دنیای جن و سحر به استناد قرآن و احادیث نبوی

قسمت سوم: داخل شدن جن به بدن انسان

قسمت سوم: داخل شدن جن به بدن انسان

سؤال: در روزهای گذشته قضیه‌‌ی داخل شدن جن در بدن انسان مطرح شده و به خاطر اختلاف در خلقت، عقلاً محال است. انسان از گِل و جن از آتش خلق شده است و شیاطین جز وسوسه تسلط دیگری ندارند و خداوند قدرتی برای تسلط آن‌‌ها بر انسان قرار نداده است! و نوارهای ضبط شده که منتشر شده، دلیلی بر این امر نیست پس رد شما بر آن چیست؟

جواب: الحمد لله.

داخل شدن جن به بدن انسان از دیدگاه قرآن و سنت و اهل سنت و جماعت و مشاهده و محسوسات، حق است و جز معتزله که عقل‌‌های‌‌شان را بر دلایل کتاب و سنت مقدم داشتند کسی با آن مخالفت نکرده است و ما آن را به صورت مختصر بازگو می‌کنیم:

الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ[البقرة: ۲۷۵] «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون نموده است».

قرطبی در تفسیر آن می‌فرماید: «این آیه دلیل است بر باطل بودن انکار کسانی که صرع را از جهت جن انکار می‌‌کنند و گمان می‌‌کنند که آن به خاطر طبیعت انسان است و شیطان نمی‌‌تواند در انسان نفوذ کند و او را دچار دیوانگی سازد».

ابن کثیر در تفسیر این آیه می‌‌فرماید: «یعنی روز قیامت از قبرهای‌‌شان جز به مانند کسانی که در اثر تماس شیطان دچار صرع شده‌‌اند، بر نمی‌خیزند. ابن عباس می‌‌گوید: کسی که ربا می‌‌خورد، روز قیامت چون دیوانه‌‌ای که حالت خفگی دارد برمی‌‌خیزد».

در حدیث صحیح نسائی از ابی الیسر روایت می‌‌کند که پیامبر جدر دعایش می‌‌فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ الْهَرَمِ وَالتَّرَدِّي وَالْهَدْمِ وَالْغَمِّ وَالْحَرِيقِ وَالْغَرَقِ وَأَعُوذُ بِكَ أَنْ يَتَخَبَّطَنِي الشَّيْطَانُ عِنْدَ الْمَوْتِ..».: «پروردگارا پناه می‌‌برم به تو از پیری همراه با خرفتی، از افتادن از جای بلند، غم و ناراحتی، از مردن به وسیله‌‌ی سوختن و غرق شدن و پناه می‌‌برم به تو از این‌‌که شیطان هنگام مرگ با لمس کردن به من آسیب برساند و..».المناوی در کتاب «فیض» ج: ۲، ص: ۱۴۸ در شرح عبارت «وَأَعُوذُ بِكَ أَنْ يَتَخَبَّطَنِي الشَّيْطَانُ عِنْدَ الْمَوْتِ»می‌گوید: یعنی مرا دچار صرع کند و مرا به بازی بگیرد و دین و عقلم را هنگام مرگ به فساد کشاند؛ با خصومت و دشمنی که دارد باعث لغزش قدم‌‌ها و از دست دادن عقل و بردباری شود و بر شخص هنگام جدایی از دنیا او را گمراه کند یا مانع توبه‌‌ی او گردد.

ابن تیمیه در «مجموع الفتاوی» ۲۴/۲۷۶ می‌‌گوید: داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق اهل سنت و جماعت مورد تأیید است؛ الله تعالی می‌فرماید: ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ[البقرة: ۲۷۵] «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون کرده است»و در حدیث صحیح از پیامبر جثابت است که می‌فرماید: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ»:«شیطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جریان می‌یابد».

عبدالله بن احمد بن حنبل می‌‌گوید: «به پدرم گفتم: کسانی هستند که می‌‌گویند جن داخل بدن دیوانه نمی‌شود. گفت: پسرم دروغ می‌‌گویند، جن بر زبان شخص جن زده سخن می‌گوید».

ابن تیمیه در توضیح آن می‌‌گوید: «آن‌‌چه که او گفته است امری مشهور است چون شخصی که دچار صرع شده است به زبانی سخن می‌‌گوید که معنای آن دانسته نمی‌‌شود و به بدنش ضربه‌‌های بزرگی وارد می‌شود که اگر به شتر وارد شود آثار آن بر جای می‌‌ماند ولی شخص دیوانه نه ضربه‌‌ای را که به او می‌‌زنند احساس می‌‌کند و نه کلامی که بر زبانش جاری می‌‌شود را می‌فهمد. و ممکن است شخص دچار صرع شده کاری را برای شخص سالم نیز انجام دهد؛ و قالیچه‌‌ای که بر آن نشسته است را جمع کند و اسباب و وسایل را جابجا کند و از مکانی به مکان دیگر رود و کارهای دیگر نیز انجام دهد. اما کسی که او را مشاهده کند برایش مشخص می‌‌شود کسی که بر زبان آن فرد سخن می‌‌راند و حرکت دهنده این اجسام است کسی دیگر غیر از آن فرد است». و می‌‌فرماید: «و هیچیک از امامان مسلمانان داخل شدن جن در بدن شخصی دچار صرع شده، انکار نکرده‌‌اند و کسی که آن را انکار کند و ادعا کند که شریعت آن را انکار کرده است بر شریعت خداوند دروغ بسته است چون دلایل شرعی وارد شدن جن به بدن انسان را نفی نمی‌کند».

داخل شدن جن در بدن انسان از دیدگاه قرآن و سنت پیامبر جو به اتفاق اهل سنت و جماعت که بعضی از سخنان‌‌شان را آوردیم، مورد تأیید است.

اما این فرموده‌‌ی الله تعالی: ﴿وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ[البقرة: ۱۰۲] «بدون فرمان خدا نمی‏توانستند به وسیله آن به احدی زیان برسانند»هیچ شکی نیست که این دلیل واضح و آشکار است که جن نمی‌تواند به وسیله‌‌ی سحر یا صرع یا انواع دیگر از اذیت‌‌ها یا گمراهی‌‌ها به کسی ضرر برساند مگر این‌‌که خداوند اراده کرده باشد. حسن بصری می‌گوید: همان‌‌گونه که الله تعالی می‌‌فرماید هرکس که خداوند بخواهد شیطان بر او مسلط می‌‌شود و هرکس را خداوند نخواهد شیطان نمی‌‌تواند بر او تسلط یابد. پس شیطان که جنی کافر است بر مؤمنانی که دچار گناهان شده و از ذکر و یاد خدا و خالص گرداندن عبادت برای او، دور شده‌‌اند تسلط می‌‌یابد اما نسبت به بندگان صالح خداوند شیطان قدرتی ندارد همان‌‌گونه که می‌‌فرماید: ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا٦٥[الإسراء: ۶۵] «در حقیقت تو را بر بندگان من تسلطی نیست و حمایت‌‌گری (چون) پروردگارت کافی است».

اما سبب‌‌های صرع: ابن تیمیه در «مجموع الفتاوی» ۱۹/۳۹ می‌‌گوید: «مس انسان توسط جن ممکن است به خاطر دوست داشتن، شهوت و عشق باشد همان‌‌گونه که میان انسان‌ها روی می‌دهد... و می‌‌تواند به خاطر تنفر و مجازات باشد که بیشتر از این نوع است؛ مانند این‌‌که بعضی از انسان‌‌ها آن‌ها را اذیت کنند یا گمان کنند که آن‌‌ها عمداً آن‌‌ها را اذیت کرده‌‌اند یا بر بعضی از آن‌‌ها ادرار کنند یا آب گرمی را بر آن‌‌ها ریخته باشند یا بعضی از آن‌‌ها را کشته باشند اگر چه انسان آن را درک نمی‌‌کند. جهل و ظلم در جن باعث می‌‌شود که بیشتر از آن‌‌چه انسان‌ها مستحق آن هستند آن‌ها را مجازات کنند و ممکن است که از روی شوخی این کار را بکنند و به مانند انسان سفیه آسیب برسانند».

