انهدام بزرگترین تعبیری که قبر پرستان به آن استناد میکنند
دوستم گفت: آیاتی را که براین ذکر کردی در شان مشرکین عرب دوران جاهلیت آمده و مختص به آنان است. بنابراین هیچ ربطی با آنان که در این زمانه دست به دامان اولیاء میشوند ندارند و بر آنان صدق نمیکنند.
در جواب دوستم گفتم: این استدلالی است باطل و اشتباهی آشکار. زیرا این حقیقت که این آیات در مورد مشرکین عرب آمده امری قابل فهم است. در واقع تمامی قرآن در آن زمان نازل شده، ولی قرآن کتابی است جاودانه که حق تعالی در آن بندگانش را مخاطب قرار داده حال در هر زمان و یا مکانی که باشند. پس دستوراتش جاودانه و مستوجب پیروی است و منکراتش ابدی و تا روز قیامت مستوجب پرهیز میباشند.
احکام و مفاهیم قرآنی برای عموم مردم هستند و منحصر به اسباب نزولشان نیستند و اصل ثابت نزد تمام مسلمانان این است که در این مورد حکم دنباله رو علت است. یعنی هنگامی که عملی سر بزند و علتی بروز کند حکم وارده بر چنین عملی نیز لازم الاجراء میشود.
علت مشرک شدن عربهای دوران جاهلیت متوسل شدنشان به بندگان امثال خودشان بوده که نزد حق تعالی شفیع شان باشند، و این عمل دقیقاً همان عملی است که امروزه از قبر پرستان سر میزند. از این رو حکم شرکی که بر مشرکین عهد جاهلیت وارد شده، امروزه بر قبر پرستان و آنان که اولیاء را واسطه قرار میدهند نیز بدون هیچ تفاوتی قابل تطبیق است. زیرا این دو گروه در نیت و عملشان (توسل جویی به غیر از حق تعالی، دعا نزد اولیا، قربانی و نذر به قصد شفاعت خواهی نزد حق تعالی) کاملاً مشترک هستند.
دوستم گفت: چنین مقایسهای که بر اساس آن حکم شرک را به دو گروه و بدون قایل شدن اندکی تفاوت میانشان نسبت میدهی مقایسه دو گروهی است که با هم هیچ وجه مشترکی ندارند و بنابراین نمیتوان آن را پذیرفت.
در جوابش گفتم: من دو موضوع را به روشنی برایت تشریح کردم. اول اینکه کفر مشرکین عهد جاهلیت بخاطر اختیار واسطهها و شفاعت کنندگان غیر از حق تعالی بوده آن هم با اعمالی همچون نذر و قربانی و دعا در راهشان. دوم اینکه قبر پرستان امروزی قدم به قدم پیرو راه و روش آنان هستند.
آیا میتوانی برایم روشن کنی که چه فرقی میان عمل کفر آمیز مشرکین جاهلیت و قبر پرستان امروزی است که حق تعالی به خاطرش یک گروه را مشرک و کافر خوانده و آنان را سزاوار جاودانگی در دوزخ دانسته و گروه دیگر را طبق عقیده ات سزاوار هیچ عقوبتی ندانسته در حالی که هر دو گروه در عمل متحد و در هدف مشترک هستند؟
گفت: فرقشان در این است که کفار عهد جاهلیت غیر از حق تعالی را عبادت میکردند و عبادت غیر از حق تعالی نیز در گفتارشان واضح و آشکار است. کما اینکه حق تعالی در قرآن از قول آنان میفرمایند: ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ ٣﴾[الزمر:۳] یعنی: «ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به الله نزدیک گردانند».
اما آنان که امروزه به اولیاء متوسل میشوند، عبادت غیر از حق تعالی را کاملاً منکر هستند و مدعیاند که دست به دامن اولیای مرده شدن و از آنان کمک طلبیدن به معنی عبادتشان نیست، بلکه قصدشان تبرک و توسل است و این همان فرقی است که میان اینها و مشرکین عهد جاهلیت است.
