توصیهی هفتم:
در آموزش احکام دین و تعالیم آن کوشا باش... این عبادتی است بس بزرگ و بلکه وظیفهی پیامبران است که والاترین اهل بهشتند... به سبب شرف علم و منزلت والای آن است که الله متعال خطالب به پیامبرش فرموده است:
﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِي عِلۡمٗا ١١٤﴾[طه:۱۱۴].
«و بگو: پروردگارا بر علمم بیفزا»...
خداوند متعال از پیامبرش نخواسته در طلب چیزی تقاضای افزون کند مگر علم... اما هرکه به حال مردم نگاهی بیندازد میبیند بیشتر آنان از علم و تعلم و خواندن کتابها روی گردان هستند... و چه بسیارند کسانی که در ردیاهای جهل و نادانی غرق هستند...
یک بار یک دانشجو به من گفت: سوالی دارم... گفتم: چیست؟ گفت: اگر بخواهم نماز غیر واجب مانند وتر و ضحی بخوانم، آیا باید وضو داشته باشم؟! آیا میتوانم بدون وضو آن را به جا بیاورم؟
از سوالش تعجب کردم... اول فکر کردم شاید متوجه نشدهام... خواستم دوباره سوالش را تکرار کند... دوباره همان سوال را تکرار کرد!
گفتم: خوب طبیعی است که باید وضو داشته باشی! شک داری؟
گفت: خوب این نماز واجب که نیست! چرا باید وضو بیگرم؟!
یکی از شیوخ میگفت: در یکی از مساجد در بارهی احکام طهارت سخن گفتم... وقتی از مسجد بیرون آمدم جوان دانشجویی پیشم آمد و گفت: شیخ شما گفتین که اگر کسی در حال جنابت از خواب بیدار بشه باید غسل بکنه؟
گفتم: بله... درسته...
گفت: یعنی باید غسل کامل بکنه؟ یا فقط باید وضو بگیره؟!
گفتم: باید غسل بکنه... یعنی آب به همهی بدنش برسه... اگه انی کارو نکنه جنابتش از بین نمیره و نمازش هم صحیح نیست...
گفت: به خدا چند سال هست وقتی جنب میشم فقط وضو میگیرم... نمیدونستم در این حالت باید غسل بکنم!
عجیب نیست در زمانهای که علما هستند و جاهلان بسیار، چنین سوالاتی پیش بیاید! بلکه بر اساس سخن پیامبر جیکی از نشانههای قیامت این است که علم کم شود و جهل افزون گردد... در حدیث آمده که: «از جمله نشانههای قیامت این است که علم برداشته شود و جهل بسیار گردد...» [۱۳].
و میفرماید: «پیش از قیامت روزهایی هست که در آن علم برداشته میشود و جهل نازل میشود...» [۱۴].
اگر نگاهی به بیشتر مجالس مردم بیندازی خواهی دید مشغول گناهان گوش با چشم هستند... یا به چیزهای بیارزش مشغول شدهاند... سخنانی که نه به سود دین است و نه به درد دنیا میخورد...
شیخ میگفت:
یک بار در مجلسی نشسته بودم که چهل نفر در آن حضور داشتند.. سخن بسیار شد و صدایشان بالا رفت.. یک ساعت گذشت... سعی کردم ساکتشان کنم اما نتوانستم... از یکی از حاضران که از بزرگان مجلس بود خواهش کردم بگوید ساکت شوند... با صدای بلند خواست که ساکت شوند...
ساکت که شدند گفتم: از وقتی اینجا نشستهایم دارید سخانی میگویید که معلوم نیست در صحفهی نیکیها نوشته خواهد شد یا در صحیفهی بدیها... اما سوالی از شما دارم:
آیا همهی شما سورهی ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾را حفظ هستید؟
گفتند: بله...
گفتم: معنای ﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾چیست؟
کسی چیزی نگفت... گفتم: سورهی «فلق» را از بر هستید؟
گفتند: بله...
گفتم: معنای ﴿وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ﴾چیست؟
باز چیزی نگفتند!
گفتم: اگر در این نشستها تفسیر یک آیه یا یک شرح یک حدیث را میخواندید یا حکمی از احکام دین را یاد میگرفتید بهتر نبود؟
پیامبر خدا جمیفرماید: «گروهی نیستند که با هم بنشینند و نشستشان طولانی شود و سپس در حالی بر خیزند که یاد الله نکردهاند و بر پیامبرش درود نفرستادهاند مگر آنکه از سوی الله شایستهی مجازات خواهند بود... اگر خواهد عذابشان دهد و اگر خواهد آنان را بیامرزد».... [۱۵].
اما عجیبتر کار کسانی است که مجالسشان آکنده از سخنان بیفایده است، اما اگر کسی سخنی مفید گوید به او توجه نمیکنند و احساس خستگی میکنند، و مشتاق حرفهای بیارزش هستند...
ترس این است که آنان از کسانی باشند که خداوند در بارهشان فرموده است:
﴿وَإِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُ ٱشۡمَأَزَّتۡ قُلُوبُ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِۖ وَإِذَا ذُكِرَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ ٤٥﴾[الزمر:۴۵].
«و هنگامی که الله به تنهایی یاد میشود دلهای کسانی که به آخرت ایمان ندارند منزجر میگردد و چون کسی جز او یاد شود بناگاه شادمانی میکنند»...
گویند مجالس خالد بن صفوان که یکی از سخوران و ادیبان دواران خود بود همیشه از روایات و تاریخ و ادب آباد بود...
مردی به او گفت: ای امیر... مرا چه شده که هربار سخن از روایات میگویید و به مدارسهای آثار میپردازید و شعر میگویید دچار خستگی میشوم و خوابم میآید؟!
خالد گفت: چون تو الاغی هستی در قالب انسان!
آری کسی که همهی فکر و ذکرش دنیا و خوردن و نوشیدن است و از طلب علم و آموزش دین غافل است بیشتر به حیوانات شبیه است و به تباهی نزدیک... زنگیاش محدود است و نفس هایش معدود و وقتش مهدور...
بنابر این مواظب باش که زندگیات به هدر نرود... سعی کن خودت در مجالس مردم رشته را به دست بگیری و به آنان سودی رسانی... با خودت کتابی مفید ببر و سعی کن اگر شده حتی ده دقیقه از آن بخوانی و باعث پاکی مجلس و درون خود شوی...
ابراهیم تیمی میگوید: در بیماری وفات ابویوسف قاضی/به عیادت او رفتم... دیدم بیهوش است... وقتی به هوش آمدم به من گفت: این ابراهیم... برای شخص حاجی در رمی جمار کدام یک بهتر است... اینکه سواره رم جمار کند یا پیاده؟
گفتم: سوراه...
گفت: اشتباه اکردی...
گفتم: پیاده...
گفت: اشتباه کردی!
گفتم: جاهایی که برای دعا میایستد بهتر است پیاده باشد... اما وقتی که برای دعا نمیایستد بهتر است سواره رمی کند...
گتفم: خداوند با علمتان به مردم سود رساند... و برای این خیری که در حق من نمودی به شما خیر دهد... سپس از نزد او برخاستم... هنوز به در خانه نرسیده بودم که صدای شیون شنیدم و دانستم درگذشته است.../.
فقیه الوالجی میگوید:
به نزد ابو ریحان بیرونی رفتم... در حال جان دادن بود و نفسش به سختی بیرون میآمد... در همان حال به یاد مسالهای در میراث افتاد که قبلاً به وی گفتهبودم... به من گفت: آن روز در بارهی حساب مادر بزرگانِ مادری چه میپرسی؟!
از روی دلسوزی گفتم: در این حال چنین میپرسی؟
گفت: در حالی که این را میدنم از دنیا بروم بهتر است یا آنکه در حال جهل بمیرم؟!
آن مساله را بیان نمودم و حفظش کردم...
سپس از نزد او بیرون رفتم... تازه اول راه بودم که صدای گریهی خانوادهاش را شنیدم...
بنابر این از آن همتهای والا پند گیر و بر کمکاری خود گریه کن و عمر به هدر رفته را رد باب و مواظب باش اوقات و عمری که باقی مانده بیهوده نرود...
به خودت عادت ده که هیچ روزی بدون خواندن صفحاتی از یک کتاب مفید، یا یادگرفتن تفسیر یک آیه یا معنای یک حدیث نگذرد...
و بدان اگر یک روزت بگذرد بدون آنکه تقوایی کسب کنی یا علمی به دست آوری انگار آن روز جزو زندگیات نبوده....
همینطور بدان که طلب علم از جمله اسباب ورود به بهشت است.. رسول الله جفرمودهاند: «هر که راهی را بجوید که در آن در پی علمی باشد، الله به واسطهی آن برایش راهی به سوی بهشت همواری میکند... و گروهی نیستند که در خانهای از خانههای الله جمع شوند و کتاب الله را بخوانند و آن را میان خود مدارسه کنند، مگر آنکه آرامش بر آنها فرو میآید و رحمت آنان را فرا میگیرد و فرشتگان آنان را بر بر میگیرند و الله آنان را نزد کسانی که پیش اویند یا میکند و هرکس عملش او را عقب بیندازد نسبش او را به پیش نخواهد انداخت».... [۱۶].
[۱۳] متفق علیه. [۱۴] متفق علیه. [۱۵] حدیثی است حسن به روایت ترمذی و حاکم، این لفظ حاکم است. [۱۶] به روایت مسلم.