سخنانی از امام علی

نهی از قبرپرستی

نهی از قبرپرستی

علی نیز همچون رسول خدا با قبرپرستی مخالف بود و با آن مبارزه می‌نمود. در وسایل‌الشیعه کتاب «ابواب احکام المساکن» آمده است: «...قال أمير الـمـؤمنين: بَعَثَنِي رسولُ اللهِ صفي هَدْمِ القُبُورِ وَکَسْرِ الصُّوَرِ». یعنی: «... امیرالمؤمنین علی گفت: رسول خدا مرا مأمور نمود برای خرابی قبور و شکستن بت‌ها».

و در همان باب آمده است: «وَعَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيْمَ عَنْ أَبِيْهِ عَنْ الْنَّوْفَلِيِّ عَنِ الْسَّكُوْنِيِّ عَنْ أَبِيْ عَبْدِ الْلَّهِ قَالَ: قَالَ أَمِيْرُ الْمـُؤْمِنِيْنَ : بَعَثَنِيَ رَسُوْلُ الْلَّهِ صإِلَىَ الْـمـَدِيْنَةِ فَقَالَ: لَا تَدَعْ صُوْرَةً إِلَّا مَحَوْتَهَا وَلَا قَبْرَا إِلَّا سَوَّيْتَهُ...». یعنی: «...امیرالمؤمنین علی گفت: رسول خدا مرا به مدینه فرستاد و گفت بتی را مگذار مگر آن را ویران نمایی و قبری را مگذار مگر آن را با خاک یکسان نمایی...».

در وسایل‌الشیعه «ابواب مکان الـمصلی» آمده است: «محمد بن علي بن الحسين قال: قَالَ الْنَّبِيُّ ص: لَا تَتَّخِذُوَا قَبْرِيْ قِبْلَةً وَلَا مَسْجِدَا، فَإِنَّ الْلَّهَ لَعَنَ الْيَهُوْدَ حَيْثُ اتَّخَذُوا قُبُوْرَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ». یعنی: «... رسول خدا فرمود: قبر مرا قبله و مسجدی قرار ندهید چون خداوند ﻷ لعنت نمود یهود را چون قبرهای انبیاءشان را مساجد قرار دادند».

و در وسایل‌الشیعة (ابواب مکان‌المصلی) آمده است:

«وَفِيْ حَدِيْثِ يُوْنُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِيْ عَبْدِالْلَّهِ أَنَّ رَسُوْلَ الْلَّهِ نَهَيَ أَنْ يُصَلَّی عَلَی قَبْرِهِ أَوْ يُقْعَدَ عَلَيْهِ أَوْ يُبْنَىْ عَلَيْهِ». یعنی: «یونس‌بن‌ ظبیان از حضرت صادق روایت نموده که رسول خدا نهی فرمود از اینکه بر قبرش نماز بخوانند و یا بر آن بنشینند و یا بر آن بنا کنند».

و در مسند زید‌بن علی‌بن الحسین در چگونگی غسل دادن پیامبر آمده است: «حَدَّثَنِيْ زَيْدُ بْنُ عَلِيِّ عَنْ أَبِيْهِ عَنْ أَبِيْهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ قَالَ: لـَمــَّا قُبِضَ رَسُوْلُ الْلَّهِ صاخْتَلَفَ أَصْحَابُهُ أَيْنَ يُدْفَنُ، فَقَالَ عَلَيٌّ س: إنْ شِئْتُمْ حَدَّثْتُكُمْ، فَقَالُوْا حَدِّثْنَا، قَالَ: سُمِعْتُ رَسُوْلَ الْلَّهِ صيَقُوْلُ: لَعَنَ الْلَّهُ الْيَهُوْدَ وَالْنَّصَارَىَ كَمَـا اتَّخَذُوا قُبُوْرَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ إنَّهُ لَـمْ يُقْبَضْ نَبِيٌّ الَا دُفِنَ مَكَانَهُ الَّذِيْ قُبِضَ فِيْهِ...».

یعنی: «زیدبن علی بن الحسین از پدرش او نیز از جدش علی سروایت نموده که هنگامی که پیامبر رحلت نمود اصحاب اختلاف کردند که در کجا دفن شود؟ پس علی گفت اگر بخواهید برای شما نقل می‌کنم گفتند بگو گفت از رسول خدا شنیدم که می‌گفت خدا یهود و نصاری را لعنت کرد که قبور انبیاء‌شان را مساجد قرار دادند هیچ پیغمبری از دنیا نرفت مگر اینکه در همان مکانی که از دنیا رفته بود دفن شد...».

رسول خدا صدر همان مکانی که رحلت نمود دفن شد یعنی در حجره عایشه او را دفن نمودند و تا عایشه زنده بود یعنی پنجاه سال هیچکس نیامد درب حجره او که در را باز کن می‌خواهیم قبر رسول خدا را زیارت کنیم. این بدعت‌ها در قرن‌های بعد به تدریج پیدا گردید چون مسلمین با فرقه‌های مختلف از یهود و نصاری و گبران و مجوسان و بودائیان تماس گرفتند و در ممالک آنان مقابر فراعنه و شاهان از قبیل کورش و داریوش و اهرام مصر را دیدند این کارها میانشان رواج گرفت و به نام بزرگان و شاهزادگان قبور زیاد شد من‌جمله قبر شاهزاده حمزه، شاهزاده جعفر، شاهزاده جلال‌الدین، شاهزاده عبد العظیم و غیره و متولیان و خدامان هم برای نفع خود هرچه توانستند به این کارها تشویق نمودند و یک زیارت را بهتر از صد حج و یا هزار حج جلوه دادند و زیارت‌نامه نوشتند. در صورتیکه حتی یک آیه در قرآن وجود ندارد که در آن مؤمنین را تشویق به زیارت نمودن قبور بنماید.

می‌دانیم در زمان محمد صهیچ ‌یک از انبیای قبل از او زنده نبودند بلکه سال‌ها قبل از جهان رفته بودند و قبوری داشتند مانند ابراهیم که قبرش در شهر الخلیل است. شما یک آیه در قرآن نمی‌یابید که در آن به مؤمنین گفته شده باشد که در زمین گردش نمائید و قبر انبیاء را زیارت کنید بلکه در آیات قرآن مؤمنین تشویق شده‌اند که در زمین سیر نمایند و آثار باقی مانده از ستمگران را مشاهده نمایند و پند بگیرند. همچنین مؤ‌منین امر شده‌اند که اگر مستطیع شدند به حج خانه خدا بروند و سوره‌ای به نام حج نیز در قرآن است ولی هیچ آیه‌ای نیست که در آن مؤمنین را تشویق به زیارت نمودن قبرها کرده باشد.

پیامبران و شهدا و صالحین و مؤمنین بعد از رحلتشان جسدشان در قبر گذاشته می‌شود. و خداوند در ‌آیه ۲۲ سوره فاطر می‌فرماید: ﴿...إِنَّ ٱللَّهَ يُسۡمِعُ مَن يَشَآءُۖ وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ[فاطر: ۲۲]. یعنی: «...خداوند هر کس را که بخواهد می‌شنواند و تو کسانی را که در قبرها هستند نمی‌توانی بشنوانی».

حضرت محمد صکه آخرین پیامبر است در زمان خودش طبق همین آیه (۲۲ سوره فاطر) قادر نبوده کسانی را که در قبرها هستند بشنواند و انبیای قبل از او همگی فوت نموده بودند و جسدشان در قبرهایشان بوده و همچنین شهدای زمان رسول خدا بعد از شهادتشان در قبر گذاشته شده بودند و پیغمبر قادر نبوده آنان را بشنواند. و در خطبه ۲۲۳ نهج‌البلاغه درباره رفتگان از دنیا آمده است: «... أَصْبَحَتْ مَسَاکِنُهُمْ أَجْدَاثاً، وَأَمْوَالُهُمْ مِيرَاثاً. لاَ يَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ، وَلاَ يَحْفِلُونَ مَنْ بَکَاهُمْ، وَلاَ يُجِيبُونَ مَنْ دَعَاهُمْ...».

