اندکی تأمل و تحقیق
این بود زندگی نامهی این شیخ بزرگوار از زبان همنشینان و کسانی که آگاهترین مردم به حال ایشان بودند؛ اما همچنانکه بیان کردیم هر مصلح و اصلاحگری، دشمنان و بد خواهانی دارد، از پیامبران گرفته تا سایر دعوتگران که چون چیزی بر خلاف واقعیت قوم و هم عصرانش آوردهاند با انواع اذیت و آزار روبرو شدهاند، و دشمنان و بدخواهانش او را از یک کمان نشانه کردند و آماج تیرهای خود قرار دادند، اما در برابر وی نیزه و تیر شکست خوردند و او پایدار ماند؛ شاعر چه نیکو سروده است:
کناطح صخرة یوما لیوهنها
فلم یضرها وأوهی قرنه الوعل
«همچو شاخزن به صخره که روزی مىخواست آن را ضعیف کند، اما بیفایده بود و شاخ خودش ضعیف و نابود مىشد».
خداوند، بر مقامش افزود و دشمنان و کینهتوزانش را رسوا ونابود گرداند، تمام جهان «محمد بن عبدالوهاب» را مىشناسد، ولی چه کسی ابن جرجیس یا ابن داود زبیری یا قبانی یا لکنهوری یا نبهانى و ... را میشناسد.
علی رغم تمامی این افترائات و کینهتوزیها، شیخ همانند نشانهی هدایت و مجدد قضایای دینی در این عصر باقی ماند، چه راست گفت خداوند والا مرتبه: ﴿كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ وَٱلۡبَٰطِلَۚ فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَيَذۡهَبُ جُفَآءٗۖ وَأَمَّا مَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ فَيَمۡكُثُ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ﴾[الرعد: ۱۷]. «خداوند، حق و باطل را چنین مثل مىزند!- اما کفها به بیرون پرتاب مىشوند، ولى آنچه به مردم سود مىرساند (آب یا فلز خالص) در زمین مىماند، خداوند اینچنین مثال مىزند».
بنابراین خواننده گرامی باید بداند که هر یک از دشمنان گمراه که در مورد این شیخ مطلبی نوشتهاند، صاحبان منافع شخصی و مناصب دنیوی بودهاند و در دروغ و بهتان به او و اشاعه تبلیغات منفی و منزجرکننده بر علیه او هم آهنگ بودهاند، و کسانی نیز که بعد از آنان آمدهاند به تقلید از اجدادشان امام را نکوهیدهاند، بدون اینکه به نوشتهها، کتابها، اقوال و مقالههایش مراجعه کنند و از هرگونه دروغ و افترائی نسبت به این مصلح و اصلاحگر واقف شوند، چون این همان منهج علمی حقیقی است برای کسی که بخواهد اعتقاد و اقوال دیگران را بشناسد.
قبل از شروع به نقل اقوال ایشان در رابطه با اهل بیتشامری را که چه بسا برخی آن را دو پهلو و مشکوک پنداشتهاند، یادآور مىشویم و آن این است که چرا شیخ در رابطه با اهل بیت و جایگاه و منزلتشان نوشتهای جداگانه نداشتهاند؟ به امید توفیق اینگونه پاسخ مىدهیم که:
اولاً: در عصر شیخ -به دلیل عدم آگاهی از کتاب خدا و سنت رسولش و عدم فهم صحیح مردم- قضایایی از قبیل خواندن غیر خدا، پناه بردن به اولیا و صالحین و عبادت قبرها رایج بود، و دشمنی و معاندت با اهل بیت در روزگار او چنان شایع نبوده است، بنابر این در مورد چیزهایی که او را آزار مىداد از قبیل دوری از حقیقت توحید و عدم شناخت شرک به نوشتن و کتابت پرداخت.
ثانیاً: شیخ /از اهل سنت و همکار جماعتی بود که از حقوق خاندان پیامبر صاطلاع کافی داشتند و از اقوال امامانشان فضایل آنها را در کتابهایش نقل میکردند.
در صحیحین و در سنن و مسانید و همچنین در کتابهای فضایل اصحاب، فضایل اهل بیت وجود دارد، و این کتابها در بیان اعتقاد شیخ در رابطه با آنچه که از رسول الله صصحیح باشد مورد اعتماد ایشان بود.
ثالثاً: لازم نیست که هر دانشمندی در رابطه با فضایل اهل بیت کتابی را تألیف کند، تا از اهل سنت و جماعت محسوب شود! زیرا اینک افرادی همچون نووی، ابن حجر و بسیاری دیگر هستند که هیچ یک از آنها در مورد اهل بیت تألیف مستقلی را ندارند، و هیچیک از ائمهی چهارگانه (ابوحنیفه، مالک، شافعی و امام احمد -رحمهم الله-) در خصوص اهل بیت چیزی را به نگارش در نیاوردهاند.
اکنون به نقل متونی از اقوال شیخ راجع به بیان محبت او نسبت به اهل بیت رسول الله صمیپردازیم، لازم به یادآوری است که این اقوال را در عناوین قرار دادهام تا فهم متون و ترتیب افکار برای خواننده آسان گردد و با استعانت از خداوند سخن ر ا آغاز مىکنم.