گذری بر تربیت فرزندان در اسلام

فهرست کتاب

ز: اعتماد به نفس و احساس مسئولیت را در طفل به وجود آوردن

ز: اعتماد به نفس و احساس مسئولیت را در طفل به وجود آوردن

از آنجایی‌که بچه‌های امروز مردان و مادران فردا می‌باشند پس به ناچار باید آن‌ها را آماده کرد و بر تحمل سختی‌ها و مسئولیت‌ها و کارهایی‌که باید انجام دهند تمرین و پرورش داد تا در آینده بتوانند مسئولیت‌های خود را به نحو احسن ادا کنند. و این امر وقتی ممکن است و تحقق می‌یابد که اعتماد به نفس را در بچه ایجاد کنند و بتوانند به خود احترام نهند و به بچه فرصت دهند تا بتوانند آرا خود و آنچه را که در اطرافش می‌گذرد ظاهر کند و آن‌ها را تأویل و تعبیر نماید و بر انجام مسئولیت خود شجاع شود، بلکه باید بعضی اوقات او را بر انجام دادن کارهای خانه مکلف کرد. کارهای که در شأن اوست و از عهده‌اش برمی‌آید مانند خرید بعضی از لوازم خانه از بقالی همسایه و سبزیجات، و اگر دختر است او را ملزم کنیم که بعضی از ظرف‌های خانه را بشوید و یا کارهای برادر کوچکش را مرتب کند و به تدریج به بچه‌ها تکلیف داده شود تا کم‌کم بعضی از کارها را انجام دهند و رفته رفته تحمل مسئولیت و مشکلات و کارهای مناسب خود عادت کنند.

از جمله امور و کارهای‌که باید بچه را به انجام آن‌ها موظف کرد، تحمیل تبعات کارهایی است که انجام داده است و بداند در برابر آنچه که انجام می‌دهد و مرتکب خطاها و اشتباهاتی می‌شود مسئول است و بداند آنچه را که خراب کرده اصلاح کند و از خطاها و اشتباهات خود عذرخواهی کند.

در این داستان که بیان‌گر اعتماد به نفس بچه است تأمل کنیم و بیندیشیم. الحافظ بن عساکر روایت می‌کند که عبدالله بن زبیر با دوستانش بازی می‌کرد، خلیفۀ مسلمانان عمربن الخطابساز آن‌جا گذر کرد. اکثر بچه‌ها به خاطر ترس از حضرت فاروق [۳۲]فرار کردند و فقط ابن زبیر ماند و فرار نکرد. عمر نزد او رفت و گفت: ای پسر! چرا تو هم همراه دوستانت فرار نکردی؟

عبدالله خیلی ساده و با جرأت جواب داد: ای امیرالمؤمنین! من مجرم و گناه‌کار نیستم تا فرار کنم و راه هم تنگ نیست که آن را برای شما وسیع کنم [۳۳].

در نتیجه اگر اطفال بر اعتماد به نفس تربیت شوند می‌توانند مسئولیت‌های بزرگ را تحمل کنند. مانند فرزندان اصحاب‌که سعی و تلاش می‌کردند تا همراه مجاهدان در میدان جنگ در راه خدا، جهاد کنند. تا جایی‌که یکی از آن‌ها به خاطر اینکه پیامبر جبه او اجازه نمی‌داد که همراه لشکر در میدان جنگ شرکت کند، گریه می‌کرد. پیامبر جدلش نرم شد و اجازه داد که شرکت کند تا سرانجام جزو شهدای معرکه شد و به درجۀ رفیع شهادت رسید. پیامبر جاسامه بن زید را فرمانده و امیر لشکری می‌کند که ابوبکر و عمر از سربازانش می‌باشند. با وجود اینکه سن و سالش کم بود اما دارای شایستگی چنین امارتی بود؛ پس چرا فرزندان ما امروز از این قله‌های بلند انسانیت جا مانده‌اند و درجا می‌زنند؟

[۳۲] لقب حضر عمر، فاروق بوده است. یعنی جداکننده دو طرف حق و باطل از هم (مترجم). [۳۳] أطفال نجباء فی ظل الإسلام، محمد عبدالرحیم.