پیشوای مربیان
برادر عزیز و خواهر گرامی! بیایید درباره رهبر و امامیکه خداوند او را جهت تربیت انسانها مبعوث فرموده فکر کنید، امامی که هم رهبر هم مربی هم معلم و هم پیغمبر است، یعنی نماینده خدا، کسی که نماینده خدا باشد همنشینان و شاگردان و پیروان و دستیارانش چه کسانی خواهند بود؟ کسانی که در همه حال با او یکجا بودند گویا، یک نفس در چند کالبد زندگی میکردند، در حنگ و صلح، سختی و خوشبختی، هر جایی در هر مشکلی با هم بودند، در سخترین و دشوارترین شرایط هم او را رها نکردند، و همچنان به او اقتدا میکردند و از او پیروی مینمودند.
آری تک تک کلماتی که همچون مروارید از دهان مبارکش سرازیر میشد بلا فاصله میگرفتند و داروی جان میکردند، تمام دقایق زندگیشان را در کنار او میگذراندند، در هر مجلس و برنامهای پروانه وار به دورش میچرخیدند، حتی اگر مویی از جسد مبارکش میافتاد نمیگذاشتند به زمین برسد، آب وضویش را نمیگذاشتند به زمین بچکد، با توجه به این رابطه صمیمانه شاگردان با معلم بود که حضرتش صشخصا و مستقیماً تربیت و راهنمایی آنان را بدوش داشتند، گاهی همه را دسته جمعی خطاب میکردند، گاهی عده مخصوص را مورد عنایت قرار میدادند، و برایشان موعظه میکردند، گاهی فرد مشخصی را اگر اشتباهی داشت متوجه میکردند، و اشتباهش را تصحیح مینمودند، و گاهی فردی یا مجموعهای که امتیاز خاصی بدست میآورد را تشویق میکردند و کلمات مشوقانهای میفرمودند.
بنابراین پیامبر مکرم و رسول بزرگوار مان صحد اکثر توانش را در تربیت و پرورش بخرج دادند، هیچ امری نبود که در آن نفع و فایدهای برای تربیت و رشد فکری و ایمانی آنان وجود داشته باشد و ایشان آنرا بیان نکنند، و آنانرا به سوی او تشویق ننمایند، و هیچ چیز مضری نبود که مخالف ادب و اخلاق و ایمان باشد و ایشان آنرا معرفی نکنند و آنانرا از آن بر حذر ندارند و مضرتش را برایشان بیان نکنند.
آری عزیزان! واقعیت این است که قلم از وصف صفات و کمالات والای آن مربی بزرگ جهان بشریت صو یاران و اصحاب الگو و نمونهاش واقعاً عاجزاست، صحابه جانبازی که محبت و اطاعتشان از آن یار محبوبشان در وصف نمیگنجد، کسانی که تمام کردارها و گفتارها و حتی تک تک حرکات ایشان را به دقت میپاییدند و با کمال اشتیاق و محبت مورد عمل قرار میدادند، کسانی که یکایک دستورات زندگیشان و تک تک اقوال و افعالشان حتی آداب خورد و نوش و ریز، ریز دقایق زندگیشان را مستقیماً از آن معلم کامل میآموختند، و شیفته هر گفتار و کردار محبوبشان بودند، و برای اثبات این ایمان و صداقت و اخلاص و عشق و جانفشانی شان، نه یک بار و نه صد بار و نه هزار بار که تمام زندگی پس از ایمانشان را در امتحان گذراندند، و ثابت کردند که آنان بنده درهم و دینار و منصب و مقام نیستند، بلکه عاشق دین و قرآن و شیفته و دل باخته پیامبر عظیم الشان اسلام ص هستند.
حال پس از اینهمه شور و اشتیاق و جانفشانی در کوی دوست، و پروانه وار به گرد شمع سوختن و کباب شدن و از این سوختن لذت بردن و جایزه آسمانی گرفتن و نام و نشان و قربانی و فداکاری در قرآن ثبت کردن، شایسته است یا اصلاً عاقلانه است که عدهای بفرمایند: که تمام صحابه پیامبر صپس از وفات ایشان جز کمتر از ده نفر همه مرتد شدند و از اسلام خارج گردیدند؟!!.
یعنی جز چهار پنج نفر هیچ کسی دیگری از این جمعیت صد و چند هزار نفری از تربیت و راهنمایی آن حضرت استفاده نکردند؟!، یعنی تمام تلاش و زحمت بیست و سه ساله رسول اللهصبا پشتوانه وحی الهی بی سود و بی فایده ثابت شد؟! و همه این کسانی که گاهی مهاجر و انصار، گاهی مؤمنین و متقین، و گاهی صادقین و قانتیتن، در قرآن از آنان تعریف شد، و بارها و بارها وعده بهشت جاودانه داده شدند، همه را پشتپا زدند و دین و ایمانشان را فروختند و با اسلام خدا حافظی کردند؟!!
چرا عاشق چه چیزی بودند؟ عاشق مال؟ چه کسی به آنها مال پرداخت که از اسلام خدا حافظی کنند؟ عاشق مقام و منصب بودند؟! وعده کدام مقام و منصب به آنها داده شد که از اسلام برگشتند؟! مگر نه این بود که اینها همه چیزشان را به خاطر هم نشینی و صحبت با پیامبرشانصرها کرده بودند؟! و امروز چه عزت و افتخاری بالاتر از رفاقت و هم نشینی و خدمت امام محبوشان صدر انتظارشان بود که به طمع آن از عزمشان باز گردند؟! آخر چرا باید از اسلام دست میکشیدند؟ ما که نمیدانیم. آنچه میدانیم این است که عدهای خیال میکنند آنها مؤمن نبودند لذا در عدالت و ایمانشان طعن و لعن وارد میکنند.
گاهی آنان را منافق میخوانند! گاهی دشمن پیامبر میخوانند! گاهی دشمن اهل بیت و غاصب حق آنان میخوانند!! پس شما را به خدا سوگند بگوئید که عیب در کیست؟! در امام و مربی و استاد،؟! یا در کسانی که آن حضرت صتمام تلاش خودشان را صرف تربیت آنان نمود و به آنان علم و ایمان آموخت و اخلاق و رفتارشان را پاک نمود، و باراها و بارها از آنان ستایش نمود، یا اینکه عیب در منتقدان مغرض و بیمار است که با کمال بی انصافی به پاکترین انسانهای روی زمین پس از پیامبران علیهم السلام لعن و نفرین میفرستند؟!.
در پاسخ عجله نکنید: فکر کنید و بیندیشید!! درباره جهادشان با آن امام مجاهد صبیندیشید، درباره صبر و بردباری آن راد مردان در مقابل مشکلات طاقت فرسا بیندیشید، در انفاق کردن و خرج اموالشان و همه دار و مدارشان در راه خدا بیندیشید، مهمتر و دشوارتر از همه، درباره جنگ و ستیز آن مردان مخلص و فولادین در برابر نزدیکترین خویشاوندانشان برای رضا و خوشنودی خداوند و بلند کردن نام خدا در زمین بیندیشید.
همه میدانند که میدان جهاد مناسبترین عرصه برای تربیت عملی است، و آن مؤمنان راستین و پاک سرشت در تمام میدانهای جهاد و مبارزه با امام محبوب و عظیمشان، شرکت کردند، جهاد نفس، جهاد مال، جهاد دعوت، و خوشبختانه در تمام عرصهها حماسه آفریدند و جائزه بردند و مدال افتخار گرفتند.
شما را به خدا عقل و وجدانتان را داور کنید، آیا این قهرمانان و فرزانگان و نخبگان بینظیر تاریخ پس از آنکه به قله شامخ رستگاری رسیدند و رضا و خوشنودی پروردگارشان را بدست آوردند، و پروردگار مهربان این رضایت خودش را از آنان در کلام ملکوتی و معجزه آسایش قرآن کریم اعلان نمود تا برای همیشه ورد زبان مؤمنان باشد، آیا عدهای میخواهند بگویند که: این رستگاران در پایان کار (نعوذ بالله) مرتد شدند و از اسلام روی گرداندند!! خدایا! تو میدانی که این دروغ و بهتان بزرگی است.
برادرگرامی و خواهر ارجمند! عجله نکنید و اندکی صبرکنید، فکر کنید و بیندیشید، دقت کنید اگر میخواهید پاسخ دهید حتماً در پاسختان دقت کنید، اگر لطف کنید و هر چه در این باب به ذهنتان میرسد برایم بفرستید بسیار ممنون و متشکر خواهم بود.
در صورتی که اشتباهی ثابت شود بنده با کمال خوشحالی حاضرم در دیدگاههایم تجدید نظر کنم، و در چاپهای بعدی ان شاءالله در این نوشتار کم و زیاد کنم، اما آرزویم این است که به مطالعه این مطلب کوتاه ادامه دهید و با دقت درباره محتوای آن بیندیشید آنگاه خود قضاوت کنید.
حتما شما با من اتفاق نظر دارید که امام و پیشوا، و رهبر و مقتدا، و معلم و مربی را نمیتوان مقصر دانست، حتی تصور چنین امری گناه است، و اگر بگوئیم خیر، مقصر پیروان حضرت صهستند، و این ضعف و کوتاهی را به آنان منسوب کنیم و بگوئیم بیشترشان خیانت کردند، و از محضر استاد و مربیشان درست استفاده نکردند، و دیگر اتهاماتی که به آنان نسبت داده میشود، باز هم گویا امام و رهبر را متهم کرده ایم، بویژه وقتی بگوئیم این خائنان و منافقان! نزدیکترین یاران و خویشاوندان حضرت بودهاند که با آنان رابطه خویشاوندی داشته و همواره در جمع آنان مینشسته و با آنان مشورت میکرده است.
حقیقت این است که بگوئیم: منتقدان مقصرند اعم از اینکه مستقیما انتقاد کننده باشند یا اینکه انتقاد دیگران را نقل کنند، در هر صورت انتقاد از صحابه که در واقع سند و واسطه دین هستند خطرناک است، و غیر قابل قبول، چون واسطه بین ما و پیامبر صصحابه هستند و اگر نه چگونه دین به ما منتقل میشد؟!.