می‌‌گویم: راه نجات از مس شیاطین ذکر و یاد نام الله و بسم الله گفتن در ابتدای هر کاری است هم‌‌چنان که به صورت صحیح بسم الله و ذکر خداوند در امور بسیاری مانند غذا خوردن، آب نوشیدن، سوار شدن، دستشویی رفتن، نزدیکی کردن با همسر و چیزهای دیگر از پیامبر جروایت شده است.

اما برای درمان آن ابن تیمیه در «مجموع الفتاوی» ۱۹/۴۲ می‌گوید: جن هنگامی که بر انسانی تجاوز نمود از حکم خداوند و رسولش او را باخبر سازید و بر او اقامه‌‌ی حجت کنید و او را به کارهای پسندیده، امر و از کارهای ناپسند نهی کنید همان‌‌گونه که با انسان این کار را انجام می‌‌دهید؛ زیرا خداوند می‌‌فرماید: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا١٥[الإسراء: ۱۵] «ما تا پیامبری نفرستیم هرگز آن‌‌ها را عذاب نخواهیم کرد»سپس فرمود: و هنگامی که جن با امر و نهی و روشن کردن موضوع بیرون نیامد، جایز است که او را صدا زند و دشنام دهد و تهدید کند و لعنت کند همان‌‌گونه که رسول الله جبا شیطان هنگامی که با شعله‌‌ای از آتش به طرف پیامبر جآمد و خواست به صورت او پرتاب کند سه بار فرمود: «أعوذ بالله منك، وألعنك بلعنة الله» [۲۲]«از تو به خداوند پناه می‌‌برم و تو را به لعنت خداوند لعنت می‌‌کنم». و بر علیه او می‌‌تواند به وسیله‌‌ی ذکر خداوند و خواندن قرآن یاری بگیرد به خصوص آیة الکرسی که پیامبر جدرباره‌‌ی آن می‌فرماید: «من قرأها لَنْ يَزَالَ مَعَكَ مِنْ اللَّهِ حَافِظٌ وَلَا يَقْرَبُكَ شَيْطَانٌ حَتَّي تُصْبِحَ» [۲۳]«هرکس آن را بخواند از جانب خداوند محافظی برایش قرار داده می‌‌شود که هرگز از او دور نمی‌‌شود و شیطان تا هنگامی که صبح می‌‌شود به او نزدیک نمی‌‌گردد». خواندن معوذتین نیز بدینگونه است.

اما پزشکی که بر آن‌‌چه ما برای درمان شخص مصروع بیان کردیم اعتماد نکند هیچ چیز دیگری به شخص مصروع کمک نمی‌کند [۲۴].

[۲۲] بخاری روایت کرده است. [۲۳] بخاری روایت کرده است. [۲۴] مرجع: مسائل ورسائل: محمد الحمود النجدی (ص: ۲۳) (منظور این است که سبب داخل شدن جن به بدن انسان مشکلات درونی شخص نیست که توسط پزشک مداوا گردد بلکه یک وجود خارجی است که به داخل بدن انسان نفوذ کرده است و انکار این مورد توسط پزشک کمکی به دفع بیماری از شخص نمی‌‌کند) (مترجم).

مس انسان توسط جن و احکام مربوط به مس

آیا امکان دارد که جن انسان را مس کند؟ اگر چنین چیزی ممکن است پس چگونه انسان در مقابل اعمالش هنگام وارد شدن جن به بدنش در روز قیامت مسئول است؟

جواب: الحمد لله.

اولاً: امکان دارد که جن به وسیله‌‌ی داخل شدن در بدنش او را دچار نارحتی کند که خداوند این مورد را در کتابش بیان کرده است: ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ[البقرة: ۲۷۵] «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون کرده است».

شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌‌گوید: «داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق امامان اهل سنت و جماعت ثابت است. الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ«کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون کرده است»و در حدیث صحیح از پیامبر جثابت است که می‌‌فرماید: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ»:«شیطان در فرزندان آدم به مانند خودن در بدن جریان می‌یابد» [۲۵].

ثانیاً: داخل شدن جن به بدن انسان باعث مریضی است. چنان‌‌چه انسان با وجود این مریضی نیز عقل و اختیار خود را از دست نداد در مقابل سخنان و کردارش، مورد بازخواست قرار می‌‌گیرد اما اگر این مریضی بر او غلبه کند به گونه‌‌ای که عقل و اختیارش را از دست بدهد، مانند دیوانه، تکلیفی بر او نیست بدین خاطر در لغت عربی «المس» به «الجنون» یعنی دیوانه معنی شده است [۲۶].

ولی با این حال مسئول آسیب‌‌های مالی است که در حالت جنون به مردم وارد می‌‌کند چنان که اگر مال کسی را تلف کند، مسئول است [۲۷].

در «الموسوعة الفقهیة» (ج: ۱۶ ص: ۱۰۶) آمده است: «فقها بر این‌‌که مجنون چون بیهوش و خواب است اجماع دارند و به دلیل از دست دادن اختیار، چون بی‌هوشی است که در خواب حرف می‌‌زند و کلماتی چون طلاق، اسلام، ارتداد، خرید و فروش کردن و چیزهای دیگر بر زبان می‌‌راند و حالت جنون شدیدتر است لذا باطل بودن آن به خاطر جنون اولی‌‌تر است؛ زیرا مجنون قدرت تعقل، تشخیص و اهلیت ندارد و در این باره، به این فرموده پیامبر جاستدلال می‌کنند: «رُفِعَ القَلَمُ عن ثلاثةٍ: عن النائمِ حتى يستيقظَ، وعَن الصبِيِّ حَتى يَحتلمَ، وعَن المجنونِ حتى يَعْقل» [۲۸]«تکلیف از سه دسته برداشته شده است: ۱. کسی که خوابیده تا زمانی که بیدار می‌‌شود ۲. کودک تا زمانی که به سن بلوغ می‌‌رسد ۳. مجنون تا وقتی که هوشیار می‌گردد» و هر نوع تصرف زبانی که موجب ضرر و زیان باشد نیز همین‌‌گونه است».

و در (ج: ۱۶ ص: ۱۰۷) آمده است: «اما به نسبت حقوق دیگران شخص مجنون مسئول است و مسئولیت آن متوجه ولی و سرپرست او می‌‌گردد و باید از دارایی مجنون، ضرر شخص آسیب دیده جبران شود. هنگامی که از او گناهانی روی می‌‌دهد بصورت پولی از او گرفته می‌‌شود. اگر در حالت جنون دارایی انسانی را تلف کند خسارت آن دارایی بر او واجب است و اگر کسی را بکشد در مقابل قصاص نمی‌‌شود ولی دیه‌‌ی مقتول از او گرفته می‌شود» [۲۹].

داخل شدن جن در بدن انسان و مخاطب قرار دادن او:

سؤال: هنگامی که جن به وسیله‌‌ی تماس یا سحر وارد بدن انسان می‌شود آیا این امکان وجود دارد که جن داخل بدن انسان را مورد خطاب قرار داد و او را به اسلام دعوت نمود و برایش موعظه کرد یا این‌‌که آن دروغ و سحر است؟

جواب: الحمد لله.

مورد خطاب قرار دادن جن و پند و موعظه برای او و دعوت کردنش به اسلام دروغ و جادو نیست بلکه آن امر ممکنی است که در بیشتر مواقع روی داده و بیشتر جن‌‌ها اسلام‌‌شان را آشکار کرده‌‌اند.

اما این بدان معنی نیست همه‌‌ی کسانی که چنین ادعایی می‌‌کنند در ادعای خویش صادق هستند؛ مواردی روی داده که دروغ گفته‌‌اند اما دروغ تعدادی از این جادوگرها، روی دادن آن را در تعدادی از مردم نفی نمی‌‌کند.

ابن القیم: در «زاد المعاد» (ج: ۴ ص: ۶۸-۶۹) از ابن تیمیه نقل می‌‌کند که او جن را مورد خطاب قرار داده و او را پند و اندرز داده و از ظلم نهی کرده است که نص کلامش إن شاء الله در ادامه می‌آید.

ابن باز ذکر می‌‌کند: زنی که دچار جن زدگی شده بود آن جن اسلامش را در مقابل شیخ آشکار کرد و تعدادی از مردم آن را انکار کرده‌‌اند که شیخ مقاله‌‌ای را نوشت و در آن خطای کسانی که منکر آن هستند را روشن نمود. شیخ در جواب چنین گفت: «گفته‌‌اند که مانند این روی‌‌داد را شخصی انکار کرده است و بیان کرده که آن دروغ و فریب است در حالی که آن سخن را به همراه آن زن ضبط کرده و او آن سخنان را نگفته است. نواری که در آن سخنانش را ضبط کرده بود را درخواست کردم و آن‌‌چه را که ذکر کرده بود را دانستم. بسیار تعجب کردم از اجازه دادن او از این‌‌که آن ضبط شود همراه با این‌‌که من از جن تعدادی سؤال پرسیدم و او به آن‌ها جواب داد پس عاقل چگونه گمان می‌‌برد که سؤال پرسیدن و جواب دادن ضبط می‌شود؟ این از بدترین و باطل‌‌ترین اشتباهات است و هم‌‌چنین گمان کرده که اسلام آوردن جن به وسیله‌‌ی انسان مخالف فرموده‌‌ی الله تعالی در داستان سلیمان÷است که می‌فرماید: ﴿وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي[ص: ۳۵] «به من پادشاهی‌‌ای عطا فرما که به هیچ‌‌کس بعد از من آن را نبخشی».شکی نیست که این استدلال از جانب شخص مدعی اشتباه و فهمش باطل است خداوند او را هدایت کند؛ اسلام آوردن جن بر دست انسان مخالف دعای سلیمان نیست.

جن‌‌های بسیاری بر دست رسول الله جمسلمان شدند که خداوند آن را در سوره‌‌ی احقاف و جن بیان کرده است و در صحیحین از ابوهریرهسروایت است که رسول الله جفرمود: «إِنَّ الشَّيْطَانَ عَرَضَ لِي فَشَدَّ عَلَيَّ لِيَقْطَعَ الصَّلَاةَ عَلَيَّ فَأَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْهُ فَذَعَتُّهُ وَلَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ أُوثِقَهُ إِلَي سَارِيَةٍ حَتَّي تُصْبِحُوا فَتَنْظُرُوا إِلَيْهِ فَذَكَرْتُ قَوْلَ سُلَيْمَانَ عَلَيْهِ السَّلَام رَبِّ هَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي فَرَدَّهُ اللَّهُ خَاسِيًا»، وروي النسائي علي شرط البخاري عن عائشةلأن النبي جكان يصلي فأتاه الشيطان فأخذه فصرعه فخنقه قال رسول الله ج:«حتي وجدت برد لسانه علي يدي ، ولولا دعوة سليمان لأصبح موثقا حتي يراه الناس»:«شیطان خود را به من نشان داد که داشت به طرف من می‌‌آمد تا باعث شود نمازم را قطع کنم. پس خداوند مرا بر او مسلط کرد و گلویش را گرفتم. تصمیم گرفتم که او را بر ستون (مسجد) ببندم تا صبح شود و دیگران به او بنگرند که سخن سلیمان÷را به یاد آوردم که دعا کرد: «به من پادشاهی عطا فرما که هیچ‌‌کس بعد از من آن را نبخشی» خداوند، شیطان را با خواری و ذلیلی دور راند». و نسائی به شرط بخاری از عایشهلروایت می‌‌کند که رسول الله جفرمودند: «تا آن‌‌جا که سردی زبانش را بر دستم احساس کردم و اگر دعای سلیمان÷نبود او را محکم می‌‌بستم تا مردم او را ببینند».

پیامبر جدر حدیث صحیح که شیخین از صفیهلروایت کرد‌‌اند، می‌‌فرماید: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ»:«شیطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جریان می‌‌یابد».

هم‌‌چنین در احادیث صحیح از پیامبر جروایت است که همراه هر انسانی حتی پیامبر جملائکه و شیطانی می‌‌باشد جز این‌‌که خداوند پیامبر را بر آن شیطان یاری داد پس او مسلمان شد و او را جز به نیکی امر نمی‌نمود.

کتاب خدا، سنت رسول الله جو اجماع امت بر داخل شدن جن به بدن انسان و او را دچار صرع نمودن، دلالت دارد. پس چگونه ممکن است کسی که منتسب به علم است آن را بدون علم و هدایت و تنها به تقلید از اهل بدعت که مخالف اهل سنت و جماعت هستند، انکار کند؟ والله المستعان ولا حول ولا قوة إلا بالله . خواننده گرامی إن شاء الله آنچه از کلام اهل علم در این مورد آماده شده است را برایت بیان می‌نمایم.

کلام اهل تفسیر در مورد این فرموده الله تعالی: ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ[البقرة: ۲۷۵] «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون کرده است».

ابوجعفر بن جریر: می‌‌گوید: «یعنی به وسیله‌‌ی آن شیطان در دنیا او را دچار دیوانگی و جنون می‌کند».

ابن کثیر در تفسیر این آیه می‌‌گوید: «یعنی روز قیامت از قبرهای‌‌شان جز به مانند کسانی که در اثر تماس شیطان دچار صرع شده‌‌اند، برنمی خیزند».

قرطبی در تفسیر آن می‌‌فرماید: «این آیه دلیل است بر باطل بودن کسانی که صرع را از جهت جن انکار می‌‌کنند و گمان می‌‌کنند آن به خاطر طبیعت انسان است و شیطان نمی‌‌تواند در انسان نفوذ یابد و او را دچار دیوانگی کند».

کلام مفسرین در این باره بسیار است.

شیخ الاسلام ابن تیمیه: در کتابش «إیضاح الدلالة فی عموم الرسالة للثقلین» که در «مجموع الفتاوی» (ج: ۱۹، ص: ۹-۱۶) موجود است می‌گوید: «دسته‌‌ای از معتزله چون جبائی، ابوبکر رازی و غیر آن‌ها داخل شدن جن در بدن مصروع را انکار اما وجود جن را انکار نمی‌‌کنند و دلیل‌شان این است که این موارد از رسول خدا جروایت نشده است اگر چه در این مورد دچار خطا شده‌‌اند و بدین خاطر اشعری در کتاب «مقالات» بیان می‌‌کند: «اهل سنت و جماعت می‌‌گویند که جن داخل بدن کسی که دچار صرع شده است می‌‌شود، همان‌‌گونه که خداوند متعال می‌‌فرماید: ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ[البقرة: ۲۷۵] «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏ او را دچار جنون کرده است» (که این موضوع را در جای خود بسط و توضیح داده است).

هم‌‌چنین ابن تیمیه: در (ج: ۲۴، ص: ۲۷۶-۲۷۷) از «مجموع الفتاوی» می‌‌گوید: «وجود جن به وسیله‌‌ی قرآن، سنت پیامبر و سلف امت و امامان‌شان ثابت است و هم‌‌چنین داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق امامان اهل سنت و جماعت مورد تأیید است؛ الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ: «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏ او را دچار جنون کرده است»و در حدیث صحیح، پیامبر جمی‌‌فرماید: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ»:«شیطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جریان می‌‌یابد».

عبدالله بن احمد بن حنبل می‌‌گوید: «به پدرم گفتم: کسانی هستند که می‌‌گویند: جن داخل بدن دیوانه نمی‌شود. گفت: پسرم دروغ می‌‌گویند، جن بر زبان شخص جن زده سخن می‌‌گوید». و آن امری آشکار است چون شخصی که دچار صرع شده است به زبانی سخن می‌‌گوید که معنای آن را نمی‌‌داند و به بدنش ضربه‌‌های بزرگی می‌‌زنند که اگر به وسیله‌‌ی آن شتر زده شود نشانه‌‌ای از خود به جای می‌‌گذارد و با این حال شخص دیوانه نه ضربه را احساس می‌‌کند و نه کلامی را که بر زبانش جاری می‌شود، می‌‌داند. و ممکن است شخصی که دچار صرع شده برای شخص سالم کاری انجام دهد؛ و قالیچه‌ای که بر آن نشسته است را جمع کند و اسباب و وسایل را جابجا کند و از مکانی به مکان دیگر رود و کارهای دیگری نیز انجام دهد. کسی که مصروع را مشاهده کند برایش مشخص می‌‌شود، کسی که بر زبان آن فرد سخن می‌گوید و حرکت دهنده‌‌ی این اجسام می‌‌باشد، نوعی دیگر غیر از انسان است. و هیچیک از امامان مسلمانان داخل شدن جن در بدن شخص دچار صرع شده را انکار نکرده‌‌اند و کسی که آن را انکار کند و ادعا کند که شریعت آن را انکار کرده است بر شریعت خداوند دروغ بسته است چون دلایل شرعی آن را نفی نمی‌کنند».

امام ابن القیم: در کتابش «زاد المعاد فی هدی خیر العباد» (ج: ۴، ص: ۶۶-۶۹) می‌‌گوید: «صرع دو نوع است: نوعی از آن ناشی از شیاطین و نوع دیگر از آن ناشی از بهم خوردن تعادل و نوعی مرض است که در این مورد پزشکان به برسی علل و راه چاره‌‌ی آن می‌‌پردازند اما در مورد صرعی که سبب آن شیاطین هستند، پزشکان و دانشمندان به وجودش معترف ولی از علاجش ناتوانند؛ و معترفند که درمان آن به وسیله‌‌ی ارواح پاک و بلند مرتبه صورت می‌‌گیرد و آثار آن را دفع می‌کند و به مقابله با کارهای آن‌‌ها می‌پردازند و آن را باطل می‌‌کنند که بقراط در بعضی از کتاب‌‌هایش به آن پرداخته است و تعدادی از درمان صرع را بیان می‌کند و می‌‌گوید: این تنها برای صرعی که سبب آن به هم خورد تعادل درونی است سودمند است اما صرعی که ناشی از جن است، این درمان چاره ساز نیست.

اما در بین پزشکانی که به نوعی از جهل و گمراهی مبتلا هستند، این نوع صرع را انکار می‌‌کنند و نمی‌پذیرند که شیاطین در بدن مصروع تأثیر بگذارد ولی واقعیت این است که آن‌ها نمی‌‌دانند؛ چون این امر موضوع علم پزشکی نیست چنان‌چه علل چیزی دانسته نشد آن را انکار کنند در حالی‌که حواس و واقعیت بر آن شاهد است و ارجاع دادن آن‌‌ها بر درمان بعضی از بیماری‌‌ها به منزله‌‌ی درمان همه‌‌ی آن‌‌ها نیست.

تا آن‌‌جا که می‌‌گوید: «و پزشکان گمراه جز صرع ناشی از عدم تعادل درونی را نمی‌‌پذیرند و هرکس دارای عقل است و شناختی نسبت به جن‌‌ها و تأثیر آن‌ها دارد نسبت به کسی که به آن جاهل است و یا دچار ضعف عقلی است، می‌‌خندد.

درمان این بیماری از دو طریق صورت می‌‌گیرد: یک راه از طریق خود مصروع و یک راه از طریق مداوا کننده.

از جهت مصروع: به وسیله‌‌ی تقویت درونی صورت می‌گیرد. و به راستی توجهش را به سوی به وجود آورنده و آفریننده این روح‌‌ها گرداند و با پناه بردن به چیزهای صحیح که قلب و زبان بر آن یک صدا باشند و این نوعی جنگ است. و جنگجو از جنگ با دشمنش جز به دو دلیل دست بر نمی‌دارد: اسلحه‌‌ی درستی با خود داشته باشد و یاری دهنده‌‌ای قوی داشته باشد. پس زمانی که یکی از این دو را نداشته باشد اسلحه‌‌های بسیار او را بی‌نیاز نمی‌‌کنند پس زمانی که هیچ کدام از این دو امر را نداشته باشد و قلبش خالی از توحید، توکل، تقوا باشد و هیچ سلاحی نداشته باشد باید وضعش چگونه باشد؟

دوم از جهت مداوا کننده: او نیز باید این دو اسباب را داشته باشد تا آن‌جا که مداوا کننده به این سخن اکتفا می‌‌کند: «اخرج منه»: «از وجود او خارج شو» یا می‌‌گوید: «بسم الله» یا می‌‌گوید: «لا حول ولا قوة إلا بالله» و پیامبر جفرموده بود: «اخرج عدو الله، أنا رسول الله»«خارج شو ای دشمن خدا من رسول خداوند هستم».

دیدم که شیخ ما کسی را به سوی مصروع می‌‌فرستاد تا جنی را که به بدن او وارد شده، مورد خطاب قرار دهد؛ و او به آن شخص مصروع می‌‌گفت: شیخ به تو می‌گوید: خارج شو و این کار برای تو حلال نیست در نتیجه‌‌ی آن، جن از شخص مصروع بیرون می‌‌آمد و چه بسا شخصاً او را مورد خطاب قرار می‌داد و چه بسا جن نافرمان و سرکشی باشد که با زدن از وجود او خارج شود در حالی که مصروع نجات می‌‌یابد اما احساس درد نمی‌‌کند. ما و دیگران آن را بارها مشاهده کرده‌‌ایم...

تا آن‌‌جا که می‌‌فرماید: «خلاصه این‌‌که این نوع از صرع و درمان آن را جز عده‌‌ی کمی از اهل علم، عقل و معرفت انکار نکرده‌‌اند و بیشتر تسلط ارواح خبیث بر اهل آن از جهت ضعف دینی و ویران بودن قلب‌‌ها و زبان‌‌های‌‌شان از حقیقت ذکر و دعاها و پناهگاه نبوی و ایمانی است روح خبیث شخصی را که هیچ سلاحی ندارد و چه بسا عریان باشد، در بر می‌‌گیرد و در او اثر می‌کند».

و آن‌‌چه ما از دلایل شرعی و اجماع اهل علم از اهل سنت و جماعت ذکر کردیم بر جواز داخل شدن جن به بدن انسان دلالت دارد که برای خوانندگان، باطل بودن سخن کسی را که آن را انکار می‌‌کند، روشن می‌گرداند.

نکته:

آنچه از احادیث صحیح و کلام اهل علم در مورد خطاب قرار دادن جن و پند و اندرز و دعوتش به سوی اسلام و قبول دعوت از جانب او ذکر کردیم مخالف سخن سلیمان÷در سوره‌‌ی ص نمی‌‌باشد که می‌فرماید: ﴿وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي[ص: ۳۵] «به من پادشاهی‌‌ای عطا فرما که به هیچ‌‌کس بعد از من آن را نبخشی»هم‌‌چنین او را به معروف امر کردن و از منکر نهی کردن و در صورت امتناع از خروج، زدن او، مخالف آیه‌‌ی ذکر شده نمی‌باشد بلکه آن از جهت دفع مهاجم و یاری دادن مظلوم و امر به معروف و نهی از منکر است؛ همان‌‌گونه که آن با انسان انجام می‌گیرد، واجب است [۳۰].

[۲۵] مجموع الفتاوى (۲۴/۲۷۶، ۲۷۷). [۲۶] لسان العرب (۶/۲۱۷). [۲۷] نک: زاد العاد (۴/۶۶-۷۱). [۲۸] صاحبان سنن به إسناد صحیح روایت کرده‌‌اند. [۲۹] مجموع الفتاوی شیخ محمد بن صالح المنجد. [۳۰] «مجموع فتاوى ومقالات متنوعة» شیخ ابن باز (۳/۲۹۹-۳۰۸) با اختصار.