عقیده صحیح و آنچه با آن منافات دارد
الحمد لله والصلاة والسلام على من لا نبي بعده وعلى آله وصحبه، أما بعد:
از آنجا که عقیده صحیح اساس دین اسلام و اساس المله (پایه ملت) است، مناسب دیدم سخنرانی را به این موضوع اختصاص بدهم.
با توجه به دلایل قرآن و سنت واضح است که گفتار و کردار انسان زمانی پذیرفته میشود که از عقیده صحیح نشأت گرفته باشد، و اگر عقیده درست نباشد همه کارها و گفتههایی که بر اساس آن انجام میشوند باطل خواهند بود، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلۡإِيمَٰنِ فَقَدۡ حَبِطَ عَمَلُهُۥ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾[المائدة: ۵]. «و کسى که انکار کند آنچه را باید به آن ایمان بیاورد، اعمال او تباه مىگردد؛ و در سراى دیگر، از زیانکاران خواهد بود».
و میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٦٥﴾[الزمر: ۶۵] «به تو و همه پیامبران پیشین وحى شده که اگر مشرک شوى، تمام اعمالت تباه مىشود و از زیانکاران خواهى بود».
آیات زیادی در این خصوص آمده است و کتاب واضح خداوند و سنت رسول امانتدارش صبیان میدارد که عقیده صحیح در اینها خلاصه میشود:
ایمان داشتن به الله، و ملائکهها، و ایمان داشتن به کتابهای الله، و پیامبرانش، و ایمان داشتن به روز قیامت، و ایمان داشتن به اینکه خیر و شر بر اساس تقدیر الهی است.
این امور ششگانه اساس عقیده صحیح هستند که خداوند قرآن کریم را برای آن نازل، و پیامبرش محمد را با آن فرستاده است، و همه امور غیبی که ایمان آوردن به آن لازم است، و همه آنچه خداوند و پیامبرش صاز آن خبر دادهاند بر آمده از این اصول مذکور میباشند، و دلایل بسیار زیادی در کتاب و سنت برای این اصول ششگانه بیان شده است، از آن جمله اینکه خداوند متعال میفرماید: ﴿لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّۧنَ﴾[البقرة: ۱٧٧] «نیکى، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) روى خود را بهسوى مشرق و (یا) مغرب کنید؛ بلکه نیکى (و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب (آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده».
و میفرماید: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِ﴾[البقرة: ۲۸۵] «پیامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند».
و میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِي نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُۚ وَمَن يَكۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا١٣٦﴾[النساء: ۱۳۶]. «اى کسانى که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبرش، و کتابى که بر او نازل کرده، و کتب (آسمانى) که پیش از این فرستاده است، ایمان (واقعى) بیاورید کسى که خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز واپسین را انکار کند، در گمراهى دور و درازى افتاده است».
و میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ٧٠﴾[الحج: ٧۰] «آیا نمىدانستى خداوند آنچه را در آسمان و زمین است مىداند؟! همه اینها در کتابى ثبت است (همان کتاب علم بىپایان پروردگار)؛ و این بر خداوند آسان است».
و احادیث صحیحی که بر این اصول دلالت مینمایند بسیار زیادند، از آن جمله حدیث صحیح معروفی است که مسلم در صحیحش از عمر بن خطابسروایت میکند: جبرئیل از پیامبر صدر مورد ایمان پرسیدند، پیامبر صدر جواب به او گفتند: «ایمان یعنی اینکه خداوند و ملائکههای او و کتابها و پیامبرانش و روز قیامت و ایمان داشتن به اینکه خیر و شر بر اساس تقدیر الهی است» و با اندکی تفاوت شیخین از ابو هریره نیز همین حدیث را روایت کردهاند.
هر آنچه یک مسلمان در مورد خداوند و امور آخرت باید به آن اعتقاد داشته باشد و دیگر امور غیب از همین اصول ششگانه بر میآیند.
و از جمله مطالب ایمان داشتن به خدا این است که باور داشته باشیم که خداوند تنها معبودی است که سزاوار عبادت است، و غیر از او هیچ چیز دیگر مستحق پرستش نیست، و فقط خداوند معبود به حق است، زیرا او آفریننده بندگان است، و به آنها احسان مینماید، و به آنان روزی میبخشد، و از رازهای درون و ظاهرشان آگاه است، و اوست که به بندگان فرمانبردار، پاداش میدهد، و گناهکاران را سزا میدهد.
و به خاطر همین عبادت است که جنها و انسانها را آفریده، و آنها را به این امر کرده چنان که میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ٥٦﴾[الذاریات: ۵۶]. «من جن و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)».
ومیفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ٢١﴾[البقرة: ۲۱]. «اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید».
خداوند پیامبران را مبعوث داشته و کتابها را نازل فرموده تا همین حقیقت را بیان کنند، و بهسوی آن دعوت دهند، و از آنچه با آن منافات دارد بر حذر دارند، چنانکه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾[النحل: ۳۶]. «ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!».
و میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥﴾[الأنبیاء: ۲۵]. «ما پیش از تو هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر اینکه به او وحى کردیم که: معبودى بحق جز من نیست؛ پس تنها مرا پرستش کنید».
و میفرماید: ﴿الٓرۚ كِتَٰبٌ أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ خَبِيرٍ١﴾[هود: ۱]. «الر، این کتابى است که آیاتش استحکام یافته؛ سپس تشریح شده و از نزد خداوند حکیم و آگاه (نازل گردیده) است».
و حقیقت این عبادت عبارت است از اینکه همه عبادتها از قبیل دعا و به فریاد خواندن، و ترس و امید و نماز و روزه و ذبح و نذر و دیگر انواع عبادات فقط برای خداوند ﻷانجام داده شوند، و ضمناً باید این عبادات با فروتنی و امید و هراس و با کمال محبت برای خداوند سبحان، و کوچک شدن در مقابل عظمتش انجام داده شوند، و اغلب قرآن کریم در خصوص بیان این اصل بزرگ نازل شده است، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ٢ أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُ﴾[الزمر: ۲-۳]. «ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم؛ پس خدا را پرستش کن و دین خود را براى او خالص گردان. آگاه باشید که دین خالص از آن خداست».
و میفرماید: ﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ﴾[الإسراء: ۲۳]. «و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید».
و میفرماید: ﴿فَٱدۡعُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ١٤﴾[غافر: ۱۴] «(تنها) خدا را بخوانید و دین خود را براى او خالص کنید، هرچند کافران ناخشنود باشند».
و در صحیحین از معاذ سروایت شده که پیامبر صفرمودند: «حق خداوند بر بندگان این است که او را بپرستند و چیزی را شریک او نسازند».
و از جمله ایمان به خدا این است که به همه آنچه خداوند بر بندگان فرض و واجب نموده از قبیل ارکان پنج گانه ظاهری که عبارتند از: گواهی دادن به اینکه هیچ معبود به حقی جز الله نیست، و محمد صپیامبر خداست، بر پا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه گرفتن ماه رمضان، انجام مناسک حج برای کسانی که توانایی دارند. و دیگر فرائضی که شریعت مطهر آن را بیان کرده است، مهمترین و بزرگترین رکن از این ارکان گواهی دادن به اینکه هیچ معبود به حقی جز الله نیست و محمد صفرستاده خداست «لا إله إلا الله محمد رسول الله» میباشد. «لا إله إلا الله»: اقتضا میکند که عبادت فقط باید برای خدا انجام شود، و این کلمه، حق پرستش شدن دیگران را نفی میکند، و این همان معنای «لا إله إلا الله» است. پس معنی «لا إله إلا الله»، یعنی هیچ معبود به حقی جز الله نیست، آنچه از قبیل انسان و فرشته و جن وغیره که علاوه بر خدا مورد پرستش قرار میگیرند همه معبودانی باطل میباشند، و معبود به حق تنها خداوند است چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ﴾[الحج: ۶۲] «این بخاطر آن است که خداوند حق است؛ و آنچه را غیر از او مىخوانند باطل است».
و پیشتر بیان شد که خداوند انسانها و جنها را به خاطر این اصل مهم آفریده، و آنان را به این کار فرمان داده است، و پیامبرانش را با این پیام فرستاده، و کتابهایش را با این حقیقت نازل کرده است، بنابراین در این قضیه خوب تأمل کن و بسیار بیندیش تا برای تو واضح شود که بیشتر مسلمین در جهل عظیم نسبت به این اصل مهم واقع شدهاند، از این رو چیزهای دیگری را همراه الله پرستش میکنند، و آنچه که حق خالص خداوند است برای دیگران قرار میدهند. فالله المستعان.
و از آن جمله ایمان به خداوند این است که باور داشته باشیم که خداوند آفریننده جهان است، و امور جهانیان را سامان میدهد و تدبیر مینماید، و آنگونه که میخواهد بر اساس علم و قدرت خویش در جهانیان تصرف مینماید، و او صاحب و مالک دنیا و آخرت و پروردگار تمام جهانیان است، و آفرینندهای جز او نیست، و پروردگاری غیر از او وجود ندارد، و او پیامبران را فرستاده و کتابها را نازل کرده تا بوسیله آن بندگان اصلاح شوند، و پیامبران آنها را بهسوی آنچه مایه نجات آنها در هر دو جهان است دعوت دهند، و اینکه برای خداوند سبحان در همهی این موارد شریکی وجود ندارد، و میفرماید: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٞ٦٢﴾[الزمر: ۶۲]. «خداوند آفریدگار همه چیز است و حافظ و ناظر بر همه اشیا است».
و میفرماید: ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ يُغۡشِي ٱلَّيۡلَ ٱلنَّهَارَ يَطۡلُبُهُۥ حَثِيثٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتِۢ بِأَمۡرِهِۦٓۗ أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٥٤﴾[الأعراف: ۵۴]. «پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید؛ و آنگاه بر عرش استقرار یافت. با (پرده تاریک) شب، روز را مىپوشاند؛ و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است؛ و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او)ست! پر برکت است خداوندى که پروردگار جهانیان است».
و همچنین از جمله ایمان داشتن به خدا، ایمان داشتن به نامهای نیکوی او و صفات والایش است، اسماء و صفاتی که در کتاب خداوند ذکر شدهاند، و پیامبر صآنها را بیان کرده است، باید به این نامها و صفات خداوندی ایمان داشت، بدون آن که آنها را تحریف و نفی، و کیفیت صفات او را بیان کنیم، یا او را تشبیه کنیم، بلکه باید همانطور که آمدهاند از روی آن گذشته و کیفیت را بیان نکنیم، و از طرفی به معانی بزرگ و مهم این صفات که اوصاف خداوند ﻷهستند ایمان داشته باشیم، زیرا اینها اوصاف خداوند هستند که باید او تعالی را آنگونه که سزاوار اوست بدون آنکه در چیزی از صفاتش با آفریدههایش مشابهتی داشته باشد به این اوصاف توصیف کنیم. چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ﴾[الشورى: ۱۱]. «هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست».
و میفرماید: ﴿فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧٤﴾[النحل: ٧۴]. «پس، براى خدا امثال (و شبیهها) قائل نشوید! خدا مىداند، و شما نمىدانید».
این عقیده اهل سنت یعنی اصحاب رسول خدا و پیروانش میباشد، و امام ابوالحسن اشعری در کتابش (المقالات) میگوید: عقیده اهل حدیث و اهل سنت در مورد صفات همین است، و بسیاری دیگر از علماء و اهل ایمان این را گفتهاند.
اوزاعی میگوید: زهری و مکحول در مورد آیات صفات پرسیده شدند آنها گفتند: همانطور که آمدهاند از آن عبور کنید، و ولید بن مسلم /میگوید: مالک و اوزاعی و لیث بن سعد و سفیان ثوری رحمهم الله در مورد احادیثی که در مورد صفات آمدهاند پرسیده شدند، همه گفتند: همانطور که آمدهاند از آن بگذرید و بدون آنکه برای صفات کیفیت بیان کنید، و اوزاعی /میگوید ما ـ در حالیکه تابعین به وفور وجود داشتند ـ میگفتیم خداوند بالای عرش خود است، و به صفاتی که در سنت آمده باور داشتیم، و وقتی ربیعه بن ابی عبد الرحمن استاد مالک /در مورد استواء پرسیده شد، گفت: استواء معلوم است و کیفیت آن را کسی نمیداند و خداوند پیام میفرستد و پیامبر صآنرا میرساند و ما باید آنرا تصدیق کنیم. و همچنین وقتی از امام مالک /در این مورد پرسیده شد، گفت: استواء معلوم است و کیفیت آن مشخص نیست و ایمان داشتن به آن واجب است و پرس و جو از آن بدعت است، سپس به پرسشگر گفت: تو مرد خوبی نیستی، و آنگاه فرمان داد و آن مرد را بیرون کردند، مطلبی با همین مفهوم از ام المؤمنین ام سلمه روایت شده است، و امام ابو عبد الرحمن عبدالله بن مبارک /میگوید: ما پروردگار خود را اینگونه میشناسیم که او بالای آسمانها بر عرش خود است، و از آفریدههایش جداست. و ائمه در این مورد سخنان بسیار زیادی گفتهاند که همه را نمیتوان در این سخنرانی ارائه داد، برای اطلاع بیشتر در این مورد به کتابهایی که علمای اهل سنت در این خصوص نوشتهاند مراجعه کنید، کتابهایی همچون کتاب (السنة) اثر عبدالله فرزند امام احمد و (التوحید) امام محمد بن خزیمه، و کتاب (السنة) ابو القاسم اللالکائی الطبری، و کتاب (السنة) ابی بکر بن أبی عاصم، و پاسخ شیخالإسلام ابن تیمیه به اهل (حمات) که بسیار مفید و مهم است، و ایشان در آن، عقیده اهل سنت را توضیح داده است و بسیاری از دلائل شرعی و عقلی را بر آنچه اهل سنت میگویند ذکر کرده، و دلایل زیادی در بطلان آنچه مخالفین اهل سنت میگویند ارائه داده است، و همچنین رساله شیخ الإسلام (التدمریة) نام دارد در آن عقیده اهل سنت به طور مشروح و مفصل با دلایل عقلی و نقلی بیان شدهاند، و سخن مخالفین با دلیل رد شده است، و حق را در آن روشن کرده و باطل را در هم کوبیده است، اما کسانی از علماء از این کتاب بهرهمند میشوند که با قصد نیک و اشتیاق به شناخت حق آنرا مورد مطالعه قرار دهند، و آنان که در مورد اسماء و صفات با عقیده اهل سنت مخالفت کردهاند در حقیقت به مخالفت دلایل عقلی و نقلی برخاسته و در آنچه اثبات و نفی میکنند دچار تناقض آشکار گشتهاند. اما اهل سنت هر صفتی را که خداوند در قرآن برای خود اثبات نموده، یا پیامبرش محمد صدر سنت آن را برای خدا ذکر کرده است، میپذیرند و اثبات مینمایند، بدون آنکه خداوند را به چیزی تشبیه کنند، و اهل سنت خداوند را از مشابهت با آفریدههایش منزّه و پاک مىدانند، و صفات خداوند تعطیل و نفی نمیکنند، بنابراین اینگونه از گرفتار شدن به تناقض ایمن قرار گرفته، و به همه دلایل عمل کردهاند، و هر کسی که به حقی که خداوند پیامبرانش را با آن مبعوث نموده تمسک بجوید، و در این مورد تلاش کند و مخلصانه آن را بجوید، سنت الهی این است که چنین فردی را به رسیدن به حق موفق مینماید، و دلیل و حجت او را چیره میگرداند، چنانکه میفرماید: ﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَيَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞ﴾[الأنبیاء: ۱۸]. «بلکه ما حق را بر سر باطل مىکوبیم تا آن را هلاک سازد؛ و این گونه، باطل محو و نابود مىشود».
و میفرماید: ﴿وَلَا يَأۡتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِيرًا٣٣﴾[الفرقان: ۳۳]. «آنان هیچ مثلى براى تو نمىآورند مگر اینکه ما حق را براى تو مىآوریم، و تفسیرى بهتر (و پاسخى دندان شکن که در برابر آن ناتوان شوند)». و حافظ ابن کثیر /پیرامون این آیه: ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾[یونس: ۳]. «پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید؛ و آنگاه بر عرش استقرار یافت». سخن بسیار خوبی دارند که جا دارد بخاطر نفع زیادش آنرا در اینجا نقل کنیم، ایشان /میگویند: مردم در این مورد گفتارهای بسیار زیادی دارند که در اینجا جایش نیست که به تفصیل ذکر شوند، و ما در اینجا فقط مذهب و شیوه سلف صالح: مالک و اوزاعی و ثوری و لیث بن سعد و شافعی و احمد و اسحاق بن راهویه و بقیه ائمه مسلمین در گذشته و حال را در پیش میگیریم، مذهب سلف این است که صفات خداوند همانطور که آمدهاند از روی آن عبور شود، بدون آنکه کیفیت آن بیان شود، یا خداوند با چیزی تشبیه داده شود، و بدون آنکه صفاتش تعطیل و انکار گردند، و کسانی که تشبیه میکنند باید گفت مشابهت از خداوند نفی شده است، زیرا هیچ چیزی همانند او نیست و او شنوای بیناست، بلکه حقیقت همان چیزی است که ائمه گفتهاند، از آن جمله نعیم بن حماد الخزاعی استاد امام بخاری میگوید: هر کسی خداوند را با آفریدههایش تشبیه کند کفر ورزیده است، و هر کسی آنچه را که خداوند خود را بدان وصف نموده انکار کند کافر است، و صفاتی که خداوند برای خود بیان کرده و آنچه پیامبرش او را بدان توصیف نموده هیچ تشبیهی در آن نیست، پس هر کسی صفاتی را که در آیات صریح و روایات صحیح برای خداوند بیان شده به گونهاى که شایسته ذات خداوند است برای خدا اثبات کند، و کاستیها و معایب را از او تعالی نفی نماید براستی راه هدایت را در پیش گرفته است. پایان کلام ابن کثیر.
و اما ایمان داشتن به ملائکه شامل ایمان اجمالی و تفصیلی میگردد، بنابراین مسلمان ایمان و باور دارد که برای خداوند فرشتگانی است که آنها را برای عبادت و اطاعت خویش آفریده است، و خدازند آنها را چنین توصیف نموده که آنان: ﴿عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ٢٦ لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ٢٧ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ٢٨﴾[الأنبیاء: ۲۶-۲۸] «(فرشتگان) بندگان شایسته اویند. هرگز در سخن بر او پیشى نمىگیرند؛ و (پیوسته) به فرمان او عمل مىکنند. او اعمال امروز و آینده و اعمال گذشته آنها را مىداند؛ و آنها جز براى کسى که خدا راضى (به شفاعت براى او) است شفاعت نمىکنند؛ و از ترس او بیمناکند». و ملائکه اقسام زیادی هستند: برخی موظف به حمل عرش میباشند، و بعضی نگهبان بهشت و جهنم هستند، و برخی به ثبت اعمال بندگان موظف شدهاند. و به صورت تفصیلی ما به ملائکهای که خداوند و رسولش نام برده است همچون: جبرئیل و میکائیل و مالک مسؤول آتش جهنم و اسرافیل که به دمیدن در صور موظف است ایمان داریم، و در احادیث صحیح ملائکه ذکر شدهاند، چنانکه عایشه لرا از پیامبر صروایت میکند که گفتند: «ملائکه از نور آفریده شدهاند، و جنها از آتش آفریده شدهاند، و آدم از آنچه برای شما گفته شده آفریده شده است». مسلم.
و همچنین ایمان داشتن به کتابهای خدا به طور اجمالی واجب است به این صورت که ایمان داشته باشیم که خداوند کتابهایی بر پیامبرانش نازل فرموده است تا حقیقت را بیان دارند و بهسوی حق دعوت دهند چنانکه میفرماید: ﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمِيزَانَ لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِ﴾[الحدید: ۲۵]. «ما رسولان خود را با دلایل و معجزات روشن و شریعتهاى آشکار فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى که داراى احکام و شرایع است) و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند». ﴿كَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ فِيمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ﴾[البقرة: ۲۱۳]. «مردم (در آغاز) یک دسته بودند؛ (و تضادى در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى، که بهسوى حق دعوت مىکرد، با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کند». و به صورت تفصیلی به کتابهایی که خداوند آن را نام برده است همچون: انجیل و زبور و قرآن ایمان داریم، و قرآن برترین و آخرین کتاب خداوند است که شامل کتابهای گذشته و تصدیقکننده آن است، و همه امت باید از آن پیروی نمایند، و قرآن و سنت صحیح پیامبر را در تمام امور حاکم و داور قرار دهند، چون که خداوند پیامبرش محمد صرا برای انسانها و جنها مبعوث کرده است، و این قرآن را بر او نازل فرمود تا پیامبر بوسیله آن میان آنها حکم کند، و خداوند قرآن را شفا بخش بیماریهای درونی قرار داده است، و در آن همه چیز بیان شده و مایه هدایت و رحمت برای مومنان است، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَهَٰذَا كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَكٞ فَٱتَّبِعُوهُ وَٱتَّقُواْ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ١٥٥﴾[الأنعام: ۱۵۵]. «و این کتابى است پر برکت، که ما (بر تو) نازل کردیم؛ از آن پیروى کنید، و پرهیزگارى پیشه نمائید، باشد که مورد رحمت (خدا) قرار گیرید!». و میفرماید: ﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِينَ﴾[النحل: ۸٩] «و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است!». و میفرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا ٱلَّذِي لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُۖ فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ ٱلنَّبِيِّ ٱلۡأُمِّيِّ ٱلَّذِي يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَكَلِمَٰتِهِۦ وَٱتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٨﴾[الأعراف: ۱۵۸]. «بگو: اى مردم! من فرستاده خدا بهسوى همه شما هستم؛ همان خدایى که حکومت آسمانها و زمین، از آن اوست؛ معبودى بحق جز او نیست؛ زنده مىکند و مىمیراند؛ پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش، آن پیامبر درس نخواندهاى که به خدا و کلماتش ایمان دارد؛ و از او پیروى کنید تا هدایت یابید!». و آیات زیادی در این مورد آمده است.
و همچنین ایمان داشتن به پیامبران به صورت اجمالی و تفصیلی لازم است، بنابراین ما ایمان داریم که خداوند پیامبرانی را بهسوی بندگانش فرستاده است آنها را مژده و بیم دهند، و آنان را بسوی حق دعوت نمایند، و هر کس دعوت آنها را بپذیرد رستگار شده است، و هر کسی با آنان مخالفت نموده دچار بدبختی و پشیمانی میشود، و آخرین و برترین پیامبران، پیامبر ما محمد بن عبدالله صاست، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾[النحل: ۳۶]. «ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: خداى یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!». و میفرماید: ﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ ﴾[النساء: ۱۶۵]. «آنان پیامبرانى که بشارتدهنده و بیمدهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند، (و بر همه اتمام حجت شود)». و میفرماید: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَ﴾[الأحزاب: ۴۰] «محمد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولى رسول خدا و ختمکننده و آخرین پیامبران است».
و هر پیامبری که خدا او را نام برده است، یا رسول اکرم صاو را ذکر نموده به صورت تفصیلی و مشخص به او ایمان داریم، پیامبرانی همچون: نوح و هود و صالح و ابراهیم وغیره که نام برده شدهاند درود خداوند بر آنها و بر آل و پیروانش باد.
و در ایمان داشتن به روز قیامت همه آنچه خدا و پیامبرش از آن خبر داده که بعد از مرگ اتفاق میافتد، همچون عذاب قبر و نعمت آن، و سختیهای روز قیامت و صراط و ترازو و حساب و جزاء و گشوده شدن نامههای اعمال پیش مردم که برخی نامه اعمال خود را با دست راست میگیرند، و بعضی با دست چپ میگیرند، یا از پشت سر به آنها داده میشود، و همچنین ایمان داشتن به حوض پیامبر صو ایمان داشتن به بهشت و جهنم، و اینکه مؤمنان در روز قیامت پروردگارشان را میبینند، و با او تعالی سخن میگویند، و دیگر مطالبی که در قرآن و در حدیث صحیح پیامبر آمده است از زمره ایمان داشتن به قیامت است، و ایمان داشتن به همه این موارد واجب است، و همه باید به همان صورت که خدا و پیامبرش این موارد را ذکر کردهاند آنرا تصدیق نمایند.
اما ایمان داشتن به تقدیر شامل چهار چیز است:
اول: خداوند آنچه اتفاق افتاده و آنچه هنوز اتفاق نیافتاده را میداند، و حالت بندگانش و روزی و زمان مرگ و اعمال و دیگر کارهایش را میداند و هیچ چیز برای او پوشیده نیست، چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمُۢ﴾[الأنفال: ٧۵] «خداوند به همه چیز داناست». و میفرماید: ﴿لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عِلۡمَۢا﴾[الطلاق: ۱۲] «تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست، و این که علم خداوند به همه چیز احاطه دارد».
دوم: اینکه خداوند همه آنچه را که مقدر نموده نوشته است، چنانکه میفرماید: ﴿قَدۡ عَلِمۡنَا مَا تَنقُصُ ٱلۡأَرۡضُ مِنۡهُمۡۖ وَعِندَنَا كِتَٰبٌ حَفِيظُۢ٤﴾[ق: ۴]. «ولى ما مىدانیم (بعد از اینکه مردند) زمین چه اندازه از بدن آنها (مىخورد) و مىکاهد؛ و نزد ما کتابى است که آنچه بر آنها مىگذرد در دنیا و آخرت در آن محفوظ است! و تبدیل و تغییر نمىکند، (و آن لوح المحفوظ است)». و میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ٧٠﴾[الحج: ٧۰]. «آیا نمىدانستى خداوند آنچه را در آسمان و زمین است مىداند؟! همه اینها در کتابى ثبت است (همان کتاب علم بىپایان پروردگار)؛ و این بر خداوند آسان است».
سوم: اینکه به مشیئت و خواست نافذ خداوند ایمان داشته باشیم، پس هر آنچه او تعالی بخواهد انجام میپذیرد، و آنچه او نخواهد صورت نمیگیرد، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يَشَآءُ﴾[الحج: ۱۸] «خداوند هر کار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام مىدهد». و میفرماید: ﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيًۡٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ٨٢﴾[یس: ۸۲] «فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مىگوید: «موجود باش!»، آن نیز بىدرنگ موجود مىشود». و میفرماید: ﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢٩﴾[التکویر: ۲٩] «و شما اراده نمیکنید مگر این که خداوند ـ پروردگار جهانیان ـ اراده کند و بخواهد».
چهارم: اینکه خداوند همه موجوت را آفریده است، و هیچ آفرینندهای بحق جز او نیست، چنانکه میفرماید: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٞ٦٢﴾[الزمر: ۶۲] «خداوند آفریدگار همه چیز است و حافظ و ناظر بر همه اشیا است». و خداوند میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡۚ هَلۡ مِنۡ خَٰلِقٍ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَأَنَّىٰ تُؤۡفَكُونَ٣﴾[فاطر: ۳] «اى مردم! به یاد آورید نعمت خدا را بر شما؛ آیا آفرینندهاى جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزى دهد؟! هیچ معبودى بحق جز او نیست؛ با این حال چگونه بهسوى باطل منحرف مىشوید؟».
بنابراین از دیدگاه اهل سنت و جماعت ایمان داشتن به تقدیر شامل این امور چهارگانه میباشد، بر خلاف اهل بدعت که بعضی از این امور را انکار کردهاند، و اعتقاد داشتن به اینکه ایمان عبارت است از: قول و عمل، و با طاعت افزایش مییابد، و با ارتکاب گناه کم میشود، جزء ایمان داشتن به خداست. و همچنین کافر قرار دادن هیچ مسلمانی به خاطر ارتکاب گناه همچون زنا و دزدی و ربا خواری و شراب خواری و نافرمانی پدر و مادر و دیگر گناهان کبیره جایز نیست، مگر اینکه او این گناهان را حلال و جایز بداند، و یا اینکه گناه او شرک باشد که در این صورت کافر میشود، زیرا خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾[النساء: ۱۱۶] «خداوند، شرک به او را نمىآمرزد؛ (ولى) کمتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مىآمرزد».
و در حدیثی از پیامبر صروایت است که فرمود: خداوند هرکسی را که به اندازه دانه خردلی ایمان در قلبش باشد از جهنم بیرون میآورد، و از جمله امور مربوط به ایمان داشتن به خدا دوست داشتن و نفرت داشتن برای خدا، و محبت داشتن و دشمنی داشتن برای خداست، بنابراین مؤمن، مؤمنان را دوست میدارد، و با آنها محبت مینماید و کافران را دوست نمیدارد، و با آنان دشنمی میورزد، و در رأس مؤمنان این امت اصحاب رسول خدا صقرار دارند، و اهل سنت و جماعت اصحاب را دوست میدارند، و معتقدند که آنها بعد از پیامبران بهترین انسانها هستند، چون پیامبر صمیفرماید: «بهترین مردم کسانی هستند که در قرن من زندگی میکنند، سپس کسانی که بعد از آنان میآیند، و سپس کسانی که بعد آنها میآیند» و اهل سنت و جماعت معتقدند که افضل و برترین اصحاب به ترتیب: ابوبکر صدیق، سپس عمر فاروق، سپس عثمان ذی النورین، سپس علی مرتضی ش، و بعد از اینها بقیه عشره مبشره از دیگران افضل میباشند، سپس بقیه اصحاب قرار دارند.
و اهل سنت و جماعت از اختلافات و مشاجراتی که بین اصحاب رخ داده زبان خود را کنترل میکنند، و معتقدند که آنها بر اساس اجتهاد این کارها را کردهاند، هر کسی که اجتهاد او درست و به جا بوده است دو پاداش دارد، و هر کسی اجتهاد او نادرست بوده است فقط یک پاداش به او میرسد، و اهل بیت پیامبر صرا که به او ایمان آوردهاند دوست میدارند، و همسران پیامبر صرا که مادران مؤمنان هستند، دوست دارند، و از همه به نیکی یاد مینمایند، و دعا میکنند که خداوند از آنها راضی باد، و از شیوه رافضه که با اصحاب پیامبر صدشمنی میورزند و به آنها ناسزا میگویند و در مورد اهل بیت غلو و مبالغه میکنند و آنها را فراتر از جایگاهی قرار میدهند که خداوند آنها را در آن قرار داده است اعلام برائت نموده و از این شیوه بیزارند، و همچنین اهل سنت و جماعت از شیوه نواصب که با قول و عمل به اهل بیت آزار می رسانند اعلام برائت نموده و بیزاری میجویند.
و همه آنچه در اینجا به اختصار بیان شد در عقیده صحیحی که خداوند پیامبرش محمد صرا با آن فرستاده داخل است، و این عقیده فرقه ناجیه یعنی اهل سنت و جماعت است، گروهی که پیامبر صدر مورد آن میفرماید: «همواره گروهی از امت من بر حق پیروزند هر کسی آنها را تنها بگذارد و خوار نماید به آنان زیانی نمیرسد تا اینکه فرمان الهی میآید». و ایشان صمیفرماید: «یهودیان به هفتاد و یک گروه تقسیم شدند، و نصاری به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند، و این امت به هفتاد و سه گروه تقسیم خواهد شد که همه این گروهها به جهنم میروند به جزء یک گروه، اصحاب گفتند: آن یک گروه کدام است ای پیامبر خدا؟ فرمود: کسی که بر آنچه باشد که من و اصحابم بر آن باشیم». و این عقیدهاى است که تمسک به آن واجب است، و باید بر آن استقامت کرد، و از آنچه با آن منافات دارد پرهیز نمود.
اما کسانی که از این عقیده منحرف شدهاند و بر خلاف آن حرکت نمودهاند انواع و اقسام زیادی هستند. از جمله مخالفان این عقیده بت پرستان و کسانی هستند که ملائکه و اولیاء و جنها و درختان و سنگها وغیره را پرستش میکنند، اینها دعوت پیامبران را نپذیرفتهاند، بلکه با آنها مخالفت و معاندت کردهاند، چنانکه قریش و اقشار عرب با پیامبر صمخالفت و معاندت نمودند، آنها از معبودان خود حاجت میخواستند و از معبودان خود میخواستند که بیماران را شفا دهد، و آنها را در مقابل دشمن پیروز کند، و برای معبود خود حیوان قربانی نموده و برایشان نذر میکردند، وقتی پیامبر صبه این کار آنها اعتراض نمود و آنان را فرمان داد که عبادت را فقط برای خدا انجام دهند تعجب کردند و نپذیرفتند، و گفتند: ﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ٥﴾[ص: ۵] «آیا او بجاى اینهمه خدایان، خداى واحدى قرار داده؟! این براستى چیز عجیبى است!». اما پیامبر صهمچنان آنها را بهسوی خدا دعوت میکرد و آنان را از شرک ورزیدن بر حذر میداشت و حقیقت آنچه را که آنها را بسوی آن فرا میخواند برایشان توضیح میداد تا اینکه خداوند کسانی از آنها را هدایت کرد، سپس بعد از آن گروه گروه وارد دین خدا شدند، و بعد از دعوتی پیوسته و مستمر و جهاد طولانی پیامبر و یارانش و پیروان آنها، خداوند دین خود را بر همه ادیان چیره گردانید.
سپس اوضاع تغییر یافت و جهالت بر بیشتر مردم غالب گردید تا جاییکه بیشتر مردم با غلو در مورد پیامبران و اولیا و به فریاد خواندن آنها و کمک خواستن از آنان و ارتکاب دیگر انواع شرک به دین جاهلیت بازگشتند و معنی «لا إله إلا الله» را آنگونه که کفار عرب میدانستند، ندانستند. و تا به امروزه همواره این شرک به علت غلبه جهل و دور شدن از زمان نبوت در حال گسترش است. و شبهه متاخرین همان شبهه گذشتگان است آنها میگفتند: ﴿هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ﴾[یونس: ۱۸] «و مىگویند: اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!». و میگویند: ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾[الزمر: ۳] «اینها را نمىپرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند». و خداوند این شبهه را ابطال نموده و بیان کرده است که هر کسی غیر از خداوند کسی را پرستش نماید به خدا شرک ورزیده و به او تعالی کافر شده است، چنانکه میفرماید: ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ﴾[یونس: ۱۸] «آنها غیر از خدا، چیزهایى را مىپرستند که نه به آنان زیان مىرساند، و نه سودى مىبخشد؛ و مىگویند: اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!». خداوند سخن آنها را رد میکند و میفرماید: ﴿قُلۡ أَتُنَبُِّٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾[یونس: ۱۸] «بگو: آیا خدا را به چیزى خبر مىدهید که در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟! منزه است او، و برتر است از آن همتایانى که قرار مىدهند». خداوند در این آیه بیان میدارد که عبادت افرادی علاوه بر خداوند همچون پیامبران و اولیاء و دیگر چیزها شرک اکبر است گرچه انجام دهندگان آن اسمی دیگر بر آن بگذارند، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾[الزمر: ۳] «و آنها که غیر خدا را اولیاى خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: «اینها را نمىپرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند». خداوند با رد سخنان آنها میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ﴾[الزمر: ۳] «خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داورى مىکند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدایت نمىکند». پس خداوند با این توضیح بیان میدارد که پرستش غیر از خدا با به فریاد خواندن و ترس و امید داشتن و امثال آن کفر ورزیدن به خداوند است، و خداوند گفته آنها را که میگویند معبودانشان آنان را به خدا نزدیک مینماید تکذیب میکند.
و از جمله عقاید کفرآمیزی که با عقیده صحیح منافات دارد و با آوردههای پیامبران †مخالف است عقیدهاى است که ملحدان این روزگار و پیروان مارکس و لینین و دیگر دعوتگران به الحاد و کفر بدان معتقدند و باور دارند، این عقیده با رهنمود پیامبران و با عقیده صحیح مخالفت و فرق میکند، هر اسمی که بر آن بگذارند: سوسیالیزم، کمونیسم یا بعث و...، یکی از اصول این ملحدان این است که میگویند معبودی وجود ندارد، منشاء حیات ماده است، و معاد و بهشت و جهنم را انکار میکند، و به همه ادیان کفر میورند، هر کس کتابهایشان را مطالعه کند و عقیده آنها را بررسی نماید به یقین پی میبرد که این عقیده با همه ادیان آسمانی مخالف است، و پیروانش را بسوی بدترین سرانجام در هر دو جهان سوق میدهد، و از جمله عقایدی که با عقیده حق مخالف است عقیده بعضی از صوفیان کسانی که آنها آنان را اولیاء مینامند در تدبیر جهان با خداوند مشارکت دارند، و صوفیان اینها قطب و وتد و غوث و دیگر نامهایی که برای معبودانشان ساخته و پرداختهاند، این بدترین شرک در ربوبیت است، و از شرک جاهلیت عرب بدتر است، چون کفار عرب در ربوبیت کفر نمیورزند و بلکه فقط در عبادت شرک میورزیدند، و شرک آنها در حالت آسایش و راحتی بود، اما در حالت سختی عبادت را خاص خدا میکردند، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ٦٥﴾[العنکبوت: ۶۵] «هنگامى که بر سوار بر کشتى شوند، خدا را با اخلاص مىخوانند (و غیر او را فراموش مىکنند)؛ اما هنگامى که خدا آنان را به خشکى رساند و نجات داد، باز مشرک مىشوند».
اما آنها اقرار میکردند که ربوبیت فقط از آن خداوند است، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾[الزخرف: ۸٧] «و اگر از آنها بپرسى چه کسى آنان را آفریده، قطعا مىگویند: خدا». و میفرماید: ﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٣١﴾[یونس: ۳۱] «بگو: «چه کسى شما را از آسمان و زمین روزى مىدهد؟ یا چه کسى مالک (و خالق) گوش و چشمهاست؟ و چه کسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون مىآورد؟ و چه کسى امور (جهان) را تدبیر مىکند؟» بزودى (در پاسخ) مىگویند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پیشه نمىکنید (و از خدا نمىترسید)؟!».
و آیات زیادی در این مورد آمده است.
اما مشرکین که بعد از آنها آمدهاند از دو جهت در شرک از آنها پیشی گرفتهاند: یکی اینکه برخی از این مشرکین در ربوبیت شرک میورزند.
دوم اینکه مشرکین این زمان هم در حالت سختی و هم در حالت آسایش شرک میورند، چنانکه هر کسی با آنها اختلاط کند و اوضاع آنان را بررسی کند و آنچه در کنار قبر حسین و بدوی وغیره در مصر و در کنار قبر عیدروس در عدن، و در کنار قبر هادی در یمن و در کنار قبر ابن عربی در شام و در کنار قبر عبدالقادر گیلانی در عراق و در کنار دیگر قبرهای معروف انجام میدهند، ببیند متوجه میشود که اینها در هر حالت هم در سختی و هم در آسایش و در کنار این قبرها شرک میورند، قبرهایی که عوام در مورد آن غلو کرده و بسیاری از حق خدا را به صاحب قبر اختصاص دادهاند، و کمتر کسی به آنها اعتراض میکند و حقیقت توحید را که خداوند پیامبرش محمد صو پیامبران پیش از ایشان را با آن فرستاده است برایشان بیان میدارد. ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ﴾[البقرة: ۱۵۶].
از خداوند مسئلت مینماییم که آنها را هدایت نماید، و در میانشان دعوتگران به هدایت را زیاد کند، و به رهبران و علمای مسلمین توفیق دهد تا با این شرک مبارزه کنند، و آن، و وسیلههاى منجر به آن را از بین ببرند، به حق که او شنوای نزدیک است.
و از جمله عقایدی که در مورد اسما و صفات با عقیده صحیح منافات دارد عقیده اهل بدعت از قبیل جهمیه و معتزله و کسانی است که در مورد صفات خداوند و انکار آن راه آنها را در پیش گرفتهاند و صفات کامل خداوند را نفی نمودهاند، و خداوند را چنان وصف کردهاند که چیزهای معدوم و جماد و غیر ممکن توصیف میشوند، خداوند پاک و بس برتر از آن چیزی است که آنها میگویند، و کسانی که برخی از صفات را اثبات کرده و برخی را نفی کردهاند همچون اشاعره نیز در این داخل هستند، آنها بعضی از صفات را نفی کرده و دلایل آنرا تاویل کردهاند و با این کار با دلایل نقلی و عقلی به مخالفت برخاستهاند، و آنچه آنها برای فرار از آن صفاتی را نفی کردهاند در صفاتی که اثبات کردهاند ناگزیرند آنرا بپذیرند، و اینگونه در مورد صفات به تناقض گویی آشکاری گرفتار آمدهاند، اما اهل سنت و جماعت، صفاتی را که خداوند برای خود اثبات نموده یا پیامبرش از اسماء و صفات به نحو کمال برای او اثبات نموده، اثبات مىکنند و خداوند را از مشابهت با آفریدههایش منزه و پاک مىدانند، و معانی صفات را انکار نمیکنند، و اینگونه اهل سنت و جماعت به همه دلایل عمل کردهاند، و تحریف و انکار نکردهاند، از این رو از تناقضی که دچار آن شدهاند در امان ماندهاند، و راه نجات و سعادت هر دوجهان همین است، و این صراط مستقیمی است که سلف و ائمه این امت در پیش گرفتهاند، و آخر این امت با هیچ چیزی صلاح و بهبودی نمییابد مگر با آنچه اول این امت با آن اصلاح شده است، و آن هم پیروی از کتاب و سنت، و ترک مخالفت با این دو است.
والله ولی التوفیق، وهو سبحانه حسبنا ونعم الوکیل، ولا حول ولا قوة إلاَّ بالله، وصلی الله وسلم علی عبده ورسوله نبینا محمد وآله وصحبه [۱].
[۱] مجموع الفتاوی: ۱/۱۳- ۲٧.