یعنی: «... (مردگان) خانه‌هایشان قبرهایشان شد و اموال آن‌ها تقسیم گردید کسی را که بر سر گورشان آید نمی‌شناسند و به کسی که بر ایشان گریه کند توجه ندارند و هر کس ایشان را صدا زند جواب ندهند...».

و در خطبه ۱۱۰ نهج‌البلاغه درباره مردگان آمده است:

«... فَهُمْ جِيرَةٌ لاَ يُجِيبُونَ دَاعِياً، وَلاَ يَمْنَعُونَ ضَيْماً، وَلاَ يُبَالُونَ مَنْدَبَةً، إِنْ جِيدُوا لَمْ يَفْرَحُوا، وَإِنْ قُحِطُوا لَـمْ يَقْنَطُوا، جَمِيعٌ وَهُمْ آحَادٌ، وَجِيرَةٌ وَهُمْ أَبْعَادٌ، مُتَدَانُونَ لاَ يَتَزَاوَرُونَ...». یعنی: «‌... (مردگان) همسایگانی هستند که هرگاه آنان را ندا کنند جواب ندهند و ظلم و ستمی را جلوگیری ننمایند و به نوحه‌سرایی متوجه نشوند. اگر در حق ایشان نیکی شود شاد نگردند و اگر قحطی شود یأس ندارند. اطراف یکدیگرند ولی تنها هستند و همسایه‌اند در حالیکه از هم دورند با اینکه نزدیک‌اند به دیدار هم نروند...».

خداوند درآیات ۵ و ۶ سوره احقاف می‌فرماید:

﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ٦[الأحقاف: ۵-۶].

یعنی: «چه کسی گمراه‌تر است از کسی که افرادی را به فریاد بخواند که اگر تا روز قیامت هم آن‌ها را صدا بزند پاسخش نمی‌گویند و غافل از فریادِ فریاد زدگانند. و چون مردم محشور گردند دشمن آنان (مشرکین) باشند و به عبادتشان انکار ورزند».

یکی دیگر از گمراهی‌هائی که در جامعه ما ایران وجود دارد توسل به غیر خداست. گاهی مشاهده می‌شود برخی از افراد در هنگام ناراحتی حضرت عباس و یا امام رضا را به فریاد می‌طلبند. در حالیکه طبق آیه ۶۵ سوره عنکبوت و برخی از آیات دیگر در قرآن مشرکان مکه با اینکه مشرک بودند در هنگام سختی و ناراحتی خدا را به فریاد می‌طلبیدند.

خداوند در آیه ۶۵ سوره عنکبوت می‌فرماید:

﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ٦٥[العنکبوت: ۶۵].

یعنی: «و هنگامی که در کشتی سوار شوند خدا را خالصانه می‌خوانند ولی هنگامی که به سوی خشکی آنان را رساند شرک ورزند».

یکی از مؤمنین می‌گفت مشرکان در زمان رسول الله از برخی از مؤمنان در زمان ما در هنگام سختی‌ها خداشناس‌تر بودند آن‌ها در هنگام ترس خدا را خالصانه می‌خواندند ولی برخی از مؤمنین در زمان ما در هنگام ترس حضرت عباس و امام رضا و عبدالقادر گیلانی را به فریاد می‌خوانند.

حال ممکن است سوال شود مگر در قرآن نیامده که به سوی خدا وسیله‌ای بجوئید؟ جواب این است آری آمده ولی باید ببینیم وسیله چیست؟

مفسرین و لغوییین وسیله را به معنی «ما يتوسل به من الطاعات والعلم»

یعنی: «آنچه از طاعات و علم که بدانها توسل کنند» معنی نموده‌اند.

و در خطبه ۱۰٩ نهج‌البلاغه در تعریف «وسیله» از قول علی آورده‌اند: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْـمـُتَوَسِّلُونَ إِلَي اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: الْأَيمَـانُ بِهِ وَبِرَسُولِهِ، وَالْجِهادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلاَمِ، وَكلِمَةُ الْإِخْلاَصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ، وَإِقَامُ الْصَّلاَةِ فَإِنَّهَا الْـمِلَّةُ، وَإِيتَاءُ الزَّكاةِ فَإِنَّهَـا فَرِيضَةٌ وَاجِبَةٌ، وَصَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَاب، وَحَجُّ الْبَيْتِ وَاعْتِمارُهُ فَإِنَّهُـمَـا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَيَرْحَضَانِ الذَّنْبَ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِي الْـمَالِ وَمَنْسَأَةٌ في الْأَجَلِ، وَصَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَـا تُكفِّرُ الْخَطِيئَةَ، وَصَدَقَةُ الْعَلاَنِيَةِ فَإِنَّهَـا تَدْفَعُ مِيتَةَ السُّوءِ...». یعنی: «همانا بهترین چیزی که درخواست‌کنندگان از خدای عزیز به آن توسل جویند ایمان به خدا و به رسول او و جهاد در راه خداست که موجب عظمت اسلام است و کلمه اخلاص «لا اله الا الله» که امری است فطری. و به‌پا داشتن نماز که علامت دین است و پرداختن زکات که فریضه‌ای است واجب و روزه ماه رمضان که وسیله‌ای است برای جلوگیری از عذاب الهی و حج و عمره که فقر را ریشه کن می‌سازد و گناه را می‌شوید و صله رحم که مال را زیاد می‌کند و مرگ را به تأخیر می‌اندازد و صدقه پنهان که خطایا را می‌پوشاند و صدقه آشکار که مرگ بد را دفع می‌کند...».

در این خطبه مشاهده می‌نمائیم که وسیله‌ها را ذکر می‌کند و تمام این وسیله‌ها چیزهایی است که خداوند در قرآن به انجام دادن آن‌ها امر نموده است ولی بت‌پرستی و قبرپرستی و الهه گرفتن که وسیله نیست بلکه شرک است.

بت‌پرستان نیز به گمان خود بت‌ها را وسیله می‌دانستند و در این‌باره درآیه ۳ سوره زمر می‌فرماید: ﴿...مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ[الزمر: ۳]. یعنی: «... (بت‌پرستان می‌گفتند) بت‌ها را عبادت نمی‌کنیم جز این که ما را به خدا نزدیک می‌سازند...».

و خداوند در آخر همین آیه (آیه ۳ سوره زمر) می‌فرماید:

﴿...إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ[الزمر: ۳].

یعنی: «... خداوند این کسانی را که دروغ‌پرداز ناسپاس هستند هدایت نمی‌‌کند».

نکته دیگر اینکه آن کس که در همه جا هست و با همه افراد و اشیاء و موجودات است و هر کس او را صدا بزند صدایش را‌ می‌شنود و همه چیز و همه کس را می‌بیند و به اسرار دل‌ها آگاه است خداست. و غیر از او کسی این صفت را ندارد. حال اگر کسی معتقد باشد که انبیاء نیز در همه جا حضور دارند و هر کسی آن‌ها را صدا بزند صدایش را می‌شنوند برای این صفت خدا شریک قائل شده است.

خداوند در آیه ۴ سوره حدید درباره این صفتش می‌فرماید:

﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ[الحدید: ۴].

یعنی: «... و او (خدا) با شماست هر جا که باشید و خدا به آنچه که انجام می‌دهید بیناست».

و در خطبه ۴۶ نهج‌البلاغه از قول علی آورده‌اند که به هنگام رفتن به سوی شامیان به خداوند عرض می‌نماید:

«... اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ في السَّفَرِ، وَأَنْتَ الْخلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ، وَلاَ يَجْمَعُهُمـا غَيْرُك، لِأَنَّ الْـمُسْتَخْلَفَ لاَ يَكونُ مُسْتَصْحَباً، وَالمـُسْتَصْحَبُ لاَ يَكونُ مُسْتَخْلَفاً». یعنی: «...پروردگارا تو همراه در سفر و جانشین در خانه می‌باشی و این (صفت) در غیر از تو جمع نمی‌شود زیرا کسی که جانشین باشد (در همان لحظه) همراه نیست و کسی که همراه باشد (در همان لحظه) جانشین نیست».

از این خطبه نیز بدست می‌آید که پیامبر اسلام نیز بعد از رحلتش در همه جا حضور ندارد زیرا علی این دعا را سال‌ها بعد از رحلت پیغمبر نموده است.

انبیاء و شهدا اکنون مرده‌اند و در بهشت برزخی زنده‌‌اند و غافل از دنیای ما می‌باشند.

از آیه ۲۶ سوره یس بدست می‌آید که کسی که شهید می‌شود در بهشت برزخی قرار داده می‌شود زیرا در آیات ۲۶ و ۲٧ سوره یس آمده است:

﴿قِيلَ ٱدۡخُلِ ٱلۡجَنَّةَۖ قَالَ يَٰلَيۡتَ قَوۡمِي يَعۡلَمُونَ٢٦ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ ٱلۡمُكۡرَمِينَ٢٧[یس: ۲۶-۲٧].

یعنی: «(به حبیب نجار بعد از شهادتش) گفته شد که داخل بهشت شو گفت: ای کاش قوم من می‌دانستند. در مقابل چه چیزی پروردگارم مرا آمرزید و از اکرام شوندگان قرار داد».

حضرت محمد صبعد از رحلتش دیگر در دنیای ما نیست و اکنون مرده است. در آیه ۳۰ سوره زمر خطاب به پیامبر فرموده است:

﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ٣٠[الزمر: ۳۰].

یعنی: «تو می‌میری و آن‌ها نیز خواهند مرد».

و از آیه ۴۶ سوره یونس بدست می‌آید که پیامبر در بعد از مرگش از دنیای ما غافل است و از امتش با خبر نیست.

در آیه ۴۶ سوره یونس آمده است:

﴿وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعۡضَ ٱلَّذِي نَعِدُهُمۡ أَوۡ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيۡنَا مَرۡجِعُهُمۡ ثُمَّ ٱللَّهُ شَهِيدٌ عَلَىٰ مَا يَفۡعَلُونَ٤٦[یونس: ۴۶].

یعنی: «و اگر به تو نشان دهیم برخی از آنچه را که به آن‌ها (کفار) وعده داده‌ایم یا تو را بمیرانیم پس بسوی ما است بازگشت آن‌ها سپس الله به آنچه انجام می‌دهند شاهد است».

از این آیه بدست می‌آید که بین زنده بودن پیغمبر و دیدن وقوع و عده به کفار (وعده شکست) و مردن او و ندیدن شکست کفار فرق گذاشته است.

و همچنین در آیه ۱۱٧ سوره مائده نیز به غفلت عیسی از این دنیا در بعد از مرگش اشاره می‌نماید و می‌فرماید:

﴿... وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ[المائدة: ۱۱٧].

یعنی: «... (عیسی در قیامت خواهد گفت). و بودم بر آن‌ها شاهد، مادامی که در میان آن‌ها بودم ولی از هنگامی که مرا میراندی تو بر آن‌ها مراقبی و تو بر هر چیزی شاهدی».

از این آیه نیز بدست می‌آید که حضرت عیسی بعد از رحلتش از امتش با خبر نیست.

پس در دعاهایمان فقط باید خدا را بخوانیم و از او مدد جوئیم خداوند در آیه ۲۰ سوره جن می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا٢٠[الجن: ۲۰]. یعنی: «بگو این است و جز این نیست که پروردگارم را می‌خوانم و احدی را شریک او قرار نمی‌دهم».

دلایل بیشتری در نقد قبر پرستی و توسل به غیر خدا وجود دارد که برای رعایت اختصار از ذکر آن‌ها خودداری می‌نمائیم.

و طالبین می‌توانند برای اطلاع بیشتر به کتاب اسلام ناب تألیف م. عبداللهی مراجعه نمایند.