محمد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم

مقدمه

مقدمه

الحمدلله رب العالمين والصلاة والسلام على نبينامحمد وعلى آله وصحبه أجمعين وبعد:

بی‌تردید هنگامی که ما دربارۀ محمدصپیامبر اسلام، سخن می‌گوییم، از بزرگترین شخصیتی که تاریخ قدیم و جدید به خود دیده است صحبت کرده‌ایم و این حکم نیز بی‌جهت صادر نشده است. پس بی‌تردید کسی که زندگی‌نامه او را بخواند، اخلاق و رفتار او را بشناسد، و از تعصبات دینی و جهت‌گیری‌های شخصی‌اش رهایی یابد، صحت این قضیه برایش ثابت می‌شود. قطعاً افراد منصف غیر مسلمان بر این امر گواهی داده‌‌اند. استاد حسن علی/ در مجله نور الإسلام [۱]می‌نویسد: یکی از دوستان برهمایی او بدو گفته است:

من پیامبر اسلام را بزرگترین و کاملترین مرد جهان می‌دانم. استاد حسن علی از او پرسید: چرا در نظر شما پیامبر اسلام کاملترین مرد جهان است؟ وی در پاسخ گفته است: زیرا من در رسول الله صصفات گوناگون و فضایل اخلاقی فراوان و خصلت‌های پسندیده بی‌شمار می‌بینم که هرگز ندیده‌ام که در تاریخ جهان، این صفات همزمان در یک نفر وجود داشته باشد: وی پادشاهی بود که همه سرزمین‌هایش تحت اطاعت و تسلط او قرار داشتند و آنگونه که می‌خواست بر آن‌ها حکمرانی می‌کرد. با این وجود وی خودش بسیار متواضع بود. معتقد بود که از خود هیچ چیزی ندارد و همه امور در دست خداوند است. می‌بینید او در میان ثروت فراوان زندگی می‌کرد و شترهایی با بار خزائن و کالاهای قیمتی به مرکز حکومتش می‌آمد، اما در همان حال او نیازمند باقی ‌می‌ماند و برای مدت‌ها در خانه او برای پختن غذا، آتشی روشن نمی‌شد و چه بسیار که از شدت گرسنگی به خود می‌پیچید. او فرمانده بزرگی بود که تعداد کمی نیرو با امکانات و ساز و برگ اندک را در جنگ با هزاران نیروی کاملاً سطح دشمنان رهبری می‌کرد و آن‌ها را به شدت شکست می‌داد. وی بسیار صلح طلب بود. با قلبی مطمئن و روحی آرام و سینه‌ای فراخ شرایط آتش بس را می‌پذیرفت در حالی که هزاران صحابی شجاع، نیرومند، دلیر و با غیرت همراه او بودند. وی قهرمان شجاعی بود که به تنهایی در برابر هزاران نفر از دشمنانش مقاومت می‌کرد و به تعداد فراوان آنان اهمیتی نمی‌داد. با این وجود او دارای قلبی مهربان، رؤوف و دلسوز بود که از ریختن یک قطره خون ابا داشت، در حالی که فکر او به همه امور شبه جزیره عربستان مشغول بود، از امور خانه، همسران، فرزندانش و فقراء و نیازمندان مسلمان غافل نبود. حتی به امور مردمانی می‌پرداخت که آفریدگارشان را فراموش کرده و با او دشمنی کرده بودند، اما او بر اصلاح آنان