۵- مصلحت ثروت در سه چیز است:
سپس او در همان خطبه میفرماید:
«ألا وإني ما وجدت صلاح هذا المال إلا بثلاث أن یوخذ من حق ویعطی في حق ویمنع من باطل».
«بدانید که من مصلحت این مال را در بیشتر از سه چیز نیافتم اینکه به حق گرفته شود، به حق پرداخته شود و از باطل منع گردد».
دریائی از سیاست مالی است که حضرت عمربن الخطاب سما را به سوی آن میبرد.
مردم با حیرت در تعریف سیاست مالی و سوسیالیستی و کمونیستی و سرمایهداری و نظام اقتصادی دور زده و چیزی دستگیرشان نشد.
اما تنها عمر است که نه سرگردان شد و نه دور زد. چون در دریائی از نور شنا میکند. این عمر است که اقتصاد خود را در قالب عجیبترین و غریبترین خطابهها آشکار میسازد کلماتی معدود و جامع که شامل همه چیز میشود.
«ألا وإني ما وجدت صلاح هذا المال إلا بثلاث»«هان ای مردم بدانید که من مصلحت این مال را جز در سه چیز نیافتم»!!
عمر سخلاصهی تجربههای خود را بیان میدارد... تجربه هائی که در ظرف ده سال تمام حکومت بر جهان، و ملتهای غالب و مغلوب، با افکار و نظرات متفاوت بیان میدارد... این خلاصهی تجربههای آن بزرگمرد است.
«أن یؤخذ من حق»«اینکه مال از حق گرفته شود». اینکه از راه حق و حلال و از چیزی که خداوند آن را حلال کرده باشد گرفته شود و از حرام نباشد. پس بر دولت لازم است که اموال خود را از راه مشروع بدست آورد، همچنین بر ملت لازم است که ثروتها را از راه مشروع بدست آورد. دولت حق ندارد که مال را از راه حرام جمع کند همچنین فرد هم حق جمع آوری مال از راه حرام را ندارد. این اولین پایه در مصلحت مال است پس پایه دوم کدام است ؟
«ویعطی في حق»«و در راه حق داده شود». در راه حلال خرج شود....
بر دولت و ملت لازم است که اموال خود را در راه مشروع مصرف کند.
پایه سوم در مصلحت مال چیست؟
«ویمنع من باطل»«و از باطل منع گردد...» جائز نیست که دولت اموال خود را در راه باطل و در راه حرام خرج کند. و همچنین هیچ فردی حق ندارد که اموال خود را در راه نامشروع صرف کند. این خلاصهی تجربهی قهرمان حق، و قهرمان سیاست و قهرمان اقتصاد میباشد. او تجربه خود را برابر مردم و نسلهای متمادی تا روز قیامت گذارده است.
مذهب و روش اقتصادی کامل که بر هر مذهب اقتصادی دیگر ساختهی بشر چه در قدیم و چه در آینده برتری و تفوق دارد.
مال! آن بتی که به جای خداوند سبحانه و تعالی پرستیده میشود... چطور آن را حل کنیم... این مشکل را چطور از بین ببریم.
«أن یوخذ من حق، ویعطی في حق ویمنع من باطل»«این که از حق گرفته شود و به حق داده شود و از باطل منع گردد».
کلماتی جامع... اقیانوسهائی در چند قطره... یا چند قطره از اقیانوسهای بزرگ!
حضرتش گفتاری برای کسی نگذاشته... کمونیستها و سرمایهدارها و کسانی که میان این دو هستند حق ندارند ادعا کنند که تا درجهی عمر و تجربهی عمر رسیده باشند.
عمر س بر نظامی میرود که پروردگار زمین و آسمان آن را وضع کرده و فرستادهی پروردگار زمین و آسمان آن را ترسیم کرده است.
غیر از این او خود تجربه را به چشم خود دیده، در ظرف ده سال آن را بر بزرگترین قسمت از جهان آنروز تطبیق نموده است.
در حضرت او دو بزرگواری و افتخار جمع شده؛ گرفتن طرح از آسمان و عمل کردن به آن طرح در بزرگترین قسمت زمین، و از اینجاست که تجربه قاطع و جدی و همیشگی و دائمی او آمد و طوری آمد که قانونی عام شد و همانند حقیقت و آسمان دائمی و شفاف ماند. او همانند سخنرانان و شاعران و فلاسفه که تجربه را ندیده و نچشیدهاند سخن نمیگوید و همچنین سخنان او مانند حرفهای ستمگران و متعصبین ماده پرست که بر طریق خداوند نباشند نیست. برای او وسایل رسیدن به حقیقت کلی جمع شده است.
هدایت و نور آسمان... تجربه و تطبیق زمین...
مذهب او حقی است که حرف میزند، یا گفتاری است که تحقق میپذیرد.
و من فریاد زده و صدا میزنم و سیاستمداران خود را و امت خود را مخاطب قرار میدهم در حالی که ما در بهترین روزهای افتخار زندگی میکنیم، باید آن کلمات جاویدان را نگهداریم و همیشه آن را تکرار کنیم، و هرگاه کسی از ما سؤال کرد که مذهب اقتصادی شما کجاست؟ به شتاب جواب میدهیم:
«أن یوخذ من حق، ویعطی في حق ویمنع من باطل»«اینکه از حق گرفته و جمع شود، و در راه حق وحلال مصرف شود و از باطل و حرام منع گردد»