عابد پرهیزگار
طلب علم و نشر آن، بزرگترین خصوصیت این صحابی بزرگوار بود. علاوه بر این، ویژگی دیگری هم داشت که اهمیت آن کمتر از طلب علم نبود و آن هم تقوا و ترس او از خدا بود، آنگونه که شایستهی ذات احدیت است.
مجاهده در راه اطاعت از خدا و تقرب به او و خو گرفتن به حسن خلق و رفتار نیک از خصوصیات بارز این صحابی گرانقدر بود، این خصوصیت عجیبی نبود زیرا همهی اصحاب، این ویژگیها را از رهبر و الگوی خود پیامبر اکرم جآموخته بودند. یعنی علم وعمل را از آن حضرت جیاد گرفته بودند. همچنین شایسته است که عالم صادق به علم خود عمل کند و آن را بر خود تطبیق نماید تا دیگران او را الگوی خود قرار دهند. ابوهریره زیاد عبادت میکرد. زیاد نماز شب (تهجد) میخواند. رکوع و سجدههای طولانی انجام میداد. به کثرت استغفار میکرد و تسبیح میگفت، توبه میکرد و دعاهای طولانی میخواند، شبها آه و ناله بدرگاه خدا سر میداد، روزهای دوشنبه و پنج شنبه را روزه میگرفت و به هیچ وجه روزهی این دو روز را ترک نمیکرد، او شب را سه قسمت کرده بود که یک سوم آن را میخوابید و یک سوم دیگر را بیدار بود و عبادت میکرد و در ثلث آخرش، احادیثی را که حفظ کرده بود، به خاطر میآورد و تکرار مینمود. و خانوادهاش را برای عبادت کردن در آن پاس از شب، بیدار میکرد.
ابوعثمان، یکی از بزرگان تابعین، میگوید: «هفت روز مهمان ابوهریره بودم. او و همسر و خادمش شب را سه قسمت میکردند و هر کدام ثلثی از شب را با خواندن نماز پاس میداشتند یعنی ابتدا یکی نماز میخواند. پس از اینکه وقتش به پایان میرسید، دیگری را بیدار میکرد».
او در روز، هزاران بار طلب آمرزش میکرد و زیاد دعا میخواند و میگفت: «بخیلترین مردم کسی است که برای سلام دادن بخل ورزد و عاجزترین مردم کسی است که از دعا خواستن عاجز باشد».
در دههی اول ذیالحجه، ابوهریره و عبدالله بن عمر به بازار رفتند و تکبیر گفتند. مردم همصدا با آنها تکبیر میگفتند. او در ادای دو رکعت نماز سنت فجر، زیاد کوشا بود و یارانش را به خواندن آن توصیه میکرد و میگفت: «دو رکعت نماز سنت فجر را ترک نکنید اگرچه اسبها شما را لگد مال کنند».
ابوهریره در منزل خود چهار مسجد داشت:
۱- مسجد (اتاق کوچکی برای نماز) کنار درب بزرگ منزل.
۲- مسجدی در خانه.
۳- مسجدی در اتاقش.
۴- مسجدی نزدیک درب خانه.
هر وقت از خانه بیرون میشد، در همهی این مساجد نماز میخواند. قرآن زیاد تلاوت میکرد، خصوصاً در نماز. در کم و کیف ادای نماز، به شدت از پیامبر اکرم جپیروی مینمود.
ابورافع میگوید: «من نماز عشاء را با ابوهریره خواندم او در نماز، سورهی ـ اذ السماء انشقت ـ را خواند و سجدهی تلاوت به جای آورد. پرسیدم: «این چه سجدهای بود؟» گفت: «پشت سر آن حضرت جنماز میخواندم که این سجده را به جای آورد. از آن به بعد من هم همیشه وقتی به این آیه میرسم، سجده میکنم». روزهای دوشنبه و پنج شنبه هر هفته همیشه روزه بود، در ماه سه روز دیگر هم روزه میگرفت تا به توصیه آن حضرت جعمل کرده باشد. میگفت: «دوستم پیامبر اکرم جمرا به سه روز روزه گرفتن در ماه و خواندن دو رکعت سنت نماز صبح و اینکه نمازهای وتر را قبل از خوابیدن، بخوانم توصیه فرمودهاند.
دوران مجردی ابوهریره طولانی بود و در ازدواجش تأخیر کرد و چون ترسید مبادا به گناه کبیره مبتلا شود، همیشه در مسجد دعا میکرد که خداوند او را از ارتکاب به گناهان کبیره محفوظ نگاه دارد تا دینش سالم بماند. گفتهاند: «او در سجده از خدا پناه میخواست که زنا و دزدی و یا گناهان کبیره دیگری از او سر بزند». به او گفتند: «آیا میترسی؟» گفت: «من چه امنیتی دارم در حالی که شیطان زنده است! انسان تا وقتی که همراه شکر زبانی، شکر عملی انجام ندهد، عابد حقیقی نمیشود».
ابوهریره همیشه به مردم میگفت که قبلاً چه کسی بوده و حالا چه کسی شده است و همیشه صدای شکر او از نعمتهایی که خداوند به او ارزانی داشته بود، به گوش میرسید. و این کلمات را زیاد تکرار میکرد «الحمد لله الذی هدى أباهریرة للإسلام، الحمد لله الذی منّ على أبی هریرة بمحمد علیه الصلوة و السلام».
بهترین ثمرهی عبادت و تقوا، دستیابی به اخلاق و رفتار نیک و پسندیده است که خداوند این دو نعمت را به او ارزانی داشته بود. بیشتر از مردم، خانواده و خویشاوندان و همسایگان و دوستان، مستحق رفتار خوب هستند. ابوهریره علاوه بر اینها، بیشتر به مادرش نیکی میکرد و چون او را از سرزمین یمن به مدینه آورده بود، آنقدر بر شرک مادرش صبر کرد و چاره اندیشی نمود تا سرانجام مسلمان شد سپس خودش را وقف خدمت به مادرش کرد، و مادرش تا زمانی که زنده بود او را دوست داشت و از او راضی بود.
ابوهریره با فرزندانش رفتار خوبی داشت و آنها را خوب تربیت کرد. همچنین به غلامانش نیکی میکرد و خوش رفتاری مینمود و به آنها علم و دانش میآموخت. با برادران و همسایگانش هم به نیکی رفتار میکرد و به آنها احترام میگذاشت و با چهرهای باز با آنها روبه رو میشد و با شیرینترین کلمات با آنها سخن میگفت. خلاصهی کلام، همهی مردم را دوست میداشت و با آنها مهربانی میکرد. خیر خواه همه بود و وجودش را وقف تعلیم و تربیت مردم کرده بود و آنها را امر به معروف و نهی از منکر میکرد. در برابر مردم، متواضع بود و با شوخیهای زیبای خود آنها را خوشحال مینمود.
این دانشمند بزرگ به علم و شهرت و مقامش، مغرور نبود. به ابن عباس که از او خیلی کوچکتر بود، میگفت: «تو از من بهتر و عالمتر هستی» ابوهریره بخشنده و مهربان بود. طغاوی میگوید: «در مدینه نزد ابوهریره اقامت گزیدم هیچ یک از اصحاب رسول اکرم جرا ندیدم که به اندازهی او به مهمان خدمت کند.» حمید بن مالک بن خیثم میگوید: «با ابوهریره در ملکش که در عقیق قرار داشت، نشسته بودم مردمی از اهل مدینه که سوار بر چهارپایانی بودند، نزد او آمدند. ابوهریره به من گفت: «برو پیش مادرم و از من به او سلام برسان و بگو برایم مهمان آمده، طعامی بفرست». مادرش سه قرص نان جو و مقداری روغن و نمک در کاسهای گذاشت و به من داد. آنها را بر سر نهاده آوردم. هنگامیکه سفرهی غذا را پهن کردم، ابوهریره تکبیر گفت و فرمود: «سپاس خداوندی را که ما را از نان سیر کرد بعد از اینکه غذای، جز آب و خرما چیز دیگری نبود». حمید میگوید بعد از اینکه مهمانان رفتند، به من گفت: «ای برادرزاده! با گوسفندان خود رفتار خوبی داشته باش. آب بینی آنها را پاک کن و شب آنها را (گوسفندان را) در جای خوبی بخوابان. و در گوشهای نماز بخوان، زیرا گوسفندان از حیوانات بهشت هستند. سوگند به خدا! زمانی بر مردم خواهد آمد که گلهی گوسفندان برای صاحبش، از خانهی مروان محبوبتر باشند.» ابوالزعیزعه، کاتب مروان میگوید: «مروان صد دینار برای ابوهریره فرستاد پس از مدت کوتاهی کسی را نزد او فرستاد و گفت: «من اشتباه کردهام و آنچه را که برای تو فرستادهام، سهمیهی تو نبوده است آن را برایم برگردان.» ابوهریره گفت: «چیزی از آن پول نزد من باقی نمانده است. هر وقت سهمیهی من رسید، این مبلغ پول را از آن کم کن.» ابوالزعیزعه میگوید: «مروان میخواست بداند که ابوهریره آن مبلغ را نزد خود نگاه داشته یا انفاق کرده است؟».
ابوهریره اموالش را برای آزاد کردن غلامان و تربیت یتیمان خرج میکرد. گفتهاند روزی شلاقش را بلند کرد تا کنیزی را که از او ناراحت شده بود، تنبیه کند. بعد گفت: «اگر قصاص روز قیامت نبود، تو را میزدم اما اینک تو را میفروشم که مهمترین و مبرمترین نیازهای مرا تأمین میکند. برو و به خاطر او (خدای ﻷ) آزاد هستی».
او خوش طبع بود و شوخی کردن و گفتن لطیفههای زیبا را دوست داشت. به عنوان مثال: روزی جوانی نزد او آمد و گفت: «ای ابوهریره! من روزه بودم. ناگهان پدرم با نان و گوشتی که در دست داشت، پیش من آمد من به فراموشی قدری از آن خوردم». ابوهریره گفت: «آن غذایی بوده که خداوند به تو عطا فرموده است». گفت: «بعد از آن من پیش خانوادهام رفتم و آنها برایم شیر آوردند من هم به فراموشی آن را نوشیدم». ابوهریره گفت: «حرجی بر تو نیست» جوان گفت: «بعد از آن خوابیدم و وقتی بیدار شدم، آب نوشیدم» ابوهریره گفت: «برادرزادهی عزیز! تو هنوز به روزه گرفتن عادت نکردهای!».
ابوهریره وقتی سرمایهدار شد، لباس پشمی و ابریشمی میپوشید. با وجود این، دنیا نتوانست او را فریب دهد و او همچنان به دنیا بیعلاقه و دلبسته آخرت بود. شیوهی زندگی پیامبر اکرم جو خلفای راشده را در پیش گرفته بود و سفارشات رسول اکرم جرا آیین زندگی و دستور کار خود قرار داده بود و همیشه به این وصیت پیامبر خدا جتوجه میکرد که فرموده بود: «ای ابوهریره! پرهیزگار باش، تا عابدترین مردم باشی. قناعت داشته باش تا شاکرترین مردم باشی آنچه را برای خود نمیپسندی، برای دیگران هم مپسند تا مؤمن باشی با همسایهات به نیکی رفتار کن تا مسلمان واقعی باشی کمتر بخند، زیرا خنده قلب را میمیراند». بدین جهت او به دنیا بیاعتنا، و تمام توجهاش به آخرت معطوف بود.
او لذت و زیباییهای دنیا را ناچیز میپنداشت و همواره میگفت به زودی در قبر از من سؤال خواهد شد، و نزد پروردگارم خواهم رفت و برای اعمال خود، محاسبه خواهم شد. او روزی دو بار خودش و دیگران را به یاد عذاب قبر میانداخت. هنگام صبح فریاد میزد که شب رفت و روز آمد و آل فرعون به عذاب گرفتار شدند و هنگام شب میگفت روز رفت و شب فرا رسید و آل فرعون به عذاب مبتلا شدند. هر کسیکه این ندا را میشنید، از آتش جهنم، به خدا پناه میبرد. و هر وقت جنازهای را میدید، میگفت: «شما شامگاه میروید و ما هنگام صبح خواهیم آمد. یا شما صبح میروید و ما شب خواهیم آمد. او همیشه به یاد حساب و کتاب آخرت بود و از عذاب خدا میترسید و به دنیا توجهی نداشت و به مردم میگفت: «هیچ فاسقی از اینکه خداوند به او نعمت داده است، فریب نخورد. زیرا کسی دنبال او هست که در طلبش بسیار حریص و آرزومند میباشد و آن جهنم است.
﴿كُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِيرٗا﴾[الإسراء: ۹۷].
«هرگاه اندکی فروکش کند دوباره آتش آن را افزایش میدهیم».