چرا فقط با انتساب به کتاب خدا و سنت پیامبرش اکتفا نمیکنیم؟
به دو دلیل: یکی از آن دو متعلق به نصوص شرعی و دیگری متعلق به گروههای اسلامی است.
سبب اول اینکه: ما در بررسی نصوص شرعی در کنار اطاعت از کتاب الله و سنت رسول الله به یک نکتهی دیگر هم برخورد میکنیم و آن اطاعت از «أولی الأمر» است که خداوند میفرماید: ﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ﴾[النساء: ۵٩]. «از خدا (با پیروی از قرآن) و از پیامبر (خدا محمدجبا تمسک به سنت او ) اطاعت کنید و از کارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداری نمائید (مادام که مجری احکام شریعت اسلام باشند)».
بنابراین اطاعت از ولی امر مسلمین که با آن بیعت شده واجب است. همانگونه که اطاعت از کتاب الله و سنت رسول الله جواجب است، در حالی که «ولی امر» و اطرافیانش مصون از اشتباه نیستند. اما اطاعت از ولی امر مسلمین به منظور دفع مفسدهی اختلاف آراء واجب است، مشروط به اینکه ولی امر مسلمین امر به معروف کند.
به دلیل: «لاَ طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِى مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ» [۲۱]. «اطاعت از مخلوق در نافرمانی خالق لازم نیست».
و خداوند فرموده: ﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ١١٥﴾[النساء: ۱۱۵].
«کسی که با پیامبر دشمنی کند بعد از اینکه (راه) هدایت (از راه ضلالت) برای او روشن شده است و راهی جز راه مؤمنان در پیش گیرد او را به همان جهتی که دوستش داشته است رهنمود میگردانیم و به دوزخش داخل میگردانیم و با آن میسوزانیم و دوزخ چه بد جایگاهی است».
بدون شک ذکر ﴿سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾در آیه دلالت بر امر مهم و نکتهای ظریف دارد و آن اینکه اتباع ما از کتاب الله و سنت رسول الله باید موافق با آن چیزی باشد که نخستین مسلمانان بر آن بودهاند که صحابه، تابعین و اتباع تابعین را شامل میشود، و این همان فریادی است که دعوت سلفیت آنرا سر میدهد و اساس کار و منهج تربیتش را بر آن استوار نموده است بنابر این، دعوت سلفیت نماد بارز اتحاد برای امت اسلامی است و هر دعوتی دیگر نماد افتراق آن. خداوند میفرماید: ﴿ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ﴾[التوبة: ۱۱٩].
و کسی که میان کتاب و سنت از یک جهت و میان سلف صالح ﴿سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾از جهتی دیگر جدایی بیاورد و معتقد به افتراق باشد هرگز مصداق واقعی صادقین و راستگویان نیست.
اما نسبت به سبب دوم:
گروهها و احزاب در حال حاضر توجهی به قید ﴿سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾که در آیهی مذکور و احادیث آمده ندارند. از جمله حدیثی که در آن پیامبر جمیفرماید: امت من به هفتاد و سه گروه تقسیم میشود، همه در آتش هستند، مگر یک گروه که پیامبر جدرمورد آن فرقهی ناجیه فرموده:
«هي التي علي مثل ما أنا عليه اليوم وأصحابي» [۲۲]. «گروه رستگار کسانی هستند که به همان شیوه و روشی قرار دارند که من و اصحابم بر آن هستیم».
و این حدیث بیانگر مفهوم همانآیه است و همچنین حدیث «عرباض بن ساریه» که پیامبر جفرمودند: «فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ من بعدي». «به سنت من و سنت خلفای راشدین و هدایت یافته بعد از من چنگ بزنید».
در این حدیث از دو سنت ذکر به میان آمده، یکی سنت رسول الله و دیگری سنت خلفای راشدین و ما -متاخرین- وظیفه داریم تا به کتاب الله و سنت رسول الله جو سبیل المومنین مراجعه کنیم و نمیتوانیم بگوییم که کتاب و سنت را منهای توجه به روش سلف صالح میفهمیم و در این راستا باید عنوانی وجود داشته باشد که ما را از دیگران تمییز دهد. اینکه فقط بگوییم: من مسلمان هستم یا دین من اسلام است کافی نیست، بدلیل اینکه همه فرقهها امثال اباضی، قادیانی و فرقههای دیگر همین را میگویند و اگر شما بگویید: که من مسلمان بر کتاب خدا و سنت رسول الله هستم باز هم کافی نیست، زیرا خیلی از احزاب و فرقههای کلامی همین ادعا را دارند. بنابراین باید عنوانی باشد که ممیز و مبین فرد، از میان دیگران باشد و آن عنوان این است که شما بگویید: «أنا مسلم على الكتاب والسنة وعلى منهج سلفنا الصالح. وهي أن تقول باختصار: أنا سلفيّ». «من مسلمان هستم (و معتقد) بر کتاب الله و سنت رسول الله بر فهم سلف صالح، که عنوان اختصاری آن این است که شما بگویید: من سلفی هستم».
بنابراین اعتماد (و عمل) بر کتاب و سنت، منهای فهم سلف صالح در علم و عمل و دعوت و جهاد و...، امری غیر مکفی است و از بدیهیات است که صحابه تعصب بر مذهب یا شخص معینی نداشتند که مثلاً یکی ابوبکری یا عمری یا عثمانی یا علوی باشد بلکه هرگاه برای صحابه امکان سؤال از یکی از بزرگان صحابه مثل ابوبکر یا ابوهریرهشپیش میآمد میپرسید، زیرا آن فرزانگان ایمان داشتند که اتباع خالص تنها برای یک فرد جز از رسول الله ججایز نیست.
و اگر ما در مقابل خصم بپذیریم که فقط عنوان مسلمان کافی است آیا آنان در حق خود چنین خواهند کرد و خود را از انتساب به مذهب یا حزب یا روششان باز میدارند؟
فحسبكم هذا التفاوت بيننا
وكل إناء بما فيه ينضح.
والله الهادي إلى سواء السبيل وهو الـمستعان.
[۲۱] الصحیحة: ۱٧٩. مسند أحمد. [۲۲] سلسلة الأحادیث الصحیحة شماره (۲۰۳). صحیح سنن الترمذی ج ۲ ص ۳۳۴ کتاب الایمان، باب افتراق هذه الأمة، الترمذی (۲۶۴۲ ).