در جوابش گفتم: همان طور که قبلاً هم اشاره کردم این نیت و کردار است که حکم بر آن مستوجب میشود و کلمات بیارزشی که برای تبرئه و دفاع از اعمال غلط و ترس از محکومیت بر زبان میآیند ارزشی ندارند و اقدام به این گونه اعمال است که باعث میشود حکم کفر بر آنان وارد شود. انسانی که به تعظیم بتها عادت کرده و با وجود وابستگیاش به آنها اعلام کند که غیر از الله سبحانه و تعالی کسی را نمیپرستد و نخواهد پرستید آیا میتواند قولش علی رغم عملش مانع صدور تهمت شرک و حکم کفر بر او شود؟
دوستم گفت: خیر او کافر و مشرک است.
در ادامه گفتم: پس این همان قاعدهای است که بر قبر پرستان امروزی صدق میکند. و این کردارشان است که آنان را محکوم به شرک و کفر میکند و علیرغم چنین محکومیت آشکار منکر شرک و کفرشان میشوند و بدان اعتراف نمیکنند.
پس فرق بین مشرکین صدر اسلام و قبر پرستان امروزی در این است که آنان با اعترافشان به عبادت غیر از حق تعالی صادقانهتر از قبر پرستان بودند، و بتها را منکر نمیشدند. حال آنکه قبر پرستان امروزی در سفسطه و وارونه جلوه دادن موضوع خیرهاند زیرا به اعمال شرک آمیزی چون عبادت قبور و اولیاء دست میزنند و سپس آن را منکر شده و عناوین و اصطلاحات دیگری را بدان نسبت میدهند.
دوستم سفسطه کنان گفت: باز هم به تو میگویم که افعال مشرکین صدر اسلام همانا عبادت غیر از الله سبحانه و تعالی بوده و برای این عملشان بود که مستوجب حکم شرک و کفر شدند و کردار مریدان امروزی در حق اولیای مرده به معنای عبادتشان نیست. و بنابراین جایز نیست که به خاطرش حکم کفر و شرک را به ایشان بکنیم.
در جوابش گفتم: از سعی و کوششی که برای فرار از قبول حقیقت و اعتراف به آن میکنی واقعاً خستهام کردی زیرا هرگز تصور نمیکردن که انسان عاقلی مثل تو از قبول حقیقت چنین شانه خالی کند.
حقیقت ایمان مشرکین صدر اسلام به وجود حق تعالی و توحیدشان به صفاتش، و حقیقت شرکی که بر آن بودند را برایت بیان کردم و دیگر احتیاجی به شرح بیشتر ندارد، یعنی همان علتی که به خاطرش محکوم به شرک و کفر شدند. و با جزئیات کامل برایت شرح دادن که حکم شرک ما در حق قبر پرستان امروزی دقیقاً در راستای مقایسه بین اعمالشان با اعمال مشرکین صدر اسلام بوده و این همان حکمی است که قرآن بیش از چهارده قرن پیش بر آنان کرده است.
و در دنباله این بحث دقیق و مقایسه صحیح به این نتیجه رسیدیم که آنچه قبر پرستان امروزی در حق اولیایشان انجام میدهند (دعا، کمک طلبیدن، قربانی کردن و نذر) دقیقاً مشابه همان اعمالی است که مشرکین صدر اسلام در حق اولیاء و بت هایشان انجام میدادند. و فهمیدیم که چگونه حق تعالی این عملشان را عبادت غیر ذات پاکش شمرده. ولی با وجود همه این دلایل و شواهد باز هم اصرار میکنی که بین این دو دسته در حکم میبایست فرق گذاشت و این در حالی است که هر دو گروه در عملکرد و هدف کاملاً مشترکاند و در پرستش غیر از الله سبحانه و تعالی با هم هیچ فرقی ندارند.
