رساله سوم: حکم تعبد با اوراد شرکآمیز و ساخته اهل بدعت
از عبد العزیز بن عبدالله بن باز به حضور برادر محترم...
سلام علیکم ورحـمة الله وبرکاته.
اما بعد؛ نامهتان بدستم رسید خداوند شما را به هدایت خویش برساند، در نامهتان آمده بود که در منطقه شما افرادی هستند که به اوراد و اذکاری تمسک جستهاند که خداوند برای آن دلیلی نازل نفرموده است، و برخی از این اذکار بدعت هستند، و برخی شرکآمیز میباشند و آنها این اذکار را به امیر المومنین علی بن ابی طالب سنسبت میدهند، و این دعاها و اذکار را در مجالس ذکر یا در مساجد بعد از نماز مغرب میخوانند و فکر میکنند که این کار مایه تقرب به خداوند است، از اینکه میگویند: به حق خدا، مردان خدا، ما را به یاری خدا کمک کنید و ما را برای رسیدن به خدا یاری رسانید. و میگویند: ای قطبها، ای بزرگان، ای مددکنندگان اجابت کنید، پیش خدا شفاعت کنید، این بندهتان است، ایستاده و در آستانه درگاه شما زانو زده است، و بخاطر کوتاهی خود هراسان است، ای رسول خدا، به فریاد ما برس، و ما کسی غیر از شما نداریم، خواستههای ما را، شما برآورده میسازید، و شما اهل الله هستید، به سیدالشهداء حمزه و دیگر کسانی که از شما هستند مدد میجوییم، به فریاد ما برس ای رسول خدا.
و چنان میگویند: بار خدایا، درود بفرست بر کسی که او تو را سبب شکافته شدن اسرار جبروتی و بزرگی خود و علت شکافته شدن انوار رحمانی خویش قرار دادهای، و او را نایب حضرت پروردگار و خلیفه اسرار ذاتی خود قرار دادهای.
از نامهتان مشخص است که علاقمند هستید بدانید که کدام یک بدعت، و کدامیک از آن شرک هستند، و آیا نماز پشت سر امامی که این دعا را میخواند جایز است یا نه؟
پاسخ: الحمد لله وحده والصلاة والسلام على من لا نبی بعده وعلی آله وصحبه من اهتدى بهداه إلى یوم الدین، أما بعد:
بدان که خداوند خلق را آفریده و پیامبران †را فرستاده تا فقط و تنها او عبادت شود، نه غیر از او، چنان که میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ٥٦﴾[الذاریات: ۵۶]. «من جن و انس را نیافریدم (و پیامبران را برنگزیدم) جز براى اینکه عبادتم کنند».
عبادت یعنی اینکه با انجام دادن، و با پرهیز از آنچه خدا و رسول از آن نهی کردهاند از خدا و پیامبر اطاعت شود، و به خدا و رسول او ایمان داشته باشیم، و عمل را خالصانه و فقط برای خدا با نهایت محبت و کمال فروتنی انجام دهیم، چنانکه میفرماید: ﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ﴾[الإسراء: ٢٣]. «و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید». یعنی خداوند فرمان داده و توصیه نمود که تنها او پرستش شود. و میفرماید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ٣ مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ٤ إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥﴾[الفاتحة: ۲-۵]. «ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است». خداوند متعال با این آیات روشن کرده است که تنها او مستحق عبادت است، و تنها او سزاوار است که از او کمک خواسته شود، و خداوند ﻷمیفرماید: ﴿فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ﴾[الزمر: ۲]. «پس خدا را پرستش کن و دین خود را براى او خالص گردان». و میفرماید: ﴿فَٱدۡعُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ١٤﴾[غافر: ١٤]. «(تنها) خدا را بخوانید و دین خود را براى او خالص کنید، هرچند کافران ناخشنود باشند». و میفرماید: ﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا١٨﴾[الجن: ۱۸]. «مساجد از آنِ خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید». و آیات زیادی در این مورد است و همه بر این دلالت مینماید که واجب است که عبادت تنها و فقط برای الله انجام شود، و مشخص است که دعا با همه انواعش از عبادت است، پس با توجه به این آیات و آنچه در این مورد آمده است برای هیچ کسی جایز نیست که جز خداوند کسی را به فریاد بخواند، و یا از کسی کمک و یاری بجوید، اما در امور عادی و طبیعی و اسباب محسوس که مخلوق زندهی حاضر توانایی آن را دارد کمک خواستن اشکالی ندارد، چون اینها عبادت نیستند، بلکه بر اساس تصریح نصوص و اجماع جایز است که انسان از انسان زندهاى که توانایی دارد در امور عادی کمک بگیرد، مثل اینکه برای دفع شر فرزند یا خدمتگذار یا سگش از او کمک بخواهد، یا اینکه انسان برای فردی دیگر که زنده است و توانایی دارد بنویسد، و از او کمک بخواهد، که او را در ساختن خانهاش یا درست کردن ماشین یاری کند، و به همین صورت در داستان موسی اشاره شده است: ﴿فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِي مِن شِيعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِي مِنۡ عَدُوِّهِۦ﴾[القصص: ۱۵]. «آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود». همچنین کمک گرفتن انسان از یارانش در جهاد و جنگ از همین نوع است. اما کمک خواستن از مردهها و جنها و ملائکه و درختان و سنگها شرک اکبر است، و کاری است که مشرکین در مورد معبودان خود همچون لات و عزی وغیره انجام میدادند، و همچنین کمک خواستن از افراد زندهاى که فرد معتقد به ولایت آنهاست، کمک خواستن در آنچه جز خداوند بر آن قادر نیست مثل شفا دادن مریض و هدایت، رفتن به بهشت و نجات از دوزخ و امثال آن شرک اکبر است، آیات گذشته و دیگر آیاتی که به معنای آن آمدهاند همه بر این دلالت مینمایند که متوجه شدن دلها در همه کارها بهسوی خدا و خاص کردن عبادت فقط برای خدا واجب است، چون بندگان برای همین هدف آفریده شدهاند، و به همین فرمان یافتهاند، چنانکه در آیات سابق بیان شد، و چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗا﴾[النساء: ۳۶]. «و خدا را بپرستید! و هیچچیز را همتاى او قرار ندهید». و میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ﴾[البینة: ۵]. «و دستوری به آنها داده نشده بود جز این که خدا را بپرستند، در حالی که دین خود را برای او خالص کنند». و پیامبر صدر حدیثی که معاذ سروایت میکند فرمود: (حق خداوند بر بندگان این است که او را بپرستند و چیزی را با او شریک نسازند) و ابن مسعود سروایت میکند که پیامبر صفرمودند: (هر کسی بمیرد در حالیکه که همتایی برای خدا قرار میدهد و به فریاد میخواند، به دوزخ میرود). بخاری. و در صحیحین از ابن عباس بروایت است که پیامبر صوقتی او را به یمن فرستاد به او گفت: (تو نزد قومی که اهل کتاب هستند میروی پس اولین چیزی که باید آنان را به آن دعوت دهی گواهی دادن به اینکه هیچ معبود به حقی جز الله نیست)، و در عبارتی دیگر آمده است: (آنان را به این دعوت بده که هیچ معبود به حقی جز الله نیست و من پیغمبر خدا هستم).
و در روایت بخاری آمده است (آنها را به این دعوت بده که خدا را یگانه بدانند).
و در مسلم از طارق بن اشیم اشجعی سروایت است که پیامبر صفرمود: (هر کسی خدا را یگانه بداند و به آنچه غیر از خدا پرستش میشود کفر بورزد، خون و مال او مصون است، و حساب او با خداوند ﻷاست). و احادیث زیادی در این مورد آمده است، و این توحید اصل و اساس دین اسلام و پایه امت و رأس دستور و اساس فرائض است، و حکمت از آفرینش جنها و انسها توحید است، و حکمت و فلسفه ارسال پیامبران هم همین است، چنانکه در آیات سابق دال بر این هستند بیان شد، از آن جمله اینکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ٥٦﴾[الذاریات: ۵۶]. «من جن و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند».
و میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾[النحل: ٣٦]. «ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!». و میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥﴾[الأنبیاء: ۲۵]. «ما پیش از تو هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر اینکه به او وحى کردیم که: معبودى بحق جز من نیست؛ پس تنها مرا پرستش کنید».
و خداوند در مورد نوح و هود و صالح و شعیب †میفرماید که آنها به قوم خویش گفتند: ﴿ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ﴾[الأعراف: ۶۵]. «(تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودى براى شما نیست». و این دعوت همه پیامبران است، چنانکه دو آیه گذشته بر این دلالت مینمایند، و دشمنان پیامبران اعتراف کردهاند که پیامبران آنها را فرمان میدهند که تنها خدا را عبادت کنند، و از معبودانی که علاوه از خدا پرستش میشوند دست بکشند، چنانکه خداوند عزوجل در داستان عاد میگوید که آنها به هود ÷گفتند: ﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا لِنَعۡبُدَ ٱللَّهَ وَحۡدَهُۥ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا﴾[الأعراف: ٧۰]. «گفتند: آیا به سراغ ما آمدهاى که تنها خداى یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما مىپرستند، رها کنیم؟!». و خداوند در مورد قریش میگوید که وقتی پیامبرمان محمد صآنها را به اینکه تنها خدا را پرستش کنند و آنچه از ملائکه و اولیاء و بتها و درختانی که علاوه از خداوند آن را میپرستند رها کنند گفتند: ﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ٥﴾[ص: ۵]. «آیا او بجاى اینهمه خدایان، خداى واحدى قرار داده؟! این براستى چیز عجیبى است!». و خداوند متعال درباره آنها میفرماید: ﴿إِنَّهُمۡ كَانُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ يَسۡتَكۡبِرُونَ٣٥ وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ٣٦﴾[الصافات: ۳۵-۳۶]. «چرا که وقتى به آنها گفته مىشد: معبودى جز خدا وجود ندارد، تکبر و سرکشى مىکردند. و پیوسته مىگفتند: آیا ما معبودان خود را بخاطر شاعرى دیوانه رها کنیم؟!». و آیات زیادی هست که بر این معنی دلالت مینماید، و از آیات و احادیثی که ذکر نمودیم برایتان روشن میگردد که این دعاها و انواع کمک خواستههایی که تو در سوال خود آنرا بیان کردهای همه از انواع شرک اکبر هستند، چون اینها یعنی عبادت و پرشتش غیر از الله، در این دعاها چیزهایی از مردهها خواسته شده که جز الله کسی دیگر توانایی انجام آن را ندارد، و این از شرک مشرکین گذشته زشتتر و و بدتر است، چون مشرکین قدیم فقط در حالت آسایش و راحتی شرک میورزیدند، اما در سختی عبادت را فقط خاص خدا میکردند، چون آنها میدانستند که تنها خداوند مىتواند آنها را از سختی نجات دهد، چنانکه خداوند در مورد این مشرکین در کتابش میفرماید: ﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ٦٥﴾[العنکبوت: ۶۵]. «هنگامى که بر سوار بر کشتى شوند، خدا را با اخلاص مىخوانند (و غیر او را فراموش مىکنند)؛ اما هنگامى که خدا آنان را به خشکى رساند و نجات داد، باز مشرک مىشوند». و خداوند متعال در آیهای دیگر خطاب به آنان میگوید: ﴿وَإِذَا مَسَّكُمُ ٱلضُّرُّ فِي ٱلۡبَحۡرِ ضَلَّ مَن تَدۡعُونَ إِلَّآ إِيَّاهُۖ فَلَمَّا نَجَّىٰكُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ أَعۡرَضۡتُمۡۚ وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ كَفُورًا٦٧﴾[الإسراء: ۶٧]. «و هنگامى که در دریا ناراحتى به شما برسد، جز او، تمام کسانى را که (براى حل مشکلات خود) مىخوانید، فراموش مىکنید؛ اما هنگامى که شما را به خشکى نجات دهد، روى مىگردانید؛ و انسان، بسیار ناسپاس است». اگر کسی از مشرکین این زمان بگوید: هدف ما این نیست که اینها خودشان ما را شفا میدهند یا به ما سود و زیان میرسانند، بلکه هدف ما این است که اینها در این مورد پیش خدا برای ما شفاعت کنند؟
در پاسخ باید گفت:
هدف و مقصد کفار گذشته همین بود، و منظور آنها این نبود که معبودانشان میآفرینند، و روزی میدهند، یا خودشان میتوانند سود و زیان برسانند، و آنچه خداوند در قرآن در مورد مشرکین گفته است که منظور آنها شفاعت و مقام معبودانشان بوده و میخواستهاند که آنها را به خدا نزدیک کنند ادعای شما را باطل میکند، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ﴾[یونس: ۱۸]. «آنها غیر از خدا، چیزهایى را مىپرستند که نه به آنان زیان مىرساند، و نه سودى مىبخشد؛ و مىگویند: «اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!». سپس خداوند ادعای آنها را رد میکند و میگوید: ﴿قُلۡ أَتُنَبُِّٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾[یونس: ۱۸]. «بگو: آیا خدا را به چیزى خبر مىدهید که در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟! منزه است او، و برتر است از آن همتایانى که قرار مىدهند».
پس خداوند بیان میدارد که او در آسمانها و زمین از شفاعت کنندهای که نزد او شفاعت کند به صورتی که منظور مشرکین است سراغ ندارد، و آنچه را که خدا نمیداند وجودی ندارد؛ چون هیچ چیزی برای خداوند پوشیده و پنهان نیست، و میفرماید: ﴿تَنزِيلُ ٱلۡكِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَكِيمِ١ إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ٢ أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُ﴾[الزمر: ۱-۳]. «این کتابى است که از سوى خداوند عزیز و حکیم نازل شده است. ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم؛ پس خدا را پرستش کن و دین خود را براى او خالص گردان! آگاه باشید که دین خالص از آن خداست». پس خداوند روشن مینماید که عبادت مختص اوست، و بندگان باید آنرا خاص خداوند کنند، چون وقتی خداوند پیامبرش را به خاص کردن عبادت برای خدا فرمان میدهد در حقیقت به همه مردم فرمان میدهد، و دین در اینجا یعنی عبادت، و عبادت همانطور که قبلا گذشت یعنی اطاعت از خدا و اطاعت از پیامبر ص، و دعا و کمک خواستن، و ترس و امید، و ذبح نذر در عبادت داخل هستند، همانطور که نماز و روزه و دیگر چیزهایی که خدا و پیامبرش به آن فرمان دادهاند از زمره عبادت میباشد، سپس بعد از این خداوند ﻷمیفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾[الزمر: ۳]. «و آنها که غیر خدا را اولیاى خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: «اینها را نمىپرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند». یعنی میگویند ما آنها را عبادت میکنیم تا ما را به خدا نزدیک کنند، خداوند با رد ادعای آنها میگوید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ﴾[الزمر: ۳]. «خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داورى مىکند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدایت نمىکند!». پس خداوند متعال در این آیه کریمه توضیح میدهد که کافران معبودان غیر از خدا را فقط به خاطر این پرستش میکردند که آنها را به خدا نزدیک کنند، و مقصد کفار در گذشته و حال همین بوده است، و خداوند این را ابطال مینماید و میگوید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ﴾[الزمر: ۳]. «خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داورى مىکند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدایت نمىکند!». پس خداوند دروغ آنها را در ادعای اینکه معبودانشان آنان را به خدا نزدیک میکند و کفرشان را که با عبادت معبودان باطل به خدا کفر ورزیدهاند را واضح نموده، و اگر کسی اندکی درک و تشخیص داشته باشد میداند که علت کفر کافران گذشته این بود که آنها پیامبران و اولیاء و درختان و سنگها و دیگر مخلوقات را میان خود و خداوند میانجی و شفاعت کننده قرار داده بودند، و معتقد بودند که اینها نیازهای آنان را بدون اجازه و رضامندی خداوند بر آورده میسازد، چنانکه وزیران پادشاهان را سفارش میکنند، پس آنها خداوند ﻷرا با پادشاهان و رهبران مقایسه کرده و میگفتند: همانطور که هر کسی نیاز و کاری با پادشاه داشته باشد خواص و وزراء پادشاه را شفیع و میانجی قرار میدهد، ما هم با پرستش پیامبر و اولیا خود را به خدا نزدیک میکنیم، و این فکر نهایت باطل و پوچی است، چون خداوند شبیه و همتایی ندارد، و با آفریدههایش مقایسه نمیشود، و هیچ کسی نزد او شفاعت نمیکند مگر آنکه خداوند به او اجازه شفاعت بدهد، خداوند فقط برای اهل توحید اجازه شفاعت میدهد، و خداوند متعال بر هر چیزی تواناست، و به همه چیز داناست، و او مهربانترین مهربانان است، از هیچ کسی نمیترسد، چون او تعالی بر بندگانش تسلط کامل دارد و هر طور بخواهد در آنان تصرف مینماید و به خلاف پادشاهان و رهبران که آنها بر همه چیز توانایی ندارند، از این رو به افرادی نیازمندند که در کارهایی که ممکن است نتوانند انجام دهند آنها را کمک نمایند، بنابراین به وزراء و لشکریانش نیاز دارند، و همچنین آنها به افرادی نیاز دارند که نیازهای کسانی را که آنها نیازهایشان را نمىدانند به آنها بگویند، بنابراین باید افرادی از وزراء و خواص آنها را راضی کند و عاطفهشان را تحریک نماید، اما خداوند از همه آفریدههایش بینیاز است، و خداوند نسبت به مردم از مادرانشان مهربانتر و او حاکم عادل است هر چیز را به اقتضای حکمت و علم و قدرت