به سوی طائف
پیامبر جکار دعوت و تبلیغ را (با تحمل اذیت و آزار) ادامه میداد قبایل مختلف را به سوی پروردگار دعوت میداد. روزی قصد دعوت قبیلۀ ثقیف در طائف را نمود و به سوی آن دیار سفر کرد. چون آنها را دعوت داد، همهشان پیامبر جرا به تمسخر گرفتند و با سنگ و دشنام از او استقبال کردند. دیوانگان خود را به سوی او روانه کردند.
پیامبر جمیفرماید: از طائف مغموم و ناراحت بیرون شدم و به میقات اهل نجد رسیدم. کنار درختی چشمانم را به سوی آسمان دوختم. ابری ظاهر شد و جبرئیل را دیدم که فرمود: «خداوند سخن تو و قومت را شنید و اکنون همراه من فرشتگان کوهها هستند اگر میل تو باشد آنها را بین دو کوه عذاب کنند». گفتم: امیدوارم اگر اینها مسلمان نشدند از نسل اینها افرادی پیدا شوند که ایمان بیاورند. (متفق علیه).