سوال سوم: معنی «لا إله إلا الله» چیست؟ و مقتضي و شروط آن چه میباشد؟
بسیاری از کسانی که از امت اسلامی به حساب میآیند معنی «لا إله إلا الله» را نمىدانند و به خاطر آن در نتیجه کارهایی از آنان سر مىزند که با معنی «لا إله إلا الله» تضاد و منافات دارد، معنی «لا إله إلا الله» چیست؟و مقتضی و شروط آن چه میباشد؟
پاسخ: تردیدی نیست که این کلمه یعنی «لا إله إلا الله» اساس دین، و «لا إله إلا الله محمد رسول الله» اولین رکن از ارکان اسلام است چنانکه در حدیث صحیح از پیامبر صروایت است که فرمود: (اسلام بر اساس پنج چیز بنا شده است: (گواهی دادن به اینکه هیچ معبود به حقی جز الله نیست و اینکه محمد پیغمبر خداست ـ «لا إله إلا الله محمد رسول الله» ـ و بر پا داشتن نماز، و پرداختن زکات و روزه گرفتن ماه رمضان و حج بیت الله).
و در صحیحین از ابن عباس بروایت است که پیامبر صوقتی معاذ را به یمن فرستاد به او گفت: (تو نزد قومی از اهل کتاب میروی، آنها را ابتدا به این دعوت بده که گواهی بدهند، هیچ معبود به حقی جز الله نیست، و من پیغمبر خدا هستم، اگر در این مورد از تو اطاعت کردند به آنان خبر بده که خداوند در شب و روز پنج نماز بر آنان فرض کرده است، اگر در این مورد از تو اطاعت کردند آنگاه به آنان خبر بده که خداوند صدقهای بر آنان فرض گردانیده که از ثروتمندان آنها گرفته میشود و به فقرای آنها بر گردانده میشود). متفق علیه.
و احادیث زیادی در این مورد آمده است و «لا إله إلا الله» یعنی هیچ معبود به حقی جز الله نیست، و این کلمه إله بودن به حق را از غیر خداوند نفی میکند، و میگوید که إله و معبود به حق فقط خداوند است، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ﴾[الحج: ۶۲]. «این بخاطر آن است که خداوند حق است؛ و آنچه را غیر از او مىخوانند باطل است؛ و خداوند بلندمقام و بزرگ است». و میفرماید: ﴿وَمَن يَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ لَا بُرۡهَٰنَ لَهُۥ بِهِۦ فَإِنَّمَا حِسَابُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡكَٰفِرُونَ١١٧﴾[المؤمنون: ۱۱٧]. «و هر کس معبود دیگرى را با خدا بخواند -و مسلما هیچ دلیلى بر آن نخواهد داشت- حساب او نزد پروردگارش خواهد بود؛ یقینا کافران رستگار نخواهند شد». و میفرماید: ﴿وَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ﴾[البقرة: ۱۶۳]. «و خداى شما، خداوند یگانهاى است». و میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ﴾[البینة: ۵]. «و دستوری به آنها داده نشده بود جز این که خدا را بپرستند، در حالی که دین خود را برای او خالص کنند». و آیات زیادی در این مورد آمده است، و این کلمه بزرگ به گویندهاش فایدهای نمیرساند و او را از دایره شرک بیرون نمیکند، مگر آنکه معنای آن را بداند، و به آن عمل کند، و آن را تصدیق نماید. منافقین این کلمه را گفتند و با وجود آن، آنها در پایینترین طبقه جهنم هستند، چون آنها به این کلمه ایمان نداشتند و به آن عمل نکردند. و همچنین یهودیان این کلمه را میگویند و حال آنکه آنها کافرترین مردم هستند، چون به این کلمه ایمان ندارند، و همینطور قبرپرستان و اولیاءپرستان، از کافران این امت این کلمه را میگویند اما با کردار و گفتار و عقیدهشان با آن مخالفت میکنند، سپس گفتن این کلمه برای آنان فایدهای ندارد، و با گفتن آن مسلمان قرار نمیگیرند، چرا که آنها با اقوال و کردار و عقائدشان با آن مخالفت میکنند.
و یکی از علما شرایط «لا إله إلا الله» را هشت تا ذکر کرده که آنها را در دو بیت شعر جمع کرده است او میگوید:
علم یقین وإخلاص وصدقك مع
محبة وانقیاد والقبول لها
(علم یقینی و اخلاص و صداقت و محبت و انجام و پذیرفتن آن).
وزید ثامنها الکفران منك
سوی الإله من الأشیاء قد ألـها
و هشتم اینکه به همه معبودانی که به جز خداوند معبود قرار داده شدهاند کفر بورزی.
در این دو بیت شعر، شرایط «لا إله إلا الله» ذکر شدهاند.
اول: دانستن معنای آن که منافی با جهل است و قبلاً گذشت که «لا إله إلا الله» یعنی هیچ معبود به حقی جز الله نیست، پس همه معبودانی که مردم علاوه بر خداوند میپرستند معبودان باطلی هستند.
دوم: یقین که ضد آن شک است، یعنی گوینده «لا إله إلا الله» باید یقین داشته باشد که معبود به حق الله است.
سوم: اخلاص، یعنی بنده همه عبادتها را خاص خداوند بکند، پس اگر عبادتی را برای غیر از خداوند از قبیل پیامبر یا ولی یا بت یا جن یا چیزی دیگر انجام داد به خدا شرک ورزیده، و این شرط را نقض کرده است، بنابراین گفتن «لا إله إلا الله» برای او فایدهای ندارد.
چهارم: صداقت، یعنی صادقانه این کلمه را بگوید که آنچه با زبان میگوید با قلبش مطابقت داشته، و آنچه در قلبش است نیز با زبانش در مطابقت باشد، پس اگر تنها با زبان آنرا گفت و قلبش به معنای آن باور نداشت گفتن کلمه سودی برای او ندارد، و چون سایر منافقین کافر است.
پنجم: محبت، یعنی خداوند ﻷرا دوست بدارد، پس اگر کلمهای را به زبان آورد که خداوند را دوست نمیداشت، کافر میشود، و همچون سایر منافقین وارد اسلام نشده است. چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ﴾[آل عمران: ۳۱]. «بگو: اگر خدا را دوست مىدارید، از من پیروى کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد». و میفرماید: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِ﴾[البقرة: ۱۶۵]. «بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مىکنند؛ و آنها را همچون خدا دوست مىدارند. اما آنها که ایمان دارند، دوستىشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است».
ششم: انقیاد و اطاعت از آنچه معنی کلمه بر آن دلالت میکند، یعنی فقط خدا را بپرستد و از شریعت او پیروی کند و به آن ایمان بیاورد و معتقد باشد که حق است، پس اگر «لا إله إلا الله» را گفت اما خدا را پرستش نکرد و از شریعت الهی پیروی نکرد، و از آن سر باز زد مسلمان قرار نمیگیرد، همچون ابلیس وغیره.
هفتم: پذیرفتن آنچه «لا إله إلا الله» بر آن دلالت مینماید، یعنی خاص کردن عبادت برای خداوند که «لا إله إلا الله» بر آن دلالت مینماید را بپذیرد و به آن ملتزم باشد.
هشتم: کفر ورزیدن به آنچه علاوه بر خداوند پرستش شوند، یعنی از عبادت غیر الله بیزاری بجوید و معتقد باشد که آن باطل است، چنانکه میفرماید: ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَا﴾[البقرة: ۲۵۶]. «کسى که به طاغوت (بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر) کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست».
و در حدیث صحیح از رسول خدا صروایت است که فرمود: (هر کسی بگوید «لا إله إلا الله» و به همه آنچه که علاوه از خدا پرستش میشوند کفر بورزد تجاوز به خون و مال او حرام است و حساب او با خداوند است). و در روایتی دیگر میفرماید: (هر کسی خدا را یگانه بداند و به آنچه جز او پرستش میشوند کفر بورزد تجاوز به مال و خون او حرام است). مسلم.
پس بر همه مسلمین واجب است که با رعایت شرایط این کلمه را محقق نمایند، و هرگاه مسلمان به معنی کلمه عمل کرد و بر آن پایداری نمود مسلمان است، و خون و مال او مصون است، گرچه تفاصیل این شرایط را نداند چون منظور دانستن حق و عمل کردن به آن است، گرچه مومن شرایط مذکور را به تفصیل نداند.
و طاغوت آن چیزی است که به جز خداوند پرستش میشود، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَا﴾[البقرة: ۲۵۶]. «کسى که به طاغوت (بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر) کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست». و میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ﴾[النحل: ۳۶]. «ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!». و کسانی که جز خدا پرستش میشوند اما خودشان به این امر راضی نیستند همچون پیامبران و صالحان و ملائکه، اینها طاغوت نیستند، و بلکه طاغوت شیطانی است که به عبادت پیامبران و ملائکه و صالحان دعوت میکند، و این کار را برای مردم زیبا جلوه میدهد. از خداوند میخواهیم که مسلمین را از هر بلا و آفتی مصون بدارد. اما فرق اعمالی که با کلمه «لا إله إلا الله» منافات دارند با اعمالی که با کمال واجب آن منافات دارند این است هر سخن و عملی و عقیدهاى که صاحب خود را مرتکب شرک اکبر قرار میدهد کاملا با معنی «لا إله إلا الله» تضاد و منافات دارد، کارهایی همچون به فریاد خواندن مردهها و ملائکه و بتها و درختان و سنگها و ستارگان و غیره، و ذبح کردن برای آنها و نذر و سجده برای آنان.
همه این کارها به طور کامل با توحید منافات دارند، و با این کلمه متضادند، و آن را باطل میکنند، و همچنین حلال دانستن آنچه که خداوند حرام کرده است، مثل زنا و شراب و نافرمانی پدر و مادر و ربا خواری، و همچنین اگر کسی چیزی از ضروریات دین همچون وجوب نمازهای پنجگانه و زکات و روزه و نیکی با پدر و مادر و به زبان آوردن شهادتین و امثال آن را انکار کند کار او کاملا با «لا إله إلا الله» متضاد است.
اما اقوال و کارها و اعتقاداتی که توحید و ایمان را ضعیف میکنند و با کمال لازم آن منافات دارند زیادند، برخی عبارتند از: شرک اصغر، همچون ریا کاری، و سوگند خوردن به غیر از خدا، و گفتن اینکه آنچه خدا و فلانی بخواهد، و یا این را گفتن که این از خدا و از فلانی است، و همین طور همه گناهان توحید و ایمان را ضعیف میکنند، و با کمال لازم آن منافات دارند، پس باید از همه آنچه که با توحید و ایمان منافات دارد یا از پاداش آن میکاهد پرهیز شود و ایمان از دیدگاه اهل سنت و جماعت عبارت است از: قول و عمل که با طاعت و معصیت کم و زیاد میشود.
و دلایل زیادی در این مورد هست که علما در کتابهای عقیده و کتابهای تفسیر و حدیث توضیح دادهاند، از آن جمله اینکه خداوند میفرماید: ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ فَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِيمَٰنٗاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَهُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ١٢٤﴾[التوبة: ۱۲۴]. «و هنگامى که سورهاى نازل مىشود، بعضى از آنان (به دیگران) مىگویند: «این سوره، ایمان کدام یک از شما را افزون ساخت؟!» (به آنها بگو:) اما کسانى که ایمان آوردهاند، بر ایمانشان افزوده؛ و آنها (به فضل و رحمت الهى) خوشحالند». و میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ٢﴾[الأنفال: ۲]. «مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد؛ و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مىشود، ایمانشان فزونتر مىگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند». و میفرماید: ﴿وَيَزِيدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗى﴾[مریم: ٧۶]. «(اما) کسانى که در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان مىافزاید».