اصرار داشت، در مجموع او به امور همه جهان اهمیت می‌داد. علیرغم این او به سوی خدایش رو کرده و از دنیا دل بریده بود. اگر چه او در دنیا زندگی می‌کرد، اما در حقیقت در آن غرق نشده بود. زیرا قلبش فقط از آن خداوند و امور مورد رضای او بود. هیچگاه به خاطر خود از کسی انتقام نگرفت و همواره برای دشمنانش دعای خیر می‌کرد. اما از دشمنان خداوند در نمی‌گذشت و آن‌ها را رها نمی‌کرد. همواره کسانی را که در راه خداوند مانع به وجود می‌آوردند، اندرز و آن‌ها را از عذاب جهنم بیم می‌داد. او در دنیا زاهد و پارسایی بود که شب برای عبادت و مناجات بیدار می‌شد. چنانچه در صفات و ویژگی‌های او آمده است: او سربازی شجاع، جنگجویی مبارز، پیامبری آینده‌نگر و فرستاده‌ای معصوم بود. در همان حالی که می‌بینید او یک فاتح و فرمانده کشور گشا و چیره است، مشاهده می‌کنید بر روی حصیری از برگ خرما می‌خوابد و بر بالشی از لیف خرما تکیه می‌دهد. این در حالی است که باید او را پادشاه و رهبر اعراب و سرزمین‌هایشان نامید، در همان حالی که خانواده‌اش در فقر و نیاز شدید به سر می‌برند، اموال فراوانی از مناطق مختلف شبه جزیره عربستان به سوی او آورده می‌شود. در گوشه مسجدش روی هم انباشته می‌شود. در همان حال دختر و پاره جگرش فاطمه به سوی او می‌آید و از رنجی که به علت حمل مشک آب و آسیاب کردن غلات در خانه تحمل می‌کند تا جایی که بر دست‌ها و بدنش اثر گذاشته به پدر شکایت می‌کند. در همان روز پیامبر غلامان و کنیزانی را که خداوند پس از پیروزی در جنگ به او ارزانی داشته در میان مسلمانان تقسیم می‌کند. سهم دخترش از آن‌ها فقط کلماتی است که به او یاد می‌دهد، چگونه به وسیله آن‌ها خدایش را بخواند. روزی دوستش عمر به پیش او می‌آید به اتاقش نظری می‌افکند. در آن فقط حصیری از برگ خرما می‌یابد که پیامبر روی آن دراز کشیده و بر پهلوهایش تاثیر گذاشته است. همه آنچه در اتاق است عبارت است از صاعی (مشتی) جو که در ظرفی است، در کنار آن مشکى از آب بر چوبی آویزان شده است. این همه آن چیزی است که رسول الله صدر اختیار داشت، آن هم در روزی که بر نیمی از اعراب حکومت می‌کرد. زمانی که عمر این را دید نتوانست مانع جاری شدن اشک‌هایش شود. پیامبر ص از او پرسید: عمر، چرا گریه می‌کنی؟ گفت: چرا گریه نکنم در حالی که قیصر و کسری از نعمت‌های دنیا بهره می‌گیرند و لذت می‌برند، و رسول الله صفقط آنچه را که می‌بینم در اختیار دارد؟ پیامبر صفرمود: ای عمر آیا دوست نداری که آن بهره کسری و قیصر از نعمت‌های دنیا باشد، و آخرت فقط از آن ما و نه دیگران باشد.

