار است، و از مقدم نمودن حق خداوند بر آن احساس سختی و دشواری میکنند به ذکر موضوعی پرداخت که نفس انسان را به مقدم داشتن ذکر الهی فرا میخواند. پس در قالب تشویق و ترهیب فرمود: ﴿يَخَافُونَ يَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِيهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ﴾از روزی میترسند که دلها و دیدگان در آن روز از شدت وحشت و اضطراب دگرگون شده و دلها و جسمها پریشان میگردد. بنابر این از آن روز میترسند، در نتیجه ترک گفتن آنچه انسان را از عمل صالح باز میدارد بر ایشان آسان میشود. ﴿لِيَجۡزِيَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ﴾تا خداوند بر مبنای بهترین کارهایشان آنان را پاداش دهد. منظور از بهترین کارهایشان اعمال و کارهای نیک و شایستهاشان است، چون کارهای نیک آنان بهترین کاری است که کردهاند، زیرا آنها امور جایز و غیره را انجام میدهند، اما پاداش فقط در برابر عمل نیک داده میشود. همچنانکه فرموده است: ﴿لِيُكَفِّرَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ أَسۡوَأَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ ٱلَّذِي كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٣٥﴾[الزمر: ۳۵]. «تا بدترین کارهایی را که کردهاند از آنها بزداید، دور نماید، و پاداش بهترین کارهای را که میکردند به آنان بدهد». ﴿وَيَزِيدَهُم مِّن فَضۡلِهِ﴾و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید و پاداشی بیشتر از آنچه که در برابر اعمال خود سزاوارش هستند به آنان بدهد. ﴿وَٱللَّهُ يَرۡزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابٖ﴾و خداوندهر که را که بخواهد بیحساب روزی میدهد، و چنان پاداشی به او میدهد که عملش سزاوار آن پاداش نمیباشد. و در خیال و آرزوی او نمیگنجد. و بیحساب و بیشمار به او مزد میدهد. و این کنایه از آن است که خداوند پاداش بسیار زیاد و فراوانی به بندگانش میدهد.
آیهی ۳۹-۴۰:
﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَعۡمَٰلُهُمۡ كَسَرَابِۢ بِقِيعَةٖ يَحۡسَبُهُ ٱلظَّمَۡٔانُ مَآءً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَهُۥ لَمۡ يَجِدۡهُ شَيۡٔٗا وَوَجَدَ ٱللَّهَ عِندَهُۥ فَوَفَّىٰهُ حِسَابَهُۥۗ وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ٣٩﴾[النور: ۳۹]. «و کافران اعمالشان به سرابی میماند که (فرد) تشنه در بیابان بیآب و علفی آن را آبی میپندارد، تا چون به آن نزدیک شود آن را چیزی نیابد، و خداوند را نزد خود بیابد و حسابش را تمام و کمال به او بدهد، و خداوند در حسابرسی سریع است».
﴿أَوۡ كَظُلُمَٰتٖ فِي بَحۡرٖ لُّجِّيّٖ يَغۡشَىٰهُ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ سَحَابٞۚ ظُلُمَٰتُۢ بَعۡضُهَا فَوۡقَ بَعۡضٍ إِذَآ أَخۡرَجَ يَدَهُۥ لَمۡ يَكَدۡ يَرَىٰهَاۗ وَمَن لَّمۡ يَجۡعَلِ ٱللَّهُ لَهُۥ نُورٗا فَمَا لَهُۥ مِن نُّورٍ٤٠﴾[النور: ۴۰]. «یا مانند تاریکیهایی در دریایی ژرف است که آن را موجی فرو پوشانده که برفرازش موجی است و بر فراز آن نیز ابری است، تاریکیهایی است که بر هم انباشته است، هر گاه دستش را بیرون آورد نزدیک است آن را نبیند و کسی که خدا نوری بهرۀ او نکرده باشد او را نوری نیست».
خداوند این دو مثال را برای اعمال کافران زده است مبنی بر اینکه اینگونه اعمالشان بیهوده و باطل از بین خواهد رفت، و انجام دهندگان از آن حسرت میبرند. پس فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ﴾و کسانی که به پروردگارش کفر ورزیدند، و پیامبرانشان را تکذیب کردند، ﴿أَعۡمَٰلُهُمۡ كَسَرَابِۢ بِقِيعَةٖ﴾اعمالشان به سرابی میماند که در بیابانی بیآب و علف شخص تشنه آنرا آب میپندارد. ﴿يَحۡسَبُهُ ٱلظَّمَۡٔانُ مَآءً﴾فرد تشنهای که از شدت تشنگی گمان میبرد آن سراب آب است. و این پنداری باطل است که فرد تشنه بهسوی سراب میرود تا به وسیلۀ آن تشنگی خود را برطرف نماید. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَهُۥ لَمۡ يَجِدۡهُ شَيۡٔٗا﴾تا چون به آن رسد اصلاً چیزی نیابد، در نتیجه به شدت پشیمان میشود و چون امید دست یافتن به آب را از دست میدهد تشنگیاش بیشتر میشود. اعمال کافران نیز مانند سراب است، و فرد نادانی که چیزی نمیداند اعمال کافران را مفید میپندارد و اعمالشان وی را میفریبد و او نیز همانند کافران گمان مییبرد که این اعمال آرزوهایش را محقق خواهد ساخت و او نیز به مانند آنان بدان نیاز دارد، آنگونه که انسان تشنه به آب نیازمند است. تا آنگاه که کافر در روز قیامت به نزد اعمال خود میآید میبیند که همهِ آنها باطلاند و هیچ سودی به او نمیرسانند، بلکه ﴿وَوَجَدَ ٱللَّهَ عِندَهُۥ فَوَفَّىٰهُ حِسَابَهُ﴾خداوند را نزد اعمالش مییابد و حسابش را تمام و مال به او میدهد و هیچ چیزی ازط عملش بر خداوند پوشیده و پنهان نمانده و هیچ چیزی از اعمالش از نگاه الهی به دور نمیماند. ﴿وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ﴾و خداوند در حسابرسی سریع است. پس نباید جاهلان، میعاد قیامت را دور بپندارند، بلکه قطعاً قیامت فرا خواهد رسید.
خداوند اعمال کافران را به سرابی تشبیه نموده که در بیابان بیآب و علفی شخص تشنه آنرا آب میپندارد و این مثال دلهای کافران است که در آن هیچ خیر و نیکی وجود ندارد که به سبب آن اعمالشان پاکیزه گردد، چون کفر ورزیدن مانع نیکوکاری آنها میشود.
و مثال دوم برای بطلان اعمال کافران ﴿كَظُلُمَٰتٖ فِي بَحۡرٖ لُّجِّيّٖ﴾بسان تاریکیهایی در دریای ژرف مواج است، ﴿يَغۡشَىٰهُ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ سَحَابٞۚ ظُلُمَٰتُۢ بَعۡضُهَا فَوۡقَ بَعۡضٍ﴾که آن را موجی فرو پوشانده و بر فرازش موجی (دیگر) است و بر فراز آن نیز ابری است. تاریکیهایی است که بر هم انباشته شده است، تاریکی دریای ژرف و عمیق، سپس بر فراز آن تاریکی امواج انباشته و بالای آن (نیز) ابرهای تیره و تار خیمه زده و بر فراز آن (هم) تاریکی شب سیاه و ظلمانی است. بنابر این تاریکی بسیار شدیدی است و فردی که در این تاریکی قرار دارد، ﴿إِذَآ أَخۡرَجَ يَدَهُۥ لَمۡ يَكَدۡ يَرَىٰهَا﴾هرگاه دست خود را بیرون بیاورد با اینکه به آن نزدیک است اما ممکن نیست دست خود را ببیند پس چگونه میتواند چیز دیگزی را مشاهده نماید؟! کافران نیز تاریکیها بر دلهایشان انباشته شده و روی هم قرار گرفته است تاریکی طبیعت و سرشت که خیری در آن نیست و بر فراز آن تاریکی کفر و بر بالای آن تاریکی جهل و نادانی و برفراز آن ظلمت و تاریکی اعمال و کارهایی است که برآمده از ظلمتهای مذکور میباشد. در نتیجه آنها در تاریکی مطلق حیران مانده و در سرکشی و طغیان خود سرگردانند و به راه راست و صراط مستقیم پشت کردهاند و سرگشته در راههای گمراهی رفت و آمد میکنند. و این به خاطر آن است که خداوند آنان را خوار نموده و از نور خویش بیبهرهشان کرده است.
﴿وَمَن لَّمۡ يَجۡعَلِ ٱللَّهُ لَهُۥ نُورٗا فَمَا لَهُۥ مِن نُّورٍ﴾و کسی که خدا نوری بهره او نکرده باشد، او را نوری نیست. چون نفسش ستمگر و نادان است، و در آن خیر و نوری وجود ندارد، مگر نوری که خداوند بهره او کرده و به او بخشیده باشد.
احتمال دارد که این دو مثال برای تبیین اعمال کافران ذکر شده باشند و هر یک از این دو مثال با اعمال کافران منطبق است و چون اوصاف و حالات فرق میکند چند مثال را بیان نمود. پس مثال اول بیان حالت سران کفار است که دیگر کافران از آنها پیروی میکنند و مثال دوم بیان حالت پیروان آنان است. والله اعلم.
آیهی ۴۱-۴۲:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلطَّيۡرُ صَٰٓفَّٰتٖۖ كُلّٞ قَدۡ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسۡبِيحَهُۥۗ وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِمَا يَفۡعَلُونَ٤١﴾[النور: ۴۱]. «آیا ندانستهای تمام موجوداتی که در آسمانها و زمین هستند، خداوند را به پاکی یاد میکنند؟! و پرندگان نیز که (در حال پرواز) بال میگشایند (او را تسبیح میگویند؟!) همگی به نماز و تسبیح خود آشنایند و خداوند به آنچه میکنند آگاه است».
﴿وَلِلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِيرُ٤٢﴾[النور: ۴۲]. «و فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خدا است و بازگشت (همۀ شما) بهسوی او است».
خداوند بندگانش را از عظمت خویش و کمال قدرت و فرمانرواییاش و نیازمندی همۀ آفریدهها به او و بندگی کردن همۀ مخلوقات برای وی آگاه مینماید. پس میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾آیا نمیدانی که همۀ انسانها و همۀ موجوداتی که در آسمانها و زمین به سر میبرند از قبیل جاندار و بیجان، خداوند را به پاکی یاد میکنند و او را تسبیح میگویند؟! ﴿وَٱلطَّيۡرُ صَٰٓفَّٰتٖۖ﴾و همۀ پرندگانی که در حال پرواز در آسمان بال گستردهاند سرگرم تسبیح او هستند؟! ﴿كُلّٞ﴾هر یک از این مخلوقات و آفریدههای الهی ﴿قَدۡ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسۡبِيحَهُ﴾نیایش و تسبیح خود را میداند. یعنی هر یک بر حسب حالتی که مناسب او است نیایش و عبادتی دارد و این نیایش و عبادت را خداوند به وی الهام کرده، یا به وسیلۀ پیامبران به آنها آموخته شده است، مانند انسانها و جنها و ملائکه که روش عبادت را به وسیلۀ پیامآوران خویش آموختهاند. و یا روش عبادت به آنها الهام شده است مانند سایر مخلوقات الهی که خداوند به آنها الهام نموده چگونه به نیایش و پرستش او بپردازند. و این احتمال قویتر و راجحتر است، به دلیل اینکه فرموده است: ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِمَا يَفۡعَلُونَ﴾و خداوند به آنچه میکنند دانا است. یعنی همۀ کارهایشان را میداند و هیچ چیزی از کارهایشان بر او پوشیده نیست و آنها را طبق کارهایی که انجام میدهند سزا و جزا خواهد داد. بنابر این خداوند اعمالشان را میداند، چون آن اعمال را او به آنها آموخته است. و نیز به اهداف و مقاصدشان که پاداش و سزا را در بر دارد آگاه است.
و احتمال دارد که ضمیر در ﴿قَدۡ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسۡبِيحَهُ﴾به خداوند برگردد، و معنی اینطور شود: خداوند نیایش و تسبیح هر یک از آنان را میداند، گرچه شما بندگان از آن چیزی نمیدانید، مگر آنچه که خداوند شما را به آن آگاه نموده است. و این آیه مانند فرمودۀ الهی است که میفرماید: ﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهِنَّۚ وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗا٤٤﴾[الإسراء: ۴۴]. «آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانیکه در آن هستند او را تسبیح میگویند و هیچ چیزی نیست مگر اینکه او را ستایش میگوید، اما شما ستایش آنها را نمیدانید. بیگمان او بردبار آمرزنده است».
وقتی بندگی و نیازمند بودن مخلوقات را برای خداوند بیان کرد، و اینکه آنها در پرستش خداوند و یگانه دانستن وی محتاج پروردگار هستند، نیز بیان نمود که آفریدهها در راستای پرورش یافتن و سامان گرفتن اموراتشان نیازمند خداوند میباشند، فرمود: ﴿وَلِلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾و فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خدا است، خداوند آفریننده و روزی دهنده آنها است و با فرمان شرعی و تقدیری خویش در آسمان و زمین تصرف مینماید.
و در جهان آخرت نیز با فرمان جزایی خویش در آسمانها و زمین تصرف مینماید. چون میفرماید: ﴿وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِيرُ﴾و بازگشت بهسوی خدا است. یعنی بازگشت همۀ مخلوقات و سرانجام آنها بهسوی خداوند است و آنان را بر حسب کارهایشان مجازات مینماید.
آیهی ۴۳-۴۴:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُزۡجِي سَحَابٗا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيۡنَهُۥ ثُمَّ يَجۡعَلُهُۥ رُكَامٗا فَتَرَى ٱلۡوَدۡقَ يَخۡرُجُ مِنۡ خِلَٰلِهِۦ وَيُنَزِّلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن جِبَالٖ فِيهَا مِنۢ بَرَدٖ فَيُصِيبُ بِهِۦ مَن يَشَآءُ وَيَصۡرِفُهُۥ عَن مَّن يَشَآءُۖ يَكَادُ سَنَا بَرۡقِهِۦ يَذۡهَبُ بِٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٣﴾[النور: ۴۳]. «آیا ندیدهای که خداوند ابری را روان میسازد، آنگاه اجزای آن را به هم میآورد، سپس آنرا در هم میفشرد، آگاه میبینی که باران از لابلای آن بیرون میریزد و از (ابرهای مانند) کوه تگرگ فرود میآورد، آنگاه آن را به هر کس بخواهد میرساند و آن را از هر کس که بخواهد باز میدارد. نزدیک است درخشش برقش دیدگان را از بین ببرد».
﴿يُقَلِّبُ ٱللَّهُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبۡرَةٗ لِّأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٤﴾[النور: ۴۴]. «خداوند شب و روز را میگرداند، بیگمان در این (کار) عبرت بزرگی است برای کسانی که چشم داشته باشند».
آیا با چشمان خود عظمت و قدرت الهی را مشاهدت نکردهای که چگونه ﴿يُزۡجِي سَحَابٗا﴾قطعههای پراکندۀ ابرها را بهسوی هم روان میسازد ﴿ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيۡنَهُ﴾سپس این قطعهها را گرد میآورد و آن را همچون کوه تبدیل به ابرهایی متراکم میسازد، ﴿فَتَرَى ٱلۡوَدۡقَ﴾آنگاه میبینی که از لابلای آن رگبار تند و باران آرام فرود میریزد، تا به سبب آن نفع و فایده حاصل شود، بدون اینکه زیانی به بار آورد. و آبراهها و گودالها پر میشوند، و رودها جاری میگردند و از زمین هر نوع گیاهی میروید. و گاهی خداوند از آن ابر تگرگی فرود میآورد که به هر چیزی برخورد نماید آن را تلف میکند و از بین میبرد ﴿فَيُصِيبُ بِهِۦ مَن يَشَآءُ وَيَصۡرِفُهُۥ عَن مَّن يَشَآءُ﴾و هر کس را بخواهد با آن زیان میرساند، و هر کس را که بخواهد از زیان آن بدور میدارد. یعنی بر حسب حکم و تقدیر الهی و حکمت قابل ستایش او چنین میشود.
﴿يَكَادُ سَنَا بَرۡقِهِۦ يَذۡهَبُ بِٱلۡأَبۡصَٰرِ﴾نزدیک است درخشش این ابر چشمها را از بین ببرد. آیا کسی که این ابر را پدید آورده و بهسوی بندگان نیازمندش فرستاده، و آن را به صورتی بر زمین فرو میفرستد که فایده و سود (فراوانی) عایدشان شود، و به وسیلۀ آن زیان زیادی از آن دور گردد، دارای قدرت کامل نیست؟! و آیا خواست او نافذ نمِابشد؟! و آیا او دارای حجتی گسترده نمیباشد.
﴿يُقَلِّبُ ٱللَّهُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ﴾خداوند شب و روز را دگرگون مینماید، آن را از گرما به سرما و از سرما به گرما و از شب به روز و از روز به شب تغییر میدهد، و روزگار را در بین مردم دست به دست میگرداند. ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبۡرَةٗ لِّأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ﴾واقعاً در این کار و تغییر احوال عبرت بزرگی است برای کسانی که چشم داشته باشند، و بنگرند، و بیاندیشند. و برای کسانیکه عقلهای تیزبین داشته باشند. همانطور که چشمها امور محسوس را مشاهده مینماید پس فردی که دارای بصیرت باشد با نگاهی عبرتآموز و با تفکر به این مخلوقات مینگرد، و در آن تدبر مینماید که برای چه منظوری آفریده شدهاند؟ و فردی که رویگردان و جاهل است همچون حیوان از روی غفلت و بیخبری به مخلوقات مینگرد.
آیهی ۴۵:
﴿وَٱللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَآبَّةٖ مِّن مَّآءٖۖ فَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰ بَطۡنِهِۦ وَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰ رِجۡلَيۡنِ وَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰٓ أَرۡبَعٖۚ يَخۡلُقُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٤٥﴾[النور: ۴۵]. «و خداوند هر جنبدهای را از آب آفریده است، برخی از آنها بر شکم خود راه میروند، و برخی از آنها بر روی دو پا راه میروند، و برخی از آنها بر روی چهار پا راه میروند. خداوند هرچه را بخواهد میآفریند. بیگمان خداوند بر هر کاری توانا است».
خداوند بندگانش را آگاه مینماید و توجهشان را به تأمل در آنچه مشاهده مینمایند معطوف میدارد، و این که او همۀ جنبندگان روی زمین را ﴿مِّن مَّآءٖ﴾از آب آفریده است. یعنی عنصر اصلی همه آب است. همانگونه که خداوند فرموده است: ﴿وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّ﴾[الأنبیاء: ۳۰]. و هر چیز زندهای ار از آب آفریدهایم. پس حیواناتی که تولید مثل مینمانید مادهی آنها نطفهای است که به هنگام جفتگیری نر و ماده حاصل میآید. و حیواناتی که از زمین به وجود میآیند با استفاده از شرایط حاصل از نمناکی و مرطوبی زمین تکثیر مییابند مانند حشراتی که بدون آب هرگز چیزی از آنها به وجود نمیآید. پس عنصر اولیه همۀ موجودات یکی است اما خلقت و آفریشن آنها از جهان زیادی فرق مینماید ﴿فَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰ بَطۡنِهِ﴾گروهی از آنها بر شکم خود راه میروند، مانند مار و غیره ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰ رِجۡلَيۡنِ﴾و برخی از آنها بر روی دو پا راه میروند، مانند انسانها و بسیاری از پرندگان. ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰٓ أَرۡبَعٖ﴾و برخی بر روی چهار پا راه میروند، مانند حیوانات چهارپا و غیره پس تفاوت حیوانات- با آن که اصل و مادۀ آنها یکی است- بر مشیت الهی و فراگیر بودن قدرت او دلالت مینماید، بنابر این فرمود: ﴿يَخۡلُقُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ﴾خداون هر مخلوقی را با هر صورت و حالتی که بخواهد میآفریند ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾همانند خداوند بر هر کاری توانا است، چنان که باران را بر زمین فرو میریزد و یک نوع باروری صورت میگیرد و مادر یکی است و آن زمین میباشد و فرزندان نیز دارای گونهها و ویژگیهای مختلف میباشند (که عبارتند از درختان و گیاهان گوناگون). [الرعد: ۴]. ﴿وَفِي ٱلۡأَرۡضِ قِطَعٞ مُّتَجَٰوِرَٰتٞ وَجَنَّٰتٞ مِّنۡ أَعۡنَٰبٖ وَزَرۡعٞ وَنَخِيلٞ صِنۡوَانٞ وَغَيۡرُ صِنۡوَانٖ يُسۡقَىٰ بِمَآءٖ وَٰحِدٖ وَنُفَضِّلُ بَعۡضَهَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فِي ٱلۡأُكُلِۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ٤﴾[الرعد: ۴]. «و در زمین قطعاتی است کنار هم، و باغاتی از انگور و کشتزارها و درختان خرما، چه از یک ریشه و چه از غیر یک ریشه، که با یک آب سیراب میگردند، و برخی از آنها را در میوه بر برخی دیگر برتری میدهیم. بدون شک در این برای مردمی که تعقل میکنند دلایلی (واضح و روشن) وجود دارد».
آیهی ۴۶:
﴿لَّقَدۡ أَنزَلۡنَآ ءَايَٰتٖ مُّبَيِّنَٰتٖۚ وَٱللَّهُ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٤٦﴾[النور: ۴۶]. «به راستی که آیات روشنی را نازل کردهایم، و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمود میکند».
ما به بندگان خود رحم نموده، و بهسوی آنان آیههای روشن و روشنگری را فرو فرستادهایم، آیاتی که به وضوح و روشنی انسان را به همۀ اهداف شرعی و آداب پسندیده و معارف و دانستنیهای درست و مفید رهنمایی میکنند، و به وسیلۀ آن راه روشن گشته، و هدایت از گمراهی روشن میگردد، و کوچکترین شبههای برای باطلگرایان باقی نخواهد گذاشت که آنرا دستاویز خویش قرار دهند. نیز کمترین اشکالی برای انسان حق طلب باقی نمیماند. چون این آیات را کسی فرو فرستاده است که دانش و علم و رحمت و بیان او کامل است. و بعد از بیان روشنگر او بیانی نیست. ﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖ﴾[الأنفال: ۴۲]. «تا پس از این تبیینات خدا هر کس که هلاک میشود از روی دلیل و حجت هلاک شود»، و هر کس که زنده میماند از روی دلیل زنده بماند. ﴿وَٱللَّهُ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ﴾و خداوند کسانی را که در تقدیرش سعادت بهرۀ آنها شده است به راه راست هدایت مینماید. یعنی آنا را به راه روشن و کوتاه که انسان را به خدا و بهشت میرساند هدایت مینماید، راهی که شناخت حق و ترجیح دادن و عملکردن به آنرا در بر دارد.
خداوند متعال به طور عموم برای همۀ خلق روشنگری نموده است، اما هر که را بخواهد هدایت مینماید. پس این فضل و بخشش خداوند بزرگوار است که قطعناشدنی است و ناشی از عدل اوست. نیز دلایل کسانی را ابطال میکند که برای توجیه اعمال خود همواره دلایلی را ارائه میدهند و خداوند بهتر میداند احسان خویش را در چه جایی قرار دهد.
آیهی ۴۷-۵۰:
﴿وَيَقُولُونَ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلرَّسُولِ وَأَطَعۡنَا ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٞ مِّنۡهُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِكَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ٤٧﴾[النور: ۴۷]. «و میگویند: به خدا و به پیامبر ایمان آورده، و اطاعت کردهایم، سپس گروهی از ایشان روی میگردانند و ایشان مؤمن نیستند».
﴿وَإِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ إِذَا فَرِيقٞ مِّنۡهُم مُّعۡرِضُونَ٤٨﴾[النور: ۴۸]. «و چون بهسوی خدا و پیامبرش فراخوانده شوند تا در میانشان داوری کند، آنگاه گروهی از آنان رویگردانند».
﴿وَإِن يَكُن لَّهُمُ ٱلۡحَقُّ يَأۡتُوٓاْ إِلَيۡهِ مُذۡعِنِينَ٤٩﴾[النور: ۴۹]. «و اگر حق با آنان باشد با نهایت تسلیم بهسوی آن میآیند».
﴿أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ٱرۡتَابُوٓاْ أَمۡ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَرَسُولُهُۥۚ بَلۡ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٥٠﴾[النور: ۵۰]. «آیا در دلهایشان بیماری است یا به شک افتادهاند؟ یا میترسند که خدا و پیامبرش بر آنان ستم کنند؟ (نه) بلکه ایشان ستمگرند».
خداوند متعال از حالت ستمکاران خبر میدهد، کسانی که در دلهایشان بیماری و ضعف ایمان است، یا در دلهایشان نفاق و شک و ضعف علم و دانایی است. آنها با زبانهایشان میگویند ایمان آوردهایم، و طوری وانمود میکنند که گویا به ایمان و اطاعت پایبند هستند، سپس به آنچه میگویند عمل نمیکنند. و گروهی از ایشان به شدت از اطاعت روی میگردانند، هم چنانکه خداوند فرموده است: ﴿مُّعۡرِضُونَ﴾و آنان روی گردانند. فرد رویگردان گاهی قصد بازگشتن دارد، و بهسوی آنچه که از آن روی برتافته است بر میگردد. اما این رویگردانان سرسخت پشت نموده و به آنچه که از آن روی گرداندهاند توجه نمیکنند. و این حالت بسیاری از کسانی است که ادعای ایمان و اطاعت از خدا را دارند، در حالی که ایمانشان ضعیف است. و انجام دادن بسیاری از عبادتها برای چنین افرادی بسیار سخت است، مانند زکات و نفقات واجب و مستحب، و جهاد در راه خدا و امثال آن.
﴿وَإِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ﴾و هر گاه میان آنها و کسی اختلاف و دعوایی باشد و بهسوی خدا و پیامبر فرا خوانده شوند تا در میانشان داوری کند، ﴿إِذَا فَرِيقٞ مِّنۡهُم مُّعۡرِضُونَ﴾آنگاه گروهی از آنان رویگردان میشوند، و قضاوت و داوری جاهلیت را میجویند، و دستورات و قوانین غیر شرعی را بر احکام شرع ترجیح میدهند، چون میدانند که حق با آنها نیست، و اگر به شریعت مراجعه نمایند محکوم خواهند شد، چرا که شریعت طبق واقعیت داوری مینماید.
﴿وَإِن يَكُن لَّهُمُ ٱلۡحَقُّ يَأۡتُوٓاْ إِلَيۡهِ مُذۡعِنِينَ﴾ولی اگر حق با آنان با فروتنی وشتاب بهسوی حکم شرع میآیند. آنها به خاطر حکم شرع بدان روی نمیآورند، بلکه چون به نفع آنها و موافق با خواستههایشان است به آن روی میآورند. پس در این حالت قابل ستایش نیستند، گرچه با نهایت تسلیم به آن روی آورند، چون بندۀ حقیقی کسی است که در آنچه میپسندد و در آنچه که برخلاف میل اوست، و در آنچه که او را شاد مینماید، و در آنچه که او را ناراحت میکند از حق پیروی نماید. اما کسی که به هنگام مطابق بودن شریعت با خواست و هوای نفسش از آن پیروی مینماید، و به هنگام مخالفت آن با خواسته و میل او آن را ترک میکند و امیال خود را بر شریعت ترجیح میدهد، و بندۀ حقیقی خدا نیست.
خداوند متعال به خاطر اینکه از حکم شرعی رویگردان شدهاند، آنان را نکوهش کرده و میفرماید: ﴿أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾آیا در دلهایشان بیماری است؟ یعنی آیا در دلهایشان مرضی است که تندرستی و شعور قلب را از آنان گرفته است، در نتیجۀ به منزلۀ بیمار گشته و از آنچه که به سود آنان است روی بر میتابند، و به آنچه که آنها را زیان میرساند روی میآورند؟ ﴿أَمِ ٱرۡتَابُوٓاْ﴾یا در شک افتادهاند و دلهایشان در حکم خدا و پیامبرش تردید دارد، و حکم خدا و پیامبرش را متهم مینمایند که به حق قضاوت و داوری نمیکنند؟! ﴿أَمۡ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَرَسُولُهُ﴾یا میترسند که خدا و پیامبرش بر آنان ستم کنند؟ یعنی حکمی ستمگرانانه علیه آنان صادر نمایند؟ نه، چنین نیست. ﴿بَلۡ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾بلکه ایشان خودشان ستمگرند، و حکم خدا وپیامبرش در نهایت عدل و انصاف قرار دارد و با حکمت موافق است. ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ﴾[المائدۀ: ۵۰]. «و چه کسی برای قومی که یقین دارد در داوری از خداوند بهتر است؟!».
و این آیات بیانگر آنند که ایمان تنها گفتن نیست، بلکه باید عمل را به همراه داشته باشد. بنابر این خداوند کسانی را که از اطاعت وی روی گردانده، و تسلیم شدن در برابر حکم الهی و پیامبر را در هر حالی واجب نمیدانند، بیایمان به حساب آورده است. و هر کس تسلیم حکم خدا و پیامبرش نشود، به بیماری قلب مبتلا شده و در ایمانش دچار شک و تردید گشته است. و بدگمانی نسبت به احکام شریعت حرام است، و نباید کسی گمان ببرد که احکام شریعت با عدل و حکمت مخالفت است.
آیهی ۵۱-۵۲:
﴿إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥١﴾[النور: ۵۱]. «مؤمنان هنگامی که بهسوی خدا و پیامبرش فرا خوانده شوند. تا میان آنان داوری کند سخنشان تنها این است که میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم و اینانند که رستگارند».
﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَخۡشَ ٱللَّهَ وَيَتَّقۡهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٥٢﴾[النور: ۵۲]. «و هر کس از خدا و پیامبرش پیروی کند، و از خدا بترسد و از او پروا بدارد، اینانند که کامیابند».
وقتی حالت کسانی را بیان کرد که از حکم شرع رویگردانند، حالت مؤمنان را نیز بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾مؤمنان راستینی که صدق ایمان خود را با اعمالشان ثابت نمودهاند، ﴿إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ﴾هنگامی که بهسوی خدا و پیامبرش فرا خوانده شوند تا میان آنان داوری کنند، خواه داوری آنان با خواستههایشان موافق باشد یا مخالف، سخنشان تنها این است، ﴿أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَا﴾که میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم» یعنی حکم خدا و پیامبرش را شنیدیم و ندای کسی که ما را بهسوی آن فرا خواند اجابت نمودیم، و به طور کامل اطاعت میکنیم، و هیچ مشکل. و ناراحتی نداریم. ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾و تنها ایشان رستگارانند. فلاح و رستگاری را در این گروه منحصر نمود، چون رستگاری یعنی دست یافتن به آنچه که مطلوب است، و نجات یافتن از آنچه که ناخوشایند است. و جز کسی که خدا و پیامبرش را داور قرار دهد و از خدا و پیامبرش اطاعت نماید هیچ کسی رستگار نخواهد شد.
وقتی فضیلت اطاعت (از خدا و رسول) به خصوص در قضیۀ حکمیت و داوری را بیان نمود فضیلت اطاعت را به طور عموم در همۀ حالتها بیان داشت و فرمود: ﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾و هرکس از خدا و پیامبرش پیروی نماید، و خبر آنها راتصدیق کند، و دستوراتشان را اطاعت نماید، ﴿وَيَخۡشَ ٱللَّهَ﴾و از خدا بترسد، ترسی که همراه با معرفت و شناخت باشد، و آنچه را که خداوند از آن نهی نموده است ترک گوید و نفس خود را از آنچه که آرزویش کرده است باز دارد. بنابر این فرمود: ﴿وَيَتَّقۡهِ﴾آنچه را که ممنوع است ترک نماید، چون تقوا به طور مطلق یعنی انجام دادن چیزی که به انجام دادن آن دستور داده شده، و ترککردن چیزی که از ارتکاب آن نهی شده است. و اگر تقوا به همراه نیکی و اطاعت ذکر شود – چنانکه در اینجا آمده است - در این صورت به معنی پرهیز از عذاب خدا به وسیلۀ ترک گناهان میباشد.
﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ﴾پس اینان کسانی هستند که هم از خداوند وپیامبرش اطاعت کرده و هم ترس الهی را دارند بنابر این رستگار هستند، چرا که با پرهیز از عواملی که آدمی را به عذاب الهی دچار میکنند، خود را از آتش جهنم رهانیده و پاداش اخروی را به دست آوردهاند. پس رستگاری منحصراً مال اینهاست. اگر کسی حالت اینان رانداشته باشد بر حسب کوتاهی او در این صفات پسندیده رستگاری را از دست میدهد. در این آیه حقی که میان خدا و پیامبرش مشترک است و آن اطاعت و فرمانبرداری که مستلزم ایمان میباشد بیان شده است. نیز حقی که مختص خداوند میباشد در این ذکر شده است، و آن ترس از خدا و تقوای الهی است. و حق سوم که مختص پیامبر است باقی میماند و آن احترام گذاشتن و یاری کردن پیامبر است، همانطور که در سوره فتح هر سه حق را بیان نموده است: ﴿لِّتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُۚ وَتُسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا٩﴾[الفتح: ۹]. «تا به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید، و پیامبر را یاری کنید، و احترامش بگذارید، و خداوند را صبح و شام به پاکی یاد کنید».
آیهی ۵۳-۵۴:
﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡ لَئِنۡ أَمَرۡتَهُمۡ لَيَخۡرُجُنَّۖ قُل لَّا تُقۡسِمُواْۖ طَاعَةٞ مَّعۡرُوفَةٌۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ٥٣﴾[النور: ۵۳]. «و با سختترین سوگندهایشان به خداوند سوگند یاد کردند که اگر بدیشان دستور دهی (که برای جهاد بیرون روند) بیرون میروند. بگو: سوگند یاد نکنید، اطاعت شما معروف و شناخته شده است، بیگمان خداوند از آنچه میکنید با خبر است».
﴿قُلۡ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَيۡهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيۡكُم مَّا حُمِّلۡتُمۡۖ وَإِن تُطِيعُوهُ تَهۡتَدُواْۚ وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ٥٤﴾[النور: ۵۴]. «بگو: از خدا فرمان برید، و از پیامبر (نیز) فرمان برید، اگر روی گردانند بر او چیزی واجب است که بر دوش وی نهاده شده است، و بر شما هم انجام چیزی واجب است که بر دوشتان نهاده شده است. اما اگر از او فرمان برید، راه خواهید یافت. و بر پیامبر جز پیامرسانی آشکار نیست».
خداوند متعال از حالت منافقانی که با پیامبر صدر جهاد شرکت نکرده بودند، و از حالت کسانی که در دلهایشان بیماری و ضعف ایمان بود خبر میدهد، که آنها به خدا سوگند یاد میکنند: ﴿لَئِنۡ أَمَرۡتَهُمۡ﴾اگر آنان را در آینده دستور دهی، یا به هنگام حرکت و بیرون رفتن خود فرمانشان بدهی، ﴿لَيَخۡرُجُنَّ﴾حتماً بیرون میروند. و معنی اول بهتر است. خداوند با رد سخن آنها میفرماید : ﴿قُل لَّا تُقۡسِمُواْ﴾بگو: «سوگند یاد نکنید، یعنی ما به سوگند خوردن و عذرهایتان نیازی نداریم، چون خداوند ما را از اخبار و حالات شما خبر داده، و اطاعت شما معروف و شناخته شده است، و بر ما پوشیده نمیباشد. ما که میدانیم شما بدون اینکه عذری داشته باشید تنبلی کردید. پس دلیلی برای عذر آوردن و سوگند خوردنتان وجود ندارد. و کسی به سوگند احتیاج دارد که احتمال داشته باشد اطاعت نماید اما حالت او مشتبه و نامشخص باشد، پس برای چنین کسی شاید عذر آوردن و خود را تبرئه نمودن مفید باشد. اما شما هرگز، بلکه بیم آن میرود که به عذاب الهی گرفتار شوید. بنابر این آنها را تهدید نمود و فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾بیگمان خداوند از آنچه میکنید با خبر است، و سزای شما را به طور کامل خواهد داد. در واقع این است حالت و وضعیت آنها.
اما وظیفۀ پیامبر صاین است که شما را امر و نهی کند. بنابر این فرمود: ﴿قُلۡ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَۖ فَإِن﴾بگو: از خدا و پیامبر فرمان برید، پس اگر فرمان بردند کامیاب و خوشبخت شدهاند. و اگر ﴿تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَيۡهِ مَا حُمِّلَ﴾روی گرداندند چیزی بر پیامبر خدا واجب است که بر دوش او نهاده شده است، و آن رساندن پیام خدا است، و ایشان آن را ادا نمودهاند. ﴿وَعَلَيۡكُم مَّا حُمِّلۡتُمۡ﴾و بر شما هم انجام چیزی واجب است که بر دوشتان نهاده دشه است، و آن اطاعت و فرمانبرداری است. تکلیف شما روشن و آشکار است، و گمراهی و سزاواری آنان برای گرفتار شدن به عذاب خدا نیز آشکار است.
﴿وَإِن تُطِيعُوهُ تَهۡتَدُواْ﴾اما اگر از او فرمان برید، در گفتار و کردار به راه راست هدایت خواهدی شد. پس شما جز اینکه از پیامبر اطاعت کنید راهی بهسوی هدایت ندارید، و بدون اطاعت از پیامبر، دسترسی به هدایت نه تنها ممکن نیست بلکه محال است. ﴿وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ﴾و بر پیامبر خدا چیزی جز پیامرسانی و تبلیغ آشکار نیست. یعنی وظیفۀ پیامبر فقط این است که پیام الهی را به صورت روشن و آشکار به شما برساند، طوری که برای هیچ کسی شک و شبههای باقی نگذارند. و پیامبر هم چنین کرد، و به صورت آشکار و روشن پیام الهی را به مردم رساند. و کسی که شما را محاسبه و مجازات مینماید خداوند متعال است، و پیامبر صاختیاری ندارد، و او به وظیفه خود عمل کرده است.
آیهی ۵۵:
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡٔٗاۚ وَمَن كَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٥٥﴾[النور: ۵۵]. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند وعده دادهاست که قطعاً آنان را در زمین جانشین خواهد کرد، چنانکه کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین ساخت، و دینشان را که برایشان پسندیده است پا برجا و برقرار خواهد ساخت، و بیمشان را به ایمنی تبدیل خواهد نمود (به گونهای که) مرا بپرستید و چیزی را با من شریک نسازند، و کسانی که پس از این کفر ورزند اینانند که فاسقند».
این یکی از وعدههای راستین است که تاویل و صورت عملی آن مشاهده شده است. خداوند به افراد این امت که ایمان بیاورند و کار شایسته انجام دهند وعده داده است که آنان را جایگزین پیشینیان و وارث فرماندهی و حکومت زمین کند، و آنان در زمین جانشین خواهند بود و به تدبیر امور آن خواهند پرداخت. و به آنان وعده داده است دینی را که برایشان پسندیده است پا برجا و استوار سازد، و آن دین اسلام است که از همۀ ادیان برتر میباشد. و خداوند آن را برای این امت برگزیده است، چون این امت دارای برتری و شرافت و از نعمتالهی بهرهمند است، تا بتوانند دین را بر پا دارند و قوانین ظاهری و باطنی آن را در میان خود و دیگران پیاده کنند. چون پیروان دیگر ادیان و سایر کفار مغلوب و خوار میباشند، و خداوند وعده داده است که خوف و هراس مؤمنان را به امنیت و آرامش مبدل سازد، حال آنکه قبلاً فرد مؤمن نمیتوانست دین و عقیدهاش را اظهار دارد مگر اینکه از سوی کافران با اذیت و آزار زیادی مواجه میشد. و مسلمین نسبت به دیگران بسیار اندک بودند و همۀاهل زمین به صورت متحد و یکپارچه بهسوی آنان نشانه گرفته بودند و بر آنها یورش میبرند. پس به هنگام نزول این آیه خداوند این چیزها را به آنان وعده داد، و در آن وقت مسلمین قدرت و حکومتی نداشتند و نمیتوانستند دین اسلام را بر پا دارند. و امنیت کامل نداشتند تا بتوانند خداوند را به یگانگی پرستش نموده و از کسی به جز خداوند هراس و بیمی نداشته باشند. پس نخستین افراد این امت ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند و در این زمینه از دیگران پیش قدم بودند، در نتیجه خداوند آنها را بر شهرها و مردم مسلط نمود به گونهای که شرق و غرب را فتح کردند و به قلمرو خود در آوردند، و امنیت و قدرت کامل به دست آوردند. و این یکی از نشانههای شگفتانگیز و آشکار الهی است و تا قیامت چنین خواهد بود، و به شرطی که مسلمین ایمان داشته باشند و کار شایسته انجام دهند حتماً آنچه را که خداوند به آنها وعده داده است خواهند یافت. اما اگر میبینیم که خداون کفار و منافقین را بر مسلمین مسلط مینماید و بعضی وقتها مسلمین مغلوب میشوند به خاطر کوتاهی آنان در قبال ایمان و عمل صالح است. ﴿وَمَن كَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ﴾و کسانی که پس از آن قدرت و سلطهی کامل شما ای مسلمانان! کفر ورزند ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾اینان هستند که فاسقند و از طاعت الهی بیرون رفته و دست به فساد و تباهی زدهاند، و شایستۀ کارهای نیک و پسندیده نیستند، و لیاقت برخورداری از خیر و خوبی را ندارند، چون کسیکه در حالت قدرت و توانایی و متنفی بودن اسباب بازدارنده، ایمان را ترک گوید، این بیانگر نیت فاسد و سرشت پلید اوست، چون جز ترک دین قصد دیگری ندارد. و این دلالت مینماید که خداوند قبل از ما کسانی را در زمین جانشین و حاکم قرار داده و به آنها قدرت داده است، همانگونه که موسی به قونش گفت: ﴿وَيَسۡتَخۡلِفَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرَ كَيۡفَ تَعۡمَلُونَ﴾[الأعراف: ۱۲۹]. «خداوند شما را در زمین جانشین میگرداند، آنگاه مینگرد که چگونه عمل میکنید».
و خداوند متعال میفرماید: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِينَ٥ وَنُمَكِّنَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾[القصص: ۵-۶]. «و نمکن لهم فی الارض و میخواهیم بر کسانی که در زمین به استضعاف کشیده شدهاند منت بگذاریم، و آنان را رهبران و وارثان (زمین) بگردانیم. و آنها را در زمین قدرت بخشیم».
آیهی ۵۶-۵۷:
﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ٥٦﴾[النور: ۵۶]. «و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و از پیامبر اطاعت کنید تا بر شما رحم شود».
﴿لَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ وَمَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ٥٧﴾[النور: ۵۷]. «گمان مبر کسانی که کافر شدهاند (ما را) درمانده میکنند، جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامی است».
خداوند به بر پا داشتن نماز و رعایت ارکان و شرایط و آداب ظاهری و باطنی آن فرمان میدهد که بندگان فقیر را وارث آن قرار داده است، و اینکه زکات را به فقرا و دیگر کسانی که خداوند آنها را به عنوان اصناف زکات ذکر نموده است بپردازند. زیرا این دو عبادت (=نماز و زکات) بزرگترین عبادت هستند، چرا که هم حق خدا و هم حق بندگان خدا را در بر دارند و در آن هم اخلاص برای خدا وجود دارد و هم نیکی با بندگان خدا سپس دستور کلی و فراگیر را در کنار امر به نماز و پرداختن زکات بیان کرد و فرمود: ﴿وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ﴾و از پیامبر اطاعت کنید، دستورات او را به جای آورید، و از آنچه نهی نموده است پرهیز کنید، ﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَ﴾[النساء: ۸۰]. «و هر کس از پیامبر پیروی نماید، به راستی که از خدا پیروی کرده است». ﴿لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ﴾تا با انجام این کارها مورد مرحمت قرار گیرید. پس هر کس میخواهد رحمت خدا شامل حال او شود، راهش این است. و هر کس بدون خواندن نماز و پرداختن زکات و اطاعت از پیامبر صبه رحمت الهی امیدوار است، آرزو کنندهای دروغگو است و نفسش آرزوهای دروغگین به او القا مینماید.
﴿لَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾گمان مبر که کافران درمانده کنندگان (خدا) در زمین میباشند. پس آنچه در زندگی دنیا به آنان داده شده تو را فرب ندهد، خداوند گرچه آنها را مهلت میدهد اما آنان را از یاد نخواهد برد. ﴿نُمَتِّعُهُمۡ قَلِيلٗا ثُمَّ نَضۡطَرُّهُمۡ إِلَىٰ عَذَابٍ غَلِيظٖ٢٤﴾[لقمان: ۲۴]. «اندک زمانی آنان را بهرهمند میسازیم، سپس به عذاب سختی دچارشان میکنیم». بنابر این در اینجا فرمود: ﴿وَمَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ﴾و جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامی است، زیرا سرانجام آنها شر و حسرت و عذاب همیشگی است.
آیهی ۵۸-۵۹:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسۡتَٔۡذِنكُمُ ٱلَّذِينَ مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ وَٱلَّذِينَ لَمۡ يَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ مِنكُمۡ ثَلَٰثَ مَرَّٰتٖۚ مِّن قَبۡلِ صَلَوٰةِ ٱلۡفَجۡرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ ٱلظَّهِيرَةِ وَمِنۢ بَعۡدِ صَلَوٰةِ ٱلۡعِشَآءِۚ ثَلَٰثُ عَوۡرَٰتٖ لَّكُمۡۚ لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ وَلَا عَلَيۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّۚ طَوَّٰفُونَ عَلَيۡكُم بَعۡضُكُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٥٨﴾[النور: ۵۸]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! باید بردگان و کنیزاتان و کسانی از شما که به (سن) بلوغ نرسیدهاند در سه وقت از شما اجازه بگیرند، پیش از نماز صبح، و نیمروز به هنگامی که لباسهای خود را در میآورید، و بعد از نماز عشاء. (ین) سه وقت برایتان (اوقات) خلوت است. بعد از این سه وقت بر شما و آنان گناهی نیست، چرا که ایشان در اطراف شما در رفت و آمدند، و شما نیز با ایشان در رفت و آمد هستید خداوند آیات را بدینسان برایتان روشن میسازد، و خداوند دانای فرزانه است».
﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنكُمُ ٱلۡحُلُمَ فَلۡيَسۡتَٔۡذِنُواْ كَمَا ٱسۡتَٔۡذَنَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمۡ ءَايَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٥٩﴾[النور: ۵۹]. «و چون کودکان شما به سن (بلوغ) رسیدند باید مانند کسانی که پیش از آنان اجازه گرفتند، اجازه گیرند، خداوند آیاتش را بدینسان برایتان روشن میسازد، و خداوند بس آگاه و دارای حکمت است».
خداوند مؤمناان را دستور داده که بردگان و کنیزانشان و کودکانی که به حد بلوغ نرسیدهاند در این سه وقت از آنها اجازه بگیرند آنگاه وارد شوند. و خداوند حکمت آن را بیان نمود و فرمود: این سه وقت، اوقات خلوت و استراحت شما میباشد، بعد از عشاء هنگام خوابیدن، و قبل از نماز صبح که وقت بیدار شدن شما میباشد، چون غالباًفردی که در شب میخوابد لباسهای غیرعادی را میپوشد. اما خوابیدن روز از آنجا که غالباً کم میباشد، گاهی اوقات انسان با لباسهای معمولی میخوابد. پس به همین جهت آن را مقید نمود به: ﴿وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ ٱلظَّهِيرَةِ﴾و وقتی که برای خوابیدن نیمروز لباسهایتان را در میآورید.
پس در این سه وقت بردگان و کودکان نیز مانند دیگران نمیتوانند بدون اجازه وارد شوند. اما در رابطه با غیر از این سه وقت فرموده است: ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ وَلَا عَلَيۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّ﴾بر شما و آنان گناهی نیست که در غیر از این سه وقت بدون اجازه وارد شوند. یعنی در غیر این سه وقت آنها مانند دیگران نیستند که برای وارد شدن اجازه بگیرند، زیرا مردم به آنها نیاز دارند و هر بار اجازه گرفتن مشکل میباشد. ﴿طَوَّٰفُونَ عَلَيۡكُم بَعۡضُكُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾آنها برای انجام کارهایتان در دور و بر شما رفت و آمد مینمایند. ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ﴾بدینسان خداوند آیات را برایتان بیان میدارد و فلسفۀ آن را نیز بیان میکند تا رحمت و حکمت کسی که این قانون را وضع نموده است شناخته شود.
﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾و خداوند دانایی حکیم است، دانش او واجبات و مستحبات و امور ممکن را احاطه نموده، و دارای حکمت است و هر چیزی را در جای مناسب آن قرار میدهد. پس به هر مخلوقی آفرینش شایستۀ آن را داده است. و به هر حکم شرعی حکمت شایستهی آن را بخشیده است، و از آن جمله است این احکام که آن را به طور کامل بیان نمود و محاسن آن را توضیح داد.
﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنكُمُ ٱلۡحُلُمَ﴾و چون کودکان شما به بلوغ رسیدند. به سن بلوغ ایت است که از فرد در حالت بیداری یا خواب منی بیرون بیاید. ﴿فَلۡيَسۡتَٔۡذِنُواْ كَمَا ٱسۡتَٔۡذَنَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ﴾پس باید در سایر اوقات برای وارد شدن اجازه بگیرند، همانگونه اشخاصی که پیش از آنان بودهاند اجازه گرفتهاند، و آنها همان کسانی هستند که خداوند در رابطه با آنان فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ﴾[النور: ۲۷]. «ای مؤمنان! وارد خانههایی نشوید که متعلق به شما نیست مگر بعد از اجازه گرفتن»، ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمۡ ءَايَٰتِهِ﴾بدینسان خداوند آیاتش را برایتان روشن میسازد و احکام آن را به طور مشروح برای شما بیان مینماید. ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾و خداوند بس آگاه و دارای حکمت است.
این دو آیه دارای فواید و آموختنیهای مفید و فراوانی میباشند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- آقا، ولی و بزرگترها موظف هستند که به بردگان و کوچکترها و کسانی که تحت سرپرستی آنان قرار دارند، علم و آداب شرعی بیاموزند، چون خداوند آنها را مخاطب قرار داده و فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسۡتَٔۡذِنكُمُ ٱلَّذِينَ مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ وَٱلَّذِينَ لَمۡ يَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ﴾«ای کسانی که ایمان آوردهاید! باید بردگان و کنیزان و کسانی از شما که به سن بلوغ نرسیدهاند در سه وقت از شما اجازه بگیرند». و این جز با یاد دادن و ادب کردن ممکن نیست. و چون فرموده است: ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ وَلَا عَلَيۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّ﴾بعد از این سه وقت بر شما و آنان گناهی نیست.
۲- خداوند به حفظ عورت سفارش کرده و دستور داده است تا هر چه بیشتر در راستای حفظ عورت بکوشیم، و انسان در جایی که گمان میرود عورت وی را مشاهده خواهند کرد نباید در آنجا غسل بکند و طهارت بگیرد.
۳- جایز است عورت در صورت وجود نیاز ظاهر گردد، مانند آنکه به هنگام خواب و رفتن به دستشویی و توالت و. . . کشف عورت صورت گیرد.
۴- مسلمین به خوابیدن هنگام ظهر عادت داشتند، همانطور که به خواب شب عادت داشتند، چون خداوند با بیان حالاتشان آنها را مورد خطاب قرار داده است.
۵- کودکی که به سن بلوغ نرسیده است نباید اجازه داده شود عورت آدمی را ببیند، و نباید عورت و شرمگاه او را کسی ببیند، چون دستور دادن الهی به اجازه گرفتن آنان به معنی این است که این امر (مشاهدهی عورت دیگران) جایز نیست.
۶- جایز نیست که برده عورت آقا و مالکش را ببیند، همانگونه که برای آقا و اربابش نیز جایز نیست که عورت او را ببیند. همچنانکه در مورد کودک بیان کردیم.
۷- برای واعظ و معلم و کسانی که در مورد مسائل شرع سخن میگویند بهتر است که همراه با بیان حکم، مأخذ و علت آن را نیز بگوید، و بدون بیان دلیل و علت، آن را بیان نکند، چون خداوند وقتی این حکم را بیان نمود، علتش را نیز بیان کرد و فرمود: ﴿ثَلَٰثُ عَوۡرَٰتٖ لَّكُمۡ﴾این سه وقت برایتان اوقات خلوت است.
۸- کودک و برده نیز مورد خطاب خدا هستند. همانطور که ولی آنها مورد خطاب قرار گرفته است، چون خداوند متعال فرموده است: ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ وَلَا عَلَيۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّ﴾بعد از این سه وقت بر شما و آنان گناهی نیست.
۹- آب دهان کودک پاک است گرچه بعد از آلودگی مانند استفراغ بیاید، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿طَوَّٰفُونَ عَلَيۡكُم﴾(چرا که ایشان) در اطراف شما در رفت و آمدند. پیامبر صنیز هنگامی که در رابطه با پاکی و نجاست گربه از ایشان سؤال شد. فرمود: «گربه نجس نیست، زیرا جزو کسانی است که در اطراف شما در رفت و آمد هستند» [۲].
۱۰- جایز است انسان زیردستان خود را از قبیل کودکان طبق عرف و عادت بکار گیرند، نه آنگونه که بر کودک دشوار آید، زیرا خداوند میفرماید: ﴿طَوَّٰفُونَ عَلَيۡكُم﴾.
۱۱- این حکم که به طور مشروح بیان شد در مورد کسانی است که به سن بلوغ نرسیدهاند، و اما بعد از رسیدن به سن بلوغ باید اجازه بگیرند.
۱۲- زمانی فرد به سن بلوغ میرسد که انزال وی صورت گیرد، سپس تمام احکام شرع که مترتب بر بلوغ هستند، با فرا رسیدن زمان انزال تحقق مییابند. و این چیزی است که بر آن اتفاق شده است، و اختلاف در این است که آیا با رسیدن به سن مشخصی و یا با در آمدن موی زیر ناف بلوغ محقق میشود یا نه؟!.
آیهی ۶۰:
﴿وَٱلۡقَوَٰعِدُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ ٱلَّٰتِي لَا يَرۡجُونَ نِكَاحٗا فَلَيۡسَ عَلَيۡهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعۡنَ ثِيَابَهُنَّ غَيۡرَ مُتَبَرِّجَٰتِۢ بِزِينَةٖۖ وَأَن يَسۡتَعۡفِفۡنَ خَيۡرٞ لَّهُنَّۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ٦٠﴾[النور: ۶۰]. «و بر زنان از کار افتادهای که امید ازدواج ندارند گناهی نیست که لباسهایشان را فرونهند در حالیکه زینتی آشکار نکنند، و چنانچه پاکدامنی ورزند برایشان بهتر است، و خداوند شنوای داناست».
﴿وَٱلۡقَوَٰعِدُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ﴾و زنان از کار افتادهای که به سن و سال نازایی رسیده و میل زناشویی و جاذبۀ جنسی را کاملاً از دست دادهاند، ﴿ٱلَّٰتِي لَا يَرۡجُونَ نِكَاحٗا﴾آنانی که میل ازدواج ندارند، و کسی نیز میل ازدواج ندارند، و کسی نیز میل ازدواج با آنها را ندارند، چون زنان پیر و سالخوردهای هستند که نه خودشان میل جنسیدارند و نه دیگران با این دید به آنان نگاه میکنند، یا قیافۀ زشتی دارند که کسی با دیدن آنها تحریک نمیشود. ﴿فَلَيۡسَ عَلَيۡهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعۡنَ ثِيَابَهُنَّ﴾(اینان) اگر لباسهای خود را از قبیل روسری که خداوند به زنان دستور دادهاست آن را بپوشند ﴿وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ﴾[النور:۳۱]. «و باید روسریهایشان را بر گریبانهایشان فرو گذارند» بیرون بیاورند گناهی بر آنان نیست.
چنین زنانی میتوانند چهرههایشان را ظاهر نمایند، چون خطری برای ابتلای آنان و دیگران به فتنه وجود ندارد. و از آنجا که بیان شد چنانچه لباسهایشان را فرو نهند گناهی بر آنان نیست، گمان آن میرود که پیرزن میتواند هر کاری را انجام دهد، برای دفع این توهم فرمود: ﴿غَيۡرَ مُتَبَرِّجَٰتِۢ بِزِينَةٖ﴾در صورتی که زینتی آشکار نکنند، مانند اینکه خویشتن را با پوشیدن لباسهای زیبا بیارایند- گرچه روی خود را بپوشانند- و یا پایکوبی کنند، تا آنچه از زینتشان که پنهان میدارند آشکار شود زیرا صرف خودآرایی زن با پوشیدن لباس- هر چند که محجبه هم باشد و صورت خود را نیز بپوشاند و از آن دسته از زنان نیز نباشد که دیگران نسبت به او تمایل از خود نشان دهند- سبب فتنه خواهد شد و مرد را دچار حرج و وسوسههای شیطانی میگرداند. ﴿وَأَن يَسۡتَعۡفِفۡنَ خَيۡرٞ لَّهُنَّ﴾و اگر پاکدامنی ورزند برایشان بهتر است. استعفاف یعنی عفت پیشهکردن، و اینکه آدمی با انجام اموری که به پاکدامنی میانجامد از قبیل ازدواج و دوری از چیزهایی که از آن بیم گناه میرود. ﴿وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ﴾و خداوند شنوا است و همۀ صداها را میشنود، و آگاه است و همۀ نیتها و مقاصد را میداند. پس زنان باید از هر گفتار و نیت فاسدی پرهیز کنند، و بدانند که خداوند آنها را به خاطر گفتارها و نیتهای فاسدشان مجازات خواهد کرد.
آیهی ۶۱:
﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِيضِ حَرَجٞ وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ أَن تَأۡكُلُواْ مِنۢ بُيُوتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أُمَّهَٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ إِخۡوَٰنِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَخَوَٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَعۡمَٰمِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ عَمَّٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَخۡوَٰلِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ خَٰلَٰتِكُمۡ أَوۡ مَا مَلَكۡتُم مَّفَاتِحَهُۥٓ أَوۡ صَدِيقِكُمۡۚ لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡكُلُواْ جَمِيعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗاۚ فَإِذَا دَخَلۡتُم بُيُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ تَحِيَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَكَةٗ طَيِّبَةٗۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ٦١﴾[النور: ۶۱]. «بر کور گناهی نیست، و بر لنگ (هم) گناهی نیست بر بیمار (نیز) گناهی نیست، و (نیز) بر خودتان گناهی نیست، که از خانههای فرزندان خود، یا خانههای پدران، مادران، برداران، خواهران، عموها، عمهها، داییها و خالههای خود و یا آن (خانههایی) که کلیدشان را در اختیار دارید، یا خانههای دوستانتان غذا بخورید. همچنین بر شما گناهی نیست که به طور دستهجمعی و یا جداگانه خوراک تناول نمائید. پس چون به خانهها در آیید بر خویش به درودی مبارک و پاکیزه که رسمی است الهی سلام گویید. خداوند بدینسان آیات (خود) را برایتان روشن میسازد تا خرد ورزید».
خداوند متعال از منت و احسان خویش بر بندگانش خبر میدهد و بیان میدارد که دین را برای آنان دشوار و مشکل نکرده است بلکه آن را بینهایت ساده و آسان نموده است. پس فرمود: ﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِيضِ حَرَجٞ﴾بر کور و لنگ و بیمار گناهی نیست امور واجبی را ترک کنند که انجام آن جز برای افراد بینا و افرادی که پاهایشان سالم است و افرادی که مریض نیستند ممکن نمیباشد، مانند جهاد در راه خدا و امثال آن که بر لنگ و کور و بیمار واجب نیست. و خداوند متعال به خاطر این مفهوم کلی که بیان نمودیم سخن را در این مورد به طور مطلق و بدون قید بیان کرد. اما ﴿وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ﴾ـ همچنین بر شما گناهی نیست ـ را به ﴿أَن تَأۡكُلُواْ مِنۢ بُيُوتِكُمۡ﴾ـ که از خانههای فرزندانتان غذا بخورید ـ مقید نمود، و این مطابق با حدیث صحیحی است که پیامبر صفرموده است: «أَنْتَ وَمَالُكَ لأَبِيكَ». «تو و مالت از آن پدرت میباشید». «إنَّ أطيبَ ما أكلتم من كسبكم ، وإنّ أولادَكم من كسبكم» «بیگمان بهترین چیزی که میخورید همان است که حاص دسترنج خودتان میباشد، و فرزندانتان درآمد شما میباشند».
و منظور از ﴿مِنۢ بُيُوتِكُمۡ﴾خانۀ انسان نیست، چون چنین مفهومی بیان یک امر بدیهی، و تحصیل حاصل است که کلام الهی منزه و بدور از اینگونه امور است، و چون در اینجا گناه نبودن چیزهایی بیان شده است که گمان آن میرود گناه میباشند. اما خانۀ شخصی انسان کوچکترین گمانی نمیرود که خوردن از آن گناه باشد.
﴿أَوۡ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أُمَّهَٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ إِخۡوَٰنِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَخَوَٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَعۡمَٰمِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ عَمَّٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَخۡوَٰلِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ خَٰلَٰتِكُمۡ﴾و نیز بر شما گناهی نیست که از خانههای پدران، مادران، برادران، خواهران، عموها، عمهها، دائیها و خالههای خود بخورید. و اینها معروف و شناخته شده هستند. ﴿أَوۡ مَا مَلَكۡتُم مَّفَاتِحَهُ﴾و یا از خانههایی بخورید که کلیدهای آن را در اختیار دارید. یعنی خانههایی که شما به نمایندگی و وکالت از صاحبانشان در آن تصرف مینمایید، یا به عنوان سرپرست آن تعیین شدهاید. اما تفسیر ﴿مَلَكۡتُم مَّفَاتِحَهُ﴾بلکه گفته میشود: «ملكتموه» یا «ملكت أيمانكم» چون آنها مالک تمام آن هستند، نه انیکه فقط کلید آن در اختیار داشته باشند.
دوم اینکه: خانۀ بردهها چیزی جدا از خانۀ انسان نیست، زیرا برده و تمامی داراییاش از آن آقا و صاحب وی میباشد. پس نیازی به بیان این نکته نیست که خوردن از خانۀ او گناه نمیباشد.
﴿أَوۡ صَدِيقِكُمۡ﴾و نیز بر شما گناه نیست که از خانههای دوستانتان غذا بخورید. و خوردن بدون اجازه از این خانهها گناه نیست. و حکمت آن از سیاق آیه معلوم است، زیرا طبق عادت و عرف و به خاطر خویشاوندی و یا دوستی،آدمی اجازه دارد از خانۀ نامبردگان بخورد. و اگر اتفاق افتاد که یکی از اینها اجازه نداد که از خانهی وی غذا خورده شود و بخل ورزید، نباید آن غذا خورده شود، و چنانچه خورده شود،حرام است، چرا که حکمت مقتضی آن است و معنای آیه نیز بیانگر همین مطلب است.
﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡكُلُواْ جَمِيعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗا﴾همچنین بر شما گناهی نیست که به طور دستهجمعی و یا جداگانه خوراک تناول نمایید. و جایز است که اهل یک خانه همه با هم غذا بخورند، یا اینکه هر یک به تنهایی غذا بخورد، و این نفی گناه است نه نفی فضیلت تا مردم در تنگنا قرار نگیرند، و گرنه بهتر آن است که همه به طور دستهجمعی غذا بخورند.
در ﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُيُوتٗا﴾کلمۀ: ﴿بُيُوتٗا﴾نکره و در سیاق شرط است، که هم شامل خانۀ انسان و هم خانۀ دیگران میشود. پس وقتی. وارد میشود باید سلام بگوید، خواه کسی در خانه باشد یا نباشد. بنابر این فرمود: وقتی انسان وارد خانه میشود، ﴿فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ﴾به یکدیگر سلام کنید، چون مسلمین از بس که با همدیگر محبت و دوستی دارند گویا یک جسم و جان هستند. پس هرگاه انسان وارد خانهای شد باید سلام بگوید، و در این راستا خانهها فرق نمیکنند.
و در مورد اجازه گرفتن پیشتر گذشت که احکام آن دارای تفضیل است. سپس خداوند این سلام را ستود و فرمود: ﴿تَحِيَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَكَةٗ طَيِّبَةٗ﴾سلام شما به هنگام ورود به خانهها که میگویید: «السلام عليكم ورحمهالله وبركاته» یا میگویید: «السلام عليكم ورحمة الله» یا میگویید: «السلام علينا وعلی عباد الله الصالحين»، ﴿تَحِيَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ﴾سلام پر برکتی است که خداوند آن را از سوی خود برایتان مشروع نموده است. ﴿مُبَٰرَكَةٗ﴾(سلام) با برکت و پاک است، چون دوری از کمبود، و حصول رحمت و برکت و رشد و افزونی را در بر دارد. ﴿طَيِّبَةٗ﴾پاک است. چون دوری از کبمود، و حصول رحمت و برکت و رشد و افزونی را در بر دارد. طَیبَۀ پاک است. چون از کلمههای پاکیزه و محجوب در نزد خدا تشکیل یافته است و باعث شادمانی فرد شده و محبت و دوستی را به بار میآورد.
پس از آنکه این احکام بزرگ را برای ما بیان کرد، فرمود: ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ﴾بدینگونه خداوند آیاتش را که در بر گیرندۀ احکام شرعی خداوند است برایتان روشن میسازد. ﴿لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾تا خرد ورزید، و آن را بفهمید، و با دلهایتان آن را دریابید، و از خردمندان باشید، چون شناخت احکام شرعی خداوند به صورت درست، بر عقل و خرد انسان میافزاید، و هوش و عقل آدمی را رشد میدهد، زیرا مفاهیم این احکام، و آداب آن بزرگترین مفاهیم و آداب هستن و پاداش از نوع عمل است، و اگر انسان در آیات او بیاندیشد، آیاتی که خداوند او را به اندیشیدن در آن فرا خوانده است، به پاس این کار به خرد و عقل او میافزاید.
و این آیات مبنای یک قاعدۀ کلی هستند و آن این است که: «عرف وعادت کلمات را تخصیص مینماید». مثلاً اصل بر این است که انسان از خوردن خوراک دیگران منع شده است، اما خداوند خوردن از خانههای افراد مذکور را جایز قرار داده است، چون عرف و عادت بر همین است. پس هر گاه استفاده از چیزی با تصرف نمودن در آن منوط به اجازه گرفتن از صاحب آن باشد، و صاحبش به طور شفاهی یا براساس عرف بدان اجازه داد، میتوان از آن استفاده کرد و یا در آن تصرف نمود.
نیز بیانگر آنست که برای پدر جایز است از مال فرزندش بردارد، و آن را در ملکیت خویش قرار دهد، به صورتی که زیانی بر فرزند وارد نشود، چون خداوند خانۀ فرزند را خانۀآدمی قرار داده است. و این آیه بیانگر آنست کسی که در خانۀ انسان تصرف مینماید از قبیل همسر و خواهر و امثال اینها، بر ایشان جایز است که از مال وی بخورند، و به سائل و گدا از آن خوراک بدهند. و دلیل براینکه مشارکت در خوراک جایز است، خواه به طور دستهجمعی یا جداگانه غذا بخورند، گرچه در این رهگذر بعضی بیشتر بخورند.
آیهی ۶۲-۶۴:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَإِذَا كَانُواْ مَعَهُۥ عَلَىٰٓ أَمۡرٖ جَامِعٖ لَّمۡ يَذۡهَبُواْ حَتَّىٰ يَسۡتَٔۡذِنُوهُۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَٔۡذِنُونَكَ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ فَإِذَا ٱسۡتَٔۡذَنُوكَ لِبَعۡضِ شَأۡنِهِمۡ فَأۡذَن لِّمَن شِئۡتَ مِنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمُ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٦٢﴾[النور: ۶۲]. «مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند، و چون در کار مهمی با او باشند بدون اجازۀ (وی) به جایی نمیروند، بیگمان آنان که از تو اجازه میخواهند، اینان کسانیاند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند. پس هرگاه از تو برای انجام بعضی از کارهای خود اجازه خواستند به هر کس از آنان که میخواهید اجازه بده، و از خداوند برایشان آمرزش بخواه. بیگمان خداوند آمرزگار مهربان است».
﴿لَّا تَجۡعَلُواْ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَيۡنَكُمۡ كَدُعَآءِ بَعۡضِكُم بَعۡضٗاۚ قَدۡ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمۡ لِوَاذٗاۚ فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ٦٣﴾[النور: ۶۳]. «فراخواندن پیامبر را در میان خویش همچون فراخواندن همدیگر بشمار نیاورید، بدون شک خداوند کسانی از شما را که پنهانی بیرون میروند، میشناسد. پس آنانکه با فرمانش مخالفت میکند باید از این بترسد که بلای به آنان برسد یا اینکه عذاب دردناکی دچارشان شود».
﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ قَدۡ يَعۡلَمُ مَآ أَنتُمۡ عَلَيۡهِ وَيَوۡمَ يُرۡجَعُونَ إِلَيۡهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْۗ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمُۢ٦٤﴾[النور: ۶۴]. «هان! بیشک آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداوند است، او آگاه است از آنچه شما بر آن هستید، و روزی که بهسوی او بازگردانده میشوند آنان را به آنچه کردهاند آگاه میسازد، و خداوند به همه چیز دانا است».
در اینجا خداوند بندگان مؤمن خویش را رهنمایی میکند که هر گاه در کار مهمی همراه پیامبر باشند، یعنی کاری که نیاز به همدستی و همکاری داشته باشد، مانند جهاد و مشاوره و امثال آن از کارهای که مؤمنان در آن مشارکت میجویند باید همه جمع شده و متفرق نشوند. پس کسی که واقعاً به خداوند و پیامبرش ایمان دارند در چنین مواقعی برای انجام کاری معمولی به جایی نمیرود و به نزد خانوادهاش برنمیگردد، و از جمع جدا نمیشود، مگر اینکه از پیامبر، و بعد از پیامبر از جاشنین وی اجازه بگیرد. پس خداوند متعال فرموده است بدون اجازه از نزد پیامبر نباید رفت. و آنها را بر این کارشان و رعایت ادب در محضر پیامبر صو ولی امر ستوده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَٔۡذِنُونَكَ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾بیگمان آنان که از تو اجازه میگیرند، اینان کسانیاند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند. ولی چنانچه اجازه گرفتند آیا به آنان اجازه میدهد یا نه؟ خداوند متعال برای اجازه دادن به آنان دو شرط را بیان کرده است: یکی اینکه بیرون رفتن آنها برای انجام کاری از کارهایشان باشد. اما کسی که بدون عذر اجازه میگیرد به او اجازه داده نمیشود.
دوم اینکه: مصلحتی ایجاب نماید که به وی اجازه داده شود. بدون اینکه اجازه دادن به او زیانی را متوجه اجازه دهند بکند. بنابر این فرمود: ﴿فَإِذَا ٱسۡتَٔۡذَنُوكَ لِبَعۡضِ شَأۡنِهِمۡ فَأۡذَن لِّمَن شِئۡتَ مِنۡهُمۡ﴾پس هرگاه از تو برای انجام بعضی از کارهای خود اجازه خواستند به هر کس از آنان که میخواهی اجازه بده.
پس هرگاه یکی از آنان اجازه خواست و با توجه به این دو شرط به او اجازه داد، خداوند پیامبرش را دستور میدهد تا برای او آمرزش بخواهد، چون ممکن است او در اجازه خواستن مقصر باشد. بنابر این فرمود: ﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمُ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾و از خداوند برایشان آمرزش بخواه، بیگمان خداوند آمرزگار مهربان است، گناهان آنها را میآمرزد و بر آنان رحم میکند، چرا که اجازه خواستن را - در صورت داشتن عذر - برای آنان جایز قرار داده است.
﴿لَّا تَجۡعَلُواْ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَيۡنَكُمۡ كَدُعَآءِ بَعۡضِكُم بَعۡضٗا﴾فرا خوانده شدن شما را از سوی پیامبر و فرا خواندن پیامبر را در میان خویش همچون فرا خواندن همدیگر به شمار نیاورید. پس هرگاه شما را فرا خواند، باید او را اجابت نمایید، حتی اجابت پیامبر صدر حالت نماز نیز واجب است. پذیرفتن سخن، و عمل کردن به حرف هیچ کسی جز پیامبر صواجب نیست، چون او معصوم است و به ما امر شده است از وی اطاعت کنیم: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمۡ لِمَا يُحۡيِيكُمۡ﴾[الأنفال: ۲۴]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اجابت کنید (دعوت) خدا و رسول خدا را، هرگاه شما را فرا خواند بهسوی آنچه که شما را زنده میدارد».
همچنین صدا زدن پیامبر صرا همچون صدا زدن افراد معمولی بشمار نیاورید، پس وقتی که او را صدا میزنید، نگویید: «ای محمد»، و نگویید: «ای محمد پسر عبدالله» آنگونه که همدیگر را این طور فرا میخوانید، بلکه به خاطر احترام و شرافت و فضیلت او و تفاوتی که با دیگران دارد، باید گفت: «ای پیامبر خدا».
﴿قَدۡ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمۡ لِوَاذٗا﴾خداوند کسانی را ستود که به او و پیامبرش ایمان آوردهاند، همانهایی که هرگاه در کار مهمی با ایشان باشند (به جایی) نمیروند، مگر اینکه از ایشان اجازه بگیرند. سپس به تهدید کسی پرداخت که اینگونه عمل نکرده و بدون اجازه رفته است. پس چنین کسی گرچه به شیوهای مخفیانه رفتنش را از شما پنهان داشته باشد. و مراد خدا نیز در این آیه ﴿يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمۡ لِوَاذٗا﴾همین است، که در آن بیان میدارد آنان به هنگام در رفتن خود طوری عمل میکنند که خویشتن را از شما پنهان دارند، اما خداوند میفرماید که ما به حال آنان آگاهیم. و آنان را بر این کارشان بطور کامل مجازات خواهیم کرد. بنابراین، به آنها هشدار داد و فرمود: ﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِ﴾پس آنان که با فرمان او مخالفت میکنند و دستور خدا و پیامبر را ترک کرده و به انجام کارهایشان میپردازند، و به خاطر کارهایشان فرمان خدا و رسول را ترک میکنند، باید بر حذر باشند. پس اگر کسی بدون اینکه کاری داشته باشد فرمان خدا و پیامبر را ترک گوید، حالش چطور خواهد بود؟! چنین افرادی باید بترسند، ﴿أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ﴾از اینکه گرفتار شرک و شری شوند، ﴿أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾یا اینکه به عذابی دردناک دچار گرداند.
﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾هان! بیشک آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداوند است، ملک او بوده، و بندۀ اویند، و با فرمان تقدیری و شرعی خودش در آنها تصرف مینماید ﴿قَدۡ يَعۡلَمُ مَآ أَنتُمۡ عَلَيۡهِ﴾او آگاه است از آنچه شما بر آن هستید. یعنی علم و آگاهی خداوند بر خیر و شری که شما بر آن هستید احاطه دارد، و همۀ کارهایتان را میداند، و قلم الهی بر آن رفته است، و نگهبانانی از فرشتگان که پیش خداوند مقرب و محترم هستند کارهایتان را مینویسند. ﴿وَيَوۡمَ يُرۡجَعُونَ إِلَيۡهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ﴾و روزی که بهسوی او بازگردانده میشوند آنانرا به آنچه کردهاند آگاه میسازد. یعنی آنها را از همۀ کارهای کوچک و بزرگی که از آنان سرزده است آگاه میسازد، و اعضای بدنشان را بر آنان گواه میگیرد، و کوچکترین ستمی بر آنها نمیشود، و کاملاً تحت فضل و عدل الهی قرار دارند. و هنگامی که خداوند علم خود را به اعمال آنان مقید گرداند، عام را بعد از خاص ذکر کرد و فرمود: ﴿وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمُۢ﴾و خداوند به همه چیز داناست.
پایان سورهی نور
[۲] ظاهراً مؤلف با این حدیث میخواهد بر پاکی آب دهان گربه استدلال نماید. انگار ایشان میگویند: مادامی که آب دهان گربه پاک است ـ وگربه جزو آن دسته از کسانی است که در داخل خانه رفت و آمد میکنند، و کودک نیز جزو همان دسته است ـ پس آّ دهان بپه نیز پاک میباشد. «و».