شیوهی پنجم: لزوم حفظ بیان قرآن
در شیوهی سوم از شیوههای دلالت قرآن بر حجیّت سنت، بر اصولی که ثابت میکرد سنت مبیّن قرآن است گذری داشتیم و گفتیم که عمل به بعضی از اوامر خداوند أ در کتابش بدون رجوع به سنت پیامبرش، دشوار (یا غیرممکن است) لذا میبایست بدان رجوع کرد.
و چون امر سنت اینگونه است پس حفظ قرآن بصورت کامل جز با حفظ بیانش محقق نمیشود زیرا اگر سنت نبود قرآن در مهمترین اوامر خود بصورتی مجمل باقی میماند طوریکه وجه بیان آن دانسته نمیشد و کسی قادر به اجرای آن نمیبود.
فرض کن آنچه از تعداد نمازها، مواقیت، چگونگی و ارکان آنها که در سنت پیامبر ج ثابت شده و نیز آنچه از حد نصاب زکات و جزئیات مال زکات از غیر زکات که در سنت ثابت شده و همچنین آنچه از مواقیت مکانی حج، رمی جمرات و جزئیات مناسک آن که در سنت ثابت شده و موارد دیگر، تمامی اینها تباه گشته است در این صورت آیا ممکن است که امر خداوند در کتابش اجرایی شود؟ آیا در کتاب، اوامری هست که خداوند بر آنها تأکید نموده و فرض بودنشان را ثابت کرده است اما (با فرضِ نبود سنت) وجه انجام آن دانسته نمیشود؟!
تمام اینها لازم مینماید که خداوند أ بیان قرآن (سنّت) را محفوظ دارد تا حفظ قرآن بعنوان عاملی برای هدایت و راهیابی ماندگار باشد نه اینکه فقط نص آن بدون توان انجام اوامرش حفظ گردد!
پیشتر، استدلال برخی از اهل علم به این آیه را که میفرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾ بیان داشتم مبنی بر اینکه سنت، داخل در الذکر میباشد و اشاره نمودم که این آیه - همچنین - بر حفظ سنت دلالت میکند حتی اگر فرض نماییم که داخل الذّکر نمیباشد بر این اساس که محفوظ بودن قرآن جز با حفظ سنّت محقق نمیشود.
معلمی / گفته است: «خداوند متعال عهدهدار حفظ سنت نیز شده است چرا که لازمهی عهدهدار شدن او به حفظ قرآن اینست که عهدهدار حفظ بیان قرآن (که سنّت است) و نیز حفظ زبان قرآن (که عربی است) شود زیرا مقصود اینست که حجت و هدایت، ماندگار باشد تا هر کسی که در طلب آنست، بدان دست یابد چونکه محمد ج خاتم پیامبران و شریعت وی آخرینِ شریعتها است. و این قول خداوند نیز بیانگر همین است که میفرماید: ﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُۥ١٩﴾[القيامة: ١٩] زیرا خداوند، سنّت را در دلهای صحابه و تابعین حفظ کرد تا آنکه بصورت کتاب درآمد و تدوین شد. التزام به کتابت سنّت در عهد نبوی بسیار دشوار بود زیرا شامل تمام اقوال پیامبر، افعال و احوال وی و نیز گفتههایی میشد که دیگران در حضورش بر زبان میآوردند یا انجام میدادند و غیره. و مقصود شرعی از سنت، معانیاش است نه مانند قرآن که لفظ و معنایش قصد میشود چرا که کلام خداوند هر دوی لفظ و معنایش است و هر دوی آن اعجازآور است و با تلاوت قرآن بوسیله لفظ آن بدون هیچ تغییری، عبادت میشود اما خداوند برای آنان تخفیف قائل شد و برای تبلیغ سنت غالبا بدین اکتفا نمود که برخی صحابه ش بر آن اطلاع یابند و خداوند متعال حفظ و تبلیغ سنت را با قدرت کامل و ضعفناپذیر خود تکمیل نمود لذا امر مهم، علم به این است که پیامبر ج آنچه که مأمور به تبلیغ آن شده را رسانده است. و این امر معیار رسیدن آن به کسانی از امت است که آن را از حفظ کرده و به هنگام نیاز تبلیغ میکنند لذا در بین امت، موجود باقی میماند. و عهدهدار شدن خداوند به حفظ دینش، دلیلی بر این امر میباشد پس همانطور که خداوند اراده نموده، حفظ گردید و به واسطه این عهدهدار شدن است که تمام پندارها و شبهات پیرامون تبلیغ و رساندن قرآن دفع میشود همچون احتمال از بین رفتن برخی از قطعههایی که آیات قرآن بر آن نوشته شدند و این احتمال که افرادی که آن قطعهها را در اختیار داشتند اقدام به تغییر آیات نمایند نیز دفع شد. و هر کس زندگینامه امامان حدیث از تابعین و پس از آنان را مطالعه کند و در نعمت قدرت حفظ، فهم و تمایل زیاد آنان به تلاش جهت حفظ سنت و حمایت از آن تدبر نماید چیزهایی برایش پدیدار میگردد که عقلش مات و متحیر میماند و خواهد دانست که این امر، ثمرهی عهدهدار شدن خداوند به حفظ دینش است و پی میبرد که این کار نزد آنان از بزرگترین و شریفترین عبادات قلمداد شده است».[٣٠]
[٣٠]- الأنوار الکاشفة، معلمی صفحه (٤٣) عالم الفوائد.