موانع اصلی تقریب و وحدت میان شیعیان و اهل سنت

فهرست کتاب

طعن نسبت به قرآن کریم

طعن نسبت به قرآن کریم

می‌بایست قرآن کریم مرجعی می‌بود که ما را گرد یک امر جمع و متفق و به سوی وحدت نزدیک می‌کرد. اما اصول دین در نظر آن‌ها براساس تأویل آیات آن و برداشت مفاهیمی غیر از آنچه اصحاب از پیامبر ج یاد گرفته و فهمیده بودند، و برخلاف فهم علمای مسلمانی که قرآن بر نسل آن‌ها نازل شده بود استوار است. بلکه یکی از علمای بزرگ نجف که میرزا حسین بن محمد تقی نوری طبرسی نام دارد و شیعیان به حدی او را بزرگ می‌دارند که او را در بنای مشهد مرتضوی در نجف در ایوان حجره بانوی بزرگ، دختر سلطان ناصرالدین‌شاه و در کنار مرقد امام علی÷دفن کرده‌اند. این عالم بزرگ شیعه در سال ۱۲٩۲ ه‍. ق در نجف و در جوار مرقد منسوب به علی س کتابی به نام (فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب ربّ‌ الأرباب) تألیف و در آن اقدام به گردآوری صدها نص و روایات از علما و مجتهدان دوران‌های مختلف شیعه کرد، مبتنی بر اینکه در قرآن کم و زیادی رخ داده است. کتاب نوری طبری در سال ۱۲٩۸ ه‍. ق در ایران به چاپ رسید و در هنگام چاپ آن غوغای فراوانی به پاخاست؛ زیرا آن‌ها می‌خواستند تشکیک درباره‌ی قرآن فقط به خواص آن‌ها محدود شود و به صورت پراکنده در صدها کتاب معتبر آن‌ها وجود داشته باشد. در نتیجه چاپ این کتاب به عنوان حجتی علیه آن‌ها در برابر دیدگان و در دسترس همگان قرار خواهد گرفت، زمانی که عقلای شیعه این اعتراضات را علنی ساختند، مؤلف کتاب یعنی نوری طبرسی به مخالفت با آن‌ها و ردّ سخنانشان پرداخت و کتاب دیگری تحت عنوان (ردّ بعض الشبهات عن فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب ربّ الأرباب) تألیف کرد. او این دفاعیه را در اواخر حیاتش و تقریباً دو سال قبل از وفاتش نگاشت. شیعیان به پاس تلاش برای اثبات تحریف قرآن او را در این مکان از صحن مرقد امام علیس در نجف دفن کردند.

از جمله دلایلی که این عالم نجفی برای اثبات تحریف و وجود نقص در قرآن بدان استناد می‌کند این است که در صفحه‌ی ۱۸۰ کتاب سوره‌ای به نام (سورة الولایه) را ذکر می‌کند که در آن از ولایت علی به صراحت سخن به میان آمده است. در این سوره‌ی جعلی آمده است: «یا أیها الذین آمَنوا، آمِنوا بالنبي والولي اللذین بعثناهما یهدیانکم إلی الصراط المستقیم ...» : «ای مؤمنان به پیامبر و ولی او که هر دو را فرو فرستادیم ایمان بیاورید که آن دو شما را به راه راست هدایت می‌کنند...» دانشمند ثقه و مورد اعتماد استاد محمد علی سعودی که زمانی کارشناس ارشد وزارت دادگستری مصر بود، نسخه‌ای قرآن خطی ایرانی را نزد مستشرق (براین) به دست آورده و این سوره را به وسیله‌ی تلگراف از آن نقل کرده است که در بالای سطور عربی ترجمه فارسی آن نوشته شده است.

همچنانکه طبرسی در کتاب (فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب) این سوره را ذکر کرده است. این سوره در کتابی به نام (دبستان مذاهب) که محسن فانی کشمیری به زبان فارسی تألیف کرده نقل شده است و این کتاب در ایران چاپهای مختلفی دارد. مستشرق نولدکه در کتاب (تاریخ المصاحف) ج ۵، ص ۱۰۲ این سوره‌ی دروغین را از آن کتاب نقل کرده است. همچنین مجله‌ی آسیایی فرانسوی در سال ۱۸۴۲ م. در صفحه ۴۳۱-۴۳٩ آن را منتشر نموده است.

نوری طبرسی علاوه بر اینکه به سوره‌ی ولایت برای تحریف قرآن استناد کرده است، به روایاتی که در صفحه ۲۸٩ کتاب کافی چاپ ۱۲٧۸ ایران آمده تمسک جسته است. کافی در نزد شیعیان همان منزلتی را دارد که صحیح بخاری در نظر مسلمانان داراست. در آن صفحه از کافی آمده است:

برخی از یاران ما از سهل بن زیاد به نقل از محمد بن سلیمان به روایت از برخی از دوستانش به نقل از امام علی بن موسی‌الرضا روایت کرده‌اند که گفت: به او گفتم: فدایت شوم: ما آیاتی از قرآن را می‌شنویم که در قرآن چیزی برخلاف آن آمده است و به خوبی نمی‌توانیم همانگونه که از شما یاد گرفته‌ایم قرآن بخوانیم آیا در این صورت گناه کرده‌ایم؟ امام پاسخ داد: نه! قرآن را آن گونه که یاد گرفته‌اید بخوانید تا زمانی که فردی خواهد آمد که آن را به شما بیاموزد!!

بی‌تردید شیعیان این سخن را جعل کرده و به امام‌شان علی بن موسی‌الرضا نسبت می‌دهند. اما این امر در نظر شیعیان بدین معنی است که اگر فردی قرآن را آنگونه که در مصحف عثمانی که در دسترس همگان است بخواند مرتکب گناه نشده است. علاوه بر این، خواص شیعه آنچه را با این قرآن اختلاف دارد به یکدیگر یاد می‌دادند. آنان معتقد بودند این آیات و سوره‌های مورد اختلاف نزد امامان و علمای پیشینشان وجود داشته است.

مقایسه میان این کلام مزعومی که برخی از آن‌ها در خفا به یکدیگر می‌گفتند و براساس عمل به عقیده‌ی تقیه آن را به صورت علنی مطرح نمی‌کردند و میان قرآن معلوم و شایعی که در مصحف عثمانی گردآوری شده است باعث شد تا حسین بن محمدتقی نوری طبرسی کتاب (فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب ربّ الأرباب) را برای اثبات این امر تألیف کند. اگر شیعیان بنا به عقیده‌ی تقیه از کتاب نوری طبرسی اظهار برائت کنند، باید گفت در این کتاب صدها نص علمایشان به نقل از کتب معتبر آنان گرد آمده است و به وسیله‌ی آن ثابت می‌شود که آن‌ها به طور قطعی به تحریف قرآن معتقدند و بدان ایمان دارند. اما نمی‌خواهند پیرامون این عقیده‌ی آنان درباره‌ی قرآن سروصدایی ایجاد شود. یک مسأله باقی می‌ماند و آن اینکه دو قرآن وجود دارد. یکی قرآن عمومی و معلومی که در دسترس همگان است دیگری قرآن خاصی که مکتوم و پنهان شده است و در آن سوره‌ی ولایت آمده است و شیعیان به روایتی عمل می‌کنند که به رضا نسبت می‌دهند ودر آن آمده است: «آنگونه که آموخته‌اید بخوانید سپس کسی خواهد آمد که آن را [آنگونه که لازم است] به شما یاد دهد.»

از جمله ادعاهای شیعه این است که آیۀ «وجعلنا علیاً صهرک» «و علی را داماد تو قرار دادیم.» از سوره‌ی انشراح حذف شده است. آن‌ها از چنین ادعاهایی خجالت نمی‌کشند در حالی که خودشان می‌دانند سوره‌ی انشراح مکی است و علی در مکه داماد پیامبر نبود. بلکه در دوران مکه فقط عاص بن ربیع امویس داماد پیامبر ج بود که پیامبر بر روی منبر مسجدش در مدینه او را ستود زمانی که علیس خواست علاوه بر فاطمه(ل) دختر ابوجهل را به همسری بگیرد، فاطمه از این عمل علی به پدرش شکایت برد. و اگر علی فقط یک دختر پیامبر ج را به همسری گرفت باید دانست که عثمان دو دختر رسول خدا ج را به همسری اختیار کرد، زمانی که دختر دوم رسول خدا که همسر عثمان بود از دنیا رفت، پیامبر ج فرمود: «لَوْ كَانَتْلنا ثالثة لزوجّناکها»: «اگر دختر سومی می‌داشتیم بی‌تردید او را به ازدواج تو درمی‌آوردیم.»

دانشمند شیعی احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی (که یکی از مشایخ ابن شهرآشوب است ودر سال ۵۸۸ ه‍. از دنیا رفته) در کتاب (الاحتجاج علی أهل اللجاج) می‌نویسد: علی به یکی از زنادقه - که نامش را ذکر نکرده است – گفت: «اینکه با من مجادله کرده‌ای برخلاف این فرموده‌ی پروردگار است که می‌فرماید:

﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ[النساء: ۳]

«و اگر از رعایت نکردن عدالت درباره ی (ازدواج با) دختران یتیم نگرانید، از سایر زنان مورد پسندتان، دو یا سه و یا چهار زن را به ازدواج خویش درآورید».

و به نکاح درآوردن زنان مشابهتی به عدالت نسبت به یتیمان ندارد، و هر زنی نیز یتیم نیست. این همان چیزی است که قبلاً بیان کردم که منافقان جملات زیادی میان سخن درباره‌ی یتیمان و به عقد نکاح درآوردن زنان را از قرآن حذف کرده‌اند [۲]. و داستانهایش از ثلث قرآن را تشکیل می‌دهند.

[۲] منظور ابومنصور طبرسی از منافقان، یاران رسول خدا جاست که قرآن را جمع‌آوری کردند و علی بن ابیطالب بر اساس دستور عثمان و در دوران خلافت او آن را گردآوری کرد. اگر این سخنی که در کتاب (الاحتجاج علی اهل اللجاج) به علی نسبت داده شده است واقعاً از علیس صادر شده باشد، بی‌تردید خیانت از او صادر شده است که ثلث قرآن از دسته رفته است و مردم آن را نمی‌خوانند و بدان عمل نمی‌کنند و در دروان خلافتش آن را در میان خودشان متبادل نمی‌کردند و در آن دوران برای اینکار هیچ مانعی وجود نداشت. پس کتمان این مقدار از قرآن از روی اختیار به معنی برگزیدن نفاق است، اگر قبول کنیم که او این سخنان بی‌معنی را گفته باشد. بدین ترتیب طبرسی با این ادعا، بیش از همه علی را مورد افترا و دشنام قرار می‌دهد بیش از آنکه اصحاب را به کفر و خیانت متهم کرده باشد!