خویش در جای آن قرار میدهد، پس جایز نیست که به هیچ صورتی خداوند با آفریدههایش مقایسه شود، بنابراین خداوند در کتاب خویش توضیح میدهد که مشرکین اعتراف میکردند که آفریننده، روزی دهنده، تدبیر کننده خداوند است، اقرار میکردند که او به درمانده کمک میکند و بلا را دور میسازد، و زنده میکند و میمیراند و کشمکش و مجادله بین مشرکین و پیامبران فقط در خاص کردن عبادت برای خداوند بود چنانچه خداوند ﻷمیفرماید: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾[الزخرف: ۸٧]. «و اگر از آنها بپرسى چه کسى آنان را آفریده، قطعا مىگویند: خدا». و میفرماید: ﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٣١﴾[یونس: ۳۱]. «بگو: «چه کسى شما را از آسمان و زمین روزى مىدهد؟ یا چه کسى مالک (و خالق) گوش و چشمهاست؟ و چه کسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون مىآورد؟ و چه کسى امور (جهان) را تدبیر مىکند؟» بزودى (در پاسخ) مىگویند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پیشه نمىکنید (و از خدا نمىترسید)؟!». و آیات زیادی در این مورد آمده است و پیشتر آیاتی ذکر شدند که بر این دلالت داشتند که کشمکش و اختلاف میان پیامبران و امتها در مورد اخلاص عبادت و خاص کردن طاعت برای خداوند بوده است، چنان که خداوند میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾[النحل: ۳۶]. «ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید». و دیگر آیاتی که در این مورد آمده است و خداوند در جاههای زیادی قضیه شفاعت را بیان کرده است، چنان که در سوره بقره میفرماید: ﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ﴾[البقرة: ۲۵۵]. «کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟!». و میفرماید: ﴿وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيًۡٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ٢٦﴾[النجم: ۲۶]. «و چه بسیار فرشتگان آسمانها (با آن مقام و منزلتشان) شفاعت آنها سودى نبخشد مگر پس از آنکه خدا براى هر کس بخواهد و راضى باشد اجازه (شفاعت) دهد!». و در توصیف ملائکه میگوید: ﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ﴾[الأنبیاء: ۲۶]. «و آنها جز براى کسى که خدا راضى (به شفاعت براى او) است شفاعت نمىکنند؛ و از ترس او بیمناکند». و خداوند ﻷخبر داده است که او تعالی کفر را از بندگانش نمیپذیرد، و فقط شکر را از آنها میپسندد، و شکر یعنی یگانه داشتن خدا و اطاعت از او، و در سوره زمر میفرماید: ﴿إِن تَكۡفُرُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنكُمۡۖ وَلَا يَرۡضَىٰ لِعِبَادِهِ ٱلۡكُفۡرَۖ وَإِن تَشۡكُرُواْ يَرۡضَهُ لَكُم﴾[الزمر: ٧]. «اگر کفران کنید، خداوند از شما بىنیاز است و هرگز کفران را براى بندگانش نمى پسندد؛ و اگر شکر او را بجا آورید آن را براى شما مىپسندد!».
و بخاری در صحیح خود از ابوهریره سروایت میکند که او گفت: ای پیامبر خدا، شفاعت تو در روز قیامت بیشتر نصیب چه کسی میگردد؟ فرمود: «هر کسی خالصانه از ته قلب بگوید «لا إله إلا الله». و از انس سروایت است که پیامبر صفرمود: «هر پیامبری دعایی دارد که اجابت میشود، همه پیامبران دعاهای خود را در دنیا کردهاند اما من دعایم را گذاشتهام تا در روز قیامت برای امت خود شفاعت کنم، پس شفاعت من به هر کسی از امت من که در حالی بمیرد که به خدا شرک نورزیده است میرسد». احادیث زیادی در این مورد آمده است و همه آیات و احادیثی که ذکر کردیم بر این دلالت میکنند که عبادت فقط و تنها حق خداوند است و جایز نیست که هیچ چیزی از عبادت برای پیامبران وغیره انجام شود، و شفاعت در اختیار خداوند است، چنانکه میفرماید: ﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗا﴾[الزمر: ۴۴]. «بگو: تمام شفاعت از آن خداست». و هیچ کسی مستحق شفاعت قرار نمیگیرد مگر بعد از آنکه خداوند به شفاعتکننده اجازه دهد، و از کسی که در مورد او شفاعت میشود راضی باشد، و خداوند چنانکه قبلا گفته شد جز توحید چیزی را نمیپسندد، و مشرکین بهرهای از شفاعت ندارند، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ٤٨﴾[المدثر: ۴۸]. «از این رو شفاعتِ شفاعتکنندگان به حال آنها سودی نمیبخشد». و میفرماید: ﴿مَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ حَمِيمٖ وَلَا شَفِيعٖ يