۳- حق سنگین است و باطل سبک:
عمر سفرموده است: «إن هذا الحق ثقیل مري، وإن الباطل خفیف وبي وترک الخطیئة خیر من معالجة التوبة ورب نظرة زرعت شهوة، شهوة ساعة أورثت حزناً طویلاً».
«و به حق عمل کردن سنگین و تلخ است و باطل سبک و در دنیا لذتبخش است و ترک گناه کردن از توبه بعد از گناه بهتراست، و گاهی یک نگاه بذر شهوت را میکارد و یک لحظه پیروی از شهوت کردن غم طولانی را بجا میگذارد»
و منظور از این کلمات: «إن هذا الحق ثقیل... وإن الباطل خفیف...»حقیقت سنگین و باطل سبک است. چرا؟
چون حق مصلحت عمومی است و باطل مصلحت خصوصی، باطل لذت و خواستهی نفس است و در نتیجه سبک و لذیذ است ولی حق با خواهشهای نفسانی گلاویز میشود و خواهشهای آن را سرکوب میکند و به این خاطر سنگین است و بر نفس آدمی دشوار است.
حضرت عمر فرهنگ خود را از این منبع پربار قرآن فرا میگیرد که میفرماید: ﴿إِنَّا سَنُلۡقِي عَلَيۡكَ قَوۡلٗا ثَقِيلًا ٥﴾[المزمل: ۵] «ما بر تو گفتار سنگین فرو میفرستیم».
یعنی سنگینترین چیز را بر دوشت میگذاریم... حق! ما حق را بر تو فرو میفرستیم. و همچنین از این گفتار پیامبر اکرم جالهام میگیرد که میفرماید: «أنتم مستخلفون في الأرض، قاهرون لأهلها، قد نصر الله دینکم، فلم تصبح أمة مخالفة لدینکم إلا أمتان؛ أمة مستعبدة للإسلام وأهله وأمة تنتظر وقائع الله وسطواته في کل یوم ولیلة، قد ملأ الله قلوبهم رعباً، فلیس لهم معقل یلجؤون إلیه، ولا مهرب یتقون به، قد دهمتهم جنود الله عزّ وجل ونزلت بساحتهم، مع رفاغة العیش، واستفاضة المال وتتابع البعوث وسد الثغور بإذن الله في العافیة الجلیلة العامة التي لم تکن هذه الأمة علی أحسن منها منذ کان الإسلام. والله المحمود، مع الفتوح العظام في کل بلد فما عسی أن یبلغ مع هذا شکر الشاکرین».
«ای مسلمانان شما جانشین الله در زمین هستید و بر تمامی اهل آن پیروزید، خداوند دین شما را یاری کرد، دین شما به غیر از دو گروه دشمنی دیگر ندارد؛ امتی که در زیر سلطهی اسلام درآمده، و امتی که هر لحظه و هر روز منتظر تقدیر خداوند است. (رفتن شما برای فتح شهرهایشان) خداوند دلهای آنان را از ترس پر کرده نه جائی دارند که به آن پناهنده شوند و نه مکانی دارند که به سویش فرار کنند. لشکریان خداوند در سرزمین آنها مستقر شدهاند و آنها را خورد کردهاند، با اینکه شما از نظر مالی در مضیقه نبوده و همه ثروتمند و تندرست شدهاید. روز به روز بر لشکریان اسلام افزوده میگردد و کشورها و قلعههای جدیدی فتح میشود. در عافیتی عمومی که از آغاز اسلام تا امروز چنین شوکت و قدرت به چشم دیده نشده است و با هر کدام از فتوحات بزرگ اسلام، خدا را باید سپاس گفت. ولی هیچگاه سپاس گذاران از عهدهی سپاس این همه فتوحات بر نخواهند آمد».
این گفتارها قسمتی از حالات دولت اسلامی در زمان حضرت عمر سرا برای ما مشخص میکند و آن برای افرادی که میخواهند حالت آن روز را بدانند مستندترین تصویر و تاریخ است که میتوان به آن اعتماد کرد.
«أنتم مستخلفون في الأرض»«شما وارث و جانشین الله در زمین هستید.»
حضرت عمر اقرار مینماید که امت اسلامی به هدف اصلی خلافت در زمین رسیده است. و خداوند متعال قیادت و رهبری تمام مردم روی زمین را به او داده است.
«قاهرون لأهلها...»«بر اهل زمین پیروزید...»
مسلمانان با شجاعت رفتند و مشرق و مغرب زمین را فتح کردند، پس چه پیروزی بر اهل زمین از پیروزی آنان بیشتر و بزرگتر است؟
«قد نصرالله دینکم...»«خداوند دینتان را پیروزی داد...» پرچم اسلام به اهتزاز درآمد، و کلمهی لااله الاالله بر هر دین و عقیدهای پیروز شد و بالاتر برده شد!!
«فلم تصبح اُمة مخالفة لدینکم إلا أمتان»«غیر از دو ملت هیچکس با دین شما مخالف نیست».
دنیای کفر همهاش یکی از این دو ملت است.
«أمة مستعبدة للإسلام وأهله...»«امتی که زیر یوغ اسلام درآمده...».
کسانی که جلو پیشرفت اسلام را گرفته و با آن جنگیدند، و اسلام آنان را مغلوب و شهرهایشان را فتح نمود.
«واُمة تنتظر وقائع الله وسطواته في کل یوم ولیلة»«و امتی که هر روز و شب منتظر تقدیر خداوند و قدرت اوست».
و امتی که هر روز و شب منتظر لشکر پیروزمند و دلاور اسلام است که احتمال رسیدن به آنها را دارد.
«قد ملأ الله قلوبهم رعباً»«خداوند متعال دلهای آنها را پر از ترس کرده است».
کسانی که در آن زمان احتمال هجوم مسلمانها را به دیار خود میدادند در بدترین شرایط ترس و رعب بسر میبردند.
«نه از ترس اسلحه، بلکه از ترس غلبهی عقیده؛ چون فرشته آید دیو بیرون رود و چون آفتاب رسد شب از بین میرود».
«مع رفاغة العیش، واستفاضة المال»«همراه با زندگی مرفه و ثروت کامل».
این همه پیروزی و عزت و قدرت نظامی، همراه با رفاهیت مال مسلمانان و همراه با ثروتمندی آنان... تا اینکه از طبقات پایین در جامعه مسلمانان چنان ثروتمند و مالک طلا و نقره شدند که نمیدانستند آن را چطور خرج کنند!!
«في العافیة الجلیلة العامة...»«در تندرستی کامل فراگیر...»
تندرستی همگانی به بهترین حال است، ثروتمندی عمومی است... خیر و خوشی ظاهر و باطن همه را گرفته... تندرستی بزرگ، فراگیر....
حالتی که از آغاز پیدایش اسلام تا آن روز هیچگاه نصیب مسلمانان نشده بود. دولت اسلام، حکومت و ملت از نظر نظامی و اقتصادی و اخلاقی و دینی و بهداشتی و اجتماعی و ورزشی و آموزشی و پرورشی به بالاترین مرحله پیشرفت و تمدن رسیده بود.
«فما عسی أن یبلغ مع هذا شکر الشاکرین» «هیچگاه با این نعمات کسی از عهدهی سپاس آن برنمی آید».
از دست و زبان چه برآید
کز عهدهی شکرش بدر آید
سپاس سپاسگذاران در برابر آن همه نعمتهای بیکران که بر امت اسلام ارزانی داشته چیزی نیست.
مگر چون کاهی در برابر کوهی
و قطرهای در برابر دریائی
به این خاطر است که حضرت عمر سدر دنبالهی آن سخنرانی مهم میفرماید:
«أذکرکم الله الحائل بینکم وبین قلوبکم، إلا ما عرفتم حق الله فعملتم له وقصرتم أنفسکم علی طاعته، وجمعتم مع السرور بالنعم، خوفا لزوالها ولانتقالها، ووجلا من تحویلها، فإنه لا شيء أسلب للنعمة من کفرانها وإن الشکر أمن للضر، ونماء للنعمة، واستجلاب للزیادة».
«پس شما را بر حذر میدارم از اینکه ثروت و دارایی در قلبهایتان لانه کرده شما را از خدایتان بیگانه کند، مگر اینکه حق خدای را بجای آورید و خود را در بندگی و بردگی او قرار داده طاعت و عبادتش را به بهترین وجه بجای آرید. و همگام با شادی و خوشحالی از نعمتهایی که به شما ارزانی داشته ترس و هراس داشته باشید از اینکه آن نعمتها از شما گرفته شده، به دیگران داده شوند. چرا که هیچ چیز نعمت را چون ناشکری ضایع نمیکند. و شکر گذاری بهترین راه حفاظت از آن است. و شکر خدا نعمتت افزون کند و کفران آن از کفت بیرون برد».
شکر بزرگترین وسیله برای زیاد شدن ثروت و در آمد فرد و اجتماع است. حضرت عمر سهمیشه بر همه مادیگران برتری و تفوق دارد و از همه آنان بلند پرواز تر است. و عمل کردن به این ایده بهترین وسیله برای ازدیاد تولیدات کشور و مردم است ولی بیشتر مردم نمیدانند.