مسائلی روشمند در اثبات حجیت سنت و مناقشهی منکران آن
از امور مهمی که به بنای شناخت صحیح و ضابطهمندی شخص کمک میکند اینست که انسان دارای قواعدی کلی باشد که تصورات و نگرشهای اساسی خود در ابواب معرفت را بر پایهی آنها بنیان نهد و جزئیات و مشکلات را به آنها ارجاع دهد همانطورکه ابنتیمیه / گفته است: «میبایست که انسان، اصولی کلی داشته باشد که جزئیات بدان ارجاع داده میشود تا با علم و عدالت سخن بگوید سپس بفهمد که چگونه جزئیات روی دادهاند، وگرنه در کذب و جهل نسبت به جزئیات و جهل و ظلم نسبت به کلیات باقی میماند در نتیجه، فسادی بزرگ سر بر میآورد».[٤٠]
و سر برآوردن فساد معرفتیِ بزرگی که ابنتیمیه - در صورت فقدان کلیات و قواعد منهجی و روشمند - بدان اشاره کرده است امری آشکار در سایر ابواب علمی و معرفتی و بویژه در ابواب شریعت است.
از بیشترین جاهایی که این فساد در آن آشکار میگردد و رخ مینماید مقامهای مناظره و جدال با مخالفان است چون براستیکه هم آشکارکننده و هم تمایزبخش است که بین افراد دارای نگرشهای منهجی و مبتنی بر قواعد کلی، و درماندگان دمدمیمزاج که بین متناقضات در نوسان هستند و چیزهایی که - در جاهایی - نفی میکنند و در جای دیگری اثبات مینمایند جدایی میاندازد.
پس از مناقشات و بحثهای بسیار با منکران سنت یا آنان که در موردش شک دارند حجم ایرادات منهجی که آنها نگرشهای خود را بر آن بنا کردهاند و نیز میزان آشفتگی و تشویش معرفتی که شاکلهی دیدگاهشان در این باب میباشد برایم آشکار گردیده است.
خواستم که این قواعد منهجی و ضوابط کلی را ارائه دهم که بیانگر رسوخ و استواری ساختمان استدلالکنندگان به سنت میباشد و یاوهگویی و سردرگمی تردیدافکنان در آن را آشکار مینماید، بعد از آن به سراغ بیان بنیادهای حجیت سنت و دلایل آن به صورتی تفصیلی میروم إن شاء الله.
برخی از این قواعد منهجی و روشمند مربوط به اثبات حجیت سنت و برخی دیگر نیز مربوط به رد بر مخالفان آن است.
اول: از امور منهجی در تأیید دلایل حجیت سنت نزد منکران آن اینست که جز در حالاتی به خود سنت استدلال نکنیم، از جمله:
١- اگر منکر سنت خواست با برخی روایات بر ما استدلال کند که به واسطه آن شبههای را مطرح نماید، ما نیز با روایتهای دیگری بر او رد میدهیم که تصویر کلی بابی را ترسیم میکند که شبههافکن در آن به طرح شبهه پرداخته است لذا خطای گزینشی عمل کردن غیر منهجی او را برایش آشکار مینماییم و از جنس همان چیزی بر او استدلال میکنیم که او برای ما استدلال نموده است.
٢- اگر احادیث مذکور از اخبار غیبیای است که صحّت آن ثابت میباشد در این صورت، علاوه بر اینکه خبری روایت شده است میتوان از آن برای استدلال هم استفاده کرد.
٣- اینکه برایش «قطعیّت» روایتی را که انکار میکند از طُرُق و روشهای مختلف و قطعی که احتمالات اشتباه و توهّم را از بین میبرد و نیز بیان احوال همهجانبهی اسانید آن ثابت میکنیم تا اینکه اگر توانست خلاف آنرا ثابت نماید.
٤- اینکه مخالف از کسانی باشد که بخشی از سنت را قبول دارد و بخشی را رد میکند و منکر همهی سنت نیست، لذا ممکن است استدلال به بخشی از سنت برای بحث با این افراد به کار آید پس ما روایاتی را که بدان استدلال میکنیم برایش ثابت مینماییم و از او میخواهیم وجه مخالفت خود با آنها را بیان دارد.
دوم: میباید که شخص گفتگوکننده با منکر سنت غافل از این نماند که وی یکی از قویترین اثباتهای قطعی را در اختیار دارد - که جز با نوعی از سفسطه و مغالطه نمیتوان در آن تردید افکند - و آن اینکه پیامبر ج اموری از شعائر بزرگ اسلام را انجام داده و تمامی اصحابش از وی در انجام آن تبعیّت نمودهاند بدون اینکه در نص قرآن ذکر شده باشد.
منظورم آن شعائر تعبُّدی است که امت، آن را از امت و عوام از عوام، نسل به نسل نقل نمودهاند و روایت نمودن آن نیز فقط مختص محدثان نیست؛ همانند برپایی نمازهای پنجگانه در شبانهروز با رکعتهای مشخص و معروف آن، و همچون مشخص نمودن مواقیت مکانی برای حاجی و عمره کننده، رمی جمرات و امور دیگر، چرا که ثبوت این امور از پیامبر ج از جهت تواتر عملی است که همهی مسلمین از همه مسلمین نقل میکنند و امریست که هیچ شک و تردیدی در آن راه ندارد.
معنایی که از ارائهی این دلیل قصد میشود اثبات تعداد نمازها، مقدار رکعتهای آن و امور مشابه آنها نیست - چرا که اینها مشخص هستند - بلکه ابطال اصلیترین و مرکزیترین قضیه نزد منکران سنت است یعنی ادعای اینکه ما برای اجرای دینمان به هیچ چیز مفصّلی که در نص قرآن ذکر نشده باشد نیازی نداریم!
معمولا این منکران به هنگام ارائهی این استدلال به مغالطه روی میآورند و میگویند: این عبادات با تواتر عملی ثابت شده است نه بواسطهی سنت قولی!
ردّ بر این مغالطه با بیان محل نزاع صورت میپذیرد یعنی اینکه:
آیا چیزی از دین که در نص قرآن ذکر نشده قابل اجرا است یا خیر؟ با صرف نظر از طریقهی نقل آن.
سوما: کسانی که به سنت استدلال میکنند به منهج و روش محدثان اعتماد دارند و با صدها دلایل و شواهد اثبات میکنند که شاکلهی قوانین و قواعد علم حدیث، منظومهای انتقادی، مستند و متکامل است که به ظاهر اسانید (سندها) بسنده نمیکند و فریب صلاح و نیکی ظاهری راویان را نمیخورد و حتی به صلاح باطن آنها نیز اکتفا نمینماید بلکه بر روش مقارنه، بررسی و آزمایش به عنوان اصلی در تصحیح و تضعیف اخبار متکی میباشد کما اینکه متون را زیر ذرهبین نقد میبرد هرچند که ظاهر اسانید آن، درست و بدون مشکل باشد.
و به این علمی افتخار میکنند که در تاریخ بشریت بیمانند است؛ علمی که به سبب پی بردن علماء و صالحان امت به اهمیت سنت نبوی و لزوم توثیق آن و حمایتش از ناخالصی به کمال و پختگی رسید و بر این علم در توثیق اخبار تکیه میکنند.
اما منکران سنت در این روش، طعن و ایراد وارد میکنند و تصویری ساده و سطحی از آن ترسیم میکنند اما هر کسی که طعن و خردههای آنان را دنبال میکند همیشه آن را ناقص و قاصر از نگرش صحیح منهج محدثان مییابد و بسیاری از ایرادات آنها را مبتنی بر ادعاهایی متناقض یا بیدلیل مییابد، همچون متهم کردن محدثان به جانبداری و فقدان بیطرفی، همچنین آنها به انتشار هرگونه افترائی میپردازند که بر ضد محدثان ساختهوپرداخته میشود بدون اینکه راست و دروغ آن را بررسی نمایند، همانند متهم نمودن امام زُهری به جعل حدیث به نفع بنیامیه! و نیز متهم کردن امام بخاری به ناصبی بودن و عداوت با اهل بیت! و دیگر اتهاماتی که پرده از جهل معرفتی و نگرش ناقص آنها بر میدارد، در مقابل مشاهده میکنی که اهل سنت با دهها مثال نقض به این ادعاها پاسخ گفتهاند و میگویند.
نتیجه اینکه اهل سنت بر اساس قاعدهای واضح در این باب عمل میکنند که مبتنی بر معرفت تفصیلی و همهجانبه به علم حدیث و روش محدثان است، و آنان برای هر جزئی از این علم دلیلی مبنی بر دقت آن دارند و در هر یک از ابواب آن، شاهدی بر صحت و درستیاش دارند.
چهارم: تردیدافکنان در سنت بهصورتی متناقض با احادیث و اخبار برخورد میکنند، چنانکه یکبار میبینی که برای تقویت و تاکید بر موضع سلبی خود نسبت به سنت بدانها استدلال میکنند با اینکه حجیت همین چیزی که بدان استدلال میکنند را در جایی دیگر انکار و ابطال کردهاند! بار دیگر، اخبار صحیح را در صورت مخالفت با موضعگیری و تمایلشان تضعیف نموده و باطل میشمارند. این امر بسیار در بینشان رایج است، هرچند که شاید معدود افرادی از آنها در این تناقض نیفتاده باشند.
مثال:
سیوطی / رسالهی مختصری با عنوان «مفتاح الجنّة فی الإحتجاج بالسُّنَة» در رد کسانی تألیف کرده که منکر حجیت سنت هستند و میگویند که تنها قرآن حجت است.
و در مقدمهاش خاطرنشان ساخته است که: «یک رافضی زندیق، سخن بسیار گفته مبنی بر اینکه سنت نبوی و احادیث روایتشده - که خداوند بر علو و شرف آن بیفزاید - قابل استدلال نمیباشد و حجت، خاص قرآن است و برای این مدعای خود، این حدیث را آورده است که: «ما جاءکم من حدیث فاعرضوه على القرآن فإن وجدتم له أصلا فخذوا به وإلّا فردّوه» «هر حدیثی که از من به شما رسید بر قرآن عرضه کنید اگر برای آن، اصلی در قرآن یافتید بپذیرید در غیر این صورت، آنرا رد کنید».[٤١] این حدیث چگونه از بین سایر احادیث نزد این رافضی و دیگر افراد مثل او حجت شده است؟!
مصیبت اینست که این حدیث از جهت سند به هیچ وجه صحیح نمیباشد! و سیوطی ابطال آن را از بیهقی / نقل نموده که گفته است: «حدیثی که در مورد عرضهی حدیث بر قرآن روایت شده، باطل است و صحیح نمیباشد و خود این روایت بر بطلان خود گواهی میدهد چرا که در قرآن، دلالت و نشانی مبنی بر عرضهی حدیث بر قرآن نیست. (پایان سخن بیهقی در المدخل الصّغیر)».[٤٢]
مثالی دیگر:
محمود ابو ریّه - از سران تردیدافکن در سنت - در کتابش «أضواء علی السنّة المحمدیة» بیان داشته است که: «احادیث صحیح و آثار ثابتی وارد شده که همگی آنها از نوشتن احادیث پیامبر نهی میکند که در اینجا یکی از آنها را میآوریم: احمد، مسلم، دارمی، ترمذی و نسائی از ابوسعید خدری س روایت نمودهاند که رسول الله ج فرمودند: «لَا تَكْتُبُوا عَنِّي إِلَّا الْقُرْآنَ فَمَنْ كَتَبَ عَنِّي شيئاً فَلْيَمْحُهُ» «چیزی بجز قرآن از من ننویسید پس هر کسی چیزی غیر قرآن از من نوشته است آن را محو گرداند».[٤٣]
کسی که کتابش را میخواند و میزان تردیدپراکنی در احادیث صحیح موجود در آن را میبیند تعجب میکند که چطور به راحتی، حکم بر «صحیح» بودن این حدیث میدهد بویژه اینکه این حدیث از احادیث قولی است که ابو ریّه در سخنانش بر آن تاکید بسیار میکند!
ممکن است که برخی از افراد زیرک آنها برای ملزم گردانیدن مخالفانشان، به چنین اخباری استدلال کنند و مثلا بگویند: شما حدیث نهی از کتابت (نوشتن) را صحیح میدانید لذا من شما را به دلالت آن بر عدم حجیت سنت ملزم میکنم با اینکه خودم آن را قبول ندارم!
این، استدلالی فاسد است که وجه فساد و بطلان آن بزودی بیان خواهد شد إنشاءالله.
ما چنین بر کسی که میخواهد ما را به احادیثی که صحیح میدانیم ملزم گرداند رد میدهیم که ما به همهی احادیث در این باب ایمان داریم نه فقط به یک حدیث که - شخص مخالف - آن را اصل قرار میدهد و با آن یک حدیث، با احادیث دیگری که صحیحتر از آن هستند یا از احادیثیاند که ناسخ آن میباشند و موارد دیگر، به مخالفت میپردازد لذا اگر او خواستار مجادله است باید با مجموع احادیث وارده با ما به مجادله برخیزد نه فقط با یک حدیث از آنها.
پنجم: هنگام مجادله با منکر سنت، ابتدا از وی میپرسیم:
آیا اصل لزوم پیروی از امر پیامبر ج نزد تو اشکال دارد اگر که این امر در نصّ قرآن ذکر نشده باشد؟ یا اینکه تو با شیوهی نقل آن مخالف هستی؟
اگر لزوم پیروی از پیامبر را پذیرفت اما با شیوهی نقل مخالفت کرد با او در مورد دلالت آیات قرآن بر اطاعت از رسول، مناقشهای صورت نمیگیرد چرا که او بدان اقرار میکند و مخالفتش - بر حسب گفته او - تنها در شیوهی نقل اقوال پیامبر ج و امر و نهی اوست نه در اصل لزوم پیروی؛ و این امر بسیاری از موارد جدال با این منکران را کاهش میدهد زیرا میبینیم که اکثر آنها دربارهی دلالت آیات قرآن بر لزوم پیروی از پیامبر به مجادله میپردازند و دست به تأویلاتی میزنند که نه زبان عربی و نه سیاق آیات، دربردارندهی آن نمیباشد، همانند این که میگویند مراد از رسول: رسالت است نه شخص مُرسَل (فرستاده شده) یا تأویلات بیربط و بیاساس دیگر که کم نیستند. لذا ایرادی ندارد که تمامی اینها را مورد مناقشه قرار داد اگر که اختلاف در شیوهی نقل باشد نه در اصل پیروی از پیامبر.
ششم: اگر منکر سنت بگوید که به شیوهی نقل آن اعتمادی ندارد به او میگوییم: این بیاعتمادیات مبتنی بر چه اساسی است؟ آیا مبتنی بر علم تفصیلی تو بدان میباشد؟ اگر گفت: بله، در این مورد با او به مناظره میپردازیم و دقت روش محدثان و بسندگی آن در حفظ روند نقل سنت را برایش ثابت میکنیم.
و اگر بگوید: خیر، درواقع جهل و شتابزدگیاش در صدور حکم بر یکی از بزرگترین و گستردهترین علوم را آشکار کرده است بدون اینکه از تفصیلات آن آگاهی داشته باشد.
اما اگر گفت: من بدین سبب به بیکفایتی علم حدیث حکم کردم چون برخی از احادیثی را انکار کردهام که با این شیوه روایت شده است؛ شیوهای که شما مدعی دقت و ضابطهمندیاش میباشید هرچند که من قواعد این علم را ندانم.
به او میگوییم: این احادیثی که منکر آنها هستی چه تعداد هستند؟ و وجه انکار تو نسبت به این احادیث چیست؟ این را برایمان بیان کن.
معمولا این افراد نمیتوانند ٢٠ حدیث از آنهایی را که مدعی نکارتشان هستند بیان کنند و حتی احادیثی که اکثرشان انکار میکنند به ١٠ حدیث هم نمیرسد لذا به آنها میگوییم: هزاران حدیث با این شیوه نقل شدهاند و مسلمانان، دینشان را بر آنها بنا کردهاند و اخلاق نیک خود را از آنها گرفتهاند. و نسبت به تعداد آن احادیثی که شما منکر شدهاید دهها برابر حدیث مقبول هست پس آیا اصل این شیوه را به سبب چنین نسبت نادر و ناچیزی نقض میکنید؟!
آیا علوم دیگری که این نسبت خطا و اشتباه در آن روی میدهد را نقض میکنید و از اعتبار ساقط مینمایید؟
همچنین بسیاری از احادیثی که انکار میکنند تنها به سبب بدفهمی آنها یا جمع نکردن احادیث دیگر با آن، و یا به سبب این پندار اشتباه است که حدیث با امری ضروری مخالف میباشد حال آنکه ضرورتش به هنگام بحث و بررسی ثابت نمیشود و دیگر وجوه انکار که بدون بررسی و تحقیق رد میگردند.
سپس برخی از احادیثی که مورد انکار تردیدافکنان در سنت قرار میگیرد و بسیار به تکرار آن میپردازند به هنگام تحقیق و بررسی مشخص میشود که از جهت سندی ثابت نیستند همانند حدیث خورده شدن آیهی رجم توسط بز، آن حدیث که برق را تازیانهی فرشته و رعد را صدای او گفته است، حدیث تلاش پیامبر ج بهمنظور خودکشی آنگاه که وحی، مدتی از وی قطع شد و امور دیگر.
و چون از جهت سندی ثابت نیستند پس نمیتوانید بگویید ما به روشی که نقل حدیث میکنید اعتمادی نداریم چرا که شناخت ما به ضعف آنها ناشی از همان قواعد شیوهی نقل سنت است - منظورم قواعد علم حدیث است - و همین امر هم این قواعد و قوانین را تقویت میکند نه اینکه سبب تضعیف آنها شود.
هفتم: بسیاری از احادیث صحیحی که تردیدافکنان در سنت به انکار آن میپردازند از جهت معنا در قرآن، نظیر و مانند دارند؛ قرآنی که آنها بدان و کمال آن ایمان دارند. لذا از آنان درباره این نظایر و همانندهای قرآنی میپرسیم که چه توجیهی برایشان دارند و چگونه با آنها برخورد میکنند؟
مثال آن:
گفتهی کسی که مجازات رجم (سنگسار) را که در سنت ثابت است انکار میکند چون از اموریست که بر نفس آدمی سنگین مینماید... به او میگوییم: درمورد بریدن دست و پای دزد بر خلافِ هم چه میگویی که در سوره مائده آمده است؟
اگر بگوید که این، یک حکم قرآنی قطعیالثّبوت است و به سبب تعدی و راهزنی میباشد به او میگوییم: سخن ما با تو از درجهی ثبوت و از سبب مجازات نیست بلکه از چگونگی مجازات میباشد.
تو رجم را از جهت روانی انکار کردهای لذا ما به تو میگوییم: مجازات قطع دست و پا، خالی از جنس معنایی نیست که تو آن را در رجم منکر شدهای - و چه بسا مخالفت در دجه روی دهد نه در جنس - اما آنچه که مجازات بریدن را نزد تو سبک کرده است دو امر است:
اول: اینکه بریدن، حکم الله متعال است.
دوم: سبب آن دزدی و راهزنی است چرا که تعدی بر مردم در آن هست.
ما نیز همین را در مورد رجم میگوییم که حکم و قضاوت خداوند أ است و این امر با تواتر بر زبان رسولش ج ثابت شده است.
کما اینکه سبب رجم، تعدی و فرافکنی از حدود خداوند و دریدن پردههای محرّمات او از سوی فرد متأهل است، و تعدی بر مردم از تعدی بر محرمات و حدود خداوند اولی نیست که فرد متعدی و متجاوز (بر مردم) بخاطر آن مجازات گردد.
با این حال بین دو مجازات، تفاوت هست و آن اینکه اجرای رجم با دیواری از بررسی، دقت، تحقیق و شهادت شاهدانِ با صفاتی معین احاطه شده است که بر خلاف دزدی و راهزنی، اجرای آن در حالات پنهانی زنا دشوار میگردد.
نتیجه اینکه هرکس در این معنا تأمل نماید مثالها و نمونههای متعددی را در قرآن مییابد که ذکر آنها به هنگام گفتگو با منکر احادیث صحیح از جهت معنا و درونمایه، مفید و ثمربخش میباشد همچون احادیث قتال فی سبیل الله، احادیث مخالف با ارزشهای آزادی مورد نظر غرب و مدرنیته و امثال اینها.
هشتم: از مهمترین اصولی که منکران سنت بر اساس آن موضعگیری میکنند این گفته آنهاست که: سنت، مملو از روایتهای متناقضِ با هم و متون مشکل است و این امر را اصلی برای ابطال حجیت سنت و ردّ آن قرار میدهند.
و تعامل علمای سنت با روایاتی که ممکن است دارای تعارض و تناقض ظاهری باشد به منظور جمع میان آن روایات را تلاشی شکستخورده برای سرپوش گذاشتن بر خلل موجود و وصله کردن پارگی جامهی آن توصیف میکنند.
در حالیکه این منکران سنت با آیات قرآنیای که بین آنها تعارض ظاهری هست یا ایراد و اشکالی از سوی ملحدین و دیگر اسلامستیزان بر آنها وارد میشود با تأویل یا تحریف نامقبول تعامل میکنند که از اجتهاد علمای سنت جهت جمع بین نصوص که آن را انکار و محکوم مینمایند بدتر است چرا که آنها برای خود، چیزی را جایز میکنند که بر دیگران انکار مینمایند! و اگر با همان دیدی که به نصوص سنت مینگرند به نصوص قرآنیای که ایراد بر آن وارد شده هم مینگریستند قرآن را انکار میکردند و حجیت آن را ابطال مینمودند.
نهم: از معانی مهمی که حضور آن در نفس شخص به بزرگداشت سنت و شناخت قدر و منزلت و اهمیت آن در اسلام میانجامد کما اینکه غیاب آن به کم ارزش شدن منزلت سنت و تأثیرپذیری شخص از شبهات ضد آن را تسریع میکند معانی و مفاهیم رفتاری و اخلاقی عظیمی است که سنت در بر دارد؛ مفاهیمی که بشریت را به درجات والای کمال انسانی میرساند همچنین شامل ارشادات مهمی است که توازن انسان با خودش، خانواده، خویشاوندان و دوستانش را محقق میسازد و شیوهی نیکو در عبادت پروردگار، نیکی به خود و به مردم را در انسان یکجا گرد میآورد و نصوص دیگری که در این مفهوم فراوان هست.
کسی که با زیبایی سنت و اهمیت آن برای تعامل با جوانب مختلف زندگانی آشنا باشد قدر و منزلت و والایی منبع آن را درک میکند و در نفس او، عظمت و ابهت نسبت به سنت ایجاد میشود بر خلاف کسی که بدان جاهل است و دور از آن به سر میبرد و سپس شبهات پیرامون برخی نصوص سنت را دریافت میکند چرا که سپری روانی در وجودش ندارد که او را از انکار و نپذیرفتن آن شبهات باز دارد.
و بدین گونه، ارتباط بین محتوای رفتاری-اخلاقی سنت و بین اثبات حجیت آن آشکار میگردد هرچند که این امر به شیوهای غیرمستقیم باشد اما در نهایت اهمیت قرار دارد چنانکه نمیبایست بین این دو جدایی انداخت زیرا هر دو امر، مکمل همدیگر و اثباتکننده و عزتبخش منزلت سنت میباشند.
دهم: همانطور که منکران سنت، سؤالاتی را برای اثباتکنندگان آن مطرح میکنند ما نیز سؤالات بسیاری داریم که متوجه آنها مینماییم و میباید که بدانها پاسخ دهند زیرا ما به دریافت اعتراضات و شبهات اکتفا نمیکنیم که پیوسته در نقش مدافع باقی بمانیم بلکه چند برابر سؤالاتشان را متوجه آنها مینماییم و چند برابر بیشتر، آنها را دچار چالش میکنیم.
برای شناخت میزان سؤالات و اشکالاتی که منکران سنت با آن روبرو هستند کافیست عباداتی را که مسلمانان در طول روز، هفته، ماه و سال انجام میدهند بیان نماییم سپس میزان ممکن بودن انجام فرایض و واجبات از بین این عبادات را بر فرض نبود نصوص سنت مشاهده کنیم تا خطورت سخن از انکار این نصوص ثابت از پیامبر ج را درک نماییم.
بخشی اندک از این سوالات را بیان میدارم که متوجه منکران سنت یا تردیدافکنان در آن است تا بدون استفاده از نصوص صحیح سنت بدان پاسخ گویند:
ارکان اسلام چه تعداد است؟ و چه دلیلی برای آن هست؟
نمازهای فرض چه تعداد هستند؟ تعداد رکعتهای نماز چندتاست؟
چه دلیلی برای وجود نمازی به نام ظهر وجود دارد؟ و زمان آن کی پایان مییابد؟
چه دلیلی برای صحت و درستی ادای نمازهای پنجگانه در اوقات معین که مسلمانان در مساجد انجام میدهند وجود دارد؟
اگر معترض بگوید: دلیل، تواتر عملی است که به پیامبر ج ختم میشود، این سوالات از او پرسیده میشود: پیامبر بر چه اساسی در انجام نمازها بر این روش تکیه نموده است؟ آیا بر نصّ قرآنی تکیه کرده است یا بر وحیای از جانب الله أ که خارج از نص قرآن است و چگونگی انجام این عبادات را در آن معین نموده است؟
آیا تشهُّد در نماز مشروع میباشد؟
نمازگزار اگر دچار سهو شد و در نمازش شک کرد یا در آن، کم و زیاد نمود چکار باید بکند؟ آیا سجدهی سهو برود؟ چه دلیلی برای آن هست؟
صفت و شیوهی اذان برای نماز چطور است؟
و نیز: آیا هر کسی که مقداری مال داشته باشد زکات بر او واجب است؟ یا اینکه حد نصاب معیّنی دارد که اگر مال بدان برسد زکاتش واجب میگردد؟ پس کسی که پنج گرم طلا دارد آیا زکات بر او واجب است تا که در وعید و تهدید وارده در قرآن برای کسانی که طلا و نقره میاندوزند داخل نشود؟
و شخص چه مقدار از مالش را جهت زکات خارج کند از گناه به دور شده و اوامر قرآنی مبنی بر دادن زکات را انجام داده است؟
کسی که مثلا یک میلیارد تومان دارد و فقط صد تومان از آنرا زکات داده آیا دَین خود را ادا کرده و از گناه به دور مانده است؟
مقداری که بایستی در حبوبات و میوهها، زکات داد تا بر اساس آن، مسلمان این امر خداوند را انجام داده باشد که میفرماید: ﴿وَءَاتُواْ حَقَّهُۥ يَوۡمَ حَصَادِهِۦۖ﴾[الأنعام: ١٤١] «و به هنگام رسیدن و چیدن و درو کردنشان از آنها (به فقراء و مساکین) ببخشید و زکات لازم آنها را بدهید» چقدر است؟ و آیا بین آنکه محصولش را از طریق آبیاری به دست آورده با آنکه دیم است فرق هست؟
آیا زنِ دارای حیض باید روزه بگیرد؟ چه دلیلی برایش از نص قرآن هست؟ آیا زن دارای حیض نمازهایی که از وی فوت شده را قضا کند؟ یا فقط باید روزههای فوت شده را قضا نماید؟ دلیلی روشن از نص قرآن میخواهیم.
آیا کسی که در ماه رمضان با همسرش نزدیکی نموده باشد باید کفاره بدهد؟ چه دلیلی هست؟ آیا صدقهی فطر در پایان ماه رمضان مشروع میگردد؟ چه دلیلی برایش هست؟ و مقدار آن چقدر است؟
همچنین آیا مواقیت مکانیای هست که حاجی جز با احرام نباید از آنها بگذرد؟ این مواقیت را برای ما نام ببرید، و چه کسی آنها را معین کرده است؟
اینکه مسلمانان امروزه دو نماز را در عرفه جمع میکنند صحیح است؟
چه دلیلی از قرآن بر رمی جمرات وجود دارد؟
آیا طواف وداع داریم؟
سؤالات در باب عبادات و معاملات، بیش از اینهاست حتی هر دلیلی که برای حجیت سنت بدان استدلال میشود سؤالی است که با آن بر منکران سنت، اعتراض صورت میگیرد.
آیا پس از اینها، گفتهی آن کس راست و درست میباشد که میگوید: سنت، تلنباری از روایات است و پذیرندگان سنّت و عملکنندگان به آن، اسانید را میپرستند!!
[٤٠]- مجموع الفتاوی (١٩/٢٠٣).
[٤١]- مفتاح الجنة صفحه (٥)، الجامعة الإسلامیة.
[٤٢]- منبع پیشین صفحه (١٠).
[٤٣]- أضواء علی السنة المحمدیة، صفحه (١٩)، المعارف، ط ٦.