بعضی از خطبه های عمر بن خطاب رضی الله عنه

۱- هر فردی در ثروت‌های خداوند حقی دارد!

۱- هر فردی در ثروت‌های خداوند حقی دارد!

حضرت عمر سدر یکی از خطبه‌هایش فرمود:

«أیها الناس... لو وددت أن أنجو کفافاً، لا لي ولا علیّ وإني لأرجو أن عمرت فیکم یسیرا أو کثیرا، أن أعمل بالحق فیکم إن شاء الله، وأن لا یبقي أحد من المسلمین وإن کان في بیته إلاّ أتاه حقه ونصیبه من مال الله وإن لم یعمل إلیه نفسه، وإن لم ینصب إلیه بدنه، وأصلحوا أموالکم التي رزقکم الله، ولقلیل في رفق خیر من کثیر في عنف».

«ای مردم! امیدوارم که با کفایت از این امر خلافت نجات یابم، نه به نفع و نه به ضررم باشد، و همچنین امیدوارم اگر کم یا زیاد در میان شما عمر کردم طوری عمل کنم که حق را رعایت کرده باشم و همچنین هیچ کس از مسلمانان را نمی‌گذارم -هر چند که در خانه‌ی خود باشد- مگر اینکه حقش را به او بپردازم و گر چه برای بدست آوردن آن زحمت نکشیده و بدنش را خسته نکرده باشد. اموالی که خداوند به شما داده آن را درست مصرف کنید و مال کمی که با شرافت بدست آید از مال بسیاری که بازور بدست آید بهتر است».

این‌ها قطره‌هایی از سخنرانی آن بزرگ مرد است. اگر ما همه آن را در اینجا می‌آوردیم و به شرح آن می‌پرداختیم، به سفر طولانی می‌انجامید. ولی ما به این چند قطره اکتفا می‌کنیم که مربوط به اقتصاد و امور مالی است و مردم را در حیرت فرو برده و همه افکار و نیروها را به خود جلب کرده.

«لوددتُ أن أنجو کفافاً، لا لي ولا عليّ»امیدوارم که از این جهان بروم که نه برای من و نه علیه من باشد.

عمر سآرزو می‌کند که از این دنیا به طور کفایت نجات یابد: یعنی طوری زندگی کند که نه احتیاج پیدا کند و نه پس انداز نماید.

این امید و آرزو، آرزوی رسول الله جمی‌باشد که فرمود: «اللهم اجعل رزق آل محمد کفافاً»

الها! روزی آل محمد را قوت آن‌ها بگردان.

کفاف: یعنی آنچه که فقط نیاز آدمی را برآورده کند.

«لا لي ولا عليّ».

«نه برای من و نه علیه من» نه پس انداز کند و نه مقروض باشد. فقط کفایت را می‌طلبد. آرزوی عمر سهیچگاه از آرزوی رسول الله جبیشتر نیست.

و کاش کسانی که بر مردم حکومت می‌کنند در آرزوی عمر سدقت می‌کردند.

سپس چه؟ سپس حضرت فاروق سدر مورد حق و باطل سخن گفته و می‌فرماید:

«وإني لأرجو أن عمرت فیکم یسیرا أوکثیرا أن أعمل بالحق فیکم إن شاء الله».

«و من امیدوارم که اگر ان شاءالله کم یا زیاد در میان شما باشم به حق عمل کنم».

آرزوی دوم عمر اینست که اگر کم یا زیاد در میان امت زنده باشد به حق عمل نماید. به عدالت به ترازوی راست.

حقی که عمر می‌خواهد در سرزمین و اجتماع پهناور خود به آن عمل نماید چیست؟

«أن لا یبقي أحد من المسلمین، وإن کان في بیته، إلا أتاه حقه ونصیبه من مال الله».

اینکه هیچ مسلمانی هر چند که در خانه خود نشسته باشد را نمی‌گذارد مگر حق و بهره‌اش از بیت المال را به او بفرستد.

برای هر کس، هر زن و مرد هموطن، طوری می‌کنم که دولت حق و بهره‌ی او را از بیت المال بپردازد.

سه مطلب: حق هموطن در مال، بهره‌ی او در مال، ثروت از آن خداست. اگر کسی در بیت المال حقی داشته باشد نباید کسی با او مخاصمه کرده و حق او را نپردازد.

مقدار این حق چقدر است؟... در زمانی که مال و ثروت به نسبت مساوی در میان تمام مردم تقسیم شود مشخص می‌گردد که بهره‌ی هر فرد چقدر است.

چرا حق هرکس در این مال ثابت است؟ و واجب است حق هر کس به او داده شود؟. چون ثروت از آن خداوند است، نه مال دولت و نه ملک شخصی کسی دیگر و این نظریه عمر همان نظریه اسلام است. و موقعی که عمر حرف‌هایش را ادامه می‌دهد مانند این است که گهربارتر می‌گردد.

«وإن لم یعمل إلیه نفسه، ولم ینصب إلیه بدنه».

«هر چند که او خودش کار نکرده و بدنش در بدست آوردن آن خسته نشده باشد!!».

اقرار می‌فرماید که هر کس و لو اینکه کار نکند و خسته نشده باشد در بیت المال حقی دارد!.

شما می‌گوئید هر کس کار نکند نخورد... مزد به اندازه‌ی عمل است، نظریه‌ی عمر بر نظریه‌ی شما پیشی گرفته چون از شریعت خداوندی سرچشمه گرفته است که اقرار کرده به اینکه ثروت از آن خداوند است، پس برای هر کسی در آن بهره‌ای است کوشش کرد یا نکرد، خواست یا نخواست.

عمر فاروق سبرای افراد حق قائل شده و بهره آن‌ها را ثابت نموده، تا اینکه کسی در گرسنه کردن مردم عذری نداشته باشد، همانند کمونیست‌ها که می‌گویند هر کس کار نکرد نخورد.