ازدواج موقت یا صیغه و پیامدهای آن

فهرست کتاب

افترائات تشیع بر اسماء بنت ابی بکرب:

افترائات تشیع بر اسماء بنت ابی بکرب:

تشیع برای آنکه خرافات و عقاید خلاف سنت و قرآن خویش را جایز قرار دهند کوشیده‌اند تا توسط افترائات و بهتان‌هایی که بر صحابه می‌بندند نظریات خویش را به اثبات برسانند هنگامی که توسط افتراء بستن بر ابن عباس و ابن عمرشنکاح موقت را نتوانستند جایز قرار دهند توسط افترائاتی بر حضرت اسماء بنت ابی بکر می‌خواهند آن را ثابت و جایز قرار دهند، فکیکی در کتاب المتعه صفحه ۵۶-۵۷ و راغب اصفهانی در کتاب محاضرات چنین می‌نویسد: عبدالله بن زبیر بر عبدالله بن عباس بخاطر تحلیل متعه طعن زدند ولی ابن عباس به او گفتند از مادرت بپرس که شما فرزند پدرت هستید یا فرزند متعه ایشان، از مادرشان پرسیدند و او در جواب گفت: شما فرزند متعه هستید، ایشان این روایت کاذبانه را به منابعی همچون [العقد الفريد: ۲/۱۳۹، شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید: ۵/۸۲۲] و غیره نقل و نسبت داده‌اند.

این روایت بنا به چند دلیل مردود و متروک است:

اولاً: این روایت در بحث حج و متعه الحج آمده است نه متعه النساء و نکاح موقت: مناظره و مناقشه‌ای که صورت گرفته است درباره‌ى حج تمتع و جواز آن است نه اینکه آنان درباره‌ى نکاح موقت مناظره نمایند، در کتاب مسند احمد بن حنبل این روایت چنین وارد شده است که عبدالله بن زبیر فرمودند: فقط به ادای حج مفرد بپردازید و قول او- ابن عباس- را ترک نمایید حضرت عبدالله ابن عباس فرمودند آیا مادرت را از جواز حج تمتع نمی‌پرسید، از مادرش پرسیدند و او فرمود حضرت عبدالله بن عباس بر حق است و قول او معتبر است.

ثانیاً: اگر به کتاب‌های سیرت و تاریخ بنگریم در می‌یابیم که زبیر در جوانى و حالت بکارت با حضرت اسماء ازدواج نمودند و بعد از وفات زبیر اصلاً ازدواج ننموده‌اند.

ثالثاً: حضرت اسماء بنت ابی بکر در قباء عبدالله بن زبیر را وضع حمل نمودند و متعه بعد از هجرت و قبل از جنگ خیبر رایج شده بود و در آن زمانی که اسماء حامله بودند نکاح موقت هرگز نبوده است پس چگونه امکان دارد که عبدالله بن زبیر فرزند نکاح موقت باشد و اگر در آن زمان نکاح موقت می‌بود باید بنا به حدیث آن حضرت که فرمودند: زنانی که به وسیله نکاح موقت ازدواج کرده‌اید طلاق دهید. او را نیز طلاق می‌داد، ولی طلاق او در هیچ کتابی ثابت نیست.

رابعاً: اگر به کتاب محاضرات الادباء و محاورات الشعراء راغب اصفهانی بنگریم می‌بینیم که این روایت در آنجا بدون سند همچون قصه‌ای نقل گردیده است که فاقد اعتبار و ارزش است زیرا که سخنان بدون سند فاقد اعتبارند.