تحقيق در واژه بمن و بما در مورد خدايان مشركين صدر اسلام [۸]
در اینجا میخواهیم گفته عبدالرحمن الوکیل در کتابش بنام دعوت الحق را برایت بازگو کنم که در صفحه ۶۲ میگوید: این راز بیانی قرآن است که در یک قصه و در آن واحد به دو ضمیر (بمن) به کسی و (بما) به چیزی اشاره میکند. به عبارت دیگر در یک قصه به مخلوقی که میتواند فکر کند و به چیزی که نمیتواند بیندیشد در آن واحد اشاره میکند، یعنی راز جابجایی این دو ضمیر اشاره در یک قصه. من باب مثال اگر (بما) به شیء بیجان که نمیتواند بیندیشد اشاره کند منظور مجسمهها و بتهایی است که به نام اشخاصی همچون اولیاء ساخته شدهاند.
پس این دو تعبیر فرقی با یکدیگر ندارند و در واقع دو ضمیر اشاره متفاوتند که در یک مورد با هم وجه تشابه دارند و آن این است که هر دو آنها مورد پرستش قرار گرفتهاند. پس کلمه (من) یعنی کسی بر میگردد به اصل بت (اولیاء) و کلمه (ما) یعنی شیء بر میگردد به خود بت و قبری که بنام شخصی (اولیاء) بر پا شده است.
حق تعالی در سوره الأحقاف آیه شماره ۵ میفرمایند: ﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ ٥﴾یعنی: «چه کسی گمراهتر از کسی است که افرادی را به فریاد بخواند و پرستش کند که (اگر) تا روز قیامت (هم ایشان را به فریاد بخواند و پرستش کند) پاسخش نمیگویند؟ (نه تنها پاسخش را نمیدهند بلکه سخنانش را هم نمیشنوند).»
و در آیه قبل از این و در همان سوره میفرمایند: ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ ٤﴾یعنی: «بگو آیا دقت کردهاید درباره چیزهایی که به جز الله به فریاد میخوانید و میپرستید؟ به من نشان دهید چه چیزی از زمین آفریدهاند؟»
این دو آیه از چیزی به دو صورت یعنی یک بار با کلمه (من) یعنی کسی و بار دیگر با کلمه (ما) یعنی شیءای که نمیتواند بیندیشد نام میبرد. پس مواظب باش که قبر پرستان با زیبا جلوه دادن باطل فریبت ندهند. آنان ادعا میکنند که شرک دوران جاهلیت سببش پرسیدن بتها بوده، زیرا حق تعالی از کلمه (ما) یعنی شیء که قادر به اندیشیدن نیست یاد میکند حال آنکه ما به این بتها معتقد نیستیم و از اولیاء طلب یاری و کمک میکنم. حال آنکه تو شیوه بیانی قرآن را در مورد کلمات (من و ما) را میدانی و دیدی که به چه صورت حق تعالی این دو کلمه را در آن واحد و در یک قصه میآورد و آنها را جابجا میکند.
همچنان که حق تعالی در سوره الشعراء و در آیههای ۶۹ تا ۷۷ میفرمایند: ﴿وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِيمَ٦٩ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ٧٠ قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰكِفِينَ٧١ قَالَ هَلۡ يَسۡمَعُونَكُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ٧٢ أَوۡ يَنفَعُونَكُمۡ أَوۡ يَضُرُّونَ٧٣ قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا كَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ٧٤ قَالَ أَفَرَءَيۡتُم مَّا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّيٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٧٧﴾یعنی: «(ای پیغمبر) سر گذشت ابراهیم را برای کافران بیان دار. هنگامی که به پدرش (آزر) و قوم (بت پرست) خود گفت: چه چیز را پرستش میکنید؟ (چیزهایی که میپرستید, کی شایسته پرستش میباشند). (مفتخرانه پاسخ دادند و) گفتند: بتهای بزرگی را میپرستیم و دائما (به پرستش آنها میپردازیم و) بر عبادتشان ماندگار میمانیم. گفت: آیا هنگامی که آنها را به کمک میخوانید, صدای شما را میشنوند و نیازتان را برآورده میکنند؟ یا سودی به شما میرسانند (اگر از آنها اطاعت کنید؟) و یا زیانی متوجه شما میسازند (اگر از آنها سرپیچی نمایید؟). میگویند: (چیزی از این کارها را نمیتوانند بکنند) فقط ما پدران و نیاکان خود را دیده این که این چنین میکردند (و بتان را گونه ما پرستش مینمودند و ما هم از کارشان تقلید میکنیم و بس. مگر میشود پدران و نیاکان ما در اشتباه بوده باشند؟) آیا (میدانید که چکار میکنید و) میبینید که چه چیز را میپرستید؟ هم شما هم پدران پیشین شما. همه آنها دشمن من هستند (آنهایی که شما معبود خود میدنید) بجز خالق جهانیان».
ابراهیم÷گفت: آیا میتوانند صدایتان را بشنوند ﴿هَلۡ يَسۡمَعُونَكُمۡ﴾، بعد از این که مشرکین گفته بودند ﴿قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰكِفِينَ﴾یعنی: «بتهای بزرگی را میپرستیم و دائماً (به پرستش آنها میپردازیم و)»بر عبادتشان ماندگار میمانیم. که به تو ثابت شود که منظور ابراهیم÷کسانی است که به خاطرشان این بتها ساخته شدهاند و الا میبایست میگفت (هل تسمعکم) [۹]. و این اشاره به اشیای بیجان است که نمیتوانند صدایتان را بشنوند.
سپس ابراهیم÷میگوید: ﴿أَفَرَءَيۡتُم مَّا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ﴾. یعنی: میدانید که چکار میکنید و میبینید که چه چیز را میپرستید؟ و بعد از این ادامه میدهد و میگوید ﴿فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّيٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾یعنی: همه آنان دشمن من هستند (آنانی که شما معبود خود میدانید) به جز خالق جهانیان و این موردی است که از آن برداشت میشود که منظور ابراهیم÷بتها و در عین حال اشخاصی است که این بتها به خاطرشان ساخته شدهاند، و در غیر این صورت میگفت ﴿فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّيٓ﴾یعنی: اینها دشمنان من هستند و نمیگفت ﴿فَإِنَّهُمۡ﴾یعنی: (آنان)، زیرا آنان ضمیر سوم شخص جمع مخلوقات جاندار و عاقل است و (فإنها) یعنی اینها ضمیر سوم شخص جمع است که به اشیاء (بیجان) که قدرت تفکیر ندارند اطلاق میشود.
و چنین است که در آیات متعددی از یک قصه در قرآن به دو صورت از معبودان (پرستش شوندگان) مشرکین نام برده میشود. یعنی در موضعی از کلمهای استفاده میشود که دال بر موجودات عاقل دارد و در جایی دیگر از کلمهای استفاده میشود که اشاره به اشیای بیجان و بیعقل دارد. و این همه بدین معناست که مشرک با عبادت اولیاء عملاً خدایان متعددی را میپرستد مانند: بتها و قبوری که به نام اولیاء بنا شدهاند.
با استناد به سخنان حق تعالی که مشرکین را عبادت کنندگان خدایان دروغین و اتخاذ کنندگان شریک برای حق تعالی و عبادت کنندگان مجسمهها و بتها معرفی میکند چنین برداشت میکنیم که تمامی اینها نتیجه عبادت اولیاء و طلب یاری از صالحین ساکنان قبور است که آنان را به دام شرک افکنده است. و چنانچه اختلافی در بیان معبود مشرکین میبینی دلیلش اختلاف در کیفیت این پرستش است زیرا در نهایت همه اینها از یک منبع سرچشمه میگیرند. اما در توضیح تعدد معبودها (بتها، اولیاء، قبور) به نقل قول عبدالرحمن الوکیل در کتابش بنام دعوت الحق اشاره میکنم که میگوید:
۱- معبودشان را به حکم پیروی از آنان و دعا و غیره اولیاء مینامند و این وصف اصلی آنها است.
۲- از طرفی این معبودان را میتوان شریک نامید، زیرا آنان را همانند حق تعالی میپرستند.
۳- همچنین میتوان معبودانشان را الله نامید زیرا اینها را دارای صفاتی همچون قابلیت پناهبردن و قابلیت کمکطلبیدن میپندارند.
۴- معبودان را میتوان بت و مجسمه هم نامید زیرا اشیایی قابل لمس هستند.
۵- از طرفی میتوان معبودان را به خاطر اینکه به شخصیتهای صالح و پاک نسبت داده شدهاند طاغوت نامید زیرا پیروانشان را با این صفت به گمراهی و تباهی کشیدهاند.
۶- میتوان معبودان را شیطان نامید زیرا آنها منشا گول زدن و سوق دادن مردم به عبادت غیر از حق تعالی هستند. حق تعالی در سوره نساء آیه ۱۱۷ میفرمایند: ﴿إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا وَإِن يَدۡعُونَ إِلَّا شَيۡطَٰنٗا مَّرِيدٗا١١٧﴾.
یعنی: غیر از الله سبحانه و تعالی هرکه و هرچه را بپرستند و به فریاد خوانند جز بتهای ناتوان و اشیای ضعیفی نیست که بر آنها نام ماده گذاردهاند، و جز اهریمنی نیست که بسی متمرد و نافرمان است. چنانچه در این آیه از معبود در ابتدا به عنوان بت و در انتها به عنوان شیطان نام برده میشود. ابراهیم خلیل÷خطاب به پدرش میفرماید: ﴿يَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ ٤٤﴾[مریم: ۴۴] یعنی: «ای پدر! اهریمن را پرستش مکن».
۷- در قرآن معبودها با کلمه (ظن) یعنی یقین نیز معرفی شدهاند و این بدین جهت است که مشرکین یقین به رسیدن نفع و ضرر از آنها داشتند.
۸- و در جایی دیگر معبودها با کلمه (هوی) یعنی میل و هوس نام برده شدهاند، زیرا مشرکین از روی هوی و هوس در جستجوی ارضای خواستههایشان از طریق این بتها بودند.
در این مورد در سوره یونس، آیه شماره ۶۶ چنین آمده است: ﴿وَمَا يَتَّبِعُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَكَآءَۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا يَخۡرُصُونَ٦٦﴾یعنی: «کسانی که جز حق تعالی شریکان را میپرستند، (از چیزهایی جز گمان) پیروی نمیکنند (و در حقیقت شریکی وجود ندارد تا آنان آن را عبادت کنند و بپرستند). ایشان جز به دنبال گمان نمیروند و کارشان جز تخمین زدن و دروغ گفتن نیست». و در سوره النجم، آیه شماره ۲۳ آمده است: ﴿إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَمَا تَهۡوَى ٱلۡأَنفُسُۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ ٱلۡهُدَىٰٓ٢٣﴾یعنی: «آنان جز از گمانهای بیاساس و از هواهای نفس پیروی نمیکنند. در حالی که هدایت و رهنمود از سوی خالقشان برای ایشان آمده است (و در پرتو آن میتوانند به ناچیزی بتها پی ببرند و رضای الله سبحانه و تعالی را بجویند و راه سعادت بپویند)». و در سوره الجاثیه، آیه شماره ۲۳ میفرمایند: ﴿أَفَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ ٢٣﴾یعنی: «هیچ دیدهای کسی را که هوا و هوس خود را به خدایی خود گرفته است. و با وجود آگاهی (از حق و باطل، آرزو پرستی کرده است و) الله سبحانه و تعالی او را گمراه ساخته».
۹- همچنان که قرآن معبودهای مشرکین را به عنوان أسماء یعنی نامها معرفی میکند، زیرا وجود خارجی ندارند.
۱۰- از طرفی معبودان را در قرآن اولیاء نام نهادهاند در حال که ولی فقط الله و سبحانه و تعالی است.
۱۱- در موضعی دیگر معبودان را در قرآن شفعاء نامیدهاند حال آنکه شفاعت دهنده تنها الله سبحانه و تعالی است [۱۰].
چنانچه در سوره یوسف، آیه شماره ۴۰ میفرمایند: ﴿مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ ٤٠﴾یعنی: «این معبودهایی که غیر از الله میپرستید چیزی جز اسمهایی بیمسمی نیست که شما و پدرانتان آنها را الله نامیدهاید».
پس نگذار مشرکین با این قبیل صفات و اصطلاحات تو را گمراه کنند، زیرا همه اینها در نهایت به یک مبدا بر میگردند و آن عبادت کسی، یا چیزی است غیر از حق تعالی و مواظب باش که با تغییر اسم و بازی با کلمات تو را گمراه نکنند، زیرا تمام اینها در واقع بیان کننده یک موضوع هستند که آن همانا شرک به حق تعالی است. پس امروز برای مشرکین عصر حاضر هیچ حجتی وجود ندارد که با توسل جوی به آن بخواهند شرک را صرفاً در قالب پرستش بتها تعریف و معرفی کنند و مدعی شوند که آنان از این گونه شرک مبرا هستند زیرا از اولیاء یاری و کمک میجویند. و حقیقت چنان در قرآن به وضوح بیان شده و قابل فهم است که روشنایی آن تمام ظلمتهایی را که بر باطل سایه افکنده است را از بین برده و باطل را به وضوح در معرض دید و فهم انسانها قرار داده است.
پايان
[۸] مترجم: کلمه به من و به ما دو کلمه عربی است که به معنای به کسی (بمن) و به چیزی (بما) میباشند. این دو کلمه ضمیر اشاره به جاندار (انسان) و بیجان (جامدان) هستند. [۹] مترجم: ملاحظه میکنید که ﴿هَلۡ يَسۡمَعُونَكُمۡ﴾در زبان عربی به جاندار اطلاق میشود در صورتی که (هل تسمعکم) اشاره به جامدات دارد. فهم دقیق قرآن در رابطه مستقیم با آشنایی به این گونه معانی و مفاهیم است که بر بسیاری از مسلمانان پوشیده شده است و بنابراین حربهای است در دست مغرضان و روحانی نمایان برای فریب مسلمانان بیاطلاع از مفاهیم الهی. [۱۰] مترجم: تمام این مبحث بر این موضوع تاکید میکند که حق تعالی در قرآن و در قصههای فوق الذکر از دو ضمیر جاندار و بیجان در یک قصه ذکر به میان میآورد. و این امر دلیل محکمی است که در شرک و یاری جویی از غیر از حق تعالی هیچ فرقی بین پناه بردن به بتها، قبرها و یا اولیایی که مجسمههایشان ساخته شدهاند نیست.