افتخار صحبت و همراهی رسول الله صلی الله علیه وسلم

حکمت چیست؟

حکمت چیست؟

فکر کنید و بیندیشید که حکمت و فلسفه چنین برنامه‌ای چه بود؟ کاروان عازم شد فریاد‌های الله أکبر و لا إله إلا الله بر فضای کاروان طنینافگنده بود و عشق و اطاعت و فرمانداری از فرمانده و معلم محبوب در دلهای موج می‌زد، اصحاب مجاهد پیامبر صاین شیفتگان خدا و رسول و قرآن از اینکه فرصت دیگری پیش آمده بود تا ایمان و عشق و صداقت و اخلاص‌شان را به نمایش بگذارند از فرط خوشحالی در پوست نمی‌گنجیدند، مشرکین مکه برای جلوگیری آنان از دخول مکه مانور می‌دادند، در حدیبیه بیعت معروفی که قرآن از آن به «بيعت الرضوان» تعبیر کرده بوقوع پیوست.

آری مهاجرین و انصار با رسول بزرگوارشان صبیعت کردند، بیعت بر صبر، بیعت بر استقامت و پایداری، بیعت بر وفا، و بیعت بر دفاع، آیا می‌دانید لزوم این بیعت چرا پیش آمد؟ چه نیازی بود که مجدداً چنین بیعتی گرفته شود؟! انگیزه این بیعت در واقع انتقام خون عثمان ابن عفان آن امام ذی النورین و آن خلیفه راشد، و آن جامع قرآن و خریدار بهشت بود، کسی که رسول گرامی صدو دختر عزیزشان رقیه و ام کلثوم خواهران حضرت فاطمه زهرا رضی الله عنهن را به ازدواج ایشان داد، جریان از این قرار بود که پیامبر صاز حدیبیه حضرت عثمان ابن عفان را جهت مذاکره با قریش به مکه فرستادند، سپس شایعه شد که عثمان را شهید کرده‌اند، لذا رسول الله صاز همه بیعت گرفتند، و خودشان از طرف عثمان هم با خود بیعت کردند، دست‌شان را بالای دست دیگرشان گذاشتند و فرمودند: این دست عثمان است، آری همین عثمان ابن عفان که امروز بعضی‌ها با اشتیاق فراوان به او لعنت می‌‌فرستند و بعضی‌ها (نعوذ بالله) او را یعنی شوهر دو دختر پیامبر صرا متهم به دهها تهمت و اهانت می‌کنند، خدایا! از شر، شرپسندان به تو پناه می‌جوئیم.

آری اشتیاق و علاقه صحابه برای دخول مکه، وصف ناپذیر بود، با اینکه خداوند به آنان مژده مکه را هم داده بود اما آنان از فرط محبتی که با رسول الله صداشتند اطاعت و پیروی از ایشان از بارزترین صفات این شاگردان مخلص مکتب رسالت بود، صبر کردند، پایمردی نشان دادند لذا خداوند صدها مرتبه از آنان در کتاب مقدسش تمجید نموده و زندگی زرین آنان را برای همیشه بر صفحات پر نور و مقدس کتاب عزیزش با بهترین القاب و زیبا‌ترین تعبیرات ترسیم نموده است، خوشا به سعادت شان.

خوننده گرامی! آغاز داستان فتح مبین را در سوره فتح ملاحظه فرمایید و در معانی آن دقت کنید:

﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحٗا مُّبِينٗا ١ لِّيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكَ وَيَهۡدِيَكَ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِيمٗا ٢ وَيَنصُرَكَ ٱللَّهُ نَصۡرًا عَزِيزًا ٣ [الفتح: ۱-۳] .

«ما برای تو فتح آشکاری را فراهم ساخته ایم. تا اینکه خداوند گناهان گذشته و آینده ترا ببخشاید، و نعمت خود را بر تو تمام نماید، و به راه راست هدایتت فرماید. و پیروزی نادر و نایابی را نصیب تو گرداند».

خداوند متعال در اینجا اولاً فضل و احسانش را بر پیامبر محبوبش صبه یاد می‌‌آورد، آنگاه فضل و احسانش را بر صحابه فداکار و جان نثار آنحضرت صذکر می‌کند و به آرامش و سکینه‌اش که سبب افزونی و زیاد شدن ایمان‌شان می‌گردد، اشاره می‌کند ملاحظه فرمایید که خداوند «بیعت الرضوان» را توصیف می‌کند یعنی بیعتی که سبب خوشنودی خداوند گردید، بیعتی که خداوند خوشنودی‌اش را از بیعت کنندگان بلافاصله اعلان کرد:

﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨ [الفتح: ۱۸] .

«خداوند از مؤمنان راضی گردید همان دم که در زیر درخت با تو بیعت کردند. خدا می‌‌دانست آنچه را که در درون دل‌هایشان نهفته بود، لذا اطمینان خاطری به دلهایشان داد، و فتح نزدیکی را پاداششان کرد».

اینها واقعیت‌های است که انسان هر چه فصاحت و بلاغت داشته باشد از تصویر آن عاجز است، آری پروردگار جهانیان این مؤمنان راستین را مورد رحمت و شفقت قرار داده و از دقیق‌ترین صفات آنان بوسیله وحی با پیامبرش صسخن گفته است.

یک نکته بسیار بارزی که در آیه کریمه فوق انسان را بدقت و توجه فرا می‌خواند جمله ﴿فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡاست یعنی خداوند از درون دلهای آنان آگاهی داشته و دارد، یعنی در آن هنگام که خداوند اعلان کرده که از مؤمنان بیعت کننده در زیر درخت راضی شده از دل‌های صحابه آگاهی کامل داشته و می‌دانسته که آنها چنین شایستگی دارند، پس ذاتیکه از دلهای بندگانش بلکه از خاطراتیکه هنوز بر دلهایشان خطور هم نکرده اطلاع دارد چگونه می‌توان از صحابه‌ای اعلان رضایت کند که (نعوذ بالله) چند سال بعد مرتد می‌شوند، و یا کسانیکه به قول بعضی ناب شناسان از همان اول غش داشتند و در آستین‌شان بت پرورش می‌دادند، و برای شهید کردن پیامبر صتوطئه می‌‌چیدند، یعنی منافق بودند خداوند چگونه از منافقان اعلان رضایت وذخوشنودی می‌کند؟!.

در لحظه‌ای که خداوند از آنان اعلان خوشنودی نموده یا آنان واقعاً مؤمن بوده‌اند یا نبوده‌اند؟ اگر مؤمن نبوده‌اند و به ادعای بعضی‌ها منافق بوده‌اند خداوند چگونه از آنان اعلان رضایت وخوشنودی کرده است؟ و اگر مؤمن بوده‌اند پس آیا خداوند نمی‌دانسته که اینها در آینده مرتد می‌‌شوند؟! پس جمله ﴿فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ یعنی چه؟ بر خلاف ادعاهای دروغین افسانه سرایان و دروغ پردازان، واقعیت این است که صحابهش، به اوج و کمال صداقت و اخلاص رسیده بودند، و هیچ آرمانی جز رضایت و خوشنودی پروردگار نداشتند، لذا این سعادت و افتخار را بدست آوردند و خداوند این افتخار را مکرر در کتاب عزیزش برای آنان ثبت نمود، تمام آن هزار و چهار صد نفری که در حدیبیه حاضر بودند و زیر درخت با رسول گرامی صبیعت کردند مشمول این آیه کریمه شدند و تک تک آنان در حصول این شرف و سعادت بزرگ شریک بودند. به عبارت دیگر یکا یک آنان از خداوند مدرک گرفتند که خداوند از آنان خوشنود شده، و کسی که خداوند از آن خوشنود شود چه پاداشی خواهد داشت؟.

حال شما در آیات مذکور دقت کنید و بگویید که کدام انسان عاقل که به خدا و قرآن کریم ایمان داشته باشد جرأت می‌کند که درباره صحابه شزبان درازی کند، و اگر مدعی است که خداوند (نعوذ بالله) از آنان پس از اعلان رضایت مذکور در آیه ناراضی شده علاوه از اینکه چنین قضیه‌ای با توجه به آیه کریمه ﴿فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡممکن نیست چه دلیلی برای ادعایش در دست دارد؟ آیا دروغ‌های جعل کاران و دروغ پردازان و افسانه، افسانه سرایان می‌تواند آیات مقدس قرآن را منسوخ کند؟!.

نمی خواهم مطلب زیاد طولانی شود، برای آنکه راه را برای معاندین و تأویل کنندگان کوتاه کنیم آیه‌ای از کلام الله مجید را می‌‌آوریم. شما با خواندن و دقت در این آیه در می‌ابید که موضوع چقدر روشن است و این آیه چقدر واضح است، واقعاً قرآن کریم برای دلهای مریض شفا است، بخصوص این آیه بسیار شفابخش و تسکین دهنده است، کسانی که درباره صحابه شزبان درازی می‌کنند و سیرت پاک و ساحت مقدس آنان را مورد اهانت و لعن و نفرین قرار می‌دهند درباره این آیه کریمه کلافه و سرگردان مانده‌اند و هیچ تأویلی برای آن ندارند، وهم و گمانشان هم از تأویل این آیه عاجز مانده است، سر انجام خوار و ذلیل در برابر آن سکوت کرده‌اند، ما تا کنون هیچگونه تأویلی از طرف آنان درباره این آیه کریمه ندیده ایم، ولی متأسفانه باید گفت که: جدال و هوا پرستی و مصلحت اندیشی همواره مردم را از پیروی حق باز داشته است.

آیه مورد نظر صدمین آیه کریمه از سوره توبه است دقت کنید:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠ [التوبة: ۱۰۰] .

«پیشگامان نخستین مهاجرین و انصار و کسانیکه به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند، خداوند از ایشان خوشنود است، و ایشان هم از خداوند خوشنودند و خداوند برای آنان بهشتی را آماده ساخته است که در زیر آن رود خانه‌ها جاریست و جاودانه در آنجا می‌مانند، این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ».

حال در محتوای آیت دقت کنید وجمله ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَرا بیشتر مورد توجه قرار دهید، سابقون اولون چه کسانی هستند؟ بیان و توضیحش را خداوند خودش به عهده گرفته ﴿مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِیعنی آن سبقت گیرندگان به اسلام همان مهاجرین و انصار هستند، یعنی کسانیکه با پیامبر صهجرت کردند، و همه چیزشان را بخاطر خدا ترک کردند، و کسانیکه پیامبر صرا نصرت و یاری کردند، اینها هستند کسانیکه در ایمان آوردن سبقت جستند، این نص صریح قرآن کریم است، که امکان رد و تأویل آن وجود ندارد، و اما من و شما که از فضیلت هجرت و نصرت محروم شده ایم خداوند برای آنکه دیگر بندگان مؤمنش را هم مشمول رضایت و خوشنودی خودش بگرداند و مستحق پاداش قرار دهد راه را باز گذاشته است و آن پیروی نیکو از عملکرد مهاجرین وانصار است﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖیعنی در ایمان و صداقت و شجاعت و تقوا و اخلاصشان نسبت به الله ذوالجلال و پیامبرگرامی‌اش صهمانند مهاجرین و انصار باشیم از روش آنان تقلید کنیم در عمل کردن به دین و پیروی از سنت رسول الله صعملکرد آنان را الگو قرار دهیم، چون صحابه شامامانی هستند که به آنان باید اقتدا کرد:

﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْ[البقرة: ۱۳۷] . «اگر مردم ایمان بیاورند، همچنان که شما ایمان آورده اید بی گمان رهنمود گشته‌اند». پس ایمان صحابه الگو است همچنانکهخودشان الگو هستند.

اینکه گفتیم: پیروی نیکو از صحابه متضمن خوشنودی خداوند است، زیرا خداوند متعال می‌‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠ [الحشر: ۱۰] .

«کسانی که پس از مهاجرین و انصار به دنیا می‌‌آیند، می‌گویند: پروردگارا! ما را و برادران ما را، که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفته‌اند بیامرز. و کینه‌ای نسبت به مؤمنان در دلهای مان جای مده، پروردگارا! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی».

پس حد اقل کاری که انسان می‌‌تواند انجام دهد و دین خودش را نسبت به آن مردان نمونه تاریخ ادا گرداند این است که برایشان دعا کند. آنها از جان و مال‌شان در راه خدا گذشتند و با خونشان درخت اسلام را آبیاری کردند، ما فقط برایشان دعا کنیم تا مشمول رضایت خداوند قرار گیریم.

خوانندگان گرامی! به جملات تأکیدی و بشارت‌هایی که در آیات مذکوره آمده دقت کنید:

مژده اول: اینکه ﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡخداوند از آنان راضی شده، چه افتخار و سعادتی بزرگتر از این که خداوند از کسی راضی شود و این رضایت و خوشنودی‌اش را اعلان کند که تا قیامت بندگان مؤمنش آنرا بخوانند و به عظمت و سرفرازی آن انسانهای بزرگ معترف باشند.

جمله بعدی: ﴿وَرَضُواْ عَنۡهُو آنها نیز از خداوند راضی و خوشنود شدند، این خبر را خداوند خودش می‌دهد که از دلهای آنان آگاه است، آری او می‌داند که آنان از او خوشنود شده‌اند.

جمله بعدی: ﴿وَأَعَدَّآماده کرده است) با صیغه فعل ماضی که دال بر تملیک است، یعنی خداوند حقیقتاً بهشت‌ها و نعمت‌هایی را برای آنان آماده کرده و گویا به آنان واگذار کرده است ﴿لَهُمۡبرای آنان مشخصاً برای همان کسانی که در زیر درخت بیعت کردند. و مهم‌تر و ارزشمندتر از همه دوام این نعمتها و دوام لذت آنهاست ﴿خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗایعنی آنها برای همیشه در آن بهشت و نعمت‌هایش باقی خواهند ماند. کور باد چشمی که نتواند ببیند.

جالب اینکه خداوند صف اعراب و منافقین را از صف صحابه در این آیات هم جدا کرده است تا مبادا کسی یا کسانی بهانه گیری کنند و صحابه را با اعراب و منافقین یکی معرفی کنند، گر چه امروز بعضی‌ها مغلطه می‌کنند، و هر جا که صفات منافقین آمده آنرا به صحابه می‌‌چسپانند اما خوشبختانه برای کسانی که بخواهند درک کنند و بفهمند خداوند همه چیز را روشن کرده است.

بعد از ذکر آن همه فضایل برای صحابه بلافاصله فرمود: ﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَیعنی بعد از اینکه مهاجرین و انصار و پیروان صادق آنان را جدا کرد فرمود: منافقینی هم هستند، پس این انسانهای مقدس که در آیه قبلی (۱۰۰ سوره توبه آمده) منافق نیستند آیه را دو باره با دقت بخوانید:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠ [التوبة: ۱۰۰] .

«پیشگامان نخستین مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را بخوبی پیمودند خداوند از ایشان خوشنود است و ایشان هم از خدا خوشنودند، و خداوند برای آنان بهشتی را آماده ساخته است که در زیر آن رودخانه‌ها جاریست و جاودانه در آنجا می‌مانند، این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ».

کاملاً واضح و روشن است کسی که این آیه را بخواند و به قرآن ایمان داشته باشد که کلام خداوند است هیچ چاره‌ای جز این ندارد که بپذیرد صحابه انسانهای معمولی نیستند، کسانی که خداوند از آنان راضی شده و به آنان وعده بهشت و سعادت ابدی داده شخصیتهایی نیستند که مورد محاکمه جعل کاران و افسانه سرایان قرار گیرند و توهین و نفرین شوند، نام مقدس آنان باعث افتخار است، برای همین هم بود که بارزترین شخصیتهای اهل بیت نام مبارک آنان را بر روی فرزندان‌شان گذاشته بودند (به کتاب دیگر ما وحدت و شفقت بین صحابه و اهل بیت مراجعه شود).

خواننده گرامی: آیه دیگری را تلاوت کنیم که واقعاً جالب است و هر انسان مؤمن و عاقلی را به تفکر و تدبر فرا می‌خواند:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطۡ‍َٔهُۥ فَ‍َٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩ [الفتح: ۲۹] .

«محمد فرستاده خدا است. و کسانیکه با او هستند در برابر کافران تند و سرسخت، و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوز‌اند. ایشان را در حال رکوع و سجود می‌‌بینی. آنان همواره فضل خدای را می‌‌جویند و رضای او را می‌‌طلبند. نشانه ایشان بر اثر سجده در پیشانیهای‌شان نمایان است. این، توصیف آنان در تورات است، و اما توصیف آنان در انجیل چنین است که همانند کشتزاری هستند که جوانه‌های خود را بیرون زده و آنها را نیرو داده و سخت نموده و برساقه‌های خویش راست ایستاده باشد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفت می‌آورد تا کافران را به سبب آنان خشمگین کند، خداوند به کسانی از ایشان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند آمرزش و پاداش بزرگی را وعده داده است».

پس در تورات و انجیل هم ذکر صحابه شو صفات نیکوی آنان بیان شده است، آری صفاتی که ویژه خود آنان است و هر کسی به سادگی نمی‌تواند چنین صفاتی را دارا باشد، ممکن است کسی ادعا کند ولی اینکه از طرف خداوند تأیید شود و پاداش بگیرد آسان نیست.

محمد صرسول خدا و امام مرسلین و سرور همه پیامران علیهم السلام است، و صحابه و یارانش بهترین اصحاب و یاران هستند، ﴿وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓکسانی که با او هستند، چه چیزی را می‌رساند کسانیکه او را دوست دارند، با او اخوت و صداقت دارند، با او الفت و محبت دارند و در هر حال با او هستند و با تمام نیرو و توانشان عاشقانه از او دفاع می‌کنند، ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِاین یارانش بر کافران سخت هستند حتی اگر پدران و خویشاوندانشان باشند، چون ایمان به خدا از آنان می‌خواهد که دوستی خدا را بر همه چیز مقدم بدارند حتی اگر مجبور شوند از نزدیکترین بستگان کافرشان هم بگذرند، اما با یکدیگر بسیار مهربانند ﴿رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡکسانی که در سیرت مطالعه دارند می‌‌دانند که آنان چقدر با یکدیگر محبت و برادری و ایثار و فداکاری داشتند، فقط محبت و برادری دینی به خاطر خدا. آنها واقعاً رحمت و شفقت با یکدیگر را عملاً چنان تطبیق کرده بودند، که قرآن کریم صفات بی نظیر آنان را در این راستا ستوده و برای دیگران الگو قرار داده است:

﴿أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ[الحشر: ۹] . «و دیگران را برخود ترجیح می‌‌دهند، هر چند که خود سخت نیازمند باشند».

در این آیه کمال ایثار و فداکاری آن بزرگمردان را تصویر نموده است، ﴿بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖ[الأنفال: ۷۲] . «آنان دوستان یکدیگرند»، در این آیه دوستی صادقانه آنان را به تصویر می‌‌کشد. یعنی الفت و محبت آنان با یکدیگر یعنی با هر مؤمن چنان صادقانه و صمیمانه است که تو گویی از یک خانواده هستند، پس آنان همچنان که در آیه مذکور فرمود: ﴿رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡبا یکدیگر رحیم و مهربانند، این صفت عمده و بارز و همیشگی آنان است، اگر احیاناً به حکم طبیعت بشری گاهی خطاء و اشتباهی هم از آنان سر زند اصلاً قابل اعتبار نیست و خداوند از آن در می‌‌گذرد.

حال بیاییم مقایسه کنیم بین این تصویر قرآنی از آن مردان بی نظیر و چهره‌های مقدس فرشته صفت، با تصویر افسانه سرایان و جعل کاران و دروغ پردازان که همواره سعی کرده‌اند زندگی نورانی آنان را مخدوش و سیاه جلوه دهند، از یک سو آیات قرآن کریم و گواهی خداوند عالم الغیب است و از سوی دیگر دروغها و افسانه‌های مشتی درغگو و کینه جو و عقده ای! کدام را باور کنیم، بیاییم خودمان را بیازمائیم و صادقانه از خود بپرسیم که ما از چهبیشتر متأثریم؟! از قرآن کریم یا افسانه‌های به اصطلاح تاریخی؟! به چه بیشتر اعتماد داریم؟ به قرآن یا دروغهای این و آن؟!، یا بیائیم دقیقتر بگوئیم: به قرآن بیشتر اعتماد داریم و روایتی که مطابق عقل و قرآن، و مفسر آیات قرآن است؟ یا به روایات جعلی و دروغینی که مخالف عقل و قرآن کریم است؟!. هر کس خودش باید قضاوت کند و تصمیم بگیرد.

صحابه شاهل عبادت بودند: ﴿تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا«تو آنان را در حال رکوع و سجده می‌‌بینی»، این صفت در واقع ستایش و تکریم آنان است، و تعبیر به گونه‌ای آمده است که فکر می‌‌کنید این حالت همیشگی آنان بوده است، واقعاً هم چنین بوده است چون محبت رکوع و سجود در دل‌هایشان نقش بسته بود، و دل‌هایشان همواره به مسجد و لذت عبادت معلق بود، تو گوئی که آنان تمام وقت‌شان را در رکوع و سجده می‌‌گذرانند، و دلیل این امر گواهی و ستایش پروردگار از دلهای آنان است ﴿يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا«آنان همیشه در تلاش فضل خداوند و خوشنودی او هستند» خداوند که با اعلان و ادعای کسی چنین تعبیری نمی‌کند مسلماً ذات عالم الغیب کیفیت قلبی آنان را دیده و دانسته که چنین تعبیری نموده است.

آری، این احساس و آرزو و خواهش آنان بود، گویا دلهای آنان فقط بیاد خدا و حصول فضل و خوشنودی خدا می‌‌تپد، دنیا با تمام لذتهایش در هیچ زاویه‌ای از زوایای قلب آنان جای نداشته است، این کیفیت در زندگی عملی آنان انعکاس یافته و کاملاً مشهود بود، لذا از کبر و غرور و خود خواهی، در زندگی آنان خبری نبود، خشوع و عاجزی و تواضع زندگی‌شان را موم کرده بود، ﴿سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِنور ایمان و عمل خالصانه و سجده برای خدا بر چهره‌هایشان می‌‌درخشید، منظور فقط داغ پیشانی نیست داغ که خیلی راحت حک می‌شود البته ممکن است این داغ هم پیدا شود، اما داغ به تنهای هم نمیشود، آنچه مقصود است نور ایمان است که وقتی با عمل و بویژه سجده همراه می‌‌شود درخشش بسیار جذابی پیدا می‌‌کند.

پس ملاحظه کردید صحابه شکه در این آیه کریمه با تعبیر ﴿وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓمعرفی شده‌اند نه تنها در قرآن کریم که صفات نیکوی آنان در تورات و انجیل نیز ذکر شده است، پس صفاتی که تا کنون ذکر شد شدت بر کفار، مهربانی با یکدیگر، رکوع و سجده، طلب فضل و خوشنودی خداوند، و منور بودن چهره‌هایشان صفاتی است که در تورات ذکر شده است.

و اما صفاتی که در انجیل آمده اینکه خداوند آنان را به گیاهی تشبیه داده که وقتی تازه از زمین سر بر می‌‌آورد ضعیف است اما کم کم رشد می‌‌کند و قوی می‌‌شود تا اینکه صاحب کشت از دیدن آن خوشحال می‌شود و احساس غرور می‌کند، و بقیه کشاورزان از حسادت نمی‌توانند این کشتزار زیبا و پر بار را ببینند.

حال باید دید که خداوند چرا این ضرب المثل را بیان کرده اولاً در انجیل و سپس در قرآن کریم؟ مقصود چیست؟ کاشتکار کیست؟ کشتی که او کاشته چیست؟ نا گفته روشن است که زارع ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِصو کشتش ﴿وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓشهستند، و ضعف و قوت اشاره به ضعف نیروی انسانی‌شان در برابر دشمنان قبل از هجرت در مکه مکرمه و قوت‌شان زیاد شدن تعداد مؤمنان در مدینه منوره است، پس خداوند قصد دارد با نشان دادن صحابه و بیان صفات و کمالاتشان، ﴿لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَخشم و غضب کافران را بر انگیزد. سپس خداوند پیروزی و سر فرازی دائمی آنان را اعلان می‌کند و جایزه و پاداششان را چنین اعلان می‌دارد ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا«خداوند به کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند، وعده که آمرزش و پاداش بزرگی می‌دهد».

پس اولا ًمغفرت و آمرزش گناهان و سپس اجر عظیم پاداش و جایزه آنان است، خداوند تمام دنیا و لذتهایش را متاع قلیل فرمود، پس وقتی ذات متعال او اجر عظیم وعده دهد چه خواهد بود، اینجا بعضی‌ها به گمان خودشان فقط عده مخصوصی از صحابه را مستحق مغفرت و اجر عظیم می‌دانند می‌‌گویند، ببینید خداوند خودش می‌‌گوید ﴿مِنۡهُمیعنی بعضی از آنان، که این خود بیانگر جهل آنان به قرآن کریم و ابتدایی‌ترین قواعد دستوری زبان عربی است، چون «من» همیشه تبعیضی نیست خیلی جاها بیانی است مثل ﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ[الحج: ۳۰] . پس آیا معنی آیه این است که، از بعضی پلیدی‌ها دوری کنید؟! خیر من بیانیه است یعنی از پلیدی‌ها دوری کنید.

خواننده گرامی! حال بیندیشید و این تصویر بی نظیر از زندگی رسول خدا صرا با صحابه جان نثار و فدا کارشان ملاحظه کنید، این حقایقی است که به گفته قرآن در تورات آمده است. پس طبق گواهی تورات و انجیل و قرآن، صحابه با یکدیگر رحیم و مهربان هستند وقتی با هم چنین بودند پس با رسول گرامی صنه تنها رحیم و مشفق و مهربان بودند که با ایشان محبت و شفقت توأم با اجلال و احترام فوق العاده داشتند، چون آنان بنا بر تأکید قرآن وجود رسول خدا صرا در می‌ان خودشان احساس می‌کردند، ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ فِيكُمۡ رَسُولَ ٱللَّهِ[الحجرات: ۷] . «بدانید که در می‌ان شما پیامبر خدا است» یعنی اجلال و احترام پیامبر را همواره مد نظر داشته باشید، ﴿لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَكُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِيِّ[الحجرات: ۲] . «صدای خودتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید».