چشمانداز آینده
وظیفهی مورخ به زمان حال ختم نمیشود، بلکه با نگاه به آینده آن را به نوعی ترسیم میکند، چه آن را آشکارا در نوشتههای خود بیاورد و چه در درون خویش پنهان سازد.
آینده امریست غیبی و فقط خدا از آن آگاهی دارد.
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكۡرِ ٱللَّه﴾[النمل: ۶۵].
«بگو: هیچ کدام از کسانی که در آسمانها و زمین هستند، غیب نمیدانند، جز خداوند».
ولی خداوند سنتهایی را در زندگی انسان جاری میسازد که هرکس بخواهد میتواند در آنها به بررسی و جستجو بپردازد. البته نه از راه غیبگویی یا پیشگوییِ واقعِ قطعیِ حادثهای معین در آیندهی دور یا نزدیک مگر آنچه در قالب وحی در کتاب خدا نازل و یا از زبان پیامبرصالهام شود؛ و مورخ مسلمان بر پایهی پیشگویی پیامبرصچشمانداز استقرار قدرت اسلام را در آینده ترسیم میکند:
«لا تقوم الساعة حتى يقاتل المسلمون اليهود فيقتلهم المسلمون يختبىء اليهودي من وراء الحجر والشجر، فيقول الحجر والشجر: يا مسلم يا عبدالله! هذا يهودي خلفي فتعال فاقتله إلا الغرقد فإنه من شجر اليهود» [۲۱۶].
«پیش از آنکه قیامت فرا رسد، میان مسلمانان و یهودیان جنگ درمیگیرد و مسلمانان به حدی از آنان را به قتل میرسانند که در پشت سنگ و درخت پناه میگیرند و سنگ و درخت میگویند: ای مسلمان! ای بندهی خدا! بیا و این یهودی را که در پناه من است، بکش! به جز غرقد (عوسج) که درخت یهود است».
آیا میتوانیم نشانههای این پیکار را در حوادثی که امروز در فلسطین و جهان اسلام جریان دارد، ببینم؟! آیا یهودیان سراسر جهان در میدان جنگ گردهم میآیند و مسلمانان پس از خوابی عمیق و طولانی بیدار میشوند؟
شاید...! و علم غیب تنها نزد خداست اوست که میداند دقیقاً در چه زمانی جنگ رخ میدهد و آیا تجمع یهودیان و بیداری مسلمانان به جنگ سرنوشتساز میانجامد یا تجمعی دیگر و بیداری دیگری لازم خواهد بود؟
به هر حال بر پایهی مفهوم حدیث مزبور جنگ کنونی میان مسلمانان و یهودیان در فلسطین- آنگونه که از پارهای روایات برمیآید: شما در شرق رود [اردن] و آنان در غرب قرار دارند- همان جنگ سرنوشتساز نیست و مسأله بسیار بزرگتر و مهمتر از آن خواهد بود.
به راستی در حال حاضر یهودیان بر سراسر جهان تسلط دارند- به جز آنجا که خداوند را مورد رحمت خویش قرار داده باشد- [۲۱۷]و هر زمان که آن واقعه بر پا شود و مسلمانان به آن پیروزی قطعی که رسول اکرمصوعده داده است، دست یابند، آثار و پیامدهای جنگ به میدان نبرد یعنی سرزمین فلسطین منحصر نمیشود، بلکه به سلطهگری یهود در سراسر جهان پایان میدهد. چرا که پس از شکستهای نهایی مزبور از قدرت و سلطهی کنونی یهود در جهان، چیزی بر جای نخواهد ماند و آنگاه رهبری جامعهی بشری دگرگون خواهد شد.
چنانکه گفتیم وضعیت کنونی جامعهی بشری نتیجهی واپسروی اسلام از عرصهی جامعه است و ظهور قدرت و پیشرفت اروپا نیز از این واپسروی ناشی شده است و همین اروپا بود که از طریق ایجاد نفرت نسبت به دین راههای نفوذ را در اختیار یهودیان نهاد تا بتوانند به راحتی بر جهان تسلط یابند و همهی این وقایع براساس سنت و وعده و وعیدهای الهی رخ داده است [۲۱۸].
امروزه نشانههایی از تغییر در وضعیت به چشم میخورد. اما تغییرات تاریخی یک شبه اتفاق نمیافتد مگر این که خداوند به شکل معجزه مقرر سازد. اما در سنت معمول بر جهان زمان به کندی میگذرد:
﴿وَيَسۡتَعۡجِلُونَكَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَن يُخۡلِفَ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥۚ وَإِنَّ يَوۡمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ ٤٧﴾[الحج: ۴۷].
«از تو میخواهند که [از خدا بخواهی] هرچه زودتر عذابی بر سرشان نازل شود و خداوند هرگز خلاف وعده نمیکند. یک روز نزد خداوند مانند هزار سالیست که شما میشمارید و به حساب میآورید».
در واقع نشانههای سقوط دولت عثمانی از ابتدای قرن دوازدهم هجری نمایان شده بود، با این وجود دو قرن دیگر به زندگی خود ادامه داد و سپس فرو پاشید. امروزه قرائن و نشانههای نابودی در جامعهی جاهلی معاصر به وضوح مشاهده میشود، اما احدی از زمان دقیق این سقوط و نابودی آگاهی ندارد. ولی به مقتضای سنت الهی وقوع چنین رویدادی، امری حتمی خواهد بود. چرا که جاهلیت معاصر خود حامل همهی میکروبها و عوامل بیماریزائی است که نابودی جامعهی بشری را در پی دارد. این عوامل عبارتند از: بیایمانی به خدا و روز آخرت، ستم، تجاوزگری، فساد اخلاقی، جنگهای ویرانگر، اضطراب، پریشانی، بیماریهای عصبی و روانی و...
آری! چنانکه پیشتر اشاره کردیم، جاهلیت معاصر دارای جنبههای ایجابی و سودمند فراوانیست و کسی هم منکر آن نیست و سنن الهی بر آن جاری است که وجود جنبههای مثبت و مفید سبب شود که روند فروپاشی به کندی پیش رود:
﴿مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِيهَا وَهُمۡ فِيهَا لَا يُبۡخَسُونَ ١٥﴾[هود: ۱۵].
«کسانی که خواستار زندگی دنیا و زینت آن باشند، اعمالشان را در این جهان بدون هیچ گونه کم و کاستی به طور کامل میدهیم و حقی از آنان در آن ضایع نمیگردد».
اما اگر مردم دست از گمراهی برندارند و به سوی خدا باز نگردند، نابودی سنتی حتمی خواهد بود:
﴿فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَٰكِن قَسَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٤٣ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ كُلِّ شَيۡءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ فَإِذَا هُم مُّبۡلِسُونَ ٤٤ فَقُطِعَ دَابِرُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْۚ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٤٥﴾[الأنعام: ۴۳- ۴۵].
«چرا آنان هنگامی که به عذاب ما گرفتار میآیند، نباید خشوع و خضوع نکنند؟ ولی دلهایشان سخت شده است و شیطان اعمالی را که انجام میدهند برایشان آراسته و پیراسته است. هنگامی که آنان فراموش کردند آنچه را که بدان متذکر و یادآوری شده بودند، درهای همه چیز را به رویشان گشودیم تا آنگاه که بدآنچه بدیشان داده شد، شاد و مسرور شدند. ما ناگهان ایشان را بگرفتیم و آنان مأیوس و متحیر ماندند. نسل ستمکاران ریشهکن شد و ستایش تنها شایسته پروردگار جهانیان است».
زمانی که این تمدن جاهلی نابود شود، چه چیزی جای آن را خواهد گرفت به طوری که اوضاع را اصلاح کند، نه این که فساد را افزایش دهد؟!
بیتردید روند جایگزینیِ مورد بحث انتقال مرکز قدرت از یک دولت جاهلی به دولتی دیگر از همان گونه نیست چنانکه در دوران پیش از اسلام، میان امپراتوریهای ایران و بیزانس [روم شرقی] کشمکش قدرت جریان یافته بود و امروزه میان آمریکا و اتحادیهی اروپا یا بین آمریکا و آلمان یا بین آمریکا و چین یا ژاپن احتمال بروز چنین جنگ قدرتی وجود دارد! زیرا همهی اینها مطابق با اصطلاحات قرآنی قدرتهای جاهلی به شمار میآیند.
در واقع قصد ما از جایگزینسازی عبارت است از کنار گذاشتن راه و روشی که امروزه جاهلیت شیفته و فریفتهی علم و قدرت خود را غرق در فساد کرده و در پیشگرفتن برنامهی درستی است که بتواند همهی بیماریهای بشریت در شرفِ مرگ و نابودی را معالجه کند؛ برنامه و رویکردی که تصور انسان از خود را- که به موجب تئوری داروین حیوانِ تکامل یافتهای بیش نیست- بدین نحو تصحیح نماید که انسان موجودی است دارای جسم و روح، و جنبهی روحی او ارزشمندتر و برتر از جنبهی جسمی است، اگرچه این دو جنبه از هم جداییناپذیرند.
همچنین تصور انسان از زندگی را تصحیح میکند که برخلاف نظر جاهلیت زندگی تنها سرگرمی، خوشگذرانی، فخر فروشی بین مردم و فراوانی اموال و اولاد نیست، بلکه تجربهی بزرگ و مهمی است که «انسان» را میآزماید که آیا میتواند میان جاذبهها خواستههای جسمی و نداها و نیازهای روحی با میان لذتجویی و دوری از گناه و میان اهداف زودرس و ارزشهای والای انسانی توازن و تعادل لازم را برقرار سازد؟ سپس این که زندگی انسان با پایانیافتن عمر کوتاه او در این جهان به پایان نمیرسد و گرنه چیز بیهودهای خواهد بود، بلکه مردم روز قیامت برانگیخته میشوند تا بر پایهی عملکرد زندگی دنیوی مورد بازخواست قرار گیرند و همینجاست که تجربهی زندگی به سرانجام میرسد و به ثمر مینشیند. ثمرهی تلخ و سمی، یا شیرین و تر و تازه!
همچنین تصور انسان از ماده را تصحیح میکند که ماده نه معبود است و نه خالق؛ بلکه مخلوقیست که خدا را میپرستد، به امر او حرکت میکند و از مسیر تعیین شده توسط مالک خود خارج نخواهد شد و دشمنِ انسان نیست، بلکه خداوند آن را برای سودرسانی در اختیار انسان درآورده است.
علاوه بر این قبل از همهی اینها تصور انسان را نسبت به پروردگار بزرگوار تصحیح میکند؛ پروردگاری که او را راست قامت و متناسب اندام آفرید و آراست و سر و سامان داد، و احترام و تکریم کرد و کل هستی را آفرید و تحت اراده و مشیت خود قرار داد؛ پس او شایستهی پرستش است، نه هیچ موجود دیگر.
انسان بعد از آنکه دیدگاه کلی خود درباره خدا، ماده، زندگی و خودش را [۲۱۹]تصحیح کرد، حرکت خویش را در جهت عمران و آبادسازی جهان به گونهای که «برای مردم، سودمند» باشد آغاز میکند.
آیا برنامه و رویکرد دیگری به جز اسلام میتواند اهداف مزبور را تحقق بخشد؟!
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلۡكَرِيمِ ٦ ٱلَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّىٰكَ فَعَدَلَكَ ٧ فِيٓ أَيِّ صُورَةٖ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ ٨ كَلَّا بَلۡ تُكَذِّبُونَ بِٱلدِّينِ ٩ وَإِنَّ عَلَيۡكُمۡ لَحَٰفِظِينَ ١٠ كِرَامٗا كَٰتِبِينَ ١١ يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ ١٢﴾[الإنفطار: ۶- ۱۲].
«ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور کرده است و در حق او فریبت داده است؟ پروردگاری که تو را آفریده است و سپس سر و سامانت داده است و سپس تو را معتدل و متناسب کرده است و آنگاه به هر شکلی که خواسته است، تو را در آورده است و ترکیب بسته است. هرگز! هرگز! اصلاً شما روز سزا و جزا را دروغ میپندارید و نادرست میدانید. بدون شک نگهبانانی بر شما گمارده شدهاند؛ نگهبانانی که محترم هستند و پیوسته مینویسند؛ و هر کاری را که میکنید، میدانند».
﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّكُمۡ إِلَيۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ ١١٥﴾[المؤمنون: ۱۱۵].
«آیا گمان کردهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما برگردانده نمیشوید»؟!
﴿قُلۡ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِيمٌ ٦٧ أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ ٦٨ مَا كَانَ لِيَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ إِذۡ يَخۡتَصِمُونَ ٦٩ إِن يُوحَىٰٓ إِلَيَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِيرٞ مُّبِينٌ ٧٠ إِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِينٖ ٧١ فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ ٧٢﴾
[ص: ۶۷- ۷۲].
«بگو: آن خبر بزرگیست؛ شما از آن روگردان هستید. من از ملأ اعلا، هنگامی که گفتگو میکردند، خبر ندارم. به من هم وحی نمیشود، مگر بدان خاطر که بیمدهنده و بیانگر هستم. وقتی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من انسانی را از گل میآفرینم، هنگامی که آن را سر و سامان دادم و آراسته و پیراسته کردم و از جان متعلق به خود در او دمیدم، پس در برابرش سجده ببرید».
﴿۞قُلۡ أَئِنَّكُمۡ لَتَكۡفُرُونَ بِٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ فِي يَوۡمَيۡنِ وَتَجۡعَلُونَ لَهُۥٓ أَندَادٗاۚ ذَٰلِكَ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَٰسِيَ مِن فَوۡقِهَا وَبَٰرَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَآ أَقۡوَٰتَهَا فِيٓ أَرۡبَعَةِ أَيَّامٖ سَوَآءٗ لِّلسَّآئِلِينَ ١٠ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ وَهِيَ دُخَانٞ فَقَالَ لَهَا وَلِلۡأَرۡضِ ٱئۡتِيَا طَوۡعًا أَوۡ كَرۡهٗا قَالَتَآ أَتَيۡنَا طَآئِعِينَ ١١﴾[فصلت: ۹- ۱۱].
«بگو: آیا به آن کسی که زمین را در دو روز آفریده است، ایمان ندارید و برای او همگونها و شریکهایی قرار میدهید؟! او آفریدگار جهانیان هم هست؛ او در زمین کوههای استواری قرار داد و خیرات و برکات زیادی در آن آفرید و مواد غذایی زمین را به اندازهی لازم مقدر و مشخص کرد. اینها همه روی هم در ۴ روز کامل به پایان آمد، بدان گونه که نیاز نیازمندان و روزی روزیخواهان را برآورده کند. سپس ارادهی آفرینش آسمان کرد، در حالی که آسمان دود بود. به آسمانها و زمین فرمود: چه بخواهید و چه نخواهید، پدید آیید! گفتند: فرمانبردارانه پدید آمدیم».
﴿۞ٱللَّهُ ٱلَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ ٱلۡبَحۡرَ لِتَجۡرِيَ ٱلۡفُلۡكُ فِيهِ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ١٢ وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ١٣﴾[الجاثية: ۱۲- ۱۳].
«خداوند همان کسیست که دریا را برای شما رام و فرمانبردار کرده است تا کشتیها برابر فرمان و اجازهی او در دریا روان شوند و شما انسانها بتوانید از فضل خدا بهره گیرید و شاید سپاسگزار شوید. و آنچه در آسمانها و در زمین است، همه را از سوی خود در اختیار شما قرار داده است. قطعاً در این امر نشانههای مهمی است برای کسانی که میاندیشند».
و تنها اسلام است که «معیار و میزان» لازم برای ایجاد نظم و ترتیب در امور زندگی را در اختیار انسان قرار میدهد:
﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمِيزَانَ لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِ﴾[الحدید: ۲۵].
«ما پیامبران خود را همراه با دلیل محکم و معجزات روشن، روانه و با آنان کتابها و موازین نازل کردهایم تا با مردمان دادگرانه رفتار کنند».
همان معیار و میزانی که انحرافات جاهلیت را تصحیح میکند.
جاهلیت معاصر به تنهایی بیشتر از همهی جاهلیتهای تاریخ از نظر سلوک و اندیشه دچار انحراف شده است؛ آشکارا وجود خدا را انکار میکند و اگر به وجود او اعتراف کند، صفت خالقیت را از وی سلب میکند، و اگر به خالقبودن خدا اقرار داشته باشد، الوهیت و حاکمیت او را قبول ندارد و حق پرستش وی را به جای نمیآورد و شریعت الهی را اجرا نمیکند و به برنامهی او پایبند نیست.
دین (سنت پل) و کلیسای اروپایی پیرو آنکه بر مردم ستم روا میداشت، دو عامل مستقیم بروز انحرافات جاهلیت معاصرند. این ستمگریها واکنشهای بسیار سخت و شدید مردم را در پی داشت و سیلآسا بر سر راه خود، همهی ارزشهای حاکم در جامعهی اروپای قبل از دوره نهضت [۲۲۰]و از آن جمله خود دین را در هم پیچید و با خود برد. به این ترتیب دوران حاکمیت کلیسا و واکنشهای مردم در برابر آن دو مورد انحراف بسیار مهم به شمار میآیند.
آری! اروپا از دینِ فاقدِ تمدن دست برداشت و به تمدن بدون دین روی آورد! و دین بدون علم را رها کرد و به علمِ دینستیز روی آورد! و از دینی که از راه رهبانیت منفی و اهمال کاری در امور عمران و آبادانی توان و نشاط را در مردم میکُشد، دست برداشت و به قدرت عظیمی که دین را نابود میکند، دست یافت! و از نظریهای که معتقد به ثبات همه چیز است و هیچ نوع تغییری را در جنبههای مختلف زندگی به خاطر تضادش با اصل ثبات نمیپذیرد، دست برداشت و نظریهی تحول و تکامل مطلق را پذیرفت! [۲۲۱]
امروزه مردم بیش از گذشته به «معیار و میزانی» نیاز دارند که به وسیلهی آن بتوانند به تصحیح انحرافات و اشتباهات مزبور بپردازند و دینی را عرضه کنند که تمدنساز باشد و پیشرفتهای علمی را بپذیرد و موجبات پیشرفت را فراهم کند و نیز موجب تلاش و تکاپوی لازم را در راستای عمران و آبادسازی دنیا در همهی جهات شود؛ همراه با التزام به برنامه و روشی که شأن و ارزش انسان را زمانی که نفخهی روح در آن دمیده میشود، از مشتی گِل بیارزش به مرتبهی والای انسانیت ارتقا دهد و در عین حال سعی و کوشش لازم را برای ایجاد صورتهای جدید حول محورهای ثابت برای انسان مجاز بشمارد تا بتواند میان ثوابت و متغیرات توازن برقرار کند و از رکود و انجماد در عرصهی زندگی و نیز حرکتهای بیهدف و نامنظم که اختلال و تباهیِ هستی و فطرت او را در پی خواهند داشت، بپرهیزد.
و آیا این چنین میزانی به جز در دین خدا و به ویژه در رسالت خاتم یافت میشود که خداوند درباره آن میفرماید:
﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾[المائدة: ۳].
«امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تکمیل کردم و اسلام را به عنوان آیین خداپسند برای شما برگزیدم».
اسلام همان جایگزین جاهلیت معاصر است، از این رو تولد جنبش بیداری اسلامی را در حالی که جاهلیت در آستانهی نابودی قرار دارد، تقدیر الهیِ دارایِ نشانههای تاریخی به شمار میآوریم. تردیدی نیست که انسان دوره جاهلیت معاصر با وجود تمامی پیشرفتهای علمی و صنعتی به درجهای از بدبختی و شقاوت رسیده است که شاید نظیرش را در طول تاریخ نتوان یافت.
بیماریهای عصبی و روانی، اضطراب، جنون، خودکشی، اعتیاد به مواد مخدر و الکل و ارتکاب جرایم گوناگون همه و همه دلایل و نشانههای این بدبختیها، سرگردانیها و گمراهیها هستند؛ خواه انسان غربی از این امر آگاه باشد یا نه. شاید بیمار از وضعیت مزاجی خود خبر نداشته باشد، اما پزشک معالج آن را تشخیص میدهد. روح هم مانند جسم به غذاهای معین فکری، ذهنی، فرهنگی و اخلاقی نیازمند است و در صورت عدم دسترسی به این غذاها بیمار میشود. به گونهای که جسم در اثر تأمین نشدن نیازمندیهای خود از لحاظ میزان ویتامینها، پروتئینها و املاح، بیمار میشود. غذای روحی که جاهلیت معاصر عرضه میکند، از لحاظ فزونی یا کاستیِ بعضی از ترکیبات لازم فوق العاده فاسد و نامناسب است.
پیوستن صدها هزار نفر از روشنفکران اروپایی و آمریکایی به جرگهی مسلمانان چه بسا اشاره به آیندهای داشته باشد که با خواست خداوند مطابقت دارد و دلیل این امر باشد که در دوره جاهلیت معاصر مردم دارند به این درک و آگاهی دست مییابند که بدیل و جایگزین جاهلیت تنها اسلام است و بس! و جایگزین برنامهی فاسد آنان برنامهای الهی است که محتوای اسلام را تشکیل میدهد.
اگر امروزه مسلمانان به اسلام راستین پایبند بودند، چه بسا آمار تازهِ مسلمانان غربی به جای صدها هزار نفر سر به میلیونها میزد!
اما نهضت بیداری اعلام میدارد که به خواست خدا اسلام راستین در آستانهی بازگشت قرار دارد، اگرچه ممکن است این امر از لحاظ زمان به درازا بکشد. اضافه میکنیم که عمر ملتها نه بر اساس سالها، بلکه به تعداد نسلها محاسبه میشود و بازگشت امت اسلامی به سوی اسلام، نه تنها برای خود مسلمانان، بلکه برای کل بشریت نوید بخش خیر و برکت خواهد بود.
و صد البته این امر به سهولتی که در قالب آمال و آرزو یا به شکل کلماتی که بر زبان یا قلم جاری میشود، نخواهد بود و راه پیش روی نهضت بیداری، نه با گُل، بلکه با انواع گوناگون خار، مفروش است و سراسر آن پر از خون و اجساد خونآلود کسانیست که در راه رسیدن به هدف به شهادت رسیدهاند. به یقین دشمنان داخلی و خارجی فراواناند و جنگ هم در درون و هم بیرون از سرزمینهای اسلامی بر ضد اسلام و مسلمانان بر پا شده است و در این میان یهودیان سرسختترین دشمنان به شمار میآیند:
﴿۞لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗلِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلۡيَهُود﴾[المائدة: ۸۲].
«خواهی دید که دشمنترین مردم برای مؤمنان یهودیاناند».
یهودیان میدانند که نبرد آیندهی آنان با اسلام خواهد بود، زیرا پس از آنکه از میان خود فردی را به عنوان «پاپ» برگزیدند تا آنان را از اتهام خون مسیح [۲۲۲]تبرئه کند، مسیحیت را در خود ذوب و در راه مقاصد خود به خدمت گرفتند و امروزه با بهرهگیری از خصومت دیرینهی صلیبیها با اسلام و وعدهی این که مسیح سرانجام باز میگردد و حکومت دنیا را در دست میگیرد، پیروان او را کاملاً فریب داده و آنان را در کنار خود برای جنگ نهایی با اسلام بسیج کردهاند. اما آنها با تأکید میگویند: مسیح زمانی باز میگردد که معبد سلیمان در محل مسجد الاقصی بر پا گردد! پس ای مسیحیان جهان! بیایید ما را در جنگِ با مسلمانان یاری دهید تا مسیح را از آسمان برایتان فرود آوریم!
در حدیث مزبور پیامبرصاز نبرد سرنوشتساز میان یهودیت و اسلام و پیروزی قاطع و نهاییِ مسلمانان خبر میدهد و به موجب آن سنگ و درخت مسلمانان را برای کشتن یهودیِ مخفی شده در پناه خود فرا میخوانند به جز «غرقد» که یکی از درختان خاص یهودیان است.
نشانهی یقین آنان به درستیِ حدیث این است که آنان امروزه در باغهای خود هرچه بیشتر درخت غرقد میکارند. به امید این که روزی بتوانند خود را در پناه آن مخفی کنند.
باور آنان به درستی حدیث مزبور افزون بر آنچه در همهی جنگهای میان خود و مسلمانان چه در دوره پیامبرصو چه در سال ۱۹۴۸ م و چه در انتفاضهی اسلامیِ فعلی آزمودهاند و در کنار شناخت عمیق و کاملی که به موجب فرمودهی خداوند [۲۲۳]نسبت به دین اسلام به دست آوردهاند، در مجموع سبب میشود که با یاریجُستن از متحدان صلیبی خویش با همهی توان با جنبش بیداری اسلامی به ستیز برخیزند تا اگر نتوانستند جنبش را کاملاً شکست دهند و نابود سازند، حداقل برپایی آن را به تعویق اندازند؛ و در این راستا یهودیان و صلیبیها سرسپردگان و مزدوران خویش را در کشورهای اسلامی برای انواع و اشکال جنگ با اسلام بسیج کردهاند: کشتار، شکنجه، آوارگی و مشغول ساختن نهضتهای اسلامی به مسائل جانبی و حاشیهای به منظور بازداشتن آنان از پرداختن به وظیفهی اصلی یعنی تربیت و دعوت اسلامی و نیز رواج وسایل سرگرمکننده در میان جوانان با هدف غافلساختن آنان از خدا و آخرت و کنار گذاشتن یک بارهی دین و برافراشتن پرچمهای ساختگی و فراخوانی مردم برای گرد آمدن پیرامون این پرچمها به جای پرچم اسلام. افزون بر آن کوشش برای درهمشکستن همهی توانها و ظرفیتهای نظامی، اقتصادی و سیاسی جهان اسلام تا این که تحت فشار بحرانهای مختلف نتواند کمر راست کند و به ترمیم قوای خود بپردازد، به علاوه نابودی نیروهای سازندهی مردم از طریق ایجاد دغدغهی معیشت و دوندگیِ بیهوده به دنبال به اصطلاح «نان شب» و پایمالساختن ارزشهای انسانی از راه ترور شخصیتِ عناصرِ پاک و بیآلایش و واگذاری میدان عمل به اشخاص پوچ و بیخاصیت و بیمحتوا از جمله انسانهای ریاکار، فرصتطلب و فرومایه و...؛ در کنار همهی اینها نقش مطبوعات و رادیو و تلویزیون، سینما، ویدیو و پلاژهای عریان، در امر به فساد کشاندن اخلاق و رواج پوچیگری بیارزش در میان جوانان، همه ترفندهایی هستند که دشمنان اسلام برای جلوگیری از بازگشت دوبارهی اسلام به قدرت و حکومت به کار میبرند.
بنابر آنچه گفته شد، راه پیشروی جنبش بیداری اسلامی راه همواری نیست؛ راهی است بس دراز که نیاز به تلاش سخت و فراوان دارد و اما اجر و پاداش آن بهشت خواهد بود.
آیا نهضت بیداری در شکل فعلیِ خود به سطح مسؤولیتپذیری و رویارویی با حوادث و رویدادهای مختلف رسیده است و به وظایف خویش آشنا شده و به تکالیف و واجبات خود عمل میکند؟
آیا تقدیر چنین است که این نهضت پا به پای ادای نقش و وظیفهی مورد انتظار در جهت رهایی امت اسلامی جامعهی بشری را نیز برای در پیشگرفتن برنامهیجایگزین فرا خوانَد؟ یا دیگرانی این وظیفهی مهم را انجام خواهند داد که هنوز به دنیا نیامدهاند؟!
این رازی است که خدا از آن آگاه است و بس!
اما علائم و نشانهها همچنان به چشم میخورند، علائم و نشانههای تولد جنبش بیداری اسلامی همزمان با پدیدار شدن نشانههای فروپاشی جاهلیت معاصر.
از سوی دیگر دلایل و قرائنی به چشم میخورد که با وجود همهی جنگهای شدیدی که اتحاد یهودی- صلیبی و نوکران و سرسپردگان داخلی آنان در جهان اسلام به راه انداختهاند و یا چه بسا در نتیجهی خود این جنگها به مثابهی عامل شتابدهنده دامنه و دایرهی حرکت بیداری اسلامی پیوسته گسترش مییابد و هر روز جوانان تازهای به آن میپیوندند!
باز هم دلایل دیگری به چشم میخورند دال بر این که هر روز تعداد بیشتری از روشنفکران اروپا و آمریکا به جرگهی مسلمانان میپیوندند!
جنگ بر ضد جنبش بیداری اسلامی پیکاری سخت و شدید و پرتلفات خواهد بود و هزاران هزار انسان را در کورهی رنج و مصیبت میافکند و... و سرانجام نیز اسلام پیروز میشود و از نو در جهان به قدرت، عزت و شوکت دست خواهد یافت. خبر این واقعهی مهم را پیامبر اسلامصداده است و یهودیان و مسیحیان از بابت آن به هراس افتادهاند!
آنانی که مسائل و قضایا را تنها با معیارهای مادی مینگرند، میگویند: کجا و چگونه؟!
میگوییم: جنگ افغانستان را نگاه کنید! آیا بر پایهی معیارهای مادی کسی میتوانست تصور کند که این ملت با دست خالی قادر باشد یکی از ابر قدرتهای جهان معاصر را شکست دهد و آن را به عقبنشینی از سرزمین خویش مجبور سازد؟!
توین بی [۲۲۴]در سخنرانی خود زیر عنوان «آیندهی اسلام» میگوید: به یقین اسلام آمادگی آن را دارد تا از نو بیدار شود و رهبری ملتهایی را که در زمان حاضر زیر سلطهی جهان غرب به ضعف و زبونی کشیده شدهاند (و او آنان را ملل زحمتکش مینامد)، در دست گیرد؛ و به راستی در جنگ با جهان غرب در گذشته، دو بار به پیروزی قاطع دست یافته است! یک بار در دورهی صدر اسلام که بساط امپراتوری روم [شرقی] را در هم پیچید و بار دوم در دوره جنگهای صلیبی که آنان را با ذلت از سرزمینهای اسلامی بیرون راند. سپس میافزاید: امروزه اسلام در خوابی گران و دراز، شبیه اصحاب کهف فرو رفته است، اما امکان آن هست که اوضاع و احوال جهانی بیدارش سازد تا از نو رهبری [جهان] را عهدهدار گردد. او سخنرانی خود را اینگونه به پایان میبرد: «و امیدواریم که این چنین نشود» [۲۲۵].
آیا میبینید که داریم به نقطهی مورد اشارهی «توین بی» نزدیک میشویم؟
نشانههای بسیاری دال بر این امر به چشم میخورند.
بیشتر ملتهای زحمتکش مورد اشارهی «توین بی» در کشورهای اسلامی به سر میبرند و مقابله با نفوذ اتحاد صلیبی- صهیونی در این کشورها را همین جنبشهای اسلامی به عهده دارند. از طرفی امروز نیز قدرت در دست دشمنان اسلام است و به وسیلهی آن مسلمانان را تحت انواع ستم و تجاوز قرار میدهند. اما ناظران اوضاع میبینند که حجم و تعداد جریانات و تفکرات سکولارِ متأثر از جهان غرب- که خود یکی از وسایل جنگ و تجاوزگری به شمار میآیند- همواره رو به کاهش است و بر حجم و تعداد افکار و جریانات اسلامی افزوده میشود.
از این رو آیا بعید است، زمانی فرا رسد که دامنهی امواج نهضتهای اسلامی به درجهی معینی از توانمندی و استقرار برسد و شایستگیِ رهبریِ پیکار با اتحاد صلیبی- صهیونی را به دست آورد و آنگاه بتواند مستضعفان جهان [ستمدیدگان] را از زیر یوغ ستم آنان برهاند؟!
آیا بعید خواهد بود، آن زمان فرا رسد که مجاهدان شایستگی خویش را از هر لحاظ به اثبات برسانند و در پناه جنبش خود حقیقت اسلام را عرضه کنند و در نتیجه پیروان اسلام در جهان غرب افزایش یابند و آنگاه تعادل قوای جهانی به نفع اسلام و مسلمانان به هم بخورد؟!
﴿إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِكُلِّ شَيۡءٖ قَدۡرٗا ٣﴾[الطلاق: ۳].
«خداوند فرمان خویش را به انجام میرساند. خداوند برای هر چیزی زمان و اندازهای را قرار داده است».
و خداست که تقدیرات و سرنوشتها را رقم میزند، نه یهودیان و نه آمریکا!
زمانی که «توین بی» تحت تأثیر خصومت و کینهی صلیبی خویش میگوید:
«و امیدواریم که این چنین نشود» مورخ مسلمان نیز میگوید: «ملتمسانه از خدا میخواهیم به زودی این چنین شود» نه تنها به خاطر نجات امت اسلامی، بلکه به خاطر خیر و مصلحت همهی مردم جهان از آن جمله: مردم کشور خود «توین بی» که در آستانهی فروپاشی و نابودی قرار دارد!
و آن روز- که در علم خدا مقدر و مقرر شده است- دوره قدرتمندی اسلام که پیامبرصمژدهاش را داده است، فرا خواهد رسید:
﴿وَيَوۡمَئِذٖ يَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٤ بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ يَنصُرُ مَن يَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ٥ وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا يُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ٦﴾[الروم: ۴- ۶].
«در آن روز مؤمنان از یاری خدا شادمان میشوند. خداوند هر کسی را که بخواهد یاری میدهد و او بس چیره و بسیار مهربان است. این وعدهایست که خدا داده است و هرگز در وعدهاش خلاف نخواهد کرد، اما بیشتر مردم نمیدانند».
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
محمد قطب
در جهان امروز همه چیز در حال تحول و دگرگونی است، علوم انسانی و از آن جمله تاریخ و وقایع تاریخی، بنابر ماهیت خود، به طریق اولی، بیشتر در معرض تغییر قرار دارند، لذا امکان بازنگری در آنها بیشتر است.
مورخان جدیدی که دربارهی تاریخ اسلام کتاب نوشتهاند، در واقع نقش تخریبی آنان از آن چه که خاورشناسان پیشتر نوشتهاند، کمتر نیست، گاهی از زاویهی ملیگرایی عربی و گاهی از نقطهنظر و تفسیر مادی یا اقتصادی تاریخ، دین را پوششی برای استثمارگری قرار دادهاند!
بنابراین، پرداختن به نگارش تاریخ اسلام و زدودن گرد و غبار انحرافات و تغییراتی که به وسیلهی دشمنان اسلام یا دوستان ناآگاه بر چهرهی تاریخ اسلام نقاب کشیده، امری ضروری است؛ زیرا هیچ امتی نمیتواند بدون تاریخ به زندگی خود ادامه دهد، تاریخی که مورد نقد و بررسی و تحقیق قرار گیرد و به آسانی قابل استفاده و در دسترس همگان قرار گیرد.
نگارنده در این کتاب به طور مفصل به مبحث لزوم بازنگری تاریخ اسلام پرداخته، امید است که برای تنویر اذهان خوانندگان گرامی مفید واقع شود.
[۲۱۶] روایت از مسلم. [۲۱۷] در صورت تمایل نگا: «السیطرة العالمیة للیهود» در: رؤیة إسلامیة لأحوال العالم المعاصر. [۲۱۸] در کتاب «رؤیة اسلامیة لأحوال العالم المعاصر» به تفصیل در باره موضوع توضیح داده شده است. [۲۱۹] به مقدمات التصور الاسلامی رجوع کنید. [۲۲۰] دوره نهضت، یعنی توجه دوباره به دانش و فرهنگ یونان و روم باستان که حدوداً بین سالهای ۱۶۵۰- ۱۲۵۰م به درازا کشیده و آن را دوره رنسانس (renaissance) مینامند. (مترجم) [۲۲۱] در صورت تمایل نگا: (فصل «توقعات المستقبل» از: رؤیة اسلامیه الأحوال العالم المعاصر). [۲۲۲] ما مسلمانان به یقین از کتاب خدای تبارک و تعالی در مییابیم که مسیح به قتل نرسیده است: ﴿وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمۡ﴾[النساء: ۱۵۷] «و نه او را کشتند و نه به دار آویختند و لیکن در این کار دچار اشتباه شدند». ولی این امر یهود را از گناهانی که در حق مسیح مرتکب شدهاند، تبرئه نمیکند. به مانع تراشیهای خود در برابر دعوت او ادامه میدادند و امپراتور روم را ترغیب میکردند که دستور دهد او را به صلیب بکشند. او این کار را انجام داد. اما خداوند وی را به سوی خویش برد و از نیرنگ آنان نجات داد. پس هر چند به هدف خویش نرسیدند جرم آنان در این مورد ثابت است. [۲۲۳] ﴿ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَعۡرِفُونَهُۥ كَمَا يَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡ﴾[البقرة: ۱۴۶] «آنان که بدیشان کتاب دادهایم، او را میشناسند، بدانگونه که پسران خود را میشناسند». [۲۲۴] Arnold toynbee۱۹۷۵- ۱۸۸۹ مورخ معاصر انگلیسی (مترجم). [۲۲۵] نگا: ترجمهی سخنرانی او در کتاب «الاسلام والغرب والمستقبل» ترجمهی دکتر نبیل صبحی.