زندگی نامه محدث عصر شیخ محمد ناصر الدین آلبانی رحمه الله

فهرست کتاب

جلوه‌‌هایی از عبادت، تقوا و تواضع شیخ

جلوه‌‌هایی از عبادت، تقوا و تواضع شیخ

سمیربن امین الزهیری در کتابش «محدث العصر محمد ناصر الدین الألبانی» می‌‌نویسد: شیخ/جامع بین علم و عمل و نمونه‌ی کاملی از یک عالم با عمل بودند، بسیار اهل روزه و عبادت بودند.

از روزی که ایشان را شناختم به یاد ندارم که روزهای دوشنبه و پنجشنبه چه زمستان و چه تابستان روزه نباشند. پیش از این هم عادت شیخ همین بود مگر اینکه مسافر یا مریض می‌‌بود.

روزهای ‌جمعه‌ که‌ برای نماز جمعه به مسجد می‌‌رفت تا هنگام بالا رفتن امام به‌ منبر ‌مرتب نماز نفل می‌‌خواندند، هر‌ دو ‌رکعت ‌را‌ با یک سلام.

هر سال حج و عمره می‌‌کردند -ما استطاع إلى ذلك سبيلاً- و گاهی در یک سال دو بار عمره می‌کردند و در طول حیاتش بیش از ۳۰ بار حج نمودند.

شیخ محمد بن ابراهیم شَقْرَه [۸]در مرض وفات شیخ به ایشان گفتند: «إن العظيم لا يكون بلاؤه هيناً خفيفاً، إن العظيم يكون بلاؤه على قدر عظمته، وأنت يا شيخنا عظيم، عظّمك الله تبارك وتعالى بما وهبك من علمٍ وفقهٍ، فكان البلاء على قدر ما أولاك الله من عظمةٍ في نفسك، وبما أولاك من علمٍ». شیخ با شنیدن این جملات تبسم کردند، قطره‌های اشک بر رخسارش جاری شد و گفته‌ی همیشگی خود را که هرگاه مدح و تعریف می‌‌شدند به زبان آورد: «اللهم اغفر لنا ما لا يعلمون، واجعلنا خيراً مما يظنون ولا تؤاخذنا بما يقولون».

یک روز با طلاب در عمان نشسته بودیم، مثل همیشه از شیخ آلبانی یادی شد، ناگهان یکی از حضار سخت برآشفت و نسبت به شیخ سخنان ناشایستی بر زبان آورد -دلیلش هم اختلاف منهج ایشان با شیخ بود- فکر کردم مناقشه و صحبت با ایشان فایده‌ای ندارد زیرا اولاً انسان منصفی نبود. ثانیاً بیش از اندازه عصبانی و از حد اعتدال خارج شده بود. خطاب به او گفتم، تو که فکر می‌‌کنی شیخ آلبانی چنین و چنان است -که در واقع اینطور نیست- چرا مستقیماً و از روی خیرخواهی و نصیحت با ایشان نمی‌‌نشینی و صحبت نمی‌‌کنی؟ زیرا این کار بهتر از غیبت و پشت سر صحبت کردن است، جواب دادند، آلبانی نصیحت را قبول نمی‌کند. گفتم: آیا یک بار هم که شده این کار را تجربه کرده‌ای؟ گفتند: من ایشان را ندیده‌ام اما همه همین را می‌‌گویند. با خودم گفتم: سبحان الله! ایشان از سخنان مشایخ خود چنان متاثر شده که نیازی نمی‌بیند خود شخصاً حقیقت را بداند، یا شیخ را از نزدیک ملاقات کند، در حالی که سال‌هاست با هم در یک شهر زندگی می‌کنند!.

بعد از این جریان، در بعد از ظهر یکی از روزها در منزلم با حضور شیخ آلبانی نشستی علمی ترتیب دادم و جمعی از طلاب و آن شخص مخالف را دعوت نمودم. البته شیخ را از جریان خبر نکردم. آن شخص که خود را در جمعی غیر خودی احساس می‌‌کرد با شیخ آلبانی وارد مناقشه گردید و با صدای بلند آغاز به مجادله کرد تا جائی که من عصبانی شدم، چون شیخ متوجه حالت من شد تبسمی نمود و خطاب به من گفت چیزی نیست، عصبانی نشو. شیخ با تبسم و کمال سعه‌ی صدر و با استدلال از کتاب و سنت گفته‌‌های او را جواب می‌داد و این عادت همیشگی شیخ بود [٩]...

شیخ گفت: آیا قبلاً مرا ملاقات نموده‌ای؟ او در جواب گفت: خیر، شیخ به یکی از برادران که از سوریه و از دعوتگران به منهج سلف صالح بود، و در این روزها مهمان شیخ در عمان بود اشاره کردند و گفتند: من تغییر نکرده‌ام و این برادر بیش از بیست سال است که در امر دعوت مرا همراهی کرده است و مرا خوب می‌شناسد که اخلاقم همواره همین بوده است اما به هر حال خدا شما را جزای خیر دهد. از شما می‌‌خواهم در حقم مسامحه کنید، اگر در حق شما یا هر کدام از مسلمین از من اشتباهی سر زده است از خداوند متعال می‌‌خواهم مرا مغفرت نماید، سپس شیخ آلبانی گریه نمودند. در اثر اخلاق حسنه و گریه‌ی ‌شیخ آن شخص در حالیکه گریه می‌‌کرد شیخ را بوسید. پس از این جریان همواره این شخص را می‌دیدم که در صف ارادتمندان شیخ و پیروان منهج سلف صالح در آمدند.

[۸] ایشان یکی از شاگردان بزرگوار شیخ آلبانی هستند که نماز جنازه‌ی شیخ به امامت ایشان خوانده شد . مراجعه شود به کتاب «محدث العصر محمد ناصر الدین الألبانی». کتاب «محدث العصر وناصر السنة» تالیف: ابراهیم محمد العلی. ص: ۵۲. [٩] اما اینکه بعضی می‌گویند -شیخ/- دارای حدت، شدت و تندی بوده، در مجموع چنین نیست بلکه شدت و تندی که در برخورد ایشان مشاهده می‌‌شد، به موقع و به جا هنگام غیرت بر سنت و دفاع از آن با اهل عناد و مکابره از ایشان بروز می‌‌کرد.