هنگامی که پیامبر صبا نیروهایش مکه را به محاصره در آورد تا آن را فتح کند ابوسفیان در کنار عباس، عموی پیامبر صبود و به مجاهدان مسلمان نگاه می‌کردند که پرچم‌های فراوان در پیشاپیش آنان حرکت می‌کرد. ابوسفیان که همچنان مخالف اسلام بود، از فراوانی تعداد مسلمانان و پیوستن قبایل مسلمان به آنان و جاری شدن آن‌ها بر دامنه‌های مکه همانند سیل بدون مانع دچار وحشت شده بود به عباس گفت: برادرزاده‌ات پادشاه بزرگی شده است! عباس که به گونه‌ای دیگر به این امر می‌نگریست، گفت: این پادشاهی نیست. ای ابوسفیان! این نبوت و رسالت است.

عدی بن حاتم الطائی ـ که پدرش در جود و سخاوت و بخشش زبانزده همگان بود ـ رهبر قومش بود. او در حالی که هنوز مسیحی بود، در مجلس رسول الله صحضور یافت و احترام و بزرگداشت پیامبر صتوسط یارانش را در حالی که هنوز اسلحه و ساز و برگ دفاع به تن داشتند، ـ دید. دربارۀ امر پیامبری با پادشاهی دچار تردید و اشتباه شد و با خود پرسید: آیا این فرد پادشاه است یا پیامبر خدا؟ در همین هنگام زن فقیری از کنیزان مدینه به پیش پیامبر آمد و گفت: ای رسول الله من می‌خواهم رازی را به شما بگویم. پیامبر صبه او فرمود: ببین در کدام کوچه شهر می‌خواهی به تنهایی تو را ببینم. سپس با او برخواست و نیاز او را بر آورده کرد. زمانی که پسر حاتم طایی این تواضع و فروتنی فراوان پیامبر را دید، در حالی که او در میان یارانش عظمت و بزرگی یک پادشاه را دارد، تاریکی باطل برای او آشکار و حق واضح شد و اطمینان پیدا کرد که این امر یکی از رسالت‌های خداوند است. به همین دلیل به سوی صلیبش دست برد و آن را در آورد و به همراه یاران پیامبر صوارد نور اسلام شد.

در صفحات آینده بعضی از اقوال مستشرقان [۲]دربارۀ پیامبر صرا ذکر می‌کنیم. ما که مسلمان هستیم و به رسالت و نبوت حضرتش ایمان داریم، نیازی به این اقوال و گفته‌ها نداریم. اما علت ذکر آن دو امر است:

* سخنان مستشرقان را بدان علت ذکر کردیم تا بعضی از مسلمانانی که از اسلام فقط نام آن را می‌دانند، آن‌ها را بخوانند و آنچه را که غیر مسلمانان دربارۀ پیامبرشان ـ که پیروی از او رها کرده‌اند ـ می‌گویند، بخوانند. شاید آغازی برای بازگشت راستین آن‌ها به سوی دینشان باشد.

* همچنین غیر مسلمانان آن را بخوانند تا به خود آیند و حقیقت این پیامبر امین را از زبان هم کیشان و هم زبانان خود بشنوند و بشناسند. امید است که به سوی اسلام هدایت شوند و این سرآغازی برای جستجوی راستین و جدی برای شناخت این دین بزرگ باشد. و من از این‌ها می‌خواهم که براساس عقل‌های دیگران نیندیشند. بلکه خودشان عقل‌هایی دارند در صورتی که آن را از تعصب به دور دارند، به وسیله آن می‌توانند حقیقت را از باطل، صحیح را از اشتباه تشخیص دهند. برای این افراد دعا می‌کنم که خداوند قلب‌هایشان را برای درک حقیقت باز نماید و آن‌ها را به سوی آن هدایت و راه راست راهنمایی کند.

عبدالرحمن بن عبدالکریم الشیحة

الریاض ۱۱۵۳۵ ص .ب ۵۹۵۶۵

www.islamland.org

Email: alsheha@ yahoo.com

[۱] الرسالة المحمدية: ۸ سخنرانی درباره سیره پیامبر و رسالت اسلام، السید سلیمان الندوی، ص ۱۱۵-۱۱۴. [۲] باید بدانیم که اهداف مستشرقان در زمینه مطالعه و شناخت اسلام متفاوت است: گروهی از آنان با هدف یافتن دین حق به بررسی و شناخت اسلام می‌پردازند که خداوند غالباً این افراد را برای شناخت و پیروی از آن موفق می‌نماید. برخی نیز با هدف کشف نقاط ضعف اسلام به مطالعه آن می‌پردازند تا از طریق شبهات، اتهامات، سخنان باطل و دروغ‌پردازی‌ها به مبارزه با اسلام و از بین بردن آن بپردازند. تلاش‌های این افراد دچار شکست می‌شود. گروهی دیگر اسلام را به عنوان یک علم یا یک دین بررسی و مطالعه می‌کنند. بیشتر این افراد کسانی هستند که حقایق صحیح و اطلاعات روشن و درستی به دیگران می‌دهند.