لزوم بازنویسی تاریخ اسلام

چشم‌انداز آینده

چشم‌انداز آینده

وظیفه‎ی مورخ به زمان حال ختم نمی‌شود، بلکه با نگاه به آینده آن را به نوعی ترسیم می‌کند، چه آن را آشکارا در نوشته‌های خود بیاورد و چه در درون خویش پنهان سازد.

آینده امری‎ست غیبی و فقط خدا از آن آگاهی دارد.

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكۡرِ ٱللَّه[النمل: ۶۵].

«بگو: هیچ کدام از کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، غیب نمی‌دانند، جز خداوند».

ولی خداوند سنت‌هایی را در زندگی انسان جاری می‌سازد که هرکس بخواهد می‌تواند در آن‌ها به بررسی و جستجو بپردازد. البته نه از راه غیب‌گویی یا پیش‎گوییِ واقعِ قطعیِ حادثه‌ای معین در آینده‎ی دور یا نزدیک مگر آن‎چه در قالب وحی در کتاب خدا نازل و یا از زبان پیامبرصالهام شود؛ و مورخ مسلمان بر پایه‎ی پیشگویی پیامبرصچشم‌انداز استقرار قدرت اسلام را در آینده ترسیم می‌کند:

«لا تقوم الساعة حتى يقاتل المسلمون اليهود فيقتلهم المسلمون يختبىء اليهودي من وراء الحجر والشجر، فيقول الحجر والشجر: يا مسلم يا عبدالله! هذا يهودي خلفي فتعال فاقتله إلا الغرقد فإنه من شجر اليهود» [۲۱۶].

«پیش از آن‎که قیامت فرا رسد، میان مسلمانان و یهودیان جنگ درمی‌گیرد و مسلمانان به حدی از آنان را به قتل می‌رسانند که در پشت سنگ و درخت پناه می‌گیرند و سنگ و درخت می‌گویند: ای مسلمان! ای بنده‎ی خدا! بیا و این یهودی را که در پناه من است، بکش! به جز غرقد (عوسج) که درخت یهود است».

آیا می‌توانیم نشانه‌های این پیکار را در حوادثی که امروز در فلسطین و جهان اسلام جریان دارد، ببینم؟! آیا یهودیان سراسر جهان در میدان جنگ گردهم می‌آیند و مسلمانان پس از خوابی عمیق و طولانی بیدار می‌شوند؟

شاید...! و علم غیب تنها نزد خداست اوست که می‌داند دقیقاً در چه زمانی جنگ رخ می‌دهد و آیا تجمع یهودیان و بیداری مسلمانان به جنگ سرنوشت‌ساز می‌انجامد یا تجمعی دیگر و بیداری دیگری لازم خواهد بود؟

به هر حال بر پایه‎ی مفهوم حدیث مزبور جنگ کنونی میان مسلمانان و یهودیان در فلسطین- آن‎گونه که از پاره‌ای روایات برمی‌آید: شما در شرق رود [اردن] و آنان در غرب قرار دارند- همان جنگ سرنوشت‌ساز نیست و مسأله بسیار بزرگ‌تر و مهم‌تر از آن خواهد بود.

به راستی در حال حاضر یهودیان بر سراسر جهان تسلط دارند- به جز آن‎جا که خداوند را مورد رحمت خویش قرار داده باشد- [۲۱۷]و هر زمان که آن واقعه بر پا شود و مسلمانان به آن پیروزی قطعی که رسول اکرمصوعده داده است، دست یابند، آثار و پیامدهای جنگ به میدان نبرد یعنی سرزمین فلسطین منحصر نمی‌شود، بلکه به سلطه‌گری یهود در سراسر جهان پایان می‌دهد. چرا که پس از شکست‌های نهایی مزبور از قدرت و سلطه‎ی کنونی یهود در جهان، چیزی بر جای نخواهد ماند و آن‎گاه رهبری جامعه‎ی بشری دگرگون خواهد شد.

چنان‎که گفتیم وضعیت کنونی جامعه‎ی بشری نتیجه‎ی واپس‌روی اسلام از عرصه‎ی جامعه است و ظهور قدرت و پیشرفت اروپا نیز از این واپس‌روی ناشی شده است و همین اروپا بود که از طریق ایجاد نفرت نسبت به دین راه‌های نفوذ را در اختیار یهودیان نهاد تا بتوانند به راحتی بر جهان تسلط یابند و همه‎ی این وقایع براساس سنت و وعده و وعیدهای الهی رخ داده است [۲۱۸].

امروزه نشانه‌هایی از تغییر در وضعیت به چشم می‌خورد. اما تغییرات تاریخی یک شبه اتفاق نمی‌افتد مگر این که خداوند به شکل معجزه مقرر سازد. اما در سنت معمول بر جهان زمان به کندی می‌گذرد:

﴿وَيَسۡتَعۡجِلُونَكَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَن يُخۡلِفَ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥۚ وَإِنَّ يَوۡمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ ٤٧[الحج: ۴۷].

«از تو می‌خواهند که [از خدا بخواهی] هرچه زودتر عذابی بر سرشان نازل شود و خداوند هرگز خلاف وعده نمی‌کند. یک روز نزد خداوند مانند هزار سالی‎ست که شما می‌شمارید و به حساب می‌آورید».

در واقع نشانه‌های سقوط دولت عثمانی از ابتدای قرن دوازدهم هجری نمایان شده بود، با این وجود دو قرن دیگر به زندگی خود ادامه داد و سپس فرو پاشید. امروزه قرائن و نشانه‌های نابودی در جامعه‎ی جاهلی معاصر به وضوح مشاهده می‌شود، اما احدی از زمان دقیق این سقوط و نابودی آگاهی ندارد. ولی به مقتضای سنت الهی وقوع چنین رویدادی، امری حتمی خواهد بود. چرا که جاهلیت معاصر خود حامل همه‎ی میکروب‌ها و عوامل بیماری‌زائی است که نابودی جامعه‎ی بشری را در پی دارد. این عوامل عبارتند از: بی‌ایمانی به خدا و روز آخرت، ستم، تجاوزگری، فساد اخلاقی، جنگ‌های ویرانگر، اضطراب، پریشانی، بیماری‌های عصبی و روانی و...

آری! چنان‎که پیش‌تر اشاره کردیم، جاهلیت معاصر دارای جنبه‌های ایجابی و سودمند فراوانی‎ست و کسی هم منکر آن نیست و سنن الهی بر آن جاری است که وجود جنبه‌های مثبت و مفید سبب شود که روند فروپاشی به کندی پیش رود:

﴿مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِيهَا وَهُمۡ فِيهَا لَا يُبۡخَسُونَ ١٥[هود: ۱۵].

«کسانی که خواستار زندگی دنیا و زینت آن باشند، اعمالشان را در این جهان بدون هیچ گونه کم و کاستی به طور کامل می‌دهیم و حقی از آنان در آن ضایع نمی‌گردد».

اما اگر مردم دست از گمراهی برندارند و به سوی خدا باز نگردند، نابودی سنتی حتمی خواهد بود:

﴿فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَٰكِن قَسَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٤٣ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ كُلِّ شَيۡءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ فَإِذَا هُم مُّبۡلِسُونَ ٤٤ فَقُطِعَ دَابِرُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْۚ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٤٥[الأنعام: ۴۳- ۴۵].

«چرا آنان هنگامی که به عذاب ما گرفتار می‌آیند، نباید خشوع و خضوع نکنند؟ ولی دل‌هایشان سخت شده است و شیطان اعمالی را که انجام می‌دهند برایشان آراسته و پیراسته است. هنگامی که آنان فراموش کردند آن‎چه را که بدان متذکر و یادآوری شده بودند، درهای همه چیز را به رویشان گشودیم تا آن‎گاه که بدآن‎چه بدیشان داده شد، شاد و مسرور شدند. ما ناگهان ایشان را بگرفتیم و آنان مأیوس و متحیر ماندند. نسل ستمکاران ریشه‌کن شد و ستایش تنها شایسته پروردگار جهانیان است».

زمانی که این تمدن جاهلی نابود شود، چه چیزی جای آن را خواهد گرفت به طوری که اوضاع را اصلاح کند، نه این که فساد را افزایش دهد؟!

بی‌تردید روند جای‎گزینیِ مورد بحث انتقال مرکز قدرت از یک دولت جاهلی به دولتی دیگر از همان گونه نیست چنان‎که در دوران پیش از اسلام، میان امپراتوری‌های ایران و بیزانس [روم شرقی] کشمکش قدرت جریان یافته بود و امروزه میان آمریکا و اتحادیه‎ی اروپا یا بین آمریکا و آلمان یا بین آمریکا و چین یا ژاپن احتمال بروز چنین جنگ قدرتی وجود دارد! زیرا همه‎ی این‌ها مطابق با اصطلاحات قرآنی قدرت‌های جاهلی به شمار می‌آیند.

در واقع قصد ما از جای‎گزین‌سازی عبارت است از کنار گذاشتن راه و روشی که امروزه جاهلیت شیفته و فریفته‎ی علم و قدرت خود را غرق در فساد کرده و در پیش‌گرفتن برنامه‎ی درستی است که بتواند همه‎ی بیماری‌های بشریت در شرفِ مرگ و نابودی را معالجه کند؛ برنامه و رویکردی که تصور انسان از خود را- که به موجب تئوری داروین حیوانِ تکامل یافته‌ای بیش نیست- بدین نحو تصحیح نماید که انسان موجودی است دارای جسم و روح، و جنبه‎ی روحی او ارزشمندتر و برتر از جنبه‎ی جسمی است، اگرچه این دو جنبه از هم جدایی‌ناپذیرند.

هم‎چنین تصور انسان از زندگی را تصحیح می‌کند که برخلاف نظر جاهلیت زندگی تنها سرگرمی، خوش‎گذرانی، فخر فروشی بین مردم و فراوانی اموال و اولاد نیست، بلکه تجربه‎ی بزرگ و مهمی است که «انسان» را می‌آزماید که آیا می‌تواند میان جاذبه‌ها خواسته‌های جسمی و نداها و نیازهای روحی با میان لذت‌جویی و دوری از گناه و میان اهداف زودرس و ارزش‌های والای انسانی توازن و تعادل لازم را برقرار سازد؟ سپس این که زندگی انسان با پایان‌یافتن عمر کوتاه او در این جهان به پایان نمی‌رسد و گرنه چیز بیهوده‌ای خواهد بود، بلکه مردم روز قیامت برانگیخته می‌شوند تا بر پایه‎ی عملکرد زندگی دنیوی مورد بازخواست قرار گیرند و همین‎جاست که تجربه‎ی زندگی به سرانجام می‌رسد و به ثمر می‌نشیند. ثمره‎ی تلخ و سمی، یا شیرین و تر و تازه!

هم‎چنین تصور انسان از ماده را تصحیح می‌کند که ماده نه معبود است و نه خالق؛ بلکه مخلوقی‎ست که خدا را می‌پرستد، به امر او حرکت می‌کند و از مسیر تعیین شده توسط مالک خود خارج نخواهد شد و دشمنِ انسان نیست، بلکه خداوند آن را برای سودرسانی در اختیار انسان درآورده است.

علاوه بر این قبل از همه‎ی این‌ها تصور انسان را نسبت به پروردگار بزرگوار تصحیح می‌کند؛ پروردگاری که او را راست قامت و متناسب اندام آفرید و آراست و سر و سامان داد، و احترام و تکریم کرد و کل هستی را آفرید و تحت اراده و مشیت خود قرار داد؛ پس او شایسته‎ی پرستش است، نه هیچ موجود دیگر.

انسان بعد از آن‎که دیدگاه کلی خود درباره خدا، ماده، زندگی و خودش را [۲۱۹]تصحیح کرد، حرکت خویش را در جهت عمران و آبادسازی جهان به گونه‌ای که «برای مردم، سودمند» باشد آغاز می‌کند.

آیا برنامه و رویکرد دیگری به جز اسلام می‌تواند اهداف مزبور را تحقق بخشد؟!

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلۡكَرِيمِ ٦ ٱلَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّىٰكَ فَعَدَلَكَ ٧ فِيٓ أَيِّ صُورَةٖ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ ٨ كَلَّا بَلۡ تُكَذِّبُونَ بِٱلدِّينِ ٩ وَإِنَّ عَلَيۡكُمۡ لَحَٰفِظِينَ ١٠ كِرَامٗا كَٰتِبِينَ ١١ يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ ١٢[الإنفطار: ۶- ۱۲].

«ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور کرده است و در حق او فریبت داده است؟ پروردگاری که تو را آفریده است و سپس سر و سامانت داده است و سپس تو را معتدل و متناسب کرده است و آن‎گاه به هر شکلی که خواسته است، تو را در آورده است و ترکیب بسته است. هرگز! هرگز! اصلاً شما روز سزا و جزا را دروغ می‌پندارید و نادرست می‌دانید. بدون شک نگهبانانی بر شما گمارده شده‌اند؛ نگهبانانی که محترم هستند و پیوسته می‌نویسند؛ و هر کاری را که می‌کنید، می‌دانند».

﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّكُمۡ إِلَيۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ ١١٥[المؤمنون: ۱۱۵].

«آیا گمان کرده‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و به سوی ما برگردانده نمی‌شوید»؟!

﴿قُلۡ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِيمٌ ٦٧ أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ ٦٨ مَا كَانَ لِيَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ إِذۡ يَخۡتَصِمُونَ ٦٩ إِن يُوحَىٰٓ إِلَيَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِيرٞ مُّبِينٌ ٧٠ إِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِينٖ ٧١ فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ ٧٢

[ص: ۶۷- ۷۲].

«بگو: آن خبر بزرگی‎ست؛ شما از آن روگردان هستید. من از ملأ اعلا، هنگامی که گفتگو می‌کردند، خبر ندارم. به من هم وحی نمی‌شود، مگر بدان خاطر که بیم‌دهنده و بیان‎گر هستم. وقتی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من انسانی را از گل می‌آفرینم، هنگامی که آن را سر و سامان دادم و آراسته و پیراسته کردم و از جان متعلق به خود در او دمیدم، پس در برابرش سجده ببرید».

﴿۞قُلۡ أَئِنَّكُمۡ لَتَكۡفُرُونَ بِٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ فِي يَوۡمَيۡنِ وَتَجۡعَلُونَ لَهُۥٓ أَندَادٗاۚ ذَٰلِكَ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَٰسِيَ مِن فَوۡقِهَا وَبَٰرَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَآ أَقۡوَٰتَهَا فِيٓ أَرۡبَعَةِ أَيَّامٖ سَوَآءٗ لِّلسَّآئِلِينَ ١٠ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ وَهِيَ دُخَانٞ فَقَالَ لَهَا وَلِلۡأَرۡضِ ٱئۡتِيَا طَوۡعًا أَوۡ كَرۡهٗا قَالَتَآ أَتَيۡنَا طَآئِعِينَ ١١[فصلت: ۹- ۱۱].

«بگو: آیا به آن کسی که زمین را در دو روز آفریده است، ایمان ندارید و برای او هم‎گون‌ها و شریک‌هایی قرار می‌دهید؟! او آفریدگار جهانیان هم هست؛ او در زمین کوه‌های استواری قرار داد و خیرات و برکات زیادی در آن آفرید و مواد غذایی زمین را به اندازه‎ی لازم مقدر و مشخص کرد. این‌ها همه روی هم در ۴ روز کامل به پایان آمد، بدان گونه که نیاز نیازمندان و روزی روزی‌خواهان را برآورده کند. سپس اراده‎ی آفرینش آسمان کرد، در حالی که آسمان دود بود. به آسمان‌ها و زمین فرمود: چه بخواهید و چه نخواهید، پدید آیید! گفتند: فرمان‎بردارانه پدید آمدیم».

﴿۞ٱللَّهُ ٱلَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ ٱلۡبَحۡرَ لِتَجۡرِيَ ٱلۡفُلۡكُ فِيهِ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ١٢ وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ١٣[الجاثية: ۱۲- ۱۳].

«خداوند همان کسی‎ست که دریا را برای شما رام و فرمان‎بردار کرده است تا کشتی‌ها برابر فرمان و اجازه‎ی او در دریا روان شوند و شما انسان‌ها بتوانید از فضل خدا بهره گیرید و شاید سپاس‎گزار شوید. و آن‎چه در آسمان‌ها و در زمین است، همه را از سوی خود در اختیار شما قرار داده است. قطعاً در این امر نشانه‌های مهمی است برای کسانی که می‌اندیشند».

و تنها اسلام است که «معیار و میزان» لازم برای ایجاد نظم و ترتیب در امور زندگی را در اختیار انسان قرار می‌دهد:

﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمِيزَانَ لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِ[الحدید: ۲۵].

«ما پیامبران خود را همراه با دلیل محکم و معجزات روشن، روانه و با آنان کتاب‌ها و موازین نازل کرده‌ایم تا با مردمان دادگرانه رفتار کنند».

همان معیار و میزانی که انحرافات جاهلیت را تصحیح می‌کند.

جاهلیت معاصر به تنهایی بیشتر از همه‎ی جاهلیت‌های تاریخ از نظر سلوک و اندیشه دچار انحراف شده است؛ آشکارا وجود خدا را انکار می‌کند و اگر به وجود او اعتراف کند، صفت خالقیت را از وی سلب می‌کند، و اگر به خالق‌بودن خدا اقرار داشته باشد، الوهیت و حاکمیت او را قبول ندارد و حق پرستش وی را به جای نمی‌آورد و شریعت الهی را اجرا نمی‌کند و به برنامه‎ی او پای‎بند نیست.

دین (سنت پل) و کلیسای اروپایی پیرو آن‎که بر مردم ستم روا می‌داشت، دو عامل مستقیم بروز انحرافات جاهلیت معاصرند. این ستم‎گری‌ها واکنش‌های بسیار سخت و شدید مردم را در پی داشت و سیل‌آسا بر سر راه خود، همه‎ی ارزش‌های حاکم در جامعه‎ی اروپای قبل از دوره نهضت [۲۲۰]و از آن جمله خود دین را در هم پیچید و با خود برد. به این ترتیب دوران حاکمیت کلیسا و واکنش‌های مردم در برابر آن دو مورد انحراف بسیار مهم به شمار می‌آیند.

آری! اروپا از دینِ فاقدِ تمدن دست برداشت و به تمدن بدون دین روی آورد! و دین بدون علم را رها کرد و به علمِ دین‌ستیز روی آورد! و از دینی که از راه رهبانیت منفی و اهمال کاری در امور عمران و آبادانی توان و نشاط را در مردم می‌کُشد، دست برداشت و به قدرت عظیمی که دین را نابود می‌کند، دست یافت! و از نظریه‌ای که معتقد به ثبات همه چیز است و هیچ نوع تغییری را در جنبه‌های مختلف زندگی به خاطر تضادش با اصل ثبات نمی‌پذیرد، دست برداشت و نظریه‎ی تحول و تکامل مطلق را پذیرفت! [۲۲۱]

امروزه مردم بیش از گذشته به «معیار و میزانی» نیاز دارند که به وسیله‎ی آن بتوانند به تصحیح انحرافات و اشتباهات مزبور بپردازند و دینی را عرضه کنند که تمدن‌ساز باشد و پیشرفت‌های علمی را بپذیرد و موجبات پیشرفت را فراهم کند و نیز موجب تلاش و تکاپوی لازم را در راستای عمران و آبادسازی دنیا در همه‎ی جهات شود؛ همراه با التزام به برنامه و روشی که شأن و ارزش انسان را زمانی که نفخه‎ی روح در آن دمیده می‌شود، از مشتی گِل بی‌ارزش به مرتبه‎ی والای انسانیت ارتقا دهد و در عین حال سعی و کوشش لازم را برای ایجاد صورت‌های جدید حول محورهای ثابت برای انسان مجاز بشمارد تا بتواند میان ثوابت و متغیرات توازن برقرار کند و از رکود و انجماد در عرصه‎ی زندگی و نیز حرکت‌های بی‌هدف و نامنظم که اختلال و تباهیِ هستی و فطرت او را در پی خواهند داشت، بپرهیزد.

و آیا این چنین میزانی به جز در دین خدا و به ویژه در رسالت خاتم یافت می‌شود که خداوند درباره آن می‌فرماید:

﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا[المائدة: ۳].

«امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تکمیل کردم و اسلام را به عنوان آیین خداپسند برای شما برگزیدم».

اسلام همان جای‎گزین جاهلیت معاصر است، از این رو تولد جنبش بیداری اسلامی را در حالی که جاهلیت در آستانه‎ی نابودی قرار دارد، تقدیر الهیِ دارایِ نشانه‌های تاریخی به شمار می‌آوریم. تردیدی نیست که انسان دوره جاهلیت معاصر با وجود تمامی پیشرفت‌های علمی و صنعتی به درجه‌ای از بدبختی و شقاوت رسیده است که شاید نظیرش را در طول تاریخ نتوان یافت.

بیماری‌های عصبی و روانی، اضطراب، جنون، خودکشی، اعتیاد به مواد مخدر و الکل و ارتکاب جرایم گوناگون همه و همه دلایل و نشانه‌های این بدبختی‌ها، سرگردانی‌ها و گمراهی‌ها هستند؛ خواه انسان غربی از این امر آگاه باشد یا نه. شاید بیمار از وضعیت مزاجی خود خبر نداشته باشد، اما پزشک معالج آن را تشخیص می‌دهد. روح هم مانند جسم به غذاهای معین فکری، ذهنی، فرهنگی و اخلاقی نیازمند است و در صورت عدم دسترسی به این غذاها بیمار می‌شود. به گونه‌ای که جسم در اثر تأمین نشدن نیازمندی‌های خود از لحاظ میزان ویتامین‌ها، پروتئین‌ها و املاح، بیمار می‌شود. غذای روحی که جاهلیت معاصر عرضه می‌کند، از لحاظ فزونی یا کاستیِ بعضی از ترکیبات لازم فوق العاده فاسد و نامناسب است.

پیوستن صدها هزار نفر از روشن‎فکران اروپایی و آمریکایی به جرگه‎ی مسلمانان چه بسا اشاره به آینده‌ای داشته باشد که با خواست خداوند مطابقت دارد و دلیل این امر باشد که در دوره جاهلیت معاصر مردم دارند به این درک و آگاهی دست می‌یابند که بدیل و جای‎گزین جاهلیت تنها اسلام است و بس! و جای‎گزین برنامه‎ی فاسد آنان برنامه‌ای الهی است که محتوای اسلام را تشکیل می‌دهد.

اگر امروزه مسلمانان به اسلام راستین پای‎بند بودند، چه بسا آمار تازهِ مسلمانان غربی به جای صدها هزار نفر سر به میلیون‌ها می‌زد!

اما نهضت بیداری اعلام می‌دارد که به خواست خدا اسلام راستین در آستانه‎ی بازگشت قرار دارد، اگرچه ممکن است این امر از لحاظ زمان به درازا بکشد. اضافه می‌کنیم که عمر ملت‌ها نه بر اساس سال‌ها، بلکه به تعداد نسل‌ها محاسبه می‌شود و بازگشت امت اسلامی به سوی اسلام، نه تنها برای خود مسلمانان، بلکه برای کل بشریت نوید بخش خیر و برکت خواهد بود.

و صد البته این امر به سهولتی که در قالب آمال و آرزو یا به شکل کلماتی که بر زبان یا قلم جاری می‌شود، نخواهد بود و راه پیش روی نهضت بیداری، نه با گُل، بلکه با انواع گوناگون خار، مفروش است و سراسر آن پر از خون و اجساد خون‌آلود کسانی‎ست که در راه رسیدن به هدف به شهادت رسیده‌اند. به یقین دشمنان داخلی و خارجی فراوان‌اند و جنگ هم در درون و هم بیرون از سرزمین‌های اسلامی بر ضد اسلام و مسلمانان بر پا شده است و در این میان یهودیان سرسخت‌ترین دشمنان به شمار می‌آیند:

﴿۞لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗلِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلۡيَهُود[المائدة: ۸۲].

«خواهی دید که دشمن‌ترین مردم برای مؤمنان یهودیان‌اند».

یهودیان می‌دانند که نبرد آینده‎ی آنان با اسلام خواهد بود، زیرا پس از آن‎که از میان خود فردی را به عنوان «پاپ» برگزیدند تا آنان را از اتهام خون مسیح [۲۲۲]تبرئه کند، مسیحیت را در خود ذوب و در راه مقاصد خود به خدمت گرفتند و امروزه با بهره‌گیری از خصومت دیرینه‎ی صلیبی‌ها با اسلام و وعده‎ی این که مسیح سرانجام باز می‌گردد و حکومت دنیا را در دست می‌گیرد، پیروان او را کاملاً فریب داده و آنان را در کنار خود برای جنگ نهایی با اسلام بسیج کرده‌اند. اما آن‌ها با تأکید می‌گویند: مسیح زمانی باز می‌گردد که معبد سلیمان در محل مسجد الاقصی بر پا گردد! پس ای مسیحیان جهان! بیایید ما را در جنگِ با مسلمانان یاری دهید تا مسیح را از آسمان برایتان فرود آوریم!

در حدیث مزبور پیامبرصاز نبرد سرنوشت‌ساز میان یهودیت و اسلام و پیروزی قاطع و نهاییِ مسلمانان خبر می‌دهد و به موجب آن سنگ و درخت مسلمانان را برای کشتن یهودیِ مخفی شده در پناه خود فرا می‌خوانند به جز «غرقد» که یکی از درختان خاص یهودیان است.

نشانه‎ی یقین آنان به درستیِ حدیث این است که آنان امروزه در باغ‌های خود هرچه بیشتر درخت غرقد می‌کارند. به امید این که روزی بتوانند خود را در پناه آن مخفی کنند.

باور آنان به درستی حدیث مزبور افزون بر آن‎چه در همه‎ی جنگ‌های میان خود و مسلمانان چه در دوره پیامبرصو چه در سال ۱۹۴۸ م و چه در انتفاضه‎ی اسلامیِ فعلی آزموده‌اند و در کنار شناخت عمیق و کاملی که به موجب فرموده‎ی خداوند [۲۲۳]نسبت به دین اسلام به دست آورده‌اند، در مجموع سبب می‌شود که با یاری‌جُستن از متحدان صلیبی خویش با همه‎ی توان با جنبش بیداری اسلامی به ستیز برخیزند تا اگر نتوانستند جنبش را کاملاً شکست دهند و نابود سازند، حداقل برپایی آن را به تعویق اندازند؛ و در این راستا یهودیان و صلیبی‌ها سرسپردگان و مزدوران خویش را در کشورهای اسلامی برای انواع و اشکال جنگ با اسلام بسیج کرده‌اند: کشتار، شکنجه، آوارگی و مشغول ساختن نهضت‌های اسلامی به مسائل جانبی و حاشیه‌ای به منظور بازداشتن آنان از پرداختن به وظیفه‎ی اصلی یعنی تربیت و دعوت اسلامی و نیز رواج وسایل سرگرم‌کننده در میان جوانان با هدف غافل‌ساختن آنان از خدا و آخرت و کنار گذاشتن یک باره‎ی دین و برافراشتن پرچم‌های ساختگی و فراخوانی مردم برای گرد آمدن پیرامون این پرچم‌ها به جای پرچم اسلام. افزون بر آن کوشش برای درهم‌شکستن همه‎ی توان‌ها و ظرفیت‌های نظامی، اقتصادی و سیاسی جهان اسلام تا این که تحت فشار بحران‌های مختلف نتواند کمر راست کند و به ترمیم قوای خود بپردازد، به علاوه نابودی نیروهای سازنده‎ی مردم از طریق ایجاد دغدغه‎ی معیشت و دوندگیِ بیهوده به دنبال به اصطلاح «نان شب» و پایمال‌ساختن ارزش‌های انسانی از راه ترور شخصیتِ عناصرِ پاک و بی‌آلایش و واگذاری میدان عمل به اشخاص پوچ و بی‌خاصیت و بی‌محتوا از جمله انسان‌های ریاکار، فرصت‌طلب و فرومایه و...؛ در کنار همه‎ی این‌ها نقش مطبوعات و رادیو و تلویزیون، سینما، ویدیو و پلاژهای عریان، در امر به فساد کشاندن اخلاق و رواج پوچی‌گری بی‌ارزش در میان جوانان، همه ترفندهایی هستند که دشمنان اسلام برای جلوگیری از بازگشت دوباره‎ی اسلام به قدرت و حکومت به کار می‌برند.

بنابر آن‎چه گفته شد، راه پیشروی جنبش بیداری اسلامی راه همواری نیست؛ راهی است بس دراز که نیاز به تلاش سخت و فراوان دارد و اما اجر و پاداش آن بهشت خواهد بود.

آیا نهضت بیداری در شکل فعلیِ خود به سطح مسؤولیت‌پذیری و رویارویی با حوادث و رویدادهای مختلف رسیده است و به وظایف خویش آشنا شده و به تکالیف و واجبات خود عمل می‌کند؟

آیا تقدیر چنین است که این نهضت پا به پای ادای نقش و وظیفه‎ی مورد انتظار در جهت رهایی امت اسلامی جامعه‎ی بشری را نیز برای در پیش‌گرفتن برنامه‎یجای‎گزین فرا خوانَد؟ یا دیگرانی این وظیفه‎ی مهم را انجام خواهند داد که هنوز به دنیا نیامده‌اند؟!

این رازی است که خدا از آن آگاه است و بس!

اما علائم و نشانه‌ها هم‎چنان به چشم می‌خورند، علائم و نشانه‌های تولد جنبش بیداری اسلامی هم‎زمان با پدیدار شدن نشانه‌های فروپاشی جاهلیت معاصر.

از سوی دیگر دلایل و قرائنی به چشم می‌خورد که با وجود همه‎ی جنگ‌های شدیدی که اتحاد یهودی- صلیبی و نوکران و سرسپردگان داخلی آنان در جهان اسلام به راه انداخته‌اند و یا چه بسا در نتیجه‎ی خود این جنگ‌ها به مثابه‎ی عامل شتاب‌دهنده دامنه و دایره‎ی حرکت بیداری اسلامی پیوسته گسترش می‌یابد و هر روز جوانان تازه‌ای به آن می‌پیوندند!

باز هم دلایل دیگری به چشم می‌خورند دال بر این که هر روز تعداد بیشتری از روشن‎فکران اروپا و آمریکا به جرگه‎ی مسلمانان می‌پیوندند!

جنگ بر ضد جنبش بیداری اسلامی پیکاری سخت و شدید و پرتلفات خواهد بود و هزاران هزار انسان را در کوره‎ی رنج و مصیبت می‌افکند و... و سرانجام نیز اسلام پیروز می‌شود و از نو در جهان به قدرت، عزت و شوکت دست خواهد یافت. خبر این واقعه‎ی مهم را پیامبر اسلامصداده است و یهودیان و مسیحیان از بابت آن به هراس افتاده‌اند!

آنانی که مسائل و قضایا را تنها با معیارهای مادی می‌نگرند، می‌گویند: کجا و چگونه؟!

می‌گوییم: جنگ افغانستان را نگاه کنید! آیا بر پایه‎ی معیارهای مادی کسی می‌توانست تصور کند که این ملت با دست خالی قادر باشد یکی از ابر قدرت‌های جهان معاصر را شکست دهد و آن را به عقب‌نشینی از سرزمین خویش مجبور سازد؟!

توین بی [۲۲۴]در سخنرانی خود زیر عنوان «آینده‎ی اسلام» می‌گوید: به یقین اسلام آمادگی آن را دارد تا از نو بیدار شود و رهبری ملت‌هایی را که در زمان حاضر زیر سلطه‎ی جهان غرب به ضعف و زبونی کشیده شده‌اند (و او آنان را ملل زحمت‌کش می‌نامد)، در دست گیرد؛ و به راستی در جنگ با جهان غرب در گذشته، دو بار به پیروزی قاطع دست یافته است! یک بار در دوره‎ی صدر اسلام که بساط امپراتوری روم [شرقی] را در هم پیچید و بار دوم در دوره جنگ‌های صلیبی که آنان را با ذلت از سرزمین‌های اسلامی بیرون راند. سپس می‌افزاید: امروزه اسلام در خوابی گران و دراز، شبیه اصحاب کهف فرو رفته است، اما امکان آن هست که اوضاع و احوال جهانی بیدارش سازد تا از نو رهبری [جهان] را عهده‌دار گردد. او سخنرانی خود را این‎گونه به پایان می‌برد: «و امیدواریم که این چنین نشود» [۲۲۵].

آیا می‌بینید که داریم به نقطه‎ی مورد اشاره‎ی «توین بی» نزدیک می‌شویم؟

نشانه‌های بسیاری دال بر این امر به چشم می‌خورند.

بیشتر ملت‌های زحمت‌کش مورد اشاره‎ی «توین بی» در کشورهای اسلامی به سر می‌برند و مقابله با نفوذ اتحاد صلیبی- صهیونی در این کشورها را همین جنبش‌های اسلامی به عهده دارند. از طرفی امروز نیز قدرت در دست دشمنان اسلام است و به وسیله‎ی آن مسلمانان را تحت انواع ستم و تجاوز قرار می‌دهند. اما ناظران اوضاع می‌بینند که حجم و تعداد جریانات و تفکرات سکولارِ متأثر از جهان غرب- که خود یکی از وسایل جنگ و تجاوزگری به شمار می‌آیند- همواره رو به کاهش است و بر حجم و تعداد افکار و جریانات اسلامی افزوده می‌شود.

از این رو آیا بعید است، زمانی فرا رسد که دامنه‎ی امواج نهضت‌های اسلامی به درجه‎ی معینی از توان‎مندی و استقرار برسد و شایستگیِ رهبریِ پیکار با اتحاد صلیبی- صهیونی را به دست آورد و آن‎گاه بتواند مستضعفان جهان [ستم‎دیدگان] را از زیر یوغ ستم آنان برهاند؟!

آیا بعید خواهد بود، آن زمان فرا رسد که مجاهدان شایستگی خویش را از هر لحاظ به اثبات برسانند و در پناه جنبش خود حقیقت اسلام را عرضه کنند و در نتیجه پیروان اسلام در جهان غرب افزایش یابند و آنگاه تعادل قوای جهانی به نفع اسلام و مسلمانان به هم بخورد؟!

﴿إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِكُلِّ شَيۡءٖ قَدۡرٗا ٣[الطلاق: ۳].

«خداوند فرمان خویش را به انجام می‌رساند. خداوند برای هر چیزی زمان و اندازه‌ای را قرار داده است».

و خداست که تقدیرات و سرنوشت‌ها را رقم می‌زند، نه یهودیان و نه آمریکا!

زمانی که «توین بی» تحت تأثیر خصومت و کینه‎ی صلیبی خویش می‌گوید:

«و امیدواریم که این چنین نشود» مورخ مسلمان نیز می‌گوید: «ملتمسانه از خدا می‌خواهیم به زودی این چنین شود» نه تنها به خاطر نجات امت اسلامی، بلکه به خاطر خیر و مصلحت همه‎ی مردم جهان از آن جمله: مردم کشور خود «توین بی» که در آستانه‎ی فروپاشی و نابودی قرار دارد!

و آن روز- که در علم خدا مقدر و مقرر شده است- دوره قدرت‎مندی اسلام که پیامبرصمژده‌اش را داده است، فرا خواهد رسید:

﴿وَيَوۡمَئِذٖ يَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٤ بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ يَنصُرُ مَن يَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ٥ وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا يُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ٦[الروم: ۴- ۶].

«در آن روز مؤمنان از یاری خدا شادمان می‌شوند. خداوند هر کسی را که بخواهد یاری می‌دهد و او بس چیره و بسیار مهربان است. این وعده‌ای‎ست که خدا داده است و هرگز در وعده‌اش خلاف نخواهد کرد، اما بیشتر مردم نمی‌دانند».

والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

محمد قطب

در جهان امروز همه چیز در حال تحول و دگرگونی است، علوم انسانی و از آن جمله تاریخ و وقایع تاریخی، بنابر ماهیت خود، به طریق اولی، بیش‌تر در معرض تغییر قرار دارند، لذا امکان بازنگری در آن‌ها بیشتر است.

مورخان جدیدی که درباره‌ی تاریخ اسلام کتاب نوشته‌اند، در واقع نقش تخریبی آنان از آن چه که خاورشناسان پیشتر نوشته‌اند، کم‌تر نیست، گاهی از زاویه‌ی ملی‌گرایی عربی و گاهی از نقطه‌نظر و تفسیر مادی یا اقتصادی تاریخ، دین را پوششی برای استثمارگری قرار داده‌اند!

بنابراین، پرداختن به نگارش تاریخ اسلام و زدودن گرد و غبار انحرافات و تغییراتی که به وسیله‌ی دشمنان اسلام یا دوستان ناآگاه بر چهره‌ی تاریخ اسلام نقاب کشیده، امری ضروری است؛ زیرا هیچ امتی نمی‌تواند بدون تاریخ به زندگی خود ادامه دهد، تاریخی که مورد نقد و بررسی و تحقیق قرار گیرد و به آسانی قابل استفاده و در دسترس همگان قرار گیرد.

نگارنده در این کتاب به طور مفصل به مبحث لزوم بازنگری تاریخ اسلام پرداخته، امید است که برای تنویر اذهان خوانندگان گرامی مفید واقع شود.

[۲۱۶] روایت از مسلم. [۲۱۷] در صورت تمایل نگا: «السیطرة العالمیة للیهود» در: رؤیة إسلامیة لأحوال العالم المعاصر. [۲۱۸] در کتاب «رؤیة اسلامیة لأحوال العالم المعاصر» به تفصیل در باره موضوع توضیح داده شده است. [۲۱۹] به مقدمات التصور الاسلامی رجوع کنید. [۲۲۰] دوره نهضت، یعنی توجه دوباره به دانش و فرهنگ یونان و روم باستان که حدوداً بین سال‌های ۱۶۵۰- ۱۲۵۰م به درازا کشیده و آن را دوره رنسانس (renaissance) می‌نامند. (مترجم) [۲۲۱] در صورت تمایل نگا: (فصل «توقعات المستقبل» از: رؤیة اسلامیه الأحوال العالم المعاصر). [۲۲۲] ما مسلمانان به یقین از کتاب خدای تبارک و تعالی در می‌یابیم که مسیح به قتل نرسیده است: ﴿وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمۡ[النساء: ۱۵۷] «و نه او را کشتند و نه به دار آویختند و لیکن در این کار دچار اشتباه شدند». ولی این امر یهود را از گناهانی که در حق مسیح مرتکب شده‌اند، تبرئه نمی‌کند. به مانع تراشی‌های خود در برابر دعوت او ادامه می‌دادند و امپراتور روم را ترغیب می‌کردند که دستور دهد او را به صلیب بکشند. او این کار را انجام داد. اما خداوند وی را به سوی خویش برد و از نیرنگ آنان نجات داد. پس هر چند به هدف خویش نرسیدند جرم آنان در این مورد ثابت است. [۲۲۳] ﴿ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَعۡرِفُونَهُۥ كَمَا يَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡ[البقرة: ۱۴۶] «آنان که بدیشان کتاب داده‌ایم، او را می‌شناسند، بدان‌گونه که پسران خود را می‌شناسند». [۲۲۴] Arnold toynbee۱۹۷۵- ۱۸۸۹ مورخ معاصر انگلیسی (مترجم). [۲۲۵] نگا: ترجمه‎ی سخنرانی او در کتاب «الاسلام والغرب والمستقبل» ترجمه‎ی دکتر نبیل صبحی.