تعریف از قرآن
در خطبههایی در نهجالبلاغه از قرآن تعریف نموده است منجمله در خطبه ۱۸ میگوید: «...وَإِنَّ الْقُرآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ، وَبَاطِنُهُ عَمِيقٌ، لاَ تَفْنَي عَجَائِبُهُ، وَلاَتَنْقَضِي غَرَائِبُهُ، وَلاَ تُكشَفُ الظُّلُمَـاتُ إلاَّ بِهِ». یعنی: «...بدون تردید قرآن ظاهری شگفتآور و باطنی عمیق دارد. مطالب اعجابانگیزش پایانناپذیر نیست و اسرار آن پایانی ندارد و تاریکیها (جهل و نادانی و شبهات) فقط به وسیله قرآن برطرف خواهد شد».
و همچنین در خطبه ۱٧۵ میگوید: «...وَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ لَـمْ يَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ، فَإِنَّهُ حَبْلُ اللهِ الْـمـَتِينُ، وَسَبَبُهُ الْأَمِينُ، وَفِيهِ رَبِيعُ الْقَلْبِ، وَيَنَابِيعُ الْعِلْمِ، وَمَا لِلْقَلْبِ جَلاَءٌ غَيْرُهُ...». یعنی: «... خدای عزیز به هیچ یک از پیامبران همانند قرآن را نداده است قرآن ریسمان محکم خدا و راه اوست که خیانت نمیکند و در آن است بهار دل و چشمههای علم و دانش و دل را جز آن صیقلی نیست».