بعضی از ويژگیهای اخلاقی پيامبرص
۱. نزدیکی آن حضرت به یارانش و همنشینی و اختلاط با آنها، شاید آنچه این امر را تایید میکند. شناخت کامل ما از همه شئوون زندگی و امور شخصی و عمومی ایشان میباشد. زیرا ایشان الگو و نمونه و اسوهای بودند که باید در همه امور از ایشان پیروی کرد. جریر بن عبداللهسمیگوید: از زمانی که اسلام آوردم، پیامبر صمانع من نشد. هر گاه مرا میدید لبخند میزد. پیش ایشان گلایه کردم که من نمیتوانم روی اسب ثابت بمانم با دستش به سینهام زد و گفت: «اللهم ثبته واجعله هادياً مهدياً»: «خدایا او را ثابت قدم کن و او را هدایت شده و هدایتکننده گردان» [۷۴].
پیامبر صخوش اخلاقترین فرد مردم بود. أنس بن مالکسمیگوید: برادری داشتم که نامش ابو عمیر بود تازه از شیر گرفته شده بود. پیامبر فرمود که او را بیاور هنگامی که پیامبر صآمد و او را دید، فرمود: «أبا عمير ما فعل النغير»: «ای ابو عمیر آن جوجه بلبل چه کار میکند»؟ و با او شوخی میکرد [۷۵]. شوخی ایشان فقط به کلام محدود نمیشد. بلکه گاهی با رفتار خود با یارانش شوخی میکرد. از انس بن مالک روایت شده است که مردی از اهل بادیه که نامش زاهر بن حرام بود، گاهی برای پیامبر صهدیه میآورد. پیامبر صنیز هنگامی که به خانهاش بر میگشت او را تجهیز میکرد. پیامبر صفرمود: زاهر بیابان ماست و ما شهر او هستیم. روزی پیامبر صبه او رسید در حالی که مشغول فروختن کالاهایش بود. پیامبر او را از پشت در بغل گرفت در حالی که زاهر پیامبر را نمیدید. پس داد زد: مرا رها کن ناگهان برگشت و زمانی که پیامبر را دید، پشتش را به سینۀ پیامبر میفشرد پیامبرصفرمود: چه کسی این غلام را میخرد؟ زاهر گفت: ای رسول خدا، کسی مرا نخواهد خرید [من بیارزش هستم]. پیامبر فرمود: اما تو در نظر خداوند بیارزش نیستی یا فرمود: تو در پیشگاه خداوند ارزشمند هستی [۷۶].
۲. مشورت ایشان با یارانش و پرسیدن رای و نظر آنها دربارۀ همۀ اموری که هیچ نصی دربارۀ آنها نازل نشده است. ابو هریرهسمیگوید: هرگز هیچ کس را ندیدهام که بیش از رسول اللهصبا یارانش مشورت کند [۷۷].
۳. عبادت مریض خواه مسلمان باشد یا کافر: پیامبر صاز احوال یارانش میپرسید و آنها را مورد تفقد و دلجویی قرار میداد. هر گاه اطلاع مییافت که یکی از آنان مریض است، به همراه کسانی که با او بودند، فوراً به عبادت آن فرد میرفت. عیادت او فقط به بیماران مسلمان محدود نمیشد بلکه حتی به عیادت غیرمسلمانان هم میرفت. از انسسروایت شده است که جوانی یهودی که خادم پیامبر بود، بیمار شد. پیامبر صبه عیادت رفت در حالی که پدرش بر بالینش نشسته بود. پیامبر صفرمود: اسلام بیاور، جوان به پدرش نگاه کرد. پدرش به او گفت: جواب ابوالقاسم [پیامبر] را بگو. آن جوان اسلام آورد. رسول اللهصاز نزد جوان خارج شد و فرمود: «الحمد لله الذي أنقذه من النار»«سپاس و ستایش برای خدایی که او را از آتش جهنم نجات داد» [۷۸].
۴. سپاسگذاری و پاداش دادن در مقابل کار نیک: ایشان صفرمودهاند: «من استعاذكم بالله فأعيذوه، ومن سألكم بالله فأعطوه، ومن دعاكم فأجيبوه، ومن صنع إليكم معروفاً فكافئوه، فإن لم تجدوا ما تكافئونه فادعوا له حتى تعلموا أن قد كافأتموه». «کسی که شما را به خدا قسم داد تا او را پناه دهید پس به او پناه دهید. کسی که شما را به خدا قسم داد تا به او چیزی بدهید پس به او بدهید. کسی که شما را خواند به او پاسخ دهید. کسی که برای شما کار نیکی انجام داد، به او پاداش دهید. اگر چیزی را نیافتید تا به او پاداش دهید. پس برای او دعا کنید تا زمانی که خود بدانید که پاداش او را دادهاید» [۷۹].
همسرش، عایشهلمیگوید: پیامبر صهدیه را قبول میکرد و در مقابل آن پاداش میداد [۸۰].
۵. علاقه آن حضرت به همه زیباییها و خوبیها. انسسمیگوید: هرگز حریر یا دیبایی که نرمتر از کف دست پیامبر صباشد، لمس نکردهام و هیچ بو و رایحهای را خوشتر از عطر بدن مبارک پیامبر صنبوییدهام [۸۱].
۶. علاقه شدید آن حضرت به پا در میانی و شفاعت در همه زمینههای خیر و اعمال نیک: از عبدالله بن عباسبروایت شده است که همسر بریره غلامی بود که مغیث نام داشت. گویی او را میدیدم که در جستجوی زنش بود و به دنبال او راه میرفت و گریه میکرد و اشکهایش بر ریشش سرازیر بود. پیامبر صبه عباس گفت: ای عباس آیا از علاقه شدید مغیث به بریره و تنفر و بیزاری شدید بریره از مغیث تعجب نمیکنی؟ پیامبر ص[به آن زن] فرمود: به پیش شوهرت برگردد. زن گفت: ای رسول خدا آیا به من دستور میدهی؟ پیامبر صفرمود: [نه] بلکه من فقط یک شفیع و واسطه هستم. زن گفت: من به او نیازی ندارم [۸۲].
۷. انجام کارهای شخصی عایشهلدر جواب اینکه پیامبر در خانه چه کار میکرد، گفت: او مانند همه انسانها، یک انسان [معمولی] بود. لباسش را میشست، گوسفندش را میدوشید و کارهایش را خود انجام میداد [۸۳].
بلکه اخلاق بزرگوار آن حضرت این گونه بود که نه تنها کارهای خود را انجام میداد، بلکه به دیگران نیز خدمت میکرد. همسرش ام المومنین عایشهلدر پاسخ سوالی مبنی بر اینکه پیامبر صدر خانه چه کار میکرد، گفت: او در خدمت خانوادهاش بود و کارهای آنها را انجام میداد اما هر گاه صدای اذان را میشنید، [از خانه] خارج میشد [۸۴].
[۷۴] صحیح البخاری ۵/۲۲۶۰ حدیث ۵۷۳۹. [۷۵] صحیح مسلم، ۳/۱۶۹۲، حدیث ۲۱۵۰. [۷۶] صحیح ابن حبان ۱۳/۱۰۶ حدیث ۵۷۹۰. [۷۷] سنن الترمذی ۴/۲۱۳ حدیث ۱۷۱۴. [۷۸] صحیح البخاری حدیث ۱۲۹۰. [۷۹] مسند الإمام أحمد ۲/۱۲۷ حدیث ۶۱۰۶. [۸۰] صحیح البخاری ۲/۹۱۳ حدیث ۲۴۴۵. [۸۱] صحیح البخاری ۳/۱۳۰۶ حدیث ۳۳۶۸. [۸۲] صحیح البخاری ۵/۲۰۲۳ حدیث ۴۹۷۹. [۸۳] مسند أبی یعلی ۸/۲۸۶ حدیث ۴۸۷۳. [۸۴] صحیح البخاری، ۵/۲۰۵۲ حدیث ۵۰۴۸.