چون هنوز بر چنین عقیدهای استواری، میخواهم از تو سوال بکنم و توقع دارم جواب کاملی به آن بدهی. آیا میتوان حقیقت عبادت مشرکین صدر اسلام را که به خاطرش مهر مشرک را خوردهاند و حکم کفر بر آنان وارد شده را برایم شرح دهی؟ من مخصوصاً از تو میخواهم که جواب این سوال را بدهی که اگر تفاوتی بین این دو دسته وجود دارد را بفهم.
اینجا بود که حالت حیرت زدگی و دستپاچگی به او دست داد و این سوال همانند شلاقی کمرش را سوزاند و او را بین دو راهی قرار داد، ولی با وجود این تسلیم نشد و از فرط حیرت و دستپاچگی به آن حقیقت که در تمام مدت بحث مان از آن فرار میکرد اعتراف کرد و گفت: حقیقتی که باید بدان اعتراف کرد این است که مشرکین صدر اسلام بتها را صرفاً بخاطر دعا، ذبح، نذر، طواف و اعمال مشابه آن میپرستیدند حال آنکه اعتقاد داشتند که بتها نه میتوانند خلق کنند و نه روزی دهند و نه زنده کنند و یا به میرانند و نه بلایی را دور کنند و یا خیری را باعث شوند، و هدفشان از این اعمال این بود که بتها از آنان راضی شوند و آنان را به حق تعالی نزدیکتر کرده و نزد خالق هستی شفاعتشان کنند و مستوجب رحمت و لطف حق تعالی گردند. و این همان اعمالی است که حق تعالی به خاطرش آنان را مشرک نامیده و مهر کفر بر آنان زده. و از تو پنهان نمیکنم و با صراحت میگویم که تا به امروز حقیقت شرکی که مشرکین صدر اسلام بر آن بودند را نمیدانستم و این بحث و گفتگویمان بود که آن را برایم روشن ساخت. به او گفتم: بسیار عالی، سرانجام بعد از این بحث طولانی روی یکی از اساسیترین نقطه بحثمان یعنی ماهیت عبادت مشرکین صدر اسلام متفق القول شدیم. و این بدان معناست که تو اموری همانند دعا، ذبح، طواف، نذر و ذلت و پناه بردن را عبادت میپنداری و به آن معترف هستی. و ادامه دادم: حال که توانستی با موفقیت به سوالم پاسخ بدهی سوال دیگری دارم که خواهشمندم با همان صراحت بدان پاسخ بگویی.
آیا قبر پرستان امروزی هدفشان از روی آوری به اولیایشان بوسیله دعا، ذبح، نذر، طواف و خشوع برای آن نیست که اولیاء از آنان راضی شوند و در درگاه حق تعالی بر ایشان تقاضای شفاعت کنند و واسطه ایشان نزد حق تعالی باشند؟ گفت: بله البته این واقعیت این گونه اشخاصی است و نمیتوان آن را انکار کرد.
پس به او گفتم: پس در مورد شباهت این دو دسته در این خصوص توافق کردیم. قبر پرستان با دعا، پناه جویی، ذبح و طواف به اولیایشان متوسل میشوند و مشرکین نیز با همان اعمال به بتهایشان روی میآورند و در نهایت هر دو گروه به غیر از حق تعالی پناه میبرند و این همان شرکی است که الله سبحانه و تعالی آن را حرام کرده است.
بعد از این همه آیا برایت اشکالی دارد که اعتراف کنی که قبر پرستان با این اعمالشان به خداوند شرک کرده و در عمل و هدف با مشرکین صدر اسلام هم ردیف و متفق القول هستند؟
گفت: بله، ولی اشکالی که برایم وجود دارد این است که مشرکین صدر اسلام بتهایی را میپرستیدند که ساخت خودشان بودند و نزد حق تعالی هیچ قدر و منزلتی نداشتند حال آن که به قول خودت قبر پرستان امروزی به اولیاء و انسانهای پاکدامنی متوسل میشوند که در نزد حق تعالی قدر و منزلت خاصی دارند چنان چه الله سبحانه و تعالی در قرآن هم میفرمایند: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ[یونس: ۶۲]
یعنی: «هان! بیگمان دوستان الله (سبحان) ترسی بر آنان (از خواری دنیا و عذاب در آخرت) نیست و (بر از دست رفتن دنیا) غمگین نمیگردند (چرا که در پیشگاه حق تعالی چیزی برای آنان مهیا است که بسی والاتر و بهتر از کالای دنیا است). پس فرقی زیادی است بین بتها و سنگهایی که مشرکین آنان را خدایان میپنداشتند و عبادتشان میکردند، و بین اولیاء و صالحین که مریدانشان آنان را خدا نمیپندارند».
به او گفتم: از اینکه دیدم در راه صحیحی گام بر میداری که به حقیقت منتهی میشود خرسند بودم ولی متاسفانه باز به روش اولیه خود که همان اسلوب سفسطه و فرار از حقیقت است باز گشتهای که باعث میشود بحثمان حول دایرهای دور بزند که از یک نقطه شروع شده و همواره به همان نقطه منتهی میشود. این روش فرق گذاری بین دو گروه کاملاً بیمعنا و جاهلانه است و برهانی است ناشی از ضعف و ناچاری و آن قدر پیش پا افتاده است که ارزش فکر کردن به آن را ندارد چه رسد به اینکه بخواهیم آن را قبول کنیم.
این اصل که روی آوردن به کسی یا چیزی غیر از حق تعالی و به منظور عبادت شرک به الله سبحانه و تعالی است و فاعلش را از ملت اسلام خارج میکند نزد تمام مسلمانان پذیرفته شده است. به عبارت دیگر هیچ فرقی نیست بین کسی که به وی متوسل میشوند، چه پیغمبر باشد و چه ملائکهای معظم، چه صالحی، چه سنگی بیزبان و یا شیطان پلید و این حقیقتی است که هرگز دو مسلمان روی آن اختلاف نظر ندارند.
در جریان این بحث اعتراف کردی که دعا به درگاه اولیاء ذبح و نذر و طواف قبورشان عبادت است. و همچنین عبادت مشرکین و توسل جستنشان به بتها را کفر دانسته و آن را شریک قرار دادن با حق تعالی دانستی. ولی اینکه متوسل شدن قبر پرستان به اولیاء و اهل قبور را شرک ندانسته و حسابشان را از بت پرستان جدا میدانی انحرافی است آگاهانه از راه راست و تلاشی است آشکار برای انکار موضوعی که واقعیتش به روشنی ماه و خورشید است.
در واقع این فرق گذاری هیچ پشتوانهای از قرآن و یا سنت ندارد و حتی به لحاظ منطقی نیز نمیتوان آن را توجیه کرد و جز ربط دادن آن به منطق ضدیت و زور گویی توجیه دیگری نمیتوان برایش یافت. اینها سخنانی است که پشتوانهاش منطق ضدیت و زورگویی است و من تصورش را نمیکردم که پس از این همه بحث و جدل هنوز هم اسیر و قربانی آن باشی.
در جوابم گفت: من نه اسیر ضدیت هستم و نه قربانی زور گویی و همانند تو حق بیان عقیده و بینش خود را دارم و این امری است که هنوز بدان معتقدم و همچنان که در ابتدای بحثمان قرار گذاشتیم بگذار با صراحت عقیده و افکار خود را بیان کنیم و مسائل را به صورت عاطفی مورد بررسی قرار ندهیم. بنابراین نه عصیان بشو و نه مرا از حقم در جهت ابراز عقیده و افکارم محروم کن و چنان چه عقیده من به مزاجت خوش نمیآید میتوان آن را با دلیل و برهان رد کنی و نه با عصبانیت و خشونت زیرا اثر منفی در بحثمان بجا خواهد گذاشت و ما را از رسیدن به نتیجه مطلوب که هدف این بحث است دور خواهد کرد.
به او گفتم: از اینکه عصبانیت و خشونت در برخورد کمکی به حل مشکلات نمیکنند و در رسیدن به هدف یاریمان نمیدهند کاملاً با شما موافقم.