اصل پنجم: حذف منزلت علم حدیث و شکافکنی در روشمندی محدثان و شیوههای آنان در تصحیح و تضعیف اخبار
«اولین کسانی که نقد روایات تاریخی را تنظیم نموده و قواعد برای آن وضع کردند علمای دین اسلام بودند چرا که آنان ناگزیر از توجهورزی به اقوال و افعال پیامبر ج برای فهم قرآن و توزیع و نشر عدالت شدند. آنها گفتند: سخن پیامبر جز وحی نمیباشد، آنچه از آن تلاوت میشود قرآن است و آنچه هم تلاوت نمیشود سنت میباشد لذا به جمعآوری احادیث، بررسی و تدقیق آنها پرداختند و قواعدی را به علم حدیث ارزانی داشتند که کماکان هم اصول و جوهر آن تا به امروز در محافل علمی قابل احترام است».[٩٨]
این سخن را دکتر اسد جبرئیل رستم - یکی از مشهورترین علمای تاریخ در قرن بیستم - که لبنانی و نصرانی بوده و در دانشگاه آمریکایی بیروت تدریس میکرده گفته است، او آنگاهکه خواست کتاب مشهور خود پیرامون تعامل با نصوص تاریخی (مصطلح التاریخ) را تألیف نماید از نزدیک از میراث محدثان و کتابهای آنان درباره مصطلح الحدیث آگاهی یافت و در بهت و حیرت فرو رفت و از روشمندی دقیق آنها در توثیق و ثبت و نقد اخبار دچار تعجب و شگفتی شد، و احساس خود را به هنگام مطالعهی کتابهای مصطلح الحدیث چنین بیان نموده است: «به مطالعهی کتابهای مصطلح الحدیث روی آوردم و بیشتر آنها را جمع نمودم و هر اندازه که بیشتر بر آنها اطلاع پیدا میکردم اشتیاق من بدانها بیشتر گردیده و بیشتر، بنیانگذاران آن را تحسین و تمجید میکردم».[٩٩]
سپس تجربهی تفصیلی خود با کتاب الإلماع اثر قاضی عیاض / را بیان داشته و گفته است:
«کماکان حادثهای را به یاد میآورم که در سال ١٩٢٦ در دمشق برای من اتفاق افتاد؛ روزی که دولت سوریه مراسمی برای گذشت هزار سال از مرگ متنبی را برگزار کرده بود، من نیز جزو حاضران در پایتخت امویها بودم که یاد و خاطرهی این شاعر عرب را گرامی میداشتند و مدتی در دمشق ماندم و در آن برهه به زیر و رو کردن و مطالعه کتابهای کتابخانه ظاهریه پرداختم و به محض اینکه کارم را شروع کردم یقین نمودم که در برابر بزرگترین مجموعه از کتابهای حدیث نبوی در جهان قرار دارم، در قفسههای این کتابخانه، تعداد بیشماری از نسخههای خطی مرجع در علم حدیث وجود داشت و بخشی از آن مربوط به دستنوشتههای بزرگترین رجال حدیث بود که از مهمترین چیزهایی که در آنجا یافتم نسخهای قدیمی از رساله قاضی عیاض (ت ٥٤٤ هـ) در علم مصطلح الحدیث بود که برادرزادهاش در سال (٥٩٥ هـ) نوشته بود. من مقداری از آن را در برخی رسالههای مصطلح الحدیث خوانده بودم لذا از آن کپی گرفتم و شروع به خواندن و فهم معانیاش کردم و به یکباره خود را در برابر یکی از نفیسترین تصنیفات در موضوع حدیث دیدم، واقعا که قاضی عیاض به بالاترین مراتب علم و تدقیق در عصر خود رسیده بود.
واقعیت اینست که بزرگترین تاریخنگاران در اروپا و آمریکا نمیتوانند بهتر از آن را در برخی جوانبش بنویسند با وجود اینکه هفت قرن بر آن گذشته است چرا که جلوههای دقت در اندیشیدن و نتیجهگیری موجود در آن تحت عنوان «تحری الروایة و المجیء باللفظ» با همان موضوع در کتابهای موجود در آلمان، فرانسه، آمریکا و انگلیس برابری میکند. و بخشی از سخنان قاضی عیاض در این موضوع را برگزیدیم که آنرا در باب «تحری الروایة و المجیء باللفظ» در این کتابمان آوردهایم.
و نیز واقعیت اینست که اسطورهشناسی غربی که امروزه برای اولین بار با لباس عربی آشکار میگردد با علم مصطلح الحدیث ناآشنا نیست بلکه پیوندی قوی با آن دارد چرا که تاریخ ابتدا درایت و سپس روایت است و برخی قواعدی که ائمه و پیشوایان حدیث قرنها پیش جهت دستیابی به حقیقت در حدیث وضع نمودهاند اصل آن و بعضی قواعدی که دانشمندان اروپا بعدها آنرا به رسمیت شناختهاند با بنای علم اسطورهشناسی (مثولوژی) سازگار میباشد، و اگر تاریخنگاران اروپا در قرون جدید از تصنیفات امامان حدیث اطلاع مییافتند در پایهگذاری علم اسطورهشناسی تا اواخر قرن گذشته درنگ نمیکردند».[١٠٠]
در مقابل، برخی مسلمانان جاهل مدعی نوآوری و روشنفکری را میبینیم که در ارزش علم حدیث تردیدپراکنی میکنند و حتی آنرا علمی جعلی میدانند که فقط وسیلهای برای توجیه مذاهب و ایدئولوژیهایی است که محدثان بدان منسوب میباشند لذا آنرا علمی اصیل و بیطرفانه نمیدانند و معتقدند که برای تمییز و پالودن صحیح از تلنبار روایات، به کار نمیآید. و من از خلال تجربهی شخصیام در گفتگو و مناقشهی منکران سنت دریافتهام که این صدور حکم آنها بر علم حدیث، ناشی از علم و شناخت بدان نیست به همین دلیل اعتراضات آنها بر علم حدیث، ناقص، سست و دارای تشویش میباشد.
اما کسی که تفاصیل و جزئیات علم حدیث را دریابد و بر حقایق آن مطلع گردد و در صدور حکم خود، عدالتپیشه و منصف باشد با چشم احترام بدان مینگرد و فضل و منزلت سرامدان آنرا خواهد شناخت چنانکه اسد رستم چنین کرد.
در اینجا به اهمیت مشغول شدن متخصصان علم حدیث در بیان جوانب عظمت این علم اشاره میکنم و توصیه مینمایم که به شرح مسائل مصطلح الحدیث و تخریج اکتفا نکنند بلکه در کنار آن، به مسائل بزرگ اثبات که متعلق به این فن شریف است مشغول گردند بویژه اینکه بیشتر کسانی که در زمینهی حجیت سنت قلمفرسایی کردهاند به اثبات درستی علم حدیث و کافی بودن آن در توثیق سنت نپرداختهاند با این که این امر در نهایت اهمیت قرار دارد و پاسخگوی قطعی بیشتر شبهات است و اکثرشان را در نطفه خفه میکند.
از جمله کسانی که قواعد علم حدیث را همراه با بیان طعن و ایرادات شکافکنان چه مستشرقان و چه غیر آنها نوشته است دکتر نورالدین عتر در کتاب «منهج المحدّثین فی النقد» میباشد.
و از کتابهای نیکو که در رد اعتراضات وارده ضد علم حدیث و روشمندی محدثان نوشته شده است کتاب دکتر خالد ابا الخیل با عنوان «الإتجاه العقلی و علوم الحدیث» میباشد.
قبل از اینکه جوانب تمایز محدثان در روش و منهج نقدی آنان را خاطرنشان سازم اشارهای میکنم به اینکه علم حدیث در محیطی جدای از واقع روایت پیدایش نیافته است زیرا هرچند که اصول علم حدیث با نزول وحی پایهگذاری شد و این امر با تاکید بر بررسی و اطمینانیابی اخبار و سختگیری نسبت به مسئلهی دروغ بستن بر پیامبر ج انجام پذیرفت اما گسترش و تقسیمپذیری آن به شاخههای مختلف با چالشهای پیرامونی واقع روایت همراه بود چون در مراحل اولیه در زمان صحابه و بزرگان تابعین، سلسله (زنجیره) سند، طولانی نبود چنانکه صحابی بدون واسطهای از پیامبر روایت میکند و چه بسا از صحابی دیگری و او از پیامبر روایت مینمود. و تابعین بزرگ نیز بطور مستقیم از صحابه ش روایت میکردند، سپس زنجیره در زمان تابعین کم سن و سال طولانی میشود چنانکه یکی از آنان حدیثی را از تابعی دیگری و او از نفر سومی و او هم از صحابی و او نیز از پیامبر ج روایت میکند و چه بسا بیشتر و طولانیتر هم گردد، و این زنجیره با مرور زمان امتداد یافت و راویان بسیاری از مشهور و مجهول در زنجیرهی سند داخل شدند و دروغ در روایات انتشار پیدا کرد و توهم بخاطر کثرت راویان برحسب اختلاف سطح آنها فزونی گرفت و به این دلیل بود که علماء و محدثان، ابزارهای ضمانتکنندهای را برای شناخت روایات صحیح از ناصحیح ایجاد و گسترش دادند و نخبگان به انجام این مأموریت عظیم مبادرت ورزیدند و ابزار مناسب محدثان، همراه با فهم و نظر دقیق و صَرف بالاترین میزان تلاش در سفر، تحقیق و بررسی و مقایسه به انجام این مهم کمک کرد.
[٩٨]- مصطلح التاریخ، اسد رستم (٣٩)، مرکز تراث للبحوث و الدراسات.
[٩٩]- مصطلح التاریخ، اسد رستم (٤٦).
[١٠٠]- مصطلح التاریخ، اسد رستم (٤٦-٤٨).