هجرت به مدینه
اسلام ام ایمنلچنان نبود که تنها شهادتین را بر زبان آورد و گفتههای پیامبرصرا باور کند، باور وی به خدایی بود که آفریدگار و پدیدآورنده و زندهکننده و میراننده است؛ همان ذاتی که محمدصرا به نبوت برانگیخت و قرآن را که روشنگر هر چیزی است بر او فرو فرستاد. ایمان ام ایمن چنان بود که سراسر زندگیاش را میپوشاند و زندگی دنیا را با تصدیق و یقین و رفتار نیک و عمل به روش و برنامۀ خداوند آباد میکرد. وی به خداوند پاک و بیهمتا، خالق این وجود و هستی، کسیکه سامان دهندۀ همۀ کارهاست و باز گشت و سرانجام همه در دست اوست، باور داشت. در هر امر کوچک و بزرگی بایستی از خداوند فرمان برد و در همه چیز جز او به کسی دیگر نبایستی مراجعه کرد و جز خداوند پیروز و فرزانه نبایستی به کسی روز آورد.
با این ایمان، ام ایمن زندگی را شناخت و زیبایی وجود را برای نخستین بار احساس کرد. احساس کرد که بقا معنایی خاص دارد و قربانی شدن و فداکاری دارای لذت و زیبایی است. اینجا بود که از کنیزی خدمتکار و همسری فرمانبر، به دعوتگری شکیبا و فداکار در راه خدا تبدیل شد. رخدادها را زیر نظر گرفت، دیگران را تشویق به پایداری میکرد، در ترویج روحیۀ قوی و ارادۀ آهنین با دیگران مشارکت میورزید و با پسرش محمد رسول خدا و همسرش زید همدردی میکرد، در خانهاش و خانههای اطرافش، آرامش و ثبات میگستراند و بر تحمل سختیها و صبر کردن در مقابل اذیت و آزار قریش، دیگران را کمک میکرد.
بیشک در مورد اهداف رسالت و دین، شناخت کاملی داشت. از این رو اذیت و آزار را در مکه تحمل میکرد. زمانیکه رسول اکرم به مدینه هجرت کرد، او همراه بقیۀ خانوادهاش در مکه ماند و آنچه را که قریش در مورد رسول اکرمصو اصحاب میگفتند و انجام میدادند میشنید و میدید و خبرها را گرد آوری میکرد. تا اینکه رسول اکرم غلام آزاد شدهاش، زید بن حارثه و أبا رافع را با پانصد درهم و شتری به سراغ آنان فرستاد. آنان فاطمه و ام کلثوم دختران رسول اکرمصو سودۀ بنت زمعه، و عایشه دختر ابیبکر همسران حضرت و ام ایمن و پسرش اسامه بن زید را با خود به مدینه آوردند [۳۶].
آری، کاروان راه افتاد و با مکه وداع کرد؛ شهری که اکنون مشرکان بر آن مسلط بودند ومردم را از گفتن لا إله إلا اللهباز میداشتند. برکـۀ به همراه خانواده اش، مکه، میهنش و سرزمین خاطرههایش را رها کرد. آخر او چه کار میتوانست بکند. مردم مکه، پیامبرصرا از آنجا بیرون کرده بودند. گویا ام ایمن میشنید که رسول مکرم اسلامصخطاب به مکه میفرمود:
«وَاللَّهِ إِنَّكِ لَخَيْرُ أَرْضِ اللَّهِ وَأَحَبُّ أَرْضِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ وَلَوْلاَ أَنِّى أُخْرِجْتُ مِنْكِ مَا خَرَجْتُ» [۳٧].
«میدانم که تو بهترین و محبوبترین زمین خدا نزد خدایی و اگر مردمت مرا بیرون نمیکردند هرگز از تو بیرو ن نمیشدم».
قافله به سوی مدینه منوره به راه افتاد، به جاییکه ایمان و اسلام و یاران و دوستان بودند و حبیب آنها، محمد مصطفی، به آنجا هجرت کرده بود. این سرزمین مادام که پیامبر و مؤمنان در آن پناه دارند، خانه و سرای همیشگی خواهد بود و مادام که سرای و پناهگاه مؤمنان است، نقطۀ خواهد بود که دعوت به سوی هر کرانۀ از آن خیز برخواهد داشت.
ام ایمن در مدینه فهمید که چگونه انصار از محمد مصطفیصو یارانش استقبال کردهاند و چگونه اموالشان را به آنان بخشیدهاند تا آنان مطمئن و خوشحال شوند. بیشک جای جدید، همان جامعۀ است که اسلام با اخوت، تقوا، محبت و تعاون بر پایۀ ایثار، یاری کردن عقیده و وفای به عهد، به جای تعصبات قومی و جاهلی میسازد. برکۀ احساس کرد که دعوت، تبلیغ پیروز شده؛ چرا که به دست مهاجران و انصار میوههای راستین میداد. دعوت کیفیت و شکل جدیدی پیدا کرده بود، مخصوصاً بعد از اینکه خداوند متعال به پیامبر اجازۀ جهاد داد و ام ایمن نیز همراه خواهران مؤمنش به دعوت و تبلیغ زنان مدینه و رساندن کلمۀ حق را به خانههای آنان آغاز کرد. این کاری بود که ام ایمن همراه زنان دیگر در جامعه و محیط جدید انجام میداد، عملیکه شایستۀ ایثار و تعاون بود؛ زیرا زنان مدینه، زنان مهاجر را میدیدند که میهن، اهل، مال و قبیله خود را ترک کردهاند و خشنودی خداوند را برگزیدهاند. آنان از این عمل بسیار بزرگ، متأثر میشدند. زنان مدینه، زنان مهاجر را با بزرگی و احترام نگاه میکردند، چرا که برای نخستین بار میدیدند زنی مسلمان، عشق و زینت دنیا وتوجه به زندگی فانی را ترک میکند و از تمام کارهای بیهوده و رابط جاهلیت میگذرد و خشنودی خداوند را برمیگزیند. تصویری اثر گذار برای تعامل با دیگران از روی راستی، چنگ آویختن به پایداری، پناه بردن به فداکاری و ایثارگری، ایجاد روابط استوار بر اخوت راستین، اخوت ایمانی، دوستی، همکاری، دوری گزیدن از هر آنچه دیگران را میآزارد و ارائۀ هر آنچه آنان را شادکام میکند و برایشان سودمند است، و جز از خداوند از کسی دیگر توقع پاداش نداشتن.
این تصویر واقعی و جدید روابط زنان مسلمان بود که زنان مدینه را شدیداً متأثر میکرد و ثابت میکرد که حقانیت دعوت است که مؤمنان را اعم از زن و مرد، به سوی افقی روشن از رفتار و معامله و اخلاق عالی و فاضل، ترقی میدهد.
اما این جنبه از دعوت که به دوش زنان مهاجر بود، در کتابهای سیره و زندگینامه خیلی کم و به صورت پراکنده و مبهم بیان شده و توجه بیشتر به رخدادهای بزرگی که در جامعۀ نوپای آن روزگار روی میداد، متمرکز شده است. حقیقت آن است که زنان کوششهای توان فرسایی در میدان دعوت انجام دادهاند دلیل اینکه زنان در راه دعوت تا چه حدی تلاش و جان فشانی کردهاند، کارهای خدیجه و دختران پیامبر در دفاع از حضرت است و اینکه چگونه رسول اکرم را تسکین میدادند و در لحظات غم و سختی از او میخواستند که ثابت قدم باشد. بعد از آنان عملکرد أسماء و عایشه دختران ابی بکر، سمیه مادر عمار بن یاسر و زنانیکه در هجرت اول به حبشه شرکت داشتند و صفیه و زنان دیگر را میتوان مثال زد؛ زنانیکه در آغاز بعثت به اسلام نایل آمدند و در تمام سختیها و رخدادها شرکت کردند و هر گونه سختی و محنت و آزار و اذیت را در راه خدا تاب آوردند و در دفاع از دعوت و بیان ارزشهای دین، مواضع ارجمندی اتخاذ کردند. این نمونهها دلیل روشنی بر شرکت زنان در مسیر دعوت بود، تلاشی بزرگ که کیان مسلمانان را حفظ میکرد و به آنان در مقابل آزار و اذیت مشرکان قریش اطمینان و آرامش میداد. اگر آنان چنین نمیبودند، هیچ زنی به دین اسلام داخل نمیشد. ما در تاریخ صدر اسلام زنان زیادی را میبینیم که قبل از شوهرانشان ایمان آورده بودند و ایمانشان را مخفی کرده بودند، تا اینکه توانسته بودند شوهرانشان را قانع کنند و مشرف به اسلام کنند، سپس دینشان را آشکار میکردند، یا اینکه با تأثیر گذاری بر برادر، پدر و خانواده، آنان را مسلمان میکردند.
آری، برکۀ و خواهران مسلمانش زمانیکه در جامعه و محیط جدید مدینه داخل شدند، چنین عمل کردند و دعوت به اسلام را در آنجا نیز، همانطور که در مکه انجام میدادند، ادامه دادند و به زنان مدینه اسلام را عرضه میکردند. بدین گونه، رفته رفته شرک و کفر را از خانهها و خانوادهها بیرون کردند، تا آنکه زنان بسیاری به دین خدا داخل شدند. سرگذشت ام سُلیم نمونۀ از دعوت و تبلیغ زنان در مدینه است. ام سلیم در آغاز امر همراه انصار دیگر ایمان آورد، ولی همسرش مالک بن نضر ایمان نیاورده بود. آنان دارای فرزندی به نام انس بن مالک بودند. ام سلیم به فرزندش کلمۀ ایمان و توحید را تعلیم داد؛ امّا به محض اینکه شوهرش از این امر اطلاع پیدا کرد، ناراحت شد و به شام رفت و در همانجا درگذشت. ام سلیم (رمیصاء) پایبند به بیعتش و عهدش با خدا، در مدینه ماند و به تربیت فرزندش و دعوت زنان به سوی خدا مشغول شد. زمانیکه ابو طلحه در حال کفر از او خواستگاری کرد، ام سلیم او را رد کرد و گفت: ای ابو طلحه، آیا نمیدانی خدایی را که تو میپرستی درختی است که از زمین میروید؟ ابو طلحه پاسخ داد: آری. ام سلیم گفت: از اینکه درختی را عبادت میکنی شرم نمیکنی؟ اگر ایمان بیاوری، جز ایمان از تو هیچ مهریۀ نمیخواهم.
در روایتی دیگر آمده است: ام سلیم به ابو طلحه گفت: اگر به این مرد [حضرت محمدص]ایمان بیاوری و شهادت بدهی که او پیامبر خداست و از من پیروی کنی، با تو ازدواج میکنم. ابو طلحه گفت: من بر دینی که تو هستی، هستم. بنابر این ام سلیم با او ازدواج کرد و مهریهاش را اسلام ابو طلحه قرار داد [۳۸].
این از هوشیاری ام سلیم بود که به پسرش، انس به خوبی رسیدگی و توجه میکرد. او میگفت تا وقتیکه انس بزرگ نشده و در مجالس حاضر نشده، ازدواج نمیکنم. حضرت انس میگوید: خداوند متعال به مادرم جزای خیر دهد؛ زیرا به خوبی از من سرپرستی کرد. زمانیکه انس بزرگ شد و در مجالس مردان حضور یافت، ام سلیم با ابو طلحه ازدواج کرد.
درصحیح بخاری از ابو طلحه روایت شده که چون پیامبرصبه مدینه آمد، ام سلیم گفت: ای پیامبر خدا، انس خدمت تو را میکند. حضرت انس در این زمان پسر بچۀ ۱۰ ساله بود و از زمانیکه پیامبرصبه مدینه آمد، همواره در خدمت وی بود تا آنکه حضرت درگذشت. وی به خادم پیامبر مشهور بود [۳٩].
درجه و مقام ام سلیم در اسلام تا حدی بالا رفت که پیامبرص او را به بهشت مژده داد. آیا ایمان و اسلام ام سلیم و دیگر زنان از ثمرههای دعوت و تبلیغ زنان مهاجر نیست؟ آیا ام ایمن از جمله زنانی نبود که مسئولیت دعوت و تبلیغ را حمل میکرد و تعالیم دین جدید را ترویج میکرد؟ و از روش خوب آن همواره با زنان دیگر گفتگو میکرد و در رفتار خود نشان میداد؟
بیگمان زنان مسلمان با تلاش و همتی بالا مسئولیتی را که بر عهده گرفته بودند به انجام رساندند. هرروزیکه در مدینه میگذشت، بلندی ساختمانیکه بنیادش را پیامبرصنهاده بود، بلندتر میشد و با وحی الهی آن را کنترل میکرد. ام ایمن همراه زنان مهاجر دیگر، ترویج دعوت و تبلیغ را در مدینه میان زنان و خانوادهها و خانهها آغاز کرد. این در حالی بود که مردان به نواحی دور و نزدیک مدینه برای دعوت و تبلیغ یا شرکت کردن در جنگها، میرفتند و حوزۀ اسلام را گرم نگه میداشتند و به نشر اسلام میپرداختند.
جامعۀ که به پروردگارش باور دارد، با پشتوانۀ ایمان نیرومند است و در هر کاری کوچک و بزرگ از دستورات خداوند فرمان میبرد، چنین جامعۀ در خوردن و آشامیدن، تجارت و زراعت، تعامل و رفتار با مردم، عهد و پیمان بستن و احقاق حق و ابطال باطل، عملا با اسلام زندگی میکند. مخصوصاً زنان، جزییات دین، گزارشهای دعوت و حقایق اسلام را به خانههای مدینه و زنانشان انتقال میدهند. در جامعۀ جدید، روابط مبتنی بر اسلام، نشانههای راستی، وفاداری، برادری، تعاون، حفظ حقوق کوچکترها، بزرگسالان، بردگان، مردان و زنان را استوار میکردند. طی این روابط، انسان احساس میکرد در سایۀ دین کرامتش حفظ میشود و آبرو و مال و فرزندش مصون میماند.
زنان مدینه در رفتار ام ایمن و دیگر خواهرانش تصویری جدید و روشن و اخلاقی بسیار بزرگمنشانه و متعالی و صداقتی نمایان میدیدند که هرگز از کسی دیگر ندیده بودند. اسلام از این زنان، مربیان و مصلحانی ساخت تا به دنیا، اصول تربیتی و روش صحیح آن را یاد بدهند و برای نسلهای آینده، روش خانوادهسازی و جامعهسازی و انسانسازی را که خود با فعالیت عملی و تجربــۀ عینی پیموده بودند، ترسیم کردند. این روش تربیتی را فقط در سایۀ کتابها و نوشتههایی نظری که به دور از واقعیت باشد، باقی نگذاشتند، بلکه با خامۀ تجربۀ عملی، اساس مراحل تربیتی و نمادها و پیامدهایش را نگاشتند. چگونه بود که جامعۀ یثرب، که یهود بر آن سیطره داشتند و آن را بازیچۀ خود قرار داده بودند و بر قبیلههایش فرمان میراندند و با مکرها و ترفندهایشان و سرمایههایی که داشتند هر کاری میکردند، تبدیل به جامعۀ مدینه طیبه گشت، جامعۀ بر پایۀ اخوت و اسلام، جامعۀ که خداوند متعال آن را چنین توصیف میکند:
﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩ وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾[الحشر: ٩-۱۰].
«و[نیز] کسانیکه قبل از [ مهاجران در مدینه ] جای گرفتهاند و ایمــــــان آوردهاند، و هر کس را که به سوی آنان هجرت کرده دوست دارند و نسبت به آنچه به آنان داده شده است در دلهایشان حسادتی نمییابند و هر چند خودشان در نیازی [ شدید] باشند، [آنان را] بر خود ترجیح میدهند. و هر کس از خست نفس خویش مصون ماند، ایشانند که رستگارند. و [نیز] کسانیکه پس از آنان آمدهاند میگویند: پروردگارا، بر ما و بر برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفتند ببخشای و در دلهایمان نسبت به کسانیکه ایمان آوردهاند [هیچ] کینۀ مگذار. پروردگارا، بیگمان تو رؤوف و مهربانی».
و چگونه سالیانی اندک توانست این جامعهی جاهلی، از هم گسسته، متجاوز و ستم پیشه را تبدیل به جامعۀ مهرورز و یاور حق و خیر و عدالت کند؟ بیشک آن دین جدید و حاملان دعوت جدید از زن و مرد بودند که چنین حاصلی به بار آوردند. همانا که با دستان خویش نوشتههای کتاب را به زندگی عملی و آکنده از خیر تبدیل کردند. همین زنان و مردان بودند که دعوت و نشر اسلام را در جامعه بنیان نهادند، وحی الهی هر روز نازل میشد و با راهنمایــــیهایش دعوتگران را توجیه و وارسی میکرد و با اصلاح گری، به جامعه رسیدگی میکرد، احکام خدایی را به مردم میرساند، نمادهای دین جدید را در تمام زمینهها شرح میداد، برای دیگران سرمشق و الگوی خوبی ارائه میکرد و با اعمالش روشهای درست زندگی را برای آنان رسم میکرد.
ام ایمن نیز رسول اکرمصرا همواره میدید و به او اقتدا میکرد و همراه خواهران دیگرش تلاش میکرد که خانوادههای مسلمان را آماده کند. در مورد تقویت و محکم کردن ایمانشان تلاش میکرد و تصویر حقیقی دعوت و تطبیق عملی اسلام را منتقل میکرد. او همچنین پسرانش أیمن و اسامه را سرپرستی میکرد تا برای کار دعوت و تبلیغ در میان مردم و جهاد در راه خدا آماده شوند.
[۳۶] برخی از منابع یاد آور شدهاند که ام ایمن به حبشه نیز هجرت کرده است. ذهبی در باره وی گفته است: «وی از زنان پیشکسوت مهاجر بود». سیر أعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۲۴. ابن کثیر گفته است: «وی به حبشه و مدینه هجرت کرد. از زنان نیک سیرت بود. پیامبر صبرای دیدار او به خانه اش میرفت». البدایة والنهایة، ج ۶، ص۳۲۴. [۳٧] روایت احمد، ترمذی نسائی و ابن ماجه. ترمذی گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۳۸] الإصابة، ج۸، ص۲۲۸؛ الطبقات، ج۸، ص۳۱۱. [۳٩] الإصابة، ج۸، ص۲۲٩.