مطلب چهارم: اهمیت دعوت توحید
باطل شاخ و دم ندارد که افراد جامعهای ادعا کنند در میان ما باطل وجود ندارد، انکار این امر مثل این است که افراد جامعهای ادعا کنند در میان آنان بیماری وجود ندارد، هر جاییکه انسان وجود داشته باشد بیماری هم وجود دارد، پس هر جایی که انسان زندگی کند دین و گرایشات دین هم بطور طبیعی وجود دارد، اینکه روحیه فطری دین داری در مردم به کدام سو سوق داده شود، بستگی به عملکرد نخبگان دارد که نخبگان هر جامعه، آحاد جامعه را یا به اصلاحات فرا میخوانند یا اینکه خودشان هم با موج مردمی در جامعه همسو میشوند و همانند عموم مردم، یا بیماریهای اعتقادی و اخلاقی جامعه را درک نمیکنند و اگر درک کنند جهت اصلاح آن اقدام نمیکنند، که این وضعیت در هر جامعهای وجود داشته باشد فاجعه ببار خواهد آورد. و خداوند متعال همواره برای جلوگیری از اینگونه فجایع اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی پیامبران و مصلحان را میفرستاده است، که مردم را از هلاکت و بدبختی نجات دهند.
اینک که ما به لطف و فضل و توفیق خداوند متعال افتخار یافته ایم که جزو امت آخرین پیامبرجباشیم پس اصلاح جامعه مسئولیت همه (هرکس در حد توانش) بویژه علمای آگاه و بیدار جامعه است، مسئولیت همه گفتیم، زیرا که این امت به ویژگی خاصی توصیف شده است:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ﴾[آل عمران: ۱۱۰].
«شما بهترین امتی هستید که برای نفع مردم بیرون آورده شده اید، به معروف امر میکنید و از منکر نهی مینمایید و به خدا ایمان دارید».
﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠٤﴾[آل عمران: ۱۰۴].
«و باید از شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و به کار پسندیده امر و از کار ناپسند منع کنند و آن گروه (یعنی: گروهی که به فریضه امر به معروف و نهی از منکر قیام کنند) ایشانند رستگاران».
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ٣٣﴾[فصلت: ۳۳]. «و کیست به اعتبار سخن گفتن بهتر از آن کسیکه مردم را به سوی خدا بخواند و عمل نیک انجام دهد و بگوید: من هم یکی از مسلمانان هستم».
در حدیثی که نعْمَانَ بْنَ بَشِیرٍ باز رسول الله جروایت نموده ایشان فرمودهاند: »مَثَلُ الْقَائِمِ عَلَى حُدُودِ اللَّهِ وَالْوَاقِعِ فِیهَا كَمَثَلِ قَوْمٍ اسْتَهَمُوا عَلَى سَفِینَةٍ فَأَصَابَ بَعْضُهُمْ أَعْلَاهَا وَبَعْضُهُمْ أَسْفَلَهَا فَكَانَ الَّذِینَ فِی أَسْفَلِهَا إِذَا اسْتَقَوْا مِنْ الْمَاءِ مَرُّوا عَلَى مَنْ فَوْقَهُمْ فَقَالُوا لَوْ أَنَّا خَرَقْنَا فِی نَصِیبِنَا خَرْقًا وَلَمْ نُؤْذِ مَنْ فَوْقَنَا فَإِنْ یَتْرُكُوهُمْ وَمَا أَرَادُوا هَلَكُوا جَمِیعًا وَإِنْ أَخَذُوا عَلَى أَیْدِیهِمْ نَجَوْا وَنَجَوْا جَمِیعًا« [۳].
«مثال کسیکه حدود و قوانین الله را رعایت میکند و مثال کسیکه رعایت نمیکند مانند آن گروهی است که سوار بر کشتی اند، و از طریق قرعه بعضیها در طبقۀ بالا و بعضیها در طبقۀ پایین قرار دارند، هنگامی که آنهایی که در طبقۀ پایین هستند نیاز به آب پیدا میکنند به طبقه بالا میروند، و از آنجا آب بر میدارند، آنگاه با هم مشورت میکنند که رفتن مکرر به طبقۀ بالا باعث زحمت برای مسافرین است، لذا ما در طبقۀ خود در کشتی، سوراخی ایجاد کنیم و از دریا آب برداریم، چنانچه مسافرین طبقۀ بالا، مسافرین طبقۀ پایین را از این اقدام احمقانۀشان باز ندارند و بگویند ما با آنها کاری نداریم، در نتیجه، کشتی غرق میشود و تمام سرنشینان آن هلاک و نابود میشوند ولی اگر آنها جلوگیری کنند، هردو گروه نجات مییابند».
[۳] صحیح بخاری - (ج ۸ / ص ۳۹۹) حدیث شماره۲۳۱۳.