تفسير سورهی نمل
مکی و ۹۳ آیه است
آیهی ۱-۶:
﴿طسٓۚ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَكِتَابٖ مُّبِينٍ١﴾[النمل: ۱]. «طا. سین. این آیههای قرآن و کتاب روشنگر است».
﴿هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ٢﴾[النمل: ۲]. «هدایت و بشارتی برای مؤمنان است».
﴿ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ٣﴾[النمل: ۳]. «کسانیکه نماز را برپای میدارند، و زکات را میپردازند، و آنان به آخرت یقین دارند».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ يَعۡمَهُونَ٤﴾[النمل: ۴]. «بیگمان کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند کارهایشان را برایشان آراستهایم، پس آنان سرگشته میشوند».
﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ وَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ٥﴾[النمل: ۵]. «آنان کسانی هستند که عذاب بدی دارند، و ایشان در آخرت زیانکارترین (مردم) میباشند».
﴿وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ عَلِيمٍ٦﴾[النمل: ۶]. «و همانا تو قرآن را از سوی خداوند حکیم و دانا دریافت میداری».
خداوند متعال عظمت و بزرگی قرآن را به بندگانش یادآور شده و میفرماید: ﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَكِتَابٖ مُّبِينٍ﴾این آیات، بالاترین نشانهها، و قویترین معجزات و واضحترین دلایل و رهنمود میباشند، و مطالب بزرگ و مقاصد برتر و کارهای خوب و اخلاق پسندیده را بیان میکنند. آیاتی که بر خبرهای راستین و فرمانهای نیکو و نهی از هر عمل نادرست واخلاق زشت دلالت مینمایند، آیاتی که چنان روشن و واضح هستند که صاحبان بینشهای روشن آنرا مانند خورشید درخشان میبینند. آیاتی که ما را رهنمایی کرده و بهسوی ایمان فرا خوانده، و از امور غیبی گذشته و آینده خبر میدهند. آیاتی که آدمی را بهسوی شناخت پروردگار بزرگ از طریق نامهای نیکو و صفتهای والا و کارهای کاملش فرا میخوانند و پیامبران و اولیای خدا را به ما معرفی کرده و آنها را چنان برای ما توصیف میکنند که انگار آنها را با چشمهای خود میبینیم. اما با وجود این بسیاری از جهانیان از این آیات قرآنی بهرهمند نشده، و همۀ مخالفان با آن هدایت نیافتهاند.
و این بدان جهت است تا این آیات از شر کسانی در امان باشند که خیر و صلاحی در آنها نیست و دلشان غافل است. و فقط کسانی به وسیلۀ این آیات هدایت و راهیاب میشوند که خداوند ایمان را به آنها ارزانی نموده، و دلهایشان با نور ایمان روشن شده، و درونشان را صفای ایمان فرا گرفته است.
بنابر این فرمود: ﴿هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ٢﴾آیات قرآن، مؤمنان را به راه راست هدایت میکند و آنچه را که شایسته است انجام دهند یا ترک کنند برایشان بیان مینماید، و آنها را به پاداش الهی که نتیجۀ هدایت شدن به این راه است، مژده میدهد.
ممکن است گفته شود: کسان زیادی ادعای ایمان میکنند، آیا این ادعا از هر کسی پذیرفته میشود؟یا باید برای آن دلیلی داشته باشند؟ آنگاه ادعای آنان درست خواهد بود. بنابر این خداوند متعال صفت مؤمنان را بیان کرد و فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾آن کسانی که نماز را بر پای میدارند و فرض و نقل آن را میخوانند، و افعال ظاهری نماز از قبیل ارکان و شرایط و واجبات و مستحبات آن را انجام میدهند. و آنها به مفاهیم نماز میاندیشند و به هنگام برپای داشتن آن خدا را حاضر و شاهد میبینند، و نماز را با فروتنی میگزارند.
﴿وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ﴾و زکاتی را که فرض است به مستحقان پرداخت میکنند، ﴿وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ﴾و آنان به قیامت یقین دارند. یعنی ایمان آنها به درجۀ یقین رسیده است، و آن آگاهی کامل و علم قطعی است که به قلب واصل شده و آدمی را به عمل وا میدارد. و از آنجا که به آخرت یقین دارند تمام تلاش و کوشش خود را برای آخرت مبذول میدارند. سپس خداوند بندگان را از اسباب عذاب عوامل کیفر برحذر داشت، که آن اصل و پایۀ هر کار خیر و خوبی است.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ﴾همانا کسانی که به آخرت ایمان ندارند و آن را تکذیب میکنند، و هر کس آن را اثبات نماید او را دروغگو میانگارند، ﴿زَيَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ يَعۡمَهُونَ﴾ما اعمالشان را در نظرشان میآراییم، و ایشان سرگردان حیران به سر میبرند به گونهای که خشم و ناخشنودی خداوند را بر رضای او ترجیح میدهند و حقایق را وارونه میبینند. پس آنان باطل ار حق و حق را باطل میبینند ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ﴾اینان کسانی هستند که از بدترین و سختترین و بزرگترین عذاب برخوردار میشوند. ﴿وَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ﴾و آنها در آخرت همان زیانکارانند: زیان را منحصراً برای آنها قرارداد، چون آنها خود و خانوادهشان را در روز قیامت میبازند، و ایمانی را که پیامبران به آن دعوت میکنند از دست میدهند.
﴿وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ عَلِيمٍ﴾و این قرآن که بر تو نازل میشود و آن را فرا میگیری، و از سوی خداوند حکیم نازل میشود که هر چیزی را در جای مناسبش قرار میدهد، خداوندی که اسرار و حالات درون و برونرا میداند. و چون قرآن از سوی خداوند حکیم و دانا نازل میشود برای بندگان سراسر حکمت و منافع است، خداوندی که منافع بندگان را از خودشان بهتر میداند.
آیهی ۷-۱۴:
﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا سََٔاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ ءَاتِيكُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ٧﴾[النمل: ۷]. «به یاد آور آنگاه که موسی به خانوادهاش گفت: من آتشی دیدم، (هرچه زودتر) خبری یا پاره آتشی از آن برایتان میآورم تا خویشتن را گرم کنید».
﴿فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِيَ أَنۢ بُورِكَ مَن فِي ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٨﴾[النمل: ۸]. «هنگامی که به آن آتش رسید، ندا داده شد: مبارک باد آن که در آتش است، و آن که پیرامون آن است، و خدا که پروردگار جهانیان است پاک و منزه میباشد».
﴿يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٩﴾[النمل: ۹]. «ای موسی! بدان که من خداوند توانای فرزنهام».
﴿وَأَلۡقِ عَصَاكَۚ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ يُعَقِّبۡۚ يَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ١٠﴾[النمل: ۱۰]. «و عصای خود را بیانداز و هنگامی که دید به حرکت درآمد انگار که ماری است، به سرعت میخزد پا به فرار نهاد و بازگشت. (فرمودیم) ای موسی! نترس، که پیامبران در پیشگاه من هراسی ندارند».
﴿إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ فَإِنِّي غَفُورٞ رَّحِيمٞ١١﴾[النمل: ۱۱]. «مگر کسی که ستم کند، سپس بدی را به نیکی تبدیل نماید، (پس بداند که) همانا من آمرزندۀ مهربانم».
﴿وَأَدۡخِلۡ يَدَكَ فِي جَيۡبِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٖۖ فِي تِسۡعِ ءَايَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَقَوۡمِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ١٢﴾[النمل: ۱۲]. «و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر تا سفیدِ بیعیب بیرون آید. (این) از جملۀ نُه نشانهای (است که به تو خواهیم داد) بهسوی فرعون و قوم او (برو)، که آنان قومی نافرمانند».
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَايَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِينٞ١٣﴾[النمل: ۱۳]. «پس چون آیات ما به روشنی به آنان رسید، گفتند: این جادوی آشکار است».
﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ١٤﴾[النمل: ۱۴]. «و معجزات را در حالیکه دلهایشان آن را بارور داشت از روی ستم و سرکشی انکار کردند. بنگر که سرانجام تباهکاران چگونه شد؟».
﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِ﴾یعنی آن حالت مهم و خوب موسی بن عمران را به یادآورد که سرآغاز نزول وحی برایشان و سرآغاز برگزیده شدن او به پیامبری و سخن گفتن با خداوند بود. او بعد از چند سال زندگی در مدین به همراه خانوادهاش بهسوی مصر حرکت نمود و در این میان راه را گم کرد. شب تاریک و سردی بود. پس او به خانوادهاش گفت: ﴿إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا﴾من از دور آتشی میبینم. ﴿سََٔاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ﴾هر چه زودتر از انجا خبری درباره راه برای شما خواهم آورد. ﴿أَوۡ ءَاتِيكُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ﴾ویا شعلهای از آتش برایتان میآورم تا خود را گرم کنید. و این بیانگر آن است که او سرگردان بوده وهمراه با خانوادهاش به شدت احساس سرما میکردند.
﴿فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِيَ أَنۢ بُورِكَ مَن فِي ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا﴾هنگامیکه به نزدیک آتش رسید، خداوند او را ندا زد و به وی خبری داد که این محل مقدس و مبارکی است و از جملۀ برکاتهایش این است که خداوند آن را جای برای سخن گفتن با موسی و فرستادن او به عنوان پیامبر قرار داده است. ﴿وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾و خداوند که پروردگار جهانیان است منزه از آن است که دارای کمبود باشد، بلکه او در وصف و کارش کامل است.
﴿يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ﴾خداوند به وی خبر داد که خداوند است و شایسته است تنها او پرستش شود. همانطور که در آیهی دیگر آمده است: ﴿إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِي وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ١٤﴾[طه: ۱۴]. «من خداوند هستم (که) هیچ معبود به حقی جز من نیست، پس مرا بپرست، و نماز را به خاطر یاد من برپای دار». ﴿ٱلۡعَزِيزُ﴾تواناست و بر همۀ چیزها غالب میباشد، و همۀ مخلوقات در برابر او سر تسلیم فرود آوردهاند. ﴿ٱلۡحَكِيمُ﴾و در اوامر و آفرینش خود حکیم و فرزانه است. از جملۀ حکمتهای او این است که بندهاش موسی بن عمران را به عنوان پیامبر فرستاد، چون خداوند میدانست که موسی صلاحیت برخورداری از رسالت و وحی را دارد. نیز شایستگی آن را دارد که خداوند با او سخن بگوید.
و آنقدر توانا و با قدرت است که باید بر او توکل نمایی و از تنهایی خود و کثرت و قدرت دشمنانت وحشت نکنی، چون پیشانی دشمنان در دست خداوند است و حرکت و سکون آنها به تدبیر الهی انجام میشود.
﴿وَأَلۡقِ عَصَاكَ﴾و ای موسی! عصای خود را بیانداز و موسی عصایش را انداخت، ﴿فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنّٞ﴾پس هنگامی که عصا را دید که تبدیل به اژدهایی شده است و حرکت میکند، ﴿جَآنّٞ﴾یعنی مارهای نر که تند و سریع حرکت میکنند، ﴿وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ يُعَقِّبۡ﴾به اقتضای طبیعت و سرشت انسانی از ترس ماری که دیده بود پا به فرار گذاشت، و پشت سر خود را نگاه نکرد، و بازنگشت. پس خداوند به او فرمود:﴿يَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ﴾ای موسی! مترس و در آیهای دیگر فرموده است: ﴿أَقۡبِلۡ وَلَا تَخَفۡۖ إِنَّكَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِينَ﴾[القصص: ۳۱]. «برگرد و نترس، بیگمان که تو از ایمن شدگانی». ﴿إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾و پیامبران در پیشگاه من نمیترسند، چون همۀ خطرها در تقدیر و قضای الهی درج وثبت شدهاند، و با فرمان و عمل او انجام میشوند. پس کسانی که خداوند آنها را برای رسالت و وحی خود انتخاب کرده است شایسته نیست از چیزی جز خداوند بترسند، به خصوص هنگامیکه خیلی به او نزدیک باشند و از سخن گفتن با او بهرهمند شوند.
﴿إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ﴾اما کسی که ستم کرده و مرتکب جرم و جنایت شده باشد، باید بترسد. ولی پیامبران برای چه ترس و هراس داشته باشند؟ پس هر کس که با ارتکاب گناهان بر خویشتن ستم کند، سپس توبه نماید و بهسوی خدا باز گردد، و بدیهایش را به نیکی، و گناهانش را به طاعت تبدیل نماید، خداوند آمرزنده و مهربان است. پس هیچ کس از رحمت و مغفرت او ناامید نباشد، زیرا او همۀ گناهان را میبخشد و نسبت به بندگانش از مادر مهربانتر است.
﴿وَأَدۡخِلۡ يَدَكَ فِي جَيۡبِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٖ﴾و ای موسی! دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، ببین که سفید و درخشان به در میآید، بدون اینکه عیبی در آن وجود داشته، و به بیماری برص و غیره مبتلا شده باشد، بلکه سفیدی و درخشش آن حاضران ار به شگفتی وا میدارد. ﴿فِي تِسۡعِ ءَايَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَقَوۡمِهِۦٓ﴾این دو معجزه، تبدیل شدن عصا بهع مار و بیرون آوردن دست درخشان از جمله نه معجزهای است که آنها را به فرعون و قومش نشان خواهی داد، و فرعون و قومش را با آن دعوت میدهی. ﴿إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ﴾بیگمان آنها جماعت و قومی نافرمانند. و آنها با شرکورزی و سرکشی و برتریجویی بر بندگان خدا و استکبار در زمین، فسق کرده و جنایت و گناه شدهاند.
پس موسی بهسوی فرعون و اشراف و سران دربار او رفت، و آنها را بهسوی خدا دعوت کرد، و معجزات را به آنها نشان داد.
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَايَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ﴾پس هنگامیکه معجزات ما به روشنی بدیشان رسید که بطور واضح بر حق دلالت میکرد، همانطور که خورشید با چشم دیده میشود، ﴿قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِينٞ﴾گفتند: این جادوی آشکار است. آنها به این اکتفا نکردند که بگویند جادو است، بلکه گفتند جادویی است که برای همه روشن و آشکار است. و این بسی جای شگفت است! چرا که معجزات روشن و انوار درخشان را خرافات و جادو قرار دادند. آیا این جز عناد و سرکشی و سفسطه چیزی دیگر نامیده میشود؟!.
﴿وَجَحَدُواْ بِهَا﴾و به نشانه و معجزات خداوند کفر ورزیدند، و آنها را انکار کردند، ﴿وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ﴾و انکارش بر اساس شک و تردید نبود،بلکه با آنکه یقین داشتند که اینها معجزات الهی هستند آن را انکار کردند، ﴿ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا﴾و انکار آنها از روی ستم و سرکشی بود، و حق پروردگارشان و حق خود را ضایع کردند، و در برابر حقیقت و بندگان خدا و اطاعت از پیامبر سرکشی و استکبار ورزیدند. ﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾پس بنگر که سرانجام فسادکاران چگونه شد؟! سرانجام آنها بدترین سرانجام بود، خداوند آنها را نابود کرد، و در دریا غرقشان نمود و رسوایشان کرد، و بندگان مستضعف خود را در مساکن آنها جایگزین کرد.
آیهی ۱۵-۴۴:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ عِلۡمٗاۖ وَقَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٥﴾[النمل: ۱۵]. «و به راستی که به داود و سلیمان دانش عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خداوندی را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داد».
﴿وَوَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّيۡرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِينُ١٦﴾[النمل: ۱۶]. «و سلیمان وارث داود شد، و گفت: ای مردم! به ما زبان پرندگان آموخته شده، و از همۀ نعمتها به ما داده شده است. بیگمان این فضیلت آشکاری است».
﴿وَحُشِرَ لِسُلَيۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّيۡرِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ١٧﴾[النمل: ۱۷]. «و برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و مرغان گرد آورده شدند، و (از پراکندگی) باز داشته شدند».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰكِنَكُمۡ لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ١٨﴾[النمل: ۱۸]. «تا اینکه به درّۀ مورچگان رسیدند، مورچهای گفت: ای مورچگان! به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکریانش نادانسته شما را پایمال نکنند».
﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَيَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّٰلِحِينَ١٩﴾[النمل: ۱۹]. «سلیمان از سخن آن مورچه خندید و گفت: پروردگار! به من الهام کن که سپاسگزار نعمتهایی باشم که به من و پدرم ارزانی داشتهای، و مرا (توفیق بده) تا کردار شایستهای انجام دهم که از آن خشنود گردی، و مرا به رحمت خود از زمرۀ بندگان شایستهات بگردان».
﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّيۡرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ كَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِينَ٢٠﴾[النمل: ۲۰]. «و (سلیمان) از حال مرغان پرس وجو کرد و گفت: چرا شانهبسر ار نمیبینم، یا اینکه غایب است؟».
﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِيدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَيَأۡتِيَنِّي بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ٢١﴾[النمل: ۲۱]. «حتماً او را سخت کیفر خواهم داد، یا او را سر میبرم، یا (باید) دلیلی آشکار برای من بیاورد».
﴿فَمَكَثَ غَيۡرَ بَعِيدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَجِئۡتُكَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ يَقِينٍ٢٢﴾[النمل: ۲۲]. «چندان طول نکشید (که هدهد برگشت) و گفت: من بر چیزی آگاهی یافتهام که تو از آن آگاه نیستی، و از (قبیلۀ) سبأ برایت خبری یقینی آوردهام».
﴿إِنِّي وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِكُهُمۡ وَأُوتِيَتۡ مِن كُلِّ شَيۡءٖ وَلَهَا عَرۡشٌ عَظِيمٞ٢٣﴾[النمل: ۲۳]. «من زنی را یافتهام که بر آنان فرمانروایی میکند و همه چیز بدو داده شده و تختی بزرگ دارد».
﴿وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا يَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ فَهُمۡ لَا يَهۡتَدُونَ٢٤﴾[النمل: ۲۴]. «من او و قومش را دیدم که به غیر از خدا برای خورشید سجده میبرند، و شیطان کارهایشان را برایشان آراسته، و آنان را از راه بازداشته است. پس آنان راهیاب نمیگردند».
﴿أَلَّاۤ يَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِي يُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَيَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ٢٥﴾[النمل: ۲۵]. «(آنان را از راه بدر کرده است) تا برای خداوندی که نهان آسمانها و زمین را آشکار میکند، و به آنچه پنهان میدارید و به آنچه آشکار میسازید آگاه است سجده نکنند».
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ۩٢٦﴾[النمل: ۲۶]. «جز خدا که صاحب عرش عظیم است هیچ معبود بحقی وجود ندارد».
﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٢٧﴾[النمل: ۲۷]. «سلیمان گفت: خواهیم دید که آیا راست گفتهای یا از دروغگویانی».
﴿ٱذۡهَب بِّكِتَٰبِي هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَيۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا يَرۡجِعُونَ٢٨﴾[النمل: ۲۸]. «این نامه را ببر و آن را بهسوی آنان بیانداز، سپس از ایشان دور شو، و بنگر که چه (پاسخی) میدهند؟».
﴿قَالَتۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ إِنِّيٓ أُلۡقِيَ إِلَيَّ كِتَٰبٞ كَرِيمٌ٢٩﴾[النمل: ۲۹]. «(ملکه) گفت: ای بزرگان! به راستی نامهای گرانقدر به من رسیده است».
﴿إِنَّهُۥ مِن سُلَيۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ٣٠﴾[النمل: ۳۰]. «آن نامه از سوی سلیمان است و (سرآغاز) آن چنین است: بنام خداون بخشندۀ مهربان».
﴿أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَيَّ وَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَ٣١﴾[النمل: ۳۱]. «که من بر سرکشی نکنید و تسلیم شده به نزد من آیید».
﴿قَالَتۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِي فِيٓ أَمۡرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ٣٢﴾[النمل: ۳۲]. «گفت: ای سران قوم! در کارم به من نظر دهید، که من هیچ کاری را بدون حضور و نظر شما انجام ندادهام».
﴿قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَأُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِيدٖ وَٱلۡأَمۡرُ إِلَيۡكِ فَٱنظُرِي مَاذَا تَأۡمُرِينَ٣٣﴾[النمل: ۳۳]. «گفتند: ما توانمند و جنگاوریم. کار در دست تواست. بنگر که چه فرمان میدهی».
﴿قَالَتۡ إِنَّ ٱلۡمُلُوكَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡيَةً أَفۡسَدُوهَا وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗۚ وَكَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ٣٤﴾[النمل: ۳۴]. «گفت: بیگمان پادشاهان وقتی وارد شهری شوند آن را به تباهی و ویرانی میکشانند، و عزیزترین مردمانش را خوارترین میگردانند، و اینگونه میکنند».
﴿وَإِنِّي مُرۡسِلَةٌ إِلَيۡهِم بِهَدِيَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ يَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٣٥﴾[النمل: ۳۵]. «و من هدیهای به آنان خواهم فرستاد تا ببینم فرستادگان چه خبری با خود میآورند».
﴿فَلَمَّا جَآءَ سُلَيۡمَٰنَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَيۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰكُمۚ بَلۡ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمۡ تَفۡرَحُونَ٣٦﴾[النمل: ۳۶]. «پس هنگامی که (فرستاده) به نزد سلیمان آمد، (سلیمان به او) گفت: آیا مرا به مال مدد میرسانید؟آنچه خدا به من عطا کرده است از آنچه به شما داده بهتر است، بلکه این شمایید که به هدیۀ خود شادمان و خوشحال میشوید».
﴿ٱرۡجِعۡ إِلَيۡهِمۡ فَلَنَأۡتِيَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ٣٧﴾[النمل: ۳۷]. «به نزد آنان بازگرد، ما با لشکرهایی به سراغ آنان خواهیم آمد که آنان توان مقابلۀ با آن را ندارند، و ایشان را از آنجا با حالتی رسوایی و خواری بیرون خواهیم راند».
﴿قَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَيُّكُمۡ يَأۡتِينِي بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن يَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَ٣٨﴾[النمل: ۳۸]. «(سلیمان) گفت: ای بزرگان! کدامیک از شما تخت او را ـ پیش از آنکه فرمانبردار به نزد من آیند- برایم میآورد؟».
﴿قَالَ عِفۡرِيتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَۖ وَإِنِّي عَلَيۡهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٞ٣٩﴾[النمل: ۳۹]. «عفریتی از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت میآورم، و من بر آن (کار) توانای امین هستم».
﴿قَالَ ٱلَّذِي عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن يَرۡتَدَّ إِلَيۡكَ طَرۡفُكَۚ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُۥ قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّي لِيَبۡلُوَنِيٓ ءَأَشۡكُرُ أَمۡ أَكۡفُرُۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشۡكُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيّٞ كَرِيمٞ٤٠﴾[النمل: ۴۰]. «کسیکه علم و دانشی از کتاب داشت، گفت: من قبل از چشم به هم زدنت آن را نزد تو میآورم. هنگامی که (سلیمان) تخت را پیش خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاس میگذارم یا ناسپاسی میکنم؟ و هرکس سپاس گذارد تنها برای خود سپاسگذاری میکند، و هرکس کفران (نعمت) کند، پس بدون شک پروردگارم بینیاز بخشنده است».
﴿قَالَ نَكِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا نَنظُرۡ أَتَهۡتَدِيٓ أَمۡ تَكُونُ مِنَ ٱلَّذِينَ لَا يَهۡتَدُونَ٤١﴾[النمل: ۴۱]. «(سلیمان) گفت: تخت او را دگرگون سازید تا ببینیم متوجه میشوند یا از آنان میگردد که راه نمییابند؟!».
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرۡشُكِۖ قَالَتۡ كَأَنَّهُۥ هُوَۚ وَأُوتِينَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا وَكُنَّا مُسۡلِمِينَ٤٢﴾[النمل: ۴۲]. «هنگامی که او بدانجا رسید، گفته شد: آیا تخت تو این چنین است؟. گفت: انگار این همان است، و ما پیش از این آگاهی یافته و فرمانبرداریم».
﴿وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ إِنَّهَا كَانَتۡ مِن قَوۡمٖ كَٰفِرِينَ٤٣﴾[النمل: ۴۳]. «و معبودهایی را که به غیر از خدا پرستش میکرد او را (از عبادت خدا) بازداشته بود، همانا او از زمرۀ قوم کافر بود».
﴿قِيلَ لَهَا ٱدۡخُلِي ٱلصَّرۡحَۖ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ وَكَشَفَتۡ عَن سَاقَيۡهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِيرَۗ قَالَتۡ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَيۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٤٤﴾[النمل: ۴۴]. «به آن (زن) گفته شد: به قصر وارد شو، هنگامی که آن را دید گمان برد که استخر عمیقی است، و دامن از ساقهایش برگرفت. (سلیمان) گفت: این قصری ساده از آبگینههاست. گفت: پروردگارا! من به خود ستم کردهام و اینک همراه با سلیمان تسلیم پروردگار جهانیانم».
در اینجا خداوند منت و احسان خود را بر داود و فرزندش سلیمان که به آنها دانش فراوان داد، یادآور میشود. و آمدن کلمۀ «علم» به صورت نکره بر فراوان بودن آن دلالت مینماید. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ إِذۡ يَحۡكُمَانِ فِي ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِيهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَكُنَّا لِحُكۡمِهِمۡ شَٰهِدِينَ٧٨ فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚ وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾[الأنبیاء: ۷۸-۷۹]. «و داود و سلیمان را (به یاد آر)، آنگاه که در مورد کشتزاری که گوسفندان قوم، شب هنگام در آن چرا کرده بودند، داوری میکردند و ما گواه قضاوت آنها بودیم. پس داوری حق را به سلیمان تفهیم کردیم، و هر یک (از آن دو) را فرزانگی و دانش (بسیاری) عطا کردیم».
﴿وَقَالَا﴾داود و سلیمان در حالی که به خاطر منت بزرگ خداوند که به آنها دانش عطا کرده بود سپاس پروردگارشان را به جای میآوردند، گفتند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾[النمل: ۱۵]. ستایش خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگانش مؤمنش برتری داده است. آنها خدا را ستایش گفتند که آنان را از زمرۀ مؤمنان سعادتمند و از دوستان ویژه خود گردانیده است. و شکی نیست که مؤمنان چهار درجه و مقام دارند، صالحان، و برتر از آنها شهیدان، و بالاتر از آنها صدیقان و بالاتر از آنها پیامبرانند.
داود و سلیمان از پیامبران والا مقام بودند. گرچه آنها مقامشان از مقام پنج پیامبر اولوالعزم پایینتر است اما از جملۀ پیامبران برتر و بزرگوار میباشند، کسانی که خداوند آنها را یاد کرده و در کتاب خود ستوده، و ستایش بزرگی از آنها بعمل آورده است. بنابر این سلیمان و داود خدا را ستایش گفتند که آنها را به این مقام رساند. و این نشانۀ سعادت بنده است که شکر نعمتهای دینی و دنیوی خداوند را به جا آورد، و همۀ نعمتها را از جانب پروردگارش بداند، پس به خود نبالد، بلکه بر این باور باشد که این نعمتها شکر زیادی را بر او واجب میدارند.
وقتی هر دو را ستایش نمود سلیمان را به صورت ویژه بیان کرد، چون خداوند به سلیمان پادشاهی بزرگی داده بود، وکارهایی به وسیلۀ او انجام میشد که پدرش آن را انجام نمیداد. پس فرمود: ﴿وَوَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَ﴾و سلیمان علم و پیامبری را از پدرش داود به ارث برد، پس علم پدرش به علم و دانش او اضافه شد. شاید او به اضافۀ دانشی که در زمان پدرش داشت دانش پدرش را نیز آموخته بود، همانطور که گذشت. ﴿وَقَالَ﴾و سلیمان با بهجای آوردن شکر خدا و بالیدن به احسان او و بیان نعمت پروردگار گفت: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّيۡرِ﴾ای مردم! به ما زبان پرندگان آموخته شده است. او ÷زبان همۀ پرندگان را میفهمید، همانگونه که با هدهد گفتگو کرد و گفتار مورچه را که خطاب به مورچگان کرد، فهمید، و چندی بعد به ان خواهیم پرداخت. و این امتیاز را غیر از سلیمان کسی نداشته است. ﴿وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيۡءٍ﴾و خداوند نعمتها و اسباب پادشاهی و سلطنت و قدرت را به ما بخشیده و آن را به هیچ یک از انسانها نداده است. بنابر این پروردگارش را به فریاد خواند و گفت: ﴿لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓ﴾[ص: ۳۵]. «پروردگارا! به من نوعی از پادشاهی بده که بعد از من آن را به هیچ کس ندهی». پس خداوند جنها را برای او مسخر و رام کرد،و هر کاری را که میخواست و غیر از جن کسی توانایی انجام آن را نداشت برای او انجام میدادند. و خداوند باد را برای او مسخر و رام کرد که مسیر دو ماه را در صبحگاه و شامگاهی میپیمود.
﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِينُ﴾بیگمان چیزی که خداوند به ما بخشیده و آن را به ما اختصاص داده، و ما را بدان برتری داده است فضیلت واضح و آشکاری است. پس او به کاملترین صورت به نعمت خداوند متعال اعتراف کرد.
﴿وَحُشِرَ لِسُلَيۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّيۡرِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ١٧﴾لشکریان زیاد و گوناگون سلیمان از قبیل انسانها و جنها و شیطانها و پرندگان برای او گردآوری، و در کنار یکدیگر نگاه داشته شدند، و حرکت و توقف آنان به گونهای بسیار منظم سامان داده شد. و همۀ این لشکریان گوش به فرمان او بودند و توانایی نافرمانی را نداشتند، و از دستور او سرپیچی نمیکردند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِكۡ بِغَيۡرِ حِسَابٖ٣٩﴾[ص: ۳۹]. «این بخشش ماست، پس بدون حساب ببخش و با دست نگاه دار». و سلیمان در یکی از سفرهایش این لشکر بزرگ را به حرکت در آورد.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ﴾و حرکت کردند تا اینکه به دره مورچگان رسیدند و مورچهای در حالی که دوستان و همنوعان خود را آگاه میکرد، گفت: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰكِنَكُمۡ لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ﴾ای مورچهها! وارد لانههای خود شوید تا سلیمان و لشکریانش نادانسته شما را پایمال نکنند. این مورچه همکیشان خود را نصیحت کرد و به دیگر مورچهها شنواند، زیرا خداوند شنوایی خارقالعادهای به مورچگان داده است، چون آگاه شدن مورچههایی که دره را پر کرده بودند با صدای یک مورچه از شگفتترین شگفتیهاست. یا اینکه آن مورچه به مورچههایی که اطراف او بودند خبر داد و سپس خبر از بعضی به بعضی دیگر رسید تا اینکه به همه رسید و آن مورچه دیگر مورچهها را دستور داد که احتیاط کنند و وارد لانههایشان شوند، به همین طریق خبر در بین تمام مورچهها پخش شد و همگی از حضور سلیمان و لشکریانش مطلع شدند. و آن مورچه حالت سلیمان و لشکریانش و عظمت پادشاهی او را دانست، و این عذر را برای دوستانش بیان کرد که اگر آنها شما را پایمال کنند این کا را آگاهانه و از روی قصد نمیکنند. سلیمان سخن آن مورچه را شنید.
﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكٗا مِّن قَوۡلِهَا﴾و از آنجا که اندرز مورچه برای هم کیشانش، و خیرخواهی و تعبیر زیبایش مورد پسند سلیمان قرار گرفت، سلیمان تبسم کرد و خندید. و این حالت پیامبران †است، که دارای ادب کامل و نعجب و خندۀ به جا بودهاند، و خندهاشان از حد تبسم فراتر نرفته است. همانطور که بزرگترین خندۀ پیامبر صتبسم بوده است. زیرا قهقهه بر کم عقلی و بیادبی دلالت میکند. هم چنانکه لبخند نزدن وتعجب نکردن به خاطر چیزی که باعث تعجب میشود بر بداخلاقی و درشت خویی دلالت مینماید و پیامبران از این پاک و منزه هستند.
و سلیمان با بیان شکر خداوند که او را به اینجا رسانده است، فرمود: ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ﴾پروردگارا! به من الهام کن مرا توفیق بده، ﴿أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَيَّ﴾تا نعمتی را که بر من و پدرم ارزانی داشتهای سپاس گذار باشم، زیرا نعمت بر پدر و. مادر نعمت بر فرزند است. پس سلیمان از پروردگارش خواست که به او توفیق بدهد تا شکر نعمتهای دینی و دنیوی که به او و پدر و مادرش بخشیده است به جای آورد. ﴿وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ﴾و مرا توفیق بده تا کردار شایستهای انجام دهم که آن را بپسندی و عمل صالحی که با دستورات تو موافق باشد، وآن را خالصانه برای تو انجام دهم، و عمل و کردارم را از آنچه که آن را فاسد و ناقص میکند سالم بدار. ﴿وَأَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾و مرا به رحمت خود - که از جملۀ آن بهشت است - در زمرۀ بندگان صالح خویش بگردان که برحسب عمل صالحشان مقامهای متفاوتی دارند.
این نمونهای از حالت سلیمان بود و بدانگاه که صدای مورچه را شنید، و خداوند آن حالت را برای ما بازگو کرده است.
سپس نمونهای دیگر از سخن گفتن سلیمان با پرندگان را بیان کرد و فرمود: ﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّيۡرَ﴾و سلیمان از حال مرغان و پرندگان پرس وجو کرد. این بر کمال عزم و قاطعیت و دوراندیشی و سامان دادن لشکریانش و پرداختن به کارهای کوچک و بزرگ دلالت مینماید. او حتی این کار را از یاد نبرد، و آن جستجوی احوال پرندگان بود. و اینکه آیا همه حاضرند یا برخی از آنها غایب هستند؟ این است معنی آیه و هر کس بگوید: سلیمان به جستجوی مرغان پرداخت تا هدهد گمان بردهاند که آب را در لایههای تحتانی زمین میبینند، و این گفته هم دلیلی ندارد، بلکه دلیل عقلی و لفظی بر باطل بودن این سخن وجود دارد.
اما دلیل عقلی: با تجربه و مشاهدات ثابت شده است که هیچ یک از این حیوانات به صورت خارقالعاده نمیتوانند آب را در اعماق زمین مشاهده کنند، و اگر چنین بود خداوند آن را بیان میکرد، چون این بزرگترین آیه و نشانه است.
و اما دلیل لفظی: اگر این معنی از آیه مراد باشد این طور میگفت: «هدهد را خواست تا ببیند آب هست یا نه، وقتی دید هدهد نیست چنان گفت». و یا به جای کلمه «تفَقََّد» میگفت «فتش أو بُحُثَ عنهْ» : به دنبال هدهد گشت، و عبارتی مانند این.
و از احوال پرندگان پرس وجو کرد تا ببیند کدام حاضر است و کدام غائب، و تا ببیند که آنها در مراکز و جاهایی که برایشان تعیین کرده است حضور دارند یا نه.
و نیز سلیمان ÷نیازی به آب نداشت و چنان اضطرار نیفتاده بود که به مهندسی هدهد نیاز داشته باشد. چون سلیمان شیاطین و جنهای بزرگی را در اختیار داشت که هر چند عمق آب زیاد بود چاه را کنده و آب را استخراج میکردند. و نیز خداوند باد را برای او مسخر کرده بود که در یک صبحگاه مسیر یک ماه را طی میکرد و در یک شامگاه مسیر یک ماه را میپیمود. پس با وجود این، چگونه به هدهد نیاز پیدا میکند؟!.
و اینگونه تفسیرها که موجود هستند و سخنانی که به وسیلهی آنها مشهور و معروف میگردند، و مردم غیر از آن بلد نیستند، این گفتهها را از بنیاسرائیل نقل میکنند، تا اینکه گمان برده میشود حق و درست هستند. در نتیجه سخنانی بیپایه و زشت در کتابهای تفسیر دیده میشوند.
فرد خردمند و هوشیار میداند قرآن کریم به زبان عربی و روشن نازل شده است و خداوند به وسیلۀ آن عالم و جاهل را مورد خطاب قرار داده و آنها را فرمان داده است تا در معانی و مفاهیم آن بیاندیشند، و مفاهیم و معالم آن را بر کلمات عرب که معانی و اعراب آن معروف است و اعراب اصیل آنرا به طور واضح میدانند، تطبیق بدهند. و هر گاه گفتههایی یافت دش که پیامبر آنرا نقل نکرده بود آن را به این اصل برگردانند. پس اگر با آن موافق بود، آن را بپذیرند، چرا که لفظ بر آن دلالت مینماید، و اگر در لفظ و معنی با آن مخالف بود، آن را نپذیرد، و به باطل بودن آن یقین حاصل نماید، چون او یک اصل معمولی دارد که با این لفظ یا معنی متضاد است، و آن چیزی است که از معنی و مدلول لفظ شناخته میشود.
و پرس و جوی سلیمان ÷از پرندگا و نیافتن هدهد، بر کمال قاطعیت و پرداختن وی به کارها و کمال هوشیاری او دلالت میکند، که او به پرس و جو از احوال این پرندۀ کوچک پرداخت و گفت: ﴿مَا لِيَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ كَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِينَ﴾آیا من که هدهد را نمیبینم بدان خاطر است که در میان این خیل عظیم جانداران موجود کوچکی است؟ یا اینکه او بدون اجازه و دستور من غایب شده است؟
در این هنگام سلیمان بر هدهد خشمگین شد و او را تهدید کرد و گفت: ﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِيدًا﴾او را سخت کیفر خواهم داد. ﴿أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَيَأۡتِيَنِّي بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ﴾یا او را سر میبرم، یا اینکه باید برای من دلیل روشنی بیاورد. پس باید حجت و دلیل واضحی برای غیبت خود ارائه بدهد. و این از کمال پرهیزگاری و دادگری سلیمان بود که اوقسم نخورد حتماً او را کیفر بدهد یا بکشد، چون کیفردادن یا کشتن فقط در صورتی انجام میشود که گناهی سر زده باشد. اما احتمال داشت که از روی عذر باشد بنابر این سلیمان به سبب پرهیزگاری و هوشیاریاش موجه بودن غیبت او را استثنا کرد.
﴿فَمَكَثَ غَيۡرَ بَعِيدٖ﴾چندان طول نکشید که هدهد آمد. و این بر هیبت و هراس لشکریانش از او، و شدت پایبند بودنشان به فرمان وی دلالت مینماید. و چنان از او اطاعت میکردند که هدهد علیرغم اینکه عذر روشنی برای حاضر نبودنش داشت نتوانست زمان زیادی غیبت کند، ﴿فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِ﴾هدهد به سلیمان گفت: من بر چیزی آگاهی یافتهام که تو با وجود آن دانش زیاد و مقام بلندت از آن آگاه نیستی، ﴿وَجِئۡتُكَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ يَقِينٍ﴾و از قبیلۀ سبأ که قبیلهای معروف در یمن است، برایت خبری یقینی آوردهام.
سپس هدهد این خبر را توضیح داد و گفت: ﴿إِنِّي وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِكُهُمۡ﴾من زنی را یافتهام که بر قبیلۀ سبا حکمرانی میکند، ﴿وَأُوتِيَتۡ مِن كُلِّ شَيۡءٖ﴾و از مال و ملک و سلاح و لشکریان وقلعه و دژهایی که پادشان دارند برخوردار است. ﴿وَلَهَا عَرۡشٌ عَظِيمٞ﴾و تخت پادشاهی بزرگی دارد، که بر آن مینشیند. و بزرگی تختها بر بزرگی و عظمت پادشاهی و قدرت و سلطنت و کثرت مردان مشاور دلالت میکند.
﴿وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا يَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾یعنی آنها مشرک هستند و خورشید را میپرستند، ﴿وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ﴾و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته است و آنچه را که بر آن هستند حق میدانند. ﴿فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ فَهُمۡ لَا يَهۡتَدُونَ﴾و آنان را از راه منحرف کرده است، پس هدایت نمیگردند، چون کسی که راهش را حق میبیند امیدی به هدایت او نیست، مگر اینکه عقیدهاش تغییر کند.
سپس گفت: ﴿أَلَّاۤ﴾چرا نباید، ﴿يَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِي يُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾برای خداوندی سجده کنند که نهان آسمانها و لایههای درونی زمین و مخلوقات کوچک و بذر گیاهانی که در دل زمین مستور است، و آنچه را دلها پنهان میدارند، میداند؟! و نهانیهای زمین و آسمان را با باراندن باران و رویاندن گیاهان بیرون میآورد؟! و به هنگام دمیده شدن صور و بیرون آوردن مردگان از قبرهایشان گنجینههای پنهان زمین را بیرون میآورد، تا آنان را طبق اعمالشان سزا و جزا بدهد؟! ﴿وَيَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ﴾و میداند آنچه را که پنهان میدارید و آنچه را که آشکار میسازید.
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾یعنی عبادت و انابت و سجده و محبت جز برای الله شایسته نیست، چون او معبود است و دارای صفات کامل و نعمتهایی است که ایجاب میکند فقط او معبود باشد. ﴿رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ﴾پروردگار عرش بزرگ است. عرش سقف همۀ مخلوقات، و گستردهتر از آسمانها و زمین و آنها را احاطه کرده است. پس جز به درگاه این پادشاه که پادشاهی و شکوهش بزرگ است نباید کرنش و فروتنی و رکوع و سجده کرد.
وقتی هدهد این خبر مهم را به اطلاع سلیمان رساند، از تنبیه شدن ایمن ماند. سلیمان تعجب کرد که چگونه این ماجرا از نگاه او پنهان مانده و از چنین موضوعی خبر ندارد؟!.
سلیمان با اثبات کمال عقل و هوشیاریاش گفت. ﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٢٧ ٱذۡهَب بِّكِتَٰبِي هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَيۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا يَرۡجِعُونَ٢٨﴾«خواهیم دید که آیا راست گفتهای یا از دروغگویانی این نامه را ببر (که به زودی در آیات بعدی، متن آن خواهد آمد) و آن را بهسوی آنان بیانداز، سپس از ایشان دور شو و کمی آن طرف مراقب باش، و نگاه کن که به یکدیگر چه میگویند و واکنش آنها چه خواهد بود؟».
هدهد نامه را برد و بر آن زن پادشاه انداخت. او به قومش گفت: ﴿إِنِّيٓ أُلۡقِيَ إِلَيَّ كِتَٰبٞ كَرِيمٌ﴾همانا نامهای گرانقدر از طرف بزرگترین پادشاه زمین بهسوی من رسیده است.
سپس مضمون و محتوای نامه را بیان کرد و گفت: ﴿إِنَّهُۥ مِن سُلَيۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ٣٠ أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَيَّ وَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَ٣١﴾این نامه از سوی سلیمان است و سرآغاز آن چنین میباشد: «به نام خداوند بخشنده مهربان». این نامه را فرستادم تا در برابر من برتریجویی نکنید. یعنی بالاتر از من قرار نگیرید بلکه تحت فرمانم باشید، و دستوارتم را اطاعت نمایید، و تسلیم شده بهسوی من بیایید. این نامهای متضمن آن بود که آنها در برابر او برتریجویی نکنند، و بر همان حالت خود باقی بمانند، و تسلیم فرمان سلیمان شوند. و تحت فرمان او در آمده و بهسوی او بیایند. و در نامه بهسوی اسلام نیز دعوت شده بودند. و نیز اشاره به این است که مستحب است نامه با «بسمالله الرحمن الرحیم» آغاز شود، و در اول نامه نام خدا نوشته شود.
از دوراندیشی و خردمندی ملکهی سبا این بود که بزرگان دولت و مملکتش را جمع کرد و گفت: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِي﴾ای بزرگان و صاحبنظران! مرا خبر دهید و به من بگویید که ما پاسخ او را چه بدهیم؟ آیا زیر فرمان او برویم و تسلیم شویم؟ ﴿مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ﴾من هیچگاه بدون رأی و مشورت شما کاری نکردهام.
﴿قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَأُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِيدٖ﴾گفتند: چنانچه سخن او را نپذیری، و زیر فرمان او نروی، (بدان که) ما برای جنگیدن قوی و نیرومند هستیم. گویا آنها گرایش به همین رأی داشتند، که اگر چنین تصمیمی گرفته میشد، نابود میشدند. اما بر این رأی ثابت نماندند، بلکه گفتند: ﴿وَٱلۡأَمۡرُ إِلَيۡكِ﴾و نظر، نظر تواست چون آنها عقل و دوراندیشی و خیرخواهی پادشاه را میدانستند. ﴿فَٱنظُرِي مَاذَا تَأۡمُرِينَ﴾پس ببین که چه فرمان میدهی.
بلقیس - در حالی که آنها را قانع میکرد تا از رأی خود برگردند، و سرانجام بد جنگ را بیان میکرد - به آنها گفت: ﴿إِنَّ ٱلۡمُلُوكَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡيَةً أَفۡسَدُوهَا﴾پادشاهان وقتی وارد شهری شوند با کشتن و اسیر کردن مردم و با چپاول و تخریب، تباهی و ویرانی میکنند. ﴿وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗ﴾و سران و اشراف را خوار و پست میگردانند. پس ابتدا جنگ درست نیست، اما قبل از چارهاندیشی، و فرستادن کسی که از وضعیت او خبری برایمان بیاورد از وی اطاعت نمیکنم. وقتی که کاملاًاز وضعیت او مطلع شدیم میدانیم چکار کنیم.
ملکه گفت : ﴿وَإِنِّي مُرۡسِلَةٌ إِلَيۡهِم بِهَدِيَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ يَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٣٥﴾و من هدیهای بهسوی آنها میفرستم، و مینگرم که فرستادگان چه خبری از او میآورند، آیا بر نظر و گفتهاش باقی میماند؟ یا اینکه هدیه او را فریب میدهد و فکرش را عوض میکند؟ و نیز مطلع میشویم که وضعیت او و لشکریانش چگونه است؟
پس ملکه هدیهای را به همراه فرستادگانی از خردمندان و صاحبنظران قومش بهسوی سلیمان فرستاد. ﴿فَلَمَّا جَآءَ سُلَيۡمَٰنَ﴾پس هنگامی که فرستادگان به همراه هدیه به نزد سلیمان آمدند، ﴿قَالَ﴾سلیمان با اعتراض بر آنها و در حالی که از اینکه به خواستۀ او تن در نداده بودند خشمگین بود، گفت: ﴿أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَيۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰكُم﴾آیا میخواهید به وسیلۀ مال و دارایی مرا کمک کنید؟! بدانید که دارایی و اموال نزد من جایگاه و ارزشی ندارد، و با آن شاد و خوشحال نمیشوم، خداوند مرا از آن بینیاز کرده، و نعمتهای فراوانی را به من داده است. ﴿بَلۡ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمۡ تَفۡرَحُونَ﴾بلکه این شما هستید که چون دنیا را دوست دارید و اموالتان نسبت به آنچه خداوند به من داده است اندک میباشد، هدیه خود شادمان و خوشحالید.
سپس فرستاده را بدون اینکه نامهای به وی بدهد، شفاهی سفارش کرد - چون میدانست که او عاقل است و سخنش را به طور دقیق نقل خواهد کرد - و گفت: ﴿ٱرۡجِعۡ إِلَيۡهِمۡ﴾به همراه هدیهات بهسوی آنان بازگرد، ﴿فَلَنَأۡتِيَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم﴾با لشکریانی بهسوی آنان خواهیم آمد که توان مقابلۀ با آن را ندارند. ﴿لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ﴾و ایشان را از آنجا با حقارت بیرون خواهیم راند.
فرستاده بهسوی آنها بازگشت و آنچه را سلیمان گفته بود به آنان رسانید، پس برای رفتن بهسوی سلیمان آماده شدند، وسلیمان دانست که حتماً آنها به سویش خواهند آمد. بنابر این به جن و انسانهایی که نزد او بودند، گفت: ﴿أَيُّكُمۡ يَأۡتِينِي بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن يَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَ﴾کدامیک از شما میتواند تخت او را پیش من بیاورد، قبل از اینکه آنان نزد من بیایند و تسلیم شوند؟ یعنی تا قبل از اینکه آنها تسلیم شوند آن را دستکاری کنیم، زیرا وقتی تسلیم شوند اموالشان محترم و مصون خواهد ماند ﴿قَالَ عِفۡرِيتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ﴾عفریتی از جن (یان) گفت، «عفریت» یعنی قوی و بسیار چالاک پس یکی از جنهای بزرگ و قوی گفت: ﴿أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَۖ وَإِنِّي عَلَيۡهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٞ﴾من آن را پیش از اینکه از جایت برخیزی برایت میآورم. ظاهراً در آن وقت سلیمان در شام به سر میبرده است. پس میان او و سرزمین سبا چهارماه فاصله بود، دو ماه رفت و دو ماه برگشت. اما با وجود آن عفریت میگوید: با اینکه بزرگ و سنگین و دور است اما من متعهد میشوم قبل از اینکه از جایت برخیزی آن را بیاورم. و معمولا مجالس طولانی، بخشی از چاشتگاه و نهایتاً یک سوم روز را به خود اختصاص میدهد. و این ممکن است زمان بیشتری یا کمتری را نیز اشغال کند.
این است فرمانروایی بزرگ! چرا که افراد تحت رعیت او دارای چنین قوت و قدرتی بودند. و بالاتر از این ﴿قَالَ ٱلَّذِي عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ﴾آنکه دانشی از کتاب داشت، گفت: قبل از یکچشم به هم زدن تخت را میآورم. مفسرین گفتهاند: او مرد عالم و صالحی نزد سلیمان بود، که به وی (أعظم) خداوند را میدانست، همان اسم که هرگاه خداوند با آن خوانده شود، جواب میدهد، و هرگاه با آن از او چیزی خواسته شود، میدهد.
او گفت: ﴿أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن يَرۡتَدَّ إِلَيۡكَ طَرۡفُكَ﴾من قبل از یک چشم بر هم زدن آن را برایت میآورم، چرا که او خداوند را با اسم اعظم فرا میخواند و آنگاه تخت حاضر میشد. پس او دعا کرد و از خداوند خواست و تخت آورده شد. البته خداوند بهتر میداند که آیا منظور همین است یا اینکه او دانشی از کتاب داشت که به وسیلۀ آن میتوانست چیزی دور را بیاورد، و هر آنچه سخت و مشکل بود انجام دهد. ﴿فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُ﴾وقتی سلیمان دید که تخت نزد او مستقر است، خداوند را بر قدرت و پادشاهیاش که به او داده و کارها را برایش آسان کرده بود، ستایش کرد، ﴿قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّي لِيَبۡلُوَنِيٓ ءَأَشۡكُرُ أَمۡ أَكۡفُرُ﴾گفت: این از فضل و لطف پروردگار است تا مرا به وسیلۀ آن بیازماید که آیا سپاس میگذارم یا ناسپاسی میکنم؟ پس سلیمان ÷فریب پادشاهی و سلطنت و قدرتش ار نخورد، آنگونه که پادشاهان جاهل چنین هستند، و گول پادشاهی خود را میخورند. بلکه سلیمان دانست که این آزمایش از سوی پروردگارش میباشد. پس ترسید که مبادا شکر این نعمت را به جای نیاورده باشد.
سپس بیان کرد که از شکرگذاری بندۀ، فایدهای به خداوند نمیرسد، بلکه فایدهاش به شکرگذار بر میگردد، پس گفت: ﴿وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشۡكُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيّٞ كَرِيمٞ﴾و هر کس شکر گذارد به سود و نفع خودش شکرمیگذارد، و هر کس ناسپاسی کند بداند که پروردگارم بینیاز بخشنده است. از کارها و اعمالش بینیاز بخشنده است. از کارها و اعمالش بینیاز است و بخشنده است که خیر او فراوان است و خیر و نعمت او سپاسگذار و ناسپاس را در مییابد. اما شکر نعمتهای او سبب میشود تا نعمت بیشتری بدهد، وناشکری نعمتها سبب از بین رفتن آنها میگردد.
سپس سلیمان به کسانی که نزد ا. بودند، گفت: ﴿نَكِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا﴾تخت او را تغییر بدهید، و چیزهایی را به آن بیافزاید و چیزهایی را از آن کم کنید و ما در این مورد ﴿نَنظُرۡ﴾نگاه میکنیم و عقل و خرد او را میآزماییم، ﴿أَتَهۡتَدِيٓ﴾که آیا متوجه میشود، و دارای هوشیاری است و شایسته پادشاهی میباشد، ﴿أَمۡ تَكُونُ مِنَ ٱلَّذِينَ لَا يَهۡتَدُونَ﴾یا از آنان است که راه نمییابند و متوجه نمیشوند؟!.
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡ﴾وقتی بلقیس به نزد سلیمان آمد، تختش بر او عرضه شد، و او تصور میکرد که تختش در شهرش است، ﴿قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرۡشُكِ﴾یعنی ما میدانیم که تو تخت بزرگی داری، آیا تخت تو مانند تختی است که ما برایت آوردهایم؟ ﴿قَالَتۡ كَأَنَّهُۥ هُوَ﴾گفت: «گویی این همان است». و این از هوشیاری او بود که نگفت: این همان تخت است، چون در آن تعبیری صورت گرفته بود. و این را هم نفی نکرد که آن نیست، چون آن را شناخت. بنابر این کلمهای گفت که احتمال دو چیز را داشت و هر دو حال راست بودند. سلیمان با تعجب از هدایت و عقل او، و با به جا آوردن شکر الهی که به او برگتر از این را داده است، گفت: ﴿وَأُوتِينَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا﴾ما پیش از این زن از هدایت و عقل و دور اندیشی برخوردار شده، ﴿وَكُنَّا مُسۡلِمِينَ﴾و مسلمان و فرمانبردار بودهایم.
و احتمال دارد که این، گفته ملکه سبا باشد آنگاه گفت: «ما پیش از آنکه قدرت سلیمان را در حاضر آوردن تخت پادشاهیام از آن مسافت دور مشاهده کنیم، اطلاع داشتیم که او دارای سلطنت و اقتدار فراوانی است. پس به حقانیت او یقین کرده، و تسلیم شده به نزد او آمده، و در برابر قدرت او سر تسلیم فرود آوردهایم».
خداوند متعال فرمود: ﴿وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾و آنچه به جای خدا میپرستید او را از اسلام بازداشته بود، وگرنه او دارای چنان هوشیاری بود که به وسیله آـن حق و باطل را تشخیص میداد، ولی عقاید و باورهای باطل بینش قلب را از بین میبرد. ﴿إِنَّهَا كَانَتۡ مِن قَوۡمٖ كَٰفِرِينَ﴾همانا او از زمرۀ قوم کافر بود. پس بر دین آنها باقی مانده و آن را ادامه میداد. و بسیار کم اتفاق میافتد که در بین قومی یک نفر - تنها با استاد به عقل و تشخیص خود - از گمراهی و اشتباهات و آداب و رسوم متداول آیین قوم خود کنارهگیری کند. بنابر این باقی مانده او بر کفر عجیب نیست. سپس سلیمان خواست تا او از پادشاهی و سلطنتش چیزهایی را ببیند که عقلها را حیران مینماید. بنابر این او را فرمان داد تا وارد کاخ و آن جایگاه بلند و وسیع شود، نشیمنگاه شیشهای که رودها زیر آن روان بود.
﴿قِيلَ لَهَا ٱدۡخُلِي ٱلصَّرۡحَۖ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ﴾به آن زن گفته شد: وارد کاخ شو، هنگامی که آن را دید گمان برد که آب عمیقی است چون شیشهها شفاف و صاف بودند، و آب از زیر آن دیده میشد و انگار در حال جریان بود ﴿وَكَشَفَتۡ عَن سَاقَيۡهَا﴾و دامن از دو ساق خود بالا زد تا وارد آب شود. و این نیز از عقل و ادب او بود، زیرا از وارد شدن به محلی که دستور به وارد شدنش داده شده بود امتناع نورزید، چون میدانست که جز برای بزرگداشت به آنجا دعوت نشده است و میدانست که پادشاهی سلیمان و ترتیب کارهایش بر اساس فرزانگی و حکمت است. و در دل او کوچکترین شک و تردیدی باقی نماند.
وقتی برای وارد شدن آماده گردید، به او گفته شد: ﴿إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِيرَ﴾این صحنی صاف از بلور است، پس نیازی نیست که دامن از دو ساق خود بالا بزنی.
هنگامی که به سلیمان رسید، و آنچه که بود مشاهده کرد، و نبوت و رسالت او را دانست، توبه نمود و از کفرش بازگشت ﴿قَالَتۡ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَيۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾گفت: «پروردگارا! من برخود ستم کردهام، و همراه با سلیمان تسلیم پروردگار جهانیانم».
این اصل داستانی است که خداون از ملکۀ سبا و آنچه که در رابطه با سلیمان برایش اتفاق افتاده بود. برای ما بیان فرموده است. و غیر از این هر چه که باشد ساختگی و از داستانهای اسراییلی است که به تفسیر کلام خدا ربطی ندارد. آنچه گفتیم از اموری است که باید به آن یقین کرد، زیرا از طریق وحی به ما رسیده است.
و آنچه در این مورد نقل شده است همه، یا بیشتر آن چنین نیست، پس بهتر است که از داستانهای بیاساس دوری شود، و در تفاسیر وارد نگردند. والله اعلم.
آیهی ۴۵-۵۳:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ فَإِذَا هُمۡ فَرِيقَانِ يَخۡتَصِمُونَ٤٥﴾[النمل: ۴۵]. «و به راستی بهسوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، که خدا را بپرستید. اما آنان به دو گروه تقسیم شدند که با هم ستیزه میکردند».
﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّيِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِۖ لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ٤٦﴾[النمل: ۴۶]. «(صالح) گفت: ای قوم من! چرا با شتاب گناه و بدی را پیش از نیکی میجوئید؟ چرا از خداوندآمرزش نمیخواهید تا مورد رحمت قرار گیرید؟!».
﴿قَالُواْ ٱطَّيَّرۡنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَۚ قَالَ طَٰٓئِرُكُمۡ عِندَ ٱللَّهِۖ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ٤٧﴾[النمل: ۴۷]. «گفتند: ما تو و کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفتهایم. گفت: فال بدتان نزد خداوند است، بلکه شما گروهی هستید که آزموده میشوید».
﴿وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ٤٨﴾[النمل: ۴۸]. «و در آن شهر نه نفر بودند که در زمین فساد میکردند و در اصلاح (آن) نمیکوشیدند».
﴿قَالُواْ تَقَاسَمُواْ بِٱللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِۦ مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِكَ أَهۡلِهِۦ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ٤٩﴾[النمل: ۴۹]. «گفتند: برای همدیگر سوگند بخورید که بر صالح و خانوادهاش شبیخون میزنیم، سپس به وارثش میگوییم: هنگام هلاکت خانوادهاش حاضر نبودهیم و ما راستگوییم».
﴿وَمَكَرُواْ مَكۡرٗا وَمَكَرۡنَا مَكۡرٗا وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ٥٠﴾[النمل: ۵۰]. «و نقشه کشیدند، و ما هم چارهاندیشی کردیم، در حالیکه آنان خبر نداشتند».
﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ مَكۡرِهِمۡ أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَقَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِينَ٥١﴾[النمل: ۵۱]. «پس بنگر سرانجام حیلهورزی آنان چگونه بود! ما آنان و قومشان را همگی نابود کردیم».
﴿فَتِلۡكَ بُيُوتُهُمۡ خَاوِيَةَۢ بِمَا ظَلَمُوٓاْۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ٥٢﴾[النمل: ۵۲]. «پس این خانههای آنان است که به سزای آنکه ستم کردند فرو تپیده است. بیگمان در این (ماجرا) برای گروهی که میدانند نشانهای هست».
﴿وَأَنجَيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٥٣﴾[النمل: ۵۳]. «و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، نجات دادیم».
خداوند متعال خبر میدهد که صالح را بهسوی قبیلۀ معروف ثمود فرستاد که از نسل و خاندان آنها بود. او آنها را فرمان داد که فقط خدای را بپرستید و انبازان و بتها را رها کنند. ﴿فَإِذَا هُمۡ فَرِيقَانِ يَخۡتَصِمُونَ﴾اما آنان به دو گروه تقسیم شدند، برخی مؤمن و برخی کافر شدند که بیشترشان کافر بودند، و ای دو گروه با هم ستیز و کشمکش پرداختند.
﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّيِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِ﴾صالح گفت: چرا قبل از انجام نیکیها که به سبب آن احوال شما سامان مییابد، و امور دینی و دنیاییتان بهبود مییابد، در انجام بدیها شتاب میورزید و به آن علاقهمندید؟حال آنکه دلیلی وجود ندارد که کارهای بد را انجام دهید؟ ﴿لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ﴾چرا از خداوند آمرزش نمیخواهید و از شرکورزی و گناهانتان توبه نکرده، و دعا نمیکنید تا آمرزیده شوید؟ ﴿لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ﴾باشد که مورد رحمت قرار گیرید، زیرا رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است، و هر کس از گناهان توبه نماید از نیکوکاران است.
﴿قَالُواْ﴾آنها با تکذیب و مخالفت به پیامبرشان صالح گفتند: ﴿ٱطَّيَّرۡنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ﴾ما تو و کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفتهایم. آنها صالح و مؤمنانی را که همراه او بودند عامل به دست نیاوردن خواستههای دنیوی خود میدانستند. صالح به آنها گفت: ﴿طَٰٓئِرُكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ﴾آنچه خداوند شما را به آن گرفتار نموده است به سبب گناهانتان میباشد. ﴿بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ﴾بلکه شما قومی هستید که با نعمت و شادی و زیان و سود و خیر و شر آزموده میشوید تا معلوم شود که آیا از گناهان دست میکشید و توبه میکنید یا نه؟پس شیوه و عادت آنها در تکذیب کردن پیامبرشان و روبرو شدن با وی اینگونه بود.
﴿وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ﴾و در شهر بزرگی که قوم صالح در آن زندگی میکرد و صالح نیز در آن به سر میبرد، ﴿تِسۡعَةُ رَهۡطٖ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ﴾نه نفر بودند که فساد و تباهی نمودن در زمین تبدیل به ویژگی آنان شده بود و آنها در صدد اصلاح نبودند، لکه دایماًآمادۀ دشمنی ورزیدن با صالح و عیبجویی از دینش، و دعوت کردن قوم خود بهسوی مبارزه با وی بودند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٥٠ وَلَا تُطِيعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِينَ١٥١ ٱلَّذِينَ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ١٥٢﴾[الشعراء: ۱۵۰-۱۵۲]. «پس، از خدا بترسید، و از من اطاعت نکنید، آنهایی که در زمین فساد و تباهی میکنند، و به اصلاح نمیکوشند».
آنها پیوسته در این حالت زشت بودند تا جایی که دشمنی آنها با صالح به جایی رسید که ﴿تَقَاسَمُواْ﴾با یکدیگر قسم خوردند، و هر یک برای دیگری سوگند یاد کرد، ﴿لَنُبَيِّتَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُ﴾که شبانه بر صالح و خانوادهاش حمله میکنیم، و آنها را به قتل میرسانیم، ﴿ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ﴾و وقتی که ولی و وارث او علیه ما بپا خاست و ادعا کرد که ما او و خانوادهاش را کشتهایم، این قضیه را نفی میکنیم، سوگند میخوریم، ﴿مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِكَ أَهۡلِهِۦ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ﴾که ما هنگام هلاکت خانوادهاش حاضر نبودهایم، و ما راستگوییم آنها بر این مسئله با هم اتفاق کردند.
﴿وَمَكَرُواْ مَكۡرٗا﴾و آنها برای کشتن صالح و خانوادهاش به صورت پنهانی نقشه کشیدند، و به خاطر ترس از اولیای صالح این نقشه را از قومشان پنهان داشتند.
﴿وَمَكَرۡنَا مَكۡرٗا﴾و ما هم برای یاری کردن پیامبرمان صالح ÷و آسان نمودن کارهایش، و هلاک کردن قوم تکذیب کنندهاش نقشه کشیدیم ﴿وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ﴾در حالی که آنها نمیفهمیدند.
﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ مَكۡرِهِمۡ﴾پس بنگر سرانجام حیلهورزی آنان چگونه شد! آیا به هدفشان دست یافتند؟ و با این حیلهورزی به خواستۀ خود رسیدند؟ یا نقشههایشان نقش بر آب شد؟! بنابر این فرمود: ﴿أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَقَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾ما آنها و قومشان را نابود کردیم، و آنها را ریشه کن نمودیم. پس صدای تند عذاب آنها را فرا گرفت و همه هلاک و نابود شدند.
﴿فَتِلۡكَ بُيُوتُهُمۡ خَاوِيَةَۢ﴾این خانهها آنان است که سقفهایش بر دیوارهای آن منهدم شده، و از ساکنان خالی گردیده است و دیگر کسی آن اقامت ندارد. ﴿بِمَا ظَلَمُوٓاْ﴾این، سرانجام ستم و شرک ورزیدن آنها به خدا، و فسادشان در زمین است.
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ﴾بیگمان در این ماجرا برای گروهی که حقایق را میدانند، و در عملکرد خدا دربارۀ دوستان و دشمنانش میاندیشند، نشانهو عبرتی است که از آن درس عبرت میگیرند، و میدانند که سرانجام ستم، نابودی و هلاکت، و سرانجام ایمان و عدالت، نجات و موفقیت است.
بنابراین فرمود: ﴿وَأَنجَيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٥٣﴾و کسانی را نجات دادیم که به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران و روز قیامت و تقدیر خیر و شر ایمان آوردند، و از شرک و گناهان پرهیز کردند و از خدا و پیامبرانش اطاعت نمودند.
آیهی ۵۴-۵۹:
﴿وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ٥٤﴾[النمل: ۵۴]. «و لوط (را به یادآور) وقتی که به قوم خود گفت: آیا کار ناشایست انجام میدهید در حالی که میدانید؟!».
﴿أَئِنَّكُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ٥٥﴾[النمل: ۵۵]. «آیا شما از روی شهوت به جای زنان به سراغ مردان میروید؟ بلکه شما گروهی نادان هستید».
﴿فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡيَتِكُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَ٥٦﴾[النمل: ۵۶]. «آنگاه پاسخ قومش جز آن نبود که گفتند: خانوادۀ لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید که آنان مردمانی پاکدامن، و بیزار از ناپاکیها هستند».
﴿فَأَنجَيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ٥٧﴾[النمل: ۵۷]. «پس او و خانوادهاش را نجات دادیم، مگر همسرش که او را از بازماندگان (در عذاب) به حساب آوردیم».
﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِينَ٥٨﴾[النمل: ۵۸]. «و سخت بر آنان باران (بلا) باراندیم، پس چه بد است باران بیم داده شدگان».
﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَىٰٓۗ ءَآللَّهُ خَيۡرٌ أَمَّا يُشۡرِكُونَ٥٩﴾[النمل: ۵۹]. «بگو: ستایش خدا راست، و سلام بر آن بندگانش که (آنان را) برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا چیزهایی که انباز خدا میسازند؟!».
پیامبر ما لوط را یاد کن، آنگاه که قومش را بهسوی خدا دعوت کرد و خیرخواهشان بود و به آنان گفت: ﴿أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ﴾آیا کار زشت را انجام میدهید، کاری که از نظر عقل و سرشت آدمی زشت است، و آیینها آن را زشت میدانند؟ ﴿وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ﴾و شما این را میبینید، و زشتی آن را میدانید، اما مخالفت و عناد ورزیده و از روی ستمگری و جسارت مرتکب این کار میشوید؟!.
سپس این زشتی را توضیح داده و گفت: ﴿أَئِنَّكُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِ﴾یعنی چگونه شما به این حالت و وضعیت رسیدید، و شهوت شما به مردان متمایل شد و به عقب آنان که محل خروج مدفوع و کثافت است گراییدید، و زنانی را که خدا برایتان آفریده است ترک نمودید و محلهای پاکی را که در آنها موجود است و فطرت آدمی بر گرایش به آن سرشته شده است کنار نهادید، و کار بر شما دگرگون گشت، به گونهای که زشت را نیکو انگاشتید و نیکو را زشت. ﴿بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ﴾بلکه شما قومی نادان هستید که از حدود الهی تجاوز نموده و پا را فراتر گذاشته، و بر هتک محارم الهی گستاخ شدهاید.
﴿فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِ﴾قومش سخنان او را نپذیرفتند، و باز نیامدند و پند نپذیرفتند، بلکه آنان مخالفت نمودند و پیامبر دلسوز و اندرزگو و امانتدارشان را تهدید کردند که او را از وطنش بیرون خواهند راند، و از شهرش آواره خواهند کرد. پس جوابشان جز این نبود که گفتند: ﴿أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡيَتِكُمۡ﴾خانوادۀ لوط را از شهر و سرزمین خود بیرون کنید. گویا گفته شد: گناه آنها چیست که باعث شده آنها را بیرون کنید؟! گفتند ﴿إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَ﴾آنان مردمانی هستند که از لواط و همجنسبازی خود را دور و پاک میدارند. خداوند آن قوم زشت بگرداند! بهترین خوبیها را به منزلۀ بدترین بدیها قرار داده بودند. آنها به نافرمانی پیامرشان اکتفا نکردند، و به جایی رسیدند که او را بیرون کنند و بلا در گرو نحوهی سخن گفتن است. پس آنها گفتند: ﴿أَخۡرِجُوهُم مِّن قَرۡيَتِكُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَ﴾[الأعراف: ۸۲]. «آنان را بیرون کنید، چرا که مردمانی پاکدامن و دور از ناپاکیها هستند». و مفهوم این سخن چنین است: و شما مردمانی آلوده هستید و کار زشتتان اقتضا میکند که عذاب خدا بر آبادی و شهرتان نازل شود و هر کس از آن بیرون رود نجات مییابد.
بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿فَأَنجَيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ٥٧﴾او و خانوادهاش را نجات دادیم، مگر زنش را که خواستیم جزو باقی ماندگان باشد. ماجرا به این صورت بود که وقتی فرشتگان به صورت مهمان به نزد لوط آمدند، و قومش از آمدن آنها با خبر شدند، بهسوی آنها آمدند، و قومش از آمدن آنها باخبر شدند، بهسوی آنها آمدند و خواستند که با آنان کار زشت انجام دهند. لوط در را به روی آنها بست، و بسیار بر او دشوار آمد، سپس ملائکه او را از اهمیت وضعیت خبر داده و گفتند: ما آمدهایم تا تو را از میان آنان نجات دهیم، و گفتند: ما میخواهیم این قوم را هلاک کنیم، و زمان نابودیاشان صبح است. و لوط را دستور دادند تا به هنگام شب حرکت کند، به جز زنش که عذاب قومش او را نیز فرا گرفت. پس لوط به همراه خانوادهاش شبانه از شهر بیرون رفت، و آنان نجات پیدا کردند. و به هنگام صبح عذاب خدا قومش را فرا گرفت، خداوند خانههایشان را زیرورو کرد، و آنان را سنگباران نمود، سنگهایی که نزد خداوند نشانهگذاری شده بودند.
بنابراین در اینجا گفت: ﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِينَ٥٨﴾و بر آنان باران سنگ باراندیم و باران بیم داده شدگان چه بد بارانی است، و عذابشان چه بد عذابی است! و چون آنها بیم داده شدند، اما باز نیامدند، پس خداوند عذاب سخت خود را بر آنان فرود آورد.
﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَىٰٓ﴾بگو: ستایش و مدح و تعریف است، چرا که صفتهای او کامل است و خوبیها و بخشودگیها و عدالت، و حکمت او در کیفر دادن تکذیب کنندگان و ستمگران زیبا و به جاست. نیز بر بندگان خدا سلام و درود بفرست، بندگانی که خداوند آنانرا در میان جهانیان برگزیده است، و آنها پیامبران و برگزیدگان پروردگار جهانیاناند. بر آنها سلام بگو تا یادشان گرامی داشته و جایگاه و ارزش آنها خاطرنشان شود، چون آنان از هر شر و آلودگی سالم بوده، و پروردگارشان را از هر نقص و عیبی بدور دانستهاند.
﴿ءَآللَّهُ خَيۡرٌ أَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾این استفهامی است که جوابش معلوم است. یعنی آیا خداوند بزرگ که صفتهایش کامل و الطافش بیکران میباشد، بهتر است یا بتهایی که به همراه خدا پرستش میکنید؟! حال آنکه این بتها از هر جهت ناقصاند و فایده و زیانی به کسی نمیرسانند، و به اندازۀ ذرهای نمیتوانند به خودشان و به عبادت کنندگان خود سود و زیان برسانند پس خدا بهتر است از چیزهایی که شریک وی میسازند.
آیهی ۶۰-۶۴:
﴿أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا كَانَ لَكُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَ٦٠﴾[النمل: ۶۰]. «(آیا طاغوتها قدرتمندترین) یا خداوندی که آسمانها و زمین را آفریده، و از آسمان آبی برایتان فرو فرستاده است، پس با آن باغهای زیبا رویاندیم که شما نمیتوانستید درختانش را بروبانید. آیا معبودی با خدا هست؟ در حقیقت آنها گروهی کجرو هستند».
﴿أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِيَ وَجَعَلَ بَيۡنَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ حَاجِزًاۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ٦١﴾[النمل: ۶۱]. «(آیا بتها بهترند) یا خداوندی که زمین را قرارگاه گردانده، و در میان آن رودخانهها پدید آورده، و برایش کوههای پابرجا و استوار آفریده است؟ آیا همراه با خداوند معبودی هست؟ بلکه بیشترشان نمیدانند».
﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ٦٢﴾[النمل: ۶۲]. «(آیا بتها بهترند) یا خداوندی که به فریاد درمانده میرسد هرگاه او را به کمک بخواهند، و سختیها را دور میکند، شما را جانشین میسازد. آیا با خداوند معبود به حقّی هست؟! شما بسیار کم پند میپذیرید».
﴿أَمَّن يَهۡدِيكُمۡ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَمَن يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦٓۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٦٣﴾[النمل: ۶۳]. «(آیا بتها بهترند) یا خداوندی که شما را در تاریکیهای بیابان و دریا رهنمود میکند، و خداوندی که پیش از (باران) رحمتش بادها را مژدهرسان میفرستد. آیا معبودی دیگر با خدا هست؟ خداوند از آنچه شریک وی میسازید برتر است».
﴿أَمَّن يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَمَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٦٤﴾[النمل: ۶۴]. «چه کسی آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را باز میگرداند؟! و چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد؟ آیا معبودی با خدا هست؟! بگو: دلیل و برهان خود را بیاورید اگر راست میگویید».
سپس چیزهایی را که به وسیلۀ آنها میتوان دریافت که خداواند معبود به حق است، و پرستش او حق، و پرستش غیر او باطل است به تفضیل بیان کرد و فرمود: ﴿أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ﴾آیا خداوندی که آسمانها و ماه و خورشید و ستارگانی که در آن هستند و فرشتگان و زمین و کوهها و دریاها و رودها و درختانی که در زمین هستند و دیگر چیزها را آفریده است، ﴿وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ﴾و به خاطر شما از آسمان بارانی فرو فرستاده است که با آن باغهای زیبا و میوههای لذیذ و متنوع رویاندهایم، آیا چنین خداوندی بهتر است، یا آنچه که شریکش میسازند؟!.
﴿مَّا كَانَ لَكُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآ﴾و اگر منت خدا بر شما نبود و باران را بر شما نازل نمیکرد، نمیتوانستید درختان آن را برویانید. ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾آیا خدایی به همراه خداوند وجود دارد که این کارها را انجام دهد تا سزاوار آن باشد. به همراه خداوند عبادت و پرستش شود؟! ﴿بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَ﴾نه! بلکه آنها قومی هستند که چیزهای دیگر را با خدا برابر قرار میدهند، با اینکه میدانند او یکتا و یگانه است، و جهان بالا و پایین را آفریده است، و اوست که روزی را فرو میفرستد.
آیا بتها بهترند که از هر جهت ناقصاند و کاری نمیتوانند انجام دهند، و روزی و فایدهای نمیتوانند برسانند، یا خداوند که ﴿أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا﴾زمین را قرارگاهی گردانده تا بندگان بر آن مستقر شوند، و در آن سکنی گزینند و کشاورزی کنند و خانه بسازند و رفت و آمد نمایند؟! ﴿وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا﴾و در سطح زمین رودخانههایی پدید آورده است که بندگان در آبیاری کشتزارها و درختان خود از آن استفاده میکنند. ﴿وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِيَ﴾و کوههایی برای زمین آفریده است که آن را محکم و پابرجا دارند، و این کوهها میخهایی برای زمین هستند و آنرا از تکان خوردن باز میدارند. ﴿وَجَعَلَ بَيۡنَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ حَاجِزًا﴾و میان دو دریای شیرین و شور مانعی قرار داده است که نمیگذارد با هم مخلوط شوند، چون اگر آب شور و شیرین مخلوط گردند منفعتی که از هر یک از این آبها مورد نظر است از دست میرود، بلکه خداوند مانعی را در میان آن دو قرار داده است. و محل جاری شدن رودخانهها در زمین را دور از دریاها قرار دادهاست، بنابر این مقاصد و منافعی که مورد نظر است به دست میآید.
﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾آیا معبودی با خداوند هست که این کارها را انجام دهد تا با خدا برابر قرار داده شده و شریک خدا قرار داده شود؟!.
﴿بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ﴾نه! چنین نیست، بلکه بیشتر آنان نمیدانند، بنابر این به تقلید از سران خود چیزهایی را شریک خداوند میسازند، و چنانچه درک وشعوری داشتند چیزی را شریک خدا نمیخواستند.
چه کسی جز خداوند یگانه به فریاد درماندهای میرسد که رنجها و سختیها او را پریشان کرده، و دستیابی به خواستههایش برای او مشکل است، و چارهای برای رهایی از آنچه به آن گرفتار شده است ندارد؟! و چه کسی جز خداوند یگانه بلا و شر و مشکل را دور میسازد؟ وچه کسی شما را جاشنیان در زمین قرار میدهد و به شما قدرت و ثروت میبخشد، و روزی به شما ارزانی میدارد و نعمتهایش را به شما میرساند؟! و بدانید که جانشین کسانی میشوید که پیش از شما بودهاند. همانطور که به زودی شما را از جهان خواهد برد، و قومی دیگر را بعد از شما میآورد. آیا همراه با خداوند که این کارها را میکند معبودی هست؟!.
خیر، هیچ کس نیست که در انجام این کارها همراه خدا باشد، حتی شما مشرکان اعتراف میکنید که این کارها را فقط خداوند انجام میدهد. بنابراین، هر گاه زبانی به آنها میرسید خالصانه خدا را به فریاد میخواندند، چون میدانستند که تنها او میتواند این زیان و مشکل را دور نماید. ﴿قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ﴾اما بسیار کم اندرز میگیرید، وکم در امور میاندیشید، اموری که اگر آنها را به یاد آورید متذکر شده و هدایت میشوید. اما غفلت و رویگردانی، شما را فرا گرفته استو بنابراین، پشیمان نمیشوید و توبه نمیکنید و هدایت نمییابید.
چه کسی شما را هدایت میکند آنگاه که در میان تاریکیهای خشکی و دریا قرار میگیرید، آنجا که راهنما و نشانهای وجود ندارد و جز هدایت و راهنمایی خداوند وسیلهای برای نجات شما نیست، و فقط او راه را برایتان هموار و آسان مینماید. خداوندی که اسباب و وسایلی را برایتان فراهم آورده است که به وسیلۀ آن راهیاب میشوید.
﴿وَمَن يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦٓ﴾خداوندی که پیش از باران بادهایی را به عنوان مژدهرسان میفرستد. بادها را میفرستد تا ابرها را پراکنده نمایند، سپس ابرها را به هم پیوند داده، وجمع میکنند، سپس باران را از خلال آن فرو میفرستد و بندگان قبل از آمدن باران به وسیلۀ این بادها شادمان میشوند. ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾آیا معبودی با خداوند هست که این کارها را بکند؟ یا اینکه او تنها و یگانه این کارها را انجام میدهد؟! پس وقتی که او به تنهایی این کارها را انجام میدهد چرا چیزهایی دیگر را شریک او میسازید و غیر او را پرستش میکنید؟!.
﴿تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾پاک و برتر است خداونداز شرک آنها، و از اینکه غیر از او را با وی برابر قرار دهند.
چه کسی آفرینش را آغاز میکند، و مخلوقات را پدید میآورد، و سپس روز قیامت آنها را باز میآفریند؟! و چه کسی از آسمان و زمین به وسیلۀباران و گیاهان به شما روزی میدهد؟ ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾آیا معبودی هست که به همراه خدا این کارها را بکند و توانایی انجام دادن آن را داشته باشد؟! ﴿قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾بگو: اگر راستگویید دلیل و حجت خود را بیاورید.
و اگر فرض را بر آن بگیریم که آنچه شما میگویید صحت دارد، و آن معبودان باطل در یکی از این چیزها با خداوند مشارکت دارند، این فقط یک دعاست که بدون دلیل آن را تصدیق کردهاید، و باید بدانید که شما بر باطل هستید و دلیلی بر صحت گفتۀ خود ندارید. پس براساس دلایل یقینی و حجتهای قاطع، خداوند یگانه همه کارها را انجام میدهد، و یکتاست، و او سزاوار است که همۀ عبادتها برای او انجام شود.
آیهی ۶۵-۶۶:
﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ٦٥﴾[النمل: ۶۵]. «بگو: تمامی آنهایی در آسمانها و زمین است جز خدا غیب را نمیدانند، و نمیدانند کی برانگیخته میشوند».
﴿بَلِ ٱدَّٰرَكَ عِلۡمُهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِۚ بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ مِّنۡهَاۖ بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ٦٦﴾[النمل: ۶۶]. «بلکه دانش و آگاهی ایشان دربارۀ آخرت نارسا است، بلکه آنان از (وقوع) آن در شک هستند، بلکه آنان نسبت بدان کورند».
خداوند متعال خبر میدهد که فقط او غیب آسمانها و زمین را میداند. مانند فرمودۀ الهی که میفرماید: ﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٥٩﴾[الأنعام: ۵۹]. «و کلیدهای غیب نزد او (=خداوند) است، جز او کسی آن را نمیداند، و آنچه در خشکی و دریاست خداوند آن را میداند، و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر اینکه او آن را میداند، و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین نیست، و هیچتر و خشکی وجود ندارد مگر اینکه در کتابی روشن ثبت شده است». ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِ﴾[لقمان: ۳۴]. «بیگمان علم زمان فرا رسیدن قیامت نزد خداوند است، و او باران را نازل میکند، و آنچه را در رحمهاست میداند».
پس این غیبها و امور پنهان و امثال آن را فقط خداوند میداند، و هیچ فرشتهای مقرب، و هیچ پیامبری آن را نمیداند. پس وقتی تنها او به این چیزها آگاهی دارد و علم و آگاهی او پنهان و پوشیدهها را در برگرفته است، هموست خداوندی که عبادت جز برای او شایستۀ کسی نیست. سپس خداون از ناتوانی و ضعف علم و آگاهی تکذیب کنندگان قیامت خبر داد که آنها نمیدانند قیامت کی فرا خواهد رسید. و در اینجا خداوند به مطلبی پرداخت که رساتر است، پس فرمود: ﴿وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ﴾و آنها نمیدانند زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز کی خواهد بود. بنابر این خود را برای چنین روزی آماده نکردهاند.
﴿بَلِ ٱدَّٰرَكَ عِلۡمُهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ﴾بلکه آگاهی و دانش آنان دربارۀ قیامت بسیار ضعیف است و یقین بخش نمیباشد. آنها از آگاهی و دانش قوی برخوردار نبودند، و آگاهی ضعیفی هم نداشتند. بلکه ﴿بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ مِّنۡهَا﴾آنان دربارۀ قیامت شک و تردید داشتند و شک، علم و آگاهی را از بین میبرد،و آگاهی با شک جمع نمیشود. ﴿بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ﴾بلکه آنها در مورد آخرت کور و نابینا هستند، و چشمهایشان آن را نمیبیند، و در دلهایشان آگاهی و دانشی در مورد وقوع قیامت و احتمال آمدن آن وجود ندارد، بلکه آنان قیامت را انکار کرده و آن را بعید دانسته و میدانند.
آیهی ۶۷-۷۰:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا تُرَٰبٗا وَءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ٦٧﴾[النمل: ۶۷]. «و کافران گفتند: آیا چون ما و پدرانمان به خاک تبدیل شدیم، آیا بیرون آورده میشویم؟».
﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ٦٨﴾[النمل: ۶۸]. «به راستی که این را به ما و پیش از ما به پدرانمان وعده دادهاند، این جز افسانههای گذشتگان نیست».
﴿قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ٦٩﴾[النمل: ۶۹]. «بگو: در زمین بگردید، آنگاه بنگرید که سرانجام گناهکاران چگونه بوده است؟».
﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ وَلَا تَكُن فِي ضَيۡقٖ مِّمَّا يَمۡكُرُونَ٧٠﴾[النمل: ۷۰]. «و بر آنان اندوه مخور، و از آنچه حیله میورزند تنگدل مباش».
بنابر این فرمود: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا تُرَٰبٗا وَءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ٦٧﴾آیا زمانی که ما و پدرانمان به خاک تبدیل شدیم، زنده میگردیم، و از قبر بیرون آورده میشویم؟ یعنی این بعید و غیر ممکن است. آنها قدرت خداوند توانا را با قدرت ضعیف خود مقایسه میکردند. ﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ﴾به ما و پیش از ما به پدرانمان وعدۀ آمدن قیامت داده شده است، اگر این امر راست بود، میآمد، ولی هنوز به نزد ما نیامده و از آن چیزی را ندیدهایم. ﴿قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾این جز افسانه و داستانهای پیشینیان که با آن وقتگذرانی میشود، چیزی بیش نیست و اصل و اساسی ندارد.
خداوند با بیان احوال تکذیب کنندگان، به این مطلب پرداخت که آنها نمیدانند قیامت کی خواهد آمد. سپس خبر داد که آگاهی آنها در مورد قیامت ضعیف و کم است. سپس خبر داد که آنها دربارۀ قیامت شک و تردید دارند. سپس خبر داد که آنها کور هستند، و پس از آن فرمود آنها قیامت را انکار میکنند و آن را بعید میدانند. یعنی به سبب حالتهایی که دارند ترس از آخرت از دلهای آنان رخت بربسته و در نتیجه اقدام به انجام گناهان کرده، و تکذیب حق و تصدیق باطل برایشان آسان گشته است، و تبعیت از شهوتها را به جای پرداختن به عبادت قرار داده، و دین و دنیا را از دست دادهاند.
سپس خداوند متعال آنها را به تصدیق آنچه که پیامبران از آن خبر دادهاند سفارش کرد و فرمود: ﴿قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ٦٩﴾و در زمین بگردید و بنگرید که سرانجام گناهکارن چگونه بوده است؟! پس اگر بگردید و بنگرید هیچ مجرم و گناهکاری را نمییابید مگر اینکه سرانجام بدی داشته، و خداوند او را به سزا و عذابی گرفتار کرده که سزاوار حال او بوده است.
پس ای محمد! برای این تکذیب کنندگان و ایمان نیاوردنشان غم مخور و اندوهگین مباش، زیرا اگر از شر و بدی آنها اطلاع حاصل نمایی، و این را بدانی که آنها صلاحیت برخورداری از هیچ خیر و خوبی را ندارند، تأسف نمیخوری و غمگین نمیشوی. و از مکرورزی آنها تنگدل و آشفته نباش. زیرا سرانجام مکر آنها به خودشان بر میگردد. ﴿وَيَمۡكُرُونَ وَيَمۡكُرُ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ﴾[الأنفال: ۳۰]. «و مکر میورزند و خداوند برای مکر آنها چاره اندیشی میکند، و خداوند بهترین چارهاندیشان است».
آیهی ۷۱-۷۵:
﴿وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٧١﴾[النمل: ۷۱]. «و میگویند: اگر راست میگویید این وعده کی خواهد بود؟».
﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعۡضُ ٱلَّذِي تَسۡتَعۡجِلُونَ٧٢﴾[النمل: ۷۲]. «بگو: شاید برخی از آنچه که در فرا رسیدنش شتاب دارید به شما نزدیک شده باشد».
﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَشۡكُرُونَ٧٣﴾[النمل: ۷۳]. «و همانا پروردگارت بر مردمان دارای فضل (فراوانی) است ولی بیشتر آنان سپاسگذاری نمیکنند».
﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعۡلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا يُعۡلِنُونَ٧٤﴾[النمل: ۷۴]. «و حقاً که پروردگارت میداند آنچه را در دلهایشان نهان میدارند و آنچه را که آشکار میسازند».
﴿وَمَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ٧٥﴾[النمل: ۷۵]. «و هیچ نهفتهای در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتابی روشن (درج شده) است».
آنان معاد و حقی را که پیامبر آورده است تکذیب میکنند، و در آمدن عذاب شتاب میورزند و میگویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾اگر راست میگویید این وعده کی خواهد بود؟ این از بیخردی و جهالت آنهاست، چون واقع شدن و زمان آن را خداوند مقرر کرده، و با تقدیر خویش آن را مقدر نموده است. پس این که روز قیامت زود تحقق پیدا نمیکند بر صحت ادعای آنان دلالت نمیکند.
اما- با وجود این- خداوند متعال آنها را از واقع شدن آنچه در آمدن و رسیدنش شتاب میورزند، برحذر داشت و فرمود: ﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعۡضُ ٱلَّذِي تَسۡتَعۡجِلُونَ٧٢﴾بگو: چه بسا بخشی از عذابی که در فرا رسیدن آن شتاب میورزید به شما نزدیک شده است و به زودی شما را فرا میگیرد.
خداوند بندگانش را یادآور میشود که بخشش او فراوان والطافش بیکران است و آنها را بر به جای آوردن شکر آن تشویق میکند، با وجود این بیشتر مردم از شکرگذاری روی برتافته و با مشغول شدن به نعمتها، نعمت دهنده را فراموش کردهاند.
﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعۡلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا يُعۡلِنُونَ٧٤﴾پروردگارت آنچه را که در دلهایشان نهان میدارند و آنچه را که آشکار میکنند، میداند. پس باید بهراسند از داتی که به نهانها و آشکارها آگاهی دارد، و باید همواره او را مد نظر داشته باشند. ﴿وَمَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾و هیچ چیز نهفته و پوشیده و رازی از رازهای جهان بالا و پایین نیست، ﴿إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ﴾مگر اینکه در کتابی روشن ثبت و ضبط شده است. و این کتاب همۀ آنچه را که تاکنون به وقوع پیوسته و آنچه که تا روز قیامت به وقوع خواهد پیوست در بر دارد. پس هر حادثۀ بزرگ و کوچکی که اتفاق میافتد مطابق با چیزی است که در لوح محفوظ نوشته شده است.
آیهی ۷۶-۷۷:
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَقُصُّ عَلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ أَكۡثَرَ ٱلَّذِي هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ٧٦﴾[النمل: ۷۶]. «بیگمان این قرآن برای بنیاسرائیل بیشترِ آنچه را که در آن اختلاف دارند بیان میکند».
﴿وَإِنَّهُۥ لَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ٧٧﴾[النمل: ۷۷]. «و قطعاً این قرآن برای مؤمنان هدایت و رحمت است».
در اینجا خداوند خبر میدهد که قرآن کتابهای گذشته را توضیح میدهد، چون در کتابهای گذشته چیزهایی هست که باعث اختلاف میان بنیاسرائیل شده و بر ایشان مشتبه شده است، پس قرآن این موارد را به گونهای حکایت کرده که اشکال را برطرف کرده است. و در مسائلی که مورد اختلاف است راه درست را روشن نموده است. و چون چنین روشن و واضح است اختلاف را رفع مینماید، و هر مشکلی را حل میکند، پس بزرگترین نعمت خداست که به بندگان ارزانی نموده است اما همه در مقابل نعمت شکر و سپاس نمیگذارند. و بیان کرد که فایده و نور هدایت قرآن ویژه و مختص مؤمنان است و فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَهُدٗى﴾و قرآن رهنمودی است که آدمی را از گمراهی و سرکشی و شبهات دور نموده، و به راه درست هدایت مینماید. ﴿وَرَحۡمَةٞ﴾و رحمتی است که با آن دلهای مؤمنان آرامش یافته، و امور دینی و دنیویشان سامان مییابد. ﴿لِّلۡمُؤۡمِنِينَ﴾(این فضیلت) برای مؤمنانی است که آن را تصدیق میکنند، و آن را میپذیرند، و به اندیشیدن در آن روی میآورند، و در معانی و مفاهیم آن تدبر میکنند. پس مؤمنان به وسیلۀ قرآن به راه راست هدایت میشوند، و به رحمتی دست مییابند که سعادت و کامیابی (هر دو جهان) را در بر دارد.
آیهی ۷۸:
﴿إِنَّ رَبَّكَ يَقۡضِي بَيۡنَهُم بِحُكۡمِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡعَلِيمُ٧٨﴾[النمل: ۷۸]. «بیگمان پروردگارت به حکم خود در میان آنها داوری خواهد کرد، و او توانا و آگاه است».
خداوند میان آنهایی که با هم ستیز و کشمکش هستند داوری خواهد کرد، و با حکم عادلانه و قضاوت دادگرانهاش میان اختلاف کنندگان قضاوت و داوری خواهد کرد. پس چنانچه به خاطر پنهان بودن دلیل و به خاطر مسایلی که میان افراد متخاصم وجود دارد، در صدور حکم اشتباهی صورت گیرد، در روز قیامت که خداوند دربارۀ آنان داوری مینماید حق و حقیقت روشن خواهد شد.
﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡعَلِيمُ﴾و تواناست خداوندی که بر خلایق چیره است و مخلوقات منقاد اویند، و به همه چیز آگاه است و گفتههای مختلف و لهجههای متفاوت را میداند، و نیز اهداف و مقاصد آنچه را که بر زبان نمیرانند، میداند و هر یک را طبق عملی که انجام میدهد مجازات خواهد کرد.
آیهی ۷۹-۸۱:
﴿فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنَّكَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِينِ٧٩﴾[النمل: ۷۹]. «پس بر خدا توکل کن، بیگمان تو بر حق آشکار هستی».
﴿إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَ٨٠﴾[النمل: ۸۰]. «بیگمان تو نمیدانی به مردگان بشنوانی، و به کران آواز بشنوانی هنگامی که پشت کنان روی بگردانند».
﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِي ٱلۡعُمۡيِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡۖ إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن يُؤۡمِنُ بَِٔايَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ٨١﴾[النمل: ۸۱]. «و تو نمیدانی کوران را از گمراهیشان بازگردانی، و بهسوی حق هدایتشان کنی، تو تنها کسانی را میتوانی بشنوانی که به آیات ما ایمان میآورند، پس اینان فرمانبردارند».
(ای پیامبر) در به دست آوردن منافع و دفع مضار و به منظور رساندن رسالت خدا، و اقامۀ دین، و جهاد با دشمنان، بر خدا توکل کن، که ﴿إِنَّكَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِينِ﴾بیگمان تو بر حق واضح و روشن هستی، و کسی که بر حق است و بهسوی حق دعوت کرده و آن را یاری میکند، سزاوار است که از دیگران بیشتر بر خدا توکل کند، چون برای کاری تلاش مینماید که قطعی است، و راست بودن آن مشخص است و شک و تردیدی در آن وجود ندارد. نیز آن حق است و در نهایت روشنی قرار دارد، و پوشیدگی در آن نیست و بر مرد مشتبه نمیباشد. و هر گاه آنچه را که بر دوش تو گذاشته شده است انجام دهی و در این راستا بر خداوند توکل نمایی، گمراهی گمراهان زیانی به تو نمیرساند، و هدایت شدن آنها بر عهدۀ تو نیست. بنابر این فرمود:
﴿إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ﴾بیگمان تو نمیدانی مردگان را بشنوانی، آنگاه که آنها را فرا میخوانی و صدا میزنی. خصوصاً وقتی که ﴿إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَ﴾به تو پشت کنند و از تو روی بگردانند، چون این باعث میشود که آنها بشتر نشنوند، و نتوانی آنها را بشنوانی.
﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِي ٱلۡعُمۡيِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡ﴾و تو نمیتوانی کوران را از گمراهیشان باز گردانی و هدایتشان نمایی. همانطور که خداوند متعال فرموده است: انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء همانا تو نمیتوانی کسی را که دوست داری هدایت کنی، بلکه خداوند هر کس را که بخواهد هدایت مینماید.
﴿إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن يُؤۡمِنُ بَِٔايَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ﴾تنها کسانی را میتوانی بشنوانی که به آیات ما ایمان میآوردند، و اینان فرمانبردارند. پس آنهایی که از تو اطاعت میکنند کسانی هستند که به آیات ما ایمان دارند و با اعمال خود و تسلیم شدنشان، از خدا فرمان میبرند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّمَا يَسۡتَجِيبُ ٱلَّذِينَ يَسۡمَعُونَۘ وَٱلۡمَوۡتَىٰ يَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ ثُمَّ إِلَيۡهِ يُرۡجَعُونَ٣٦﴾[الأنعام: ۳۶]. «تنها کسانی اجابت میکنند که میشنوند، و مردگان را خداوند برمیانگیزد، سپس بهسوی او باز میگردند».
آیهی ۸۲:
﴿وَإِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَيۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُكَلِّمُهُمۡ أَنَّ ٱلنَّاسَ كَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا لَا يُوقِنُونَ٨٢﴾[النمل: ۸۲]. «و هنگامی که فرمان (عذاب) بر آنان تحقق یابد، جانوری را از زمین برای مردمان بیرون میآوریم که با ایشان سخن میگوید، چرا که مردم با نشانههای ما یقین نداشتند».
هر گاه آنچه را که خداوند قطعی نموده و وقت آن را تعیین کرده است فرا برسد، ﴿أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ﴾جانوری را از زمین برای مردم بیرون میآوریم. یا منظور آن است که جانور مذکور از جانوران زمین بوده و از آسمان فرود نمیآید. و این جانور ﴿تُكَلِّمُهُمۡ﴾با مردم سخن میگوید، مردمی که به آیات ما ایمان نمیآوردند. ﴿أَنَّ ٱلنَّاسَ كَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا لَا يُوقِنُونَ﴾در آن زمان آگاهی و یقین مردم نسبت به آیات خداوند ضعیف میشود و خداوند این جانور را که یکی از آیات و نشانههای عجیب اوست آشکار میسازد تا آنچه را که مردم در آن تردید دارند بیان میکند. و این جانور در آخر زمان بیرون میآید، و آمدن آن از علامتهای قیامت است. همانطور که در احادیث بسیاری از آمدن آن سخن گفته شده است، اما خدا و پیامبرش برای ما بیا نکردهاند که چگونه جانوری است. بلکه فقط آثار و نشانهها و مقصود از آمدن آن را برایمان بیان کردهاند، و اینکه آن جانور از آیات خداوند است که به طور خارقالعاده با مردم سخن میگوید، آنگاه که فرمان الهی مبنی بر عذاب مردم تحقق مییابد، و مردم در آیات خدا شک میکنند. پس در چنین هنگامی این جانور حجت و دلیلی برای مؤمنان است و حجتی علیه مخالفان.
آیهی ۸۳-۸۵:
﴿وَيَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٖ فَوۡجٗا مِّمَّن يُكَذِّبُ بَِٔايَٰتِنَا فَهُمۡ يُوزَعُونَ٨٣﴾[النمل: ۸۳]. «و روزی که از هر امتی گروهی از آنان را گرد میآوریم که آیات ما را تکذیب میکردند، پس آنان نگاه داشته میشوند تا به یکدیگر ملحق گردند».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو قَالَ أَكَذَّبۡتُم بَِٔايَٰتِي وَلَمۡ تُحِيطُواْ بِهَا عِلۡمًا أَمَّاذَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٨٤﴾[النمل: ۸۴]. «تا هنگامی که میآیند (خدا) میفرماید: آیا آیات مرا تکذیب کردید در حالی که از آن به طور کامل آگاهی نداشتید؟ و (در مدت حیات خود) چه میکردید؟».
﴿وَوَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَيۡهِم بِمَا ظَلَمُواْ فَهُمۡ لَا يَنطِقُونَ٨٥﴾[النمل: ۸۵]. «و به سبب ستمی که کردند فرمان (عذاب) بر آنان تحقق یافت، پس آنان (نمیتوانند) سخن بگویند».
خداوند متعال از حالت تکذیب کنندگان در روز قیامت خبر میدهد و اینکه آنها را گرد میآورد، و از هر امتی گروهی را جمع میکند، ﴿مِّمَّن يُكَذِّبُ بَِٔايَٰتِنَا فَهُمۡ يُوزَعُونَ﴾که آیات ما را تکذیب میکردند. آنان به یکدیگر ملحق شده و در کنار همدیگر نگاه داشته میشون تا از همه پرسیده شود وهمه مورد نکوهش و سرزنش قرار بگیرند.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو﴾تا اینکه میآیند و حاضر میشوند خداون با توبیخ و سرزنش به آنها میفرماید: ﴿أَكَذَّبۡتُم بَِٔايَٰتِي وَلَمۡ تُحِيطُواْ بِهَا عِلۡمًا﴾آیا آیات مرا تکذیب کردید بدون اینکه کاملاً از آنها آگاهی پیدا کرده باشید؟ یعنی بر شما لازم بود که در رنگ و تأمل کنید تا حق برایتان روشن شود، و میبایست بدون آگاهی سخن نگویید. پس چگونه چیزی را تکذیب کردید که به آن آگاهی نداشتید و کاملاً به آن احاطه پیدا نکرده بودید؟! ﴿أَمَّاذَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾خداوند آنها را از علم و دانش و عملشان میپرسد، پس میبیند که علم و دانش و آگاهی آنها فقط دروغ انگاشتن حق، و عملشان برای غیر خدا و برخلاف سنت و شیوه پیامبر بوده است.
﴿وَوَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَيۡهِم بِمَا ظَلَمُواْ﴾و به سبب ستمشان حجت بر آنها اقامه شد و عذاب خدا بر آنان واقع گردید ﴿فَهُمۡ لَا يَنطِقُونَ﴾پس آنان لب به سخن نمیگشایند. چون دلیل و حجتی ندارند.
آیهی ۸۶:
﴿أَلَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا ٱلَّيۡلَ لِيَسۡكُنُواْ فِيهِ وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًاۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ٨٦﴾[النمل: ۸۶]. «آیا ندیدهاند که ما شب را مقرر داشتهایم تا در آن بیارامند، و روز را روشن نمودهایم؟ بیگمان در این برای قومی که ایمان میآورند نشانههایی است».
مگر نشانههای بزرگ و نعمت بیکران خدا را مشاهده نکردهاند؟! و آن این است که شب و روز را برای آنها مسخر نموده است، شب را تاریک نموده است تا در آن آرام گیرند، و از خستگی بیاسایند و برای کار و فعالیت مجدد آماده شوند و روز را روشن گردانده تا در پی زندگی و کارهایشان باشند. ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ﴾بیگمان در این نشانههایی است برای قومی که به یگانگی خداوند و فراگیر بودن نعمتهای او ایمان میآورند.
آیهی ۸۷-۹۰:
﴿وَيَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۚ وَكُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِينَ٨٧﴾[النمل: ۸۷]. «و روزی (خواهد آمد) که در صور دمیده میشود، آنگاه کسانی که در آسمانها و زمیناند وحشتزده وهراسناک شوند، مگر کسیکه خداوند بخواهد، و هریک فروتنانه در پیشگاه او (حاضر) میآیند».
﴿وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِۚ صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ أَتۡقَنَ كُلَّ شَيۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِيرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ٨٨﴾[النمل: ۸۸]. «و کوهها را میبینی (و) آنها را ساکن و بیحرکت میپنداری، حال آنکه مانند ابرها در سیر و حرکت هستند. آفرینش آن خدایی است که همه چیز را در کمال استواری پدید آورده است. بیگمان او به آنچه میکنید آگاه است».
﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَا وَهُم مِّن فَزَعٖ يَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ٨٩﴾[النمل: ۸۹]. «هرکس که نیکی در میان آورد پاداشِ بهتر از آن خواهد داشت و آنان از پریشانی آن روز ایمناند».
﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَكُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٩٠﴾[النمل: ۹۰]. «و هرکس بدی در میان آورد به رو در آتش افکنده میشود. آیا سزایی جز آنچه میکردید به شما داده میشود؟».
خداوند بندگانش را از روز قیامت و سختیهایی که در آن است و دلها را به وحشت میانداز بر حذر داشته و میفرماید ﴿وَيَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾روزی که در صور دمیده میشود، به سبب دمیده شدن در آن کسانی که در آسمانها و زمین هستند وحشتزده و هراسان میشوند، و از ترس آنچه که پس از دمیده شدن در صور اتفاق میافتد هراسان و وحشت زده روی هم انباشته میشوند. ﴿إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُ﴾مگر کسی که خدا بخواهد، آنانی که مورد تکریم خداوند قرار گرفته و آنها را ثابت قدم نموده، و از ترس و هراس آن روز حفظ کرده است. ﴿وَكُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِينَ﴾و به هنگام دمیده شدن در صور همۀ خلایق خوار و ذلیل و فروتنانه در پیشگاه خداوند حاضر و آماده میگردند. همانطور که خداون متعال فرموده است: ﴿إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣﴾[مریم: ۹۳]. «همۀ آنچه که در آسمانها و زمین هستند با بندگی و کرنش به نزد خداوند رحمان میآیند». پس در این روز رؤسا و رعایا در مقابل عظمت و جبروت خداوند هستی بخش با زیردستان خود در خواری و فروتنی برابرند.
﴿وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ﴾وحشت قیامت به گونهای است که کوهها را ساکن و بیحرکت میپنداری، و هیچ یک از آنها را از نظر پنهان نمیداری، وگمان میبری که بر همان حالت معمولی خود هستند، حال آنکه در نهایت هراس و وحشت قرار دارند، و از هم پاشیدهاند و سپس از بین میروند، و به گرد و غبار تبدیل میشوند. بنابر این فرمود: ﴿وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِ﴾و از بس که سبک هستند، و از شدت هراس قیامت مانند ابرها حرکت میکنند. و این ﴿صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ أَتۡقَنَ كُلَّ شَيۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِيرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ﴾آفرینش خدایی است که همه چیز را در کمال استواری آفریده است، و او به آنچه میکنید آگاه است، و شما را طبق اعمالتان سزا و جزا میدهد.
سپس کیفیت پاداش یا سزا دادنش را بیان کرد و فرمود: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ﴾هر کس که کار نیک انجام دهد، و این شامل نیکی در قول و نیکی در عمل و نیکی قلبی میشود، ﴿فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَا﴾او پاداش بهتر و والاتری از آن خواهد داشت، و این حداقل پاداش الهی است. ﴿وَهُم مِّن فَزَعٖ يَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ﴾و آنان از چیزی که مردم را پریشان میکند و در امن و امان به سر میبرند، گرچه به همراه آنها احساس وحشت مینمایند. ﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ﴾و کسانی که کارهای ناپسند انجام میدهند،(«سیئه» اسم جنس است و شامل هر بدی است)، ﴿فَكُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ﴾بر چهرههایشان در آتش افکنده شده، و به آنها گفته میشود: ﴿هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾آیا سزایی جز آنچه میکردید به شما داده میشود؟
آیهی ۹۱-۹۳:
﴿إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِ ٱلَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُۥ كُلُّ شَيۡءٖۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ٩١﴾[النمل: ۹۱]. «من تنها فرمان یافتهام که پروردگار این شهر (مکه) را بپرستم، پروردگاری که آن را حرمت بخشیده و همه چیز از آن اوست. وبه من فرمان داده شده که از زمرۀ تسلیم شدگان باشم».
﴿وَأَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ٩٢﴾[النمل: ۹۲]. «و اینکه قرآن را بخوانم، پس هرکس راه یابد جز این نیست که به سود خودش راه مییابد، و هرکس گمراه گردد، بگو: من فقط از بیم دهندگان میباشم».
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَاۚ وَمَا رَبُّكَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ٩٣﴾[النمل: ۹۳]. «و بگو: ستایش خدای راست، او آیاتش را به شما نشان خواهد داد، پس آنها را خواهید شناخت، و پروردگارت از آنچه میکنید غافل نیست».
ای محمد! به آنها بگو: ﴿إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِ﴾من فرمان یافتهام که پروردگار این شهر را بپرستم. منظور شهر مکه است. «الَّذِی حَرَّمَهَا» خداوندی که به مکه حرمت و به اهالی آن نعمت بخشیده است. پس باید آنها در برابر این نعمت شکر خدا را به جای آورند ﴿وَلَهُۥ كُلُّ شَيۡءٖ﴾و همۀ آنچه در بالا و پایین است از آن او و در اختیار اوست. این را بیان کرد تا گمان نرود که او فقط پروردگار خانۀ کعبه است ﴿وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾و فرمان یافتهام تا از تسلیمشدگان باشم. یعنی شتابان به اسلام روی بیاورم. و پیامبر صچنین کرد. پس او اولین شخص است که اسلام آورد و در برابر خداوند تسلیم شد، و فروتنی او در برابر خدا از همۀ افراد این امت بیشتر است.
﴿وَأَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَ﴾و نیز فرمان داده شدهام که قرآن را برایتان بخوانم تا به وسیلۀ آن هدایت شوید، و به آن اقتدا کنید، و کلمات و معانی آن را دریابید. این وظیفۀ من است و من آنرا انجام دادهام. ﴿فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِ﴾پس هر کس راهیاب شود، سود و نتیجه هدایت و راهیاب شدنش به خودش بر میگردد. ﴿وَمَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ﴾و هر کس گمراه گردد، بگو: من فقط از بیمدهندگانم، و چیزی از هدایت در دست من نیست.
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ﴾و بگو: ستایش خدا را سزاست و همیشه و همه وقت ستایش از آن اوست، همه خلایق او را ستایش میکنند، به خصوص بندگان برگزیدهاش و حمد و ستایشی که دیگران برای پروردگار انجام میدهند بیشتر است، چون مقام آنها بالاست و در نهایت نزدیکی به او قرار دارند و خیرات و خوبیهای فراوانی به آنان ارزانی کرده است. ﴿سَيُرِيكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَا﴾آیات خود را به شما نشان میدهد، به گونهای که آنها را خواهید شناخت، شناختی که شما را به حق و باطل راهنمایی مینماید. پس باید از آیات خویش به شما نشان دهد تا به وسیلۀ آن در تاریکی راهیاب شوید. ﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖ﴾[الأنفال: ۴۲]. «تا هر کس که هلاک میشود از روی دلیل هلاک گردد و هر کس که زنده میماند از روی دلیل زنده بماند».
﴿وَمَا رَبُّكَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾بلکه به درستی میداند آنچه را از اعمال و احوال که شما بر آن هستید، واندازهای پاداش آن اعمال را میداند، و در آینده میان شما حکم خواهد کرد، حکمی که بر آن ستایش میشود و برای شما- به هیچ وجهی- حجتی نخواهد بود.
پایان تفسیر سورهی نمل