ام ایمنلپس از درگشت پیامبرص
ام ایمن قبل از اسلام و بعد از اسلام و مبعث پیامبرصرا شاهد بود. او دید که جاهلان چگونه پیامبرصرا مورد طعن و اذیت و آزار قرار دادند. او با چشمان خود دید که چگونه پیامبر اکرم از سوی کفار قریش از مکه رانده شد. از سوی کفار قریش، از مکه به مدینه هجرت کرد. بعد از آنها شاهد حوادث بزرگی بود که در احد، بدر و خندق اتفاق افتادند. در فتح مکه و بازگشت پیامبرصو اصحابش به مکه نیز حضور داشت و شاهد پیروزیها و فتوحات لشکر اسلام، حتی فتح کل جزیرة العرب، بود. میدید که گروهها و قبایل چگونه برای اعلام فرمانبرداری و اطاعت، نزد پیامبر خداصمیآمدند.
خداوند متعال دینش را تکمیل کرد و نعمتش را به اتمام رساند، نصرت و فتح خداوند آمد و وعدۀ دیدار پیامبرصبا خداوند متعال فرا رسید. رسول اکرمص، خشنود و آرام به فرمان خداوند، در میانۀ اشکها و حسرتهای مسلمانان، به سوی خداوند شتافت. مسلمانان بعد از درگذشت پیامبر اکرمصسخت دچار پریشانی و غم و اندوه شدند، طوریکه صبرشان را از دست دادند، گریه میکردند و حتی در یک لحظه در اثنای پریشانی و غم و اندوهشان، دچار این توهم شدند که خداوند متعال پیامبر برگزیدهشان را هرگز نمیمیراند. چنان غم و اندوه و گریـــۀ آنان زیاد شده بود که در مقابل آن هر مصیبتی را ناچیز میدانستند. در این لحظات صدیق اکبر، دوست و جانشین پیامبرص، با همۀ محبت و صداقتی که نسبت به او داشت و پیوسته اشک میریخت، برخاست و آیات خدا را بر مردم خواند:
﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٤٤﴾[آلعمران: ۴۴].
«محمد(ص) جز پیامبری نیست و پیش از او پیغمبران بوده و رفتهاند؛ آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، چرخ میزنید و به عقب بر میگردید [و با مرگ او اسلام را رها میکنید و به کفر و بت پرستی باز گشت میکنید]؟! و هر کس به عقب برگردد [ایمان را رها کند و کفر را برگزین] هرگز کوچکترین زیانی به خدا نمیرساند، [بلکه به خود ضرر میرساند] و خدا به سپاسگزاران پاداش خواهد داد».
صحابه وقتی این آیه را شنیدند سخت تعجب کردند. انگار در همان لحظه این آیه از آسمان نازل شده بود. با شنیدن آن به خود آمدند و برخاستند تا سیر در راه خدا را ادامه دهند. با صدیق اکبر بیعت کردند و همراه او برای مبارزه و سرکوب مرتدان و منافقان و پیامبران دروغین رفتند، مردم را به دین خدا باز گرداندند و به سست عنصران معنای اسلام را آموختند.
ام ایمن بود که رسول اکرمصرا در کوچکی نگه داشته بود و بعد از مادرش، به مثابه مادر او بود، در کودکی و جوانی مراقبش بود و او را در تمام اوقات همراهی میکرد. او در فراق پیامبر گریۀ سوزناک سر میداد. آری، او در سکوت و در خود میگریست، گریۀ مادری مهربان، با ایمان، پیکارگر و صادق که خداوند توسط رسول اکرمصاو را از جاهلیت رهانده و به اسلام رهنمون کرده بود.
حماد بن سلمه از ثابت بن انس روایت میکند: «زمانیکه رسول اکرمصدر گذشت ام ایمن گریه میکرد. به او گفته شد: چرا گریه میکنی؟ گفت: قسم به خداوند، میدانستم پیامبر اکرم وفات خواهد کرد، اما گریه میکنم که نزول وحی از آسمان قطع شده است» [٧۲].
در روایت دیگری از انس بن مالک آمده است که گفت: «ابوبکر صدیق بعد از وفات پیامبر اکرمصبه حضرت عمر گفت: نزد ام ایمن برویم و او را زیارت کنیم، چنانچه پیامبر اکرمصبه زیارتش میرفت. زمانیکه نزد او رفتند، گریست. به او گفتند: چرا گریه میکنی؟ آنچه نزد خداوند است برای پیامبرش بهتر است. ام ایمن گفت: بدان سبب گریه نمیکنم که نمیدانم آنچه نزد خداوند است، برای پیامبر بهتر است، بلکه گریه میکنم که نزول وحی از آسمان قطع شده است. بدین گونه آنها را به گریه آورد و آنان همراه ام ایمن شروع به گریه کردند» [٧۳].
در روایت دیگری آمده است که ام ایمن گفت: «گریه میکنم؛ زیرا وحی آسمانیکه هر روز و شب تر و تازه، آیۀ جدیدی به زمین میآورد، اکنون قطع شده است». از این گفتۀ ام ایمن مردم سخت به شگفت آمدند [٧۴].
این گزارش عمیقاً بر شخصیت ام ایمن دلالت دارد وعمق فهمش از اسلام و شناخت او نسبت به مقام پیامبرصرا میرساند و اینکه معنای دریافت وحی چیست و حمل رسالت به چه معناست.
بی گمان ام ایمن به مطلب بزرگی در مقابل آن دو صحابی بزرگ پیامبر، حضرت ابوبکر و عمر فاروقبو اصحاب دیگر اشاره کرد که دیگران از آن غافل بودند، تا جاییکه هر بار به یادش میآمد که پیامبر خداصدر گذشته است، میگریست. ام ایمن فقط برای شخص نبی اکرم گریه نمیکرد؛ با آنکه میدانیم منزلت و ویژگیهای او را هیچ کسی از فرزندان آدم نداشت؛ چرا که او از میان مردم انتخاب شده بود تا مسئولیت رسالت را حمل کند. او کسی بود که خداوند متعال در موردش فرموده است:
قال تعالی:﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤﴾[القلم: ۴]. «به درستی که تو دارای خوی سترگ [یعنی صفات و افعال پسندیده] هستی».
قال تعالی:﴿وَلَسَوۡفَ يُعۡطِيكَ رَبُّكَ فَتَرۡضَىٰٓ ٥﴾[الضحی: ۵].
«پروردگارت به تو [بهروزی و پیروزی ونعمت و قدرت] عطا خواهد کرد و تو خشنود خواهی شد».
قال تعالی:﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ كَرِيمٖ ١٩ ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي ٱلۡعَرۡشِ مَكِينٖ ٢٠ مُّطَاعٖ ثَمَّ أَمِينٖ ٢١﴾[التکویر: ۱٩-۲۱]. «این قرآن، کلام [خدا و توسط] فرستادۀ بزرگواری [جبرییل نام برای محمد پیغمبر اسلام روانه شده] است. او [در ادای مأموریت خود توانا و نیرومند] است و نزد خداوند صاحب عرش دارای منزلت والایی است. او در آنجا [که ملکوت اعلی و عالم فرشتگان است] فرمانروا، و [در کار ابلاغ وحی و پیام الهی] امین و درستکار است».
بلکه ام ایمن برای امری گریه میکرد که با درگذشت پیامبر از بین رفت و قطع شد؛ چرا که پیامبر اکرمصرابط میان زمین و آسمان بود. وحی بر پیامبر اکرمصنازل میشد و او نیز آن را برای هدایت و ارشاد صحابه بیان میکرد. برای آنان خطرهای راه را روشن میکرد، از چشم آنان پردۀ غفلت را دور میکرد و از قلوب آنان غم و اندوه را میزدود. آیات به مثابه رحمت و هدایت نازل میشد و طریقۀ زندگی را برایشان ترسیم و راه انسانیت را تعیین میکرد، وقایع را بیان و تصورها و اندیشهها را اصلاح میکرد و آنچه را در نهان بود عریان میکرد. پس چه کسی قادر است پس از درگذشت پیامبر، در جایگاه او قرار گیرد؟
بیشک با در گذشت پیامبر اکرمصوحی قطع شد و نزول آیات توقف یافت. از آن پس دیگر جبرییل هر شب و روز، خبری نو و تازه از آسمان نمیآورد و از روی تمام زمین آن رحمتهایی که با وحی فرود میآمدند و آیاتیکه مسیر انسان مومن را به شکل واضح و روشن ترسیم میکردند، غایب شدند. جبرییل امین دستور خداوند را به زمین میآورد و زمین را متبرک میکرد. آیات خداوند را میآورد و دلها آرام میشدند و جانها احساس خوشبختی میکردند. ولی امروز اینها همه قطع شدهاند؛ زیرا پیامبر اکرمصنزد پروردگارش رفت و سرزمین آدمی زادگان را ترک کرد. در گذشت پیامبر فاجعــۀ بزرگی بود؛ آری، فاجعۀ قطع شدن وحی و خاموش شدن آیات از نزول، نهان شدن پیامبر از مقابل دیدگان اصحاب و باز آمدن جبرییل از ارتباط خود با زمین. برای همین بود که ام ایمن به خاطر بصیرت زیادش و فهم عمیقش نسبت به رسالت، گریه میکرد و آن دو صحابی بزرگ پیامبر، حضرت ابی بکر صدیق و حضرت عمر گریه میکردند.
مسلمانان هر زمانی احساس میکنند که خداوند همراه آنان است، زمانیکه فراموش کنند، از آسمان متذکر میشوند، هرگاه شیطان آنان را بلغزاند، آیات خدا دوباره آنان را به راه میآورد و هرگاه در درونشان ضعف یا فسادی پیش آید، خداوند آنچه را در درون دارند بر ملا میکند، ناهنجاری درونیشان را درمان میکند و دوباره آنان را به راه راست میآورد. پس امروز وحی آسمانی کجاست؟ امروز قاصد آسمان، جبرییل امین کجاست؟ امروز کسیکه وحی را از آسمان دریافت میکرد کجاست؟ ام ایمن گریه کرد و آن دو را به گریه واداشت.
ایمان هنگامیکه در دلها و خردها، آگاهی و بصیرت و فهم به بار میآورد، چه بزرگ و باشکوه است! تا جاییکه انسان معمولی را به افقهای بلند فهم، صداقت، پایداری و بردباری بالا میبرد.
چقدر این زن با شأن و منزلت بود که با ایمانش به مقام بالایی رسید و اصحاب پیامبر را به آنچه به عقلشان نمیرسید، پند و نصیحت میکرد و چقدر ایمان این کنیز مومن، بزرگ است؛ کنیزی که خرید و فروش میشد، اسلام او را به درجــۀ رساند که یک صحابی مکرم و مادر مهربان شد و مثل پیامبر، ابوبکر صدیق و عمر فاروق به دیدارش میرفتند.
ام ایمن تا خلافت حضرت عثمان در قید حیات بود و در اثنای خلافت حضرت عثمان چشم از جهان فرو بست. ابن حزم یاد آور شده که ام ایمن از جمله کسانی است که از ایشان پنج حدیث روایت شده و از اهل فتوا بوده است.
آری، این مختصری بود از زندگی این صحابی بزرگوار؛ کسیکه به سبب اسلام به مقام بالایی رسید. او نخست کنیزی اسیر شده بود که خرید و فروش میشد و هیچ شأن و منزلتی نداشت. ولی زمانیکه به خانۀ حضرت محمدص آمد، پیامبر اکرمصاز را اکرام و تجلیل کرد و مهربانی و محبت کرد و محبت و بزرگداشتی که برازندهاش بود، نثار او کرد. او را مادر صدا میزد و با وی شوخی و محبت دوستانه میکرد.
این مقام و منزلت در اثر تربیت نبوی بود، تربیتیکه مکارم اخلاقی را بالا میبرد، ارزش انسان را حفظ میکند و ویژگیهای بشری را به بالاترین مقام میرساند.
ام ایمن کنیزی بود که به بردگی کشیده شده بود و اینک دایه و پرورش دهندۀ پیامبرصشده بود. محبت و عطوفت و بزرگداشت پیامبرصشامل حال او شد.
مقام زنان بزرگوار صحابه را زمانی کسب کرد که با زید، محبوب پیامبرص، ازدواج کرد و از او اسامه، محبوب پیامبر، متولد شد. اسامه در خانۀ پیامبر تربیت شد و با حضرت حسن بازی میکرد و رسول اکرمص او را بسیار دوست میداشت.
بیشک ایمان باعث شد که ام ایمنلچشمهایش را باز کند ودر تمام حیاتش ایستادگی کند. بیگمان اسلام بود که مقام یک فرد عادی و یک زن را چنان بالا برد که هیچ کس غیر از او نتوانست این مقام را کسب کند.
چه خوب است این دین را کاملاً و چنان بفهمیم که از آلودگیها و امور باطل و شکست و واکنشهای هیجانی به دور باشد. بیگمان اسلام برای ما راه نجات را مشخص کرده است و در غیر اسلام هیچ راه نجاتی وجود ندارد.
امیدوارم این رساله صورت واقعی این زن بزرگوار را از میان احادیث و وقایع تاریخی بیان کرده باشد و زندگی پویایی برای ما ایجاد کند و یک زندگینامه خشک و بیروح نباشد، بلکه صورت واقعی زندگی یک زن مومن باشد. در پایان امید دارم این رساله صورت واقعی ام ایمن را از روزنۀ حرکت تمام جامعۀ اسلام بیان کند.
(والحمد لله رب العالـمین)
پایان ترجمه: چهارشنبه ۱٩/۵/۱۳۸۲
مصادف با ۱۳ رجب ۱۴۲۴
[٧۲] سیر أعلام النبلاء، ج۲، ص۲۲۶؛ ابن ماجه، الجنائز، شماره ۱۶۳۵؛ ابن سعد، ج۸، ص۲۲۶؛ ابو نعیم، حلیة الأولیاء، ج ۲، ص۶۸. [٧۳] صحیح مسلم، شماره ۲۴۵۶، کتاب فضائل الصحابة. [٧۴] کنز العمال، ج۴، ص۶۰-۴۸؛ البدایة والنهایة، ج۵، ص۲٧۴؛ دلائل النبوة، ج٧، ص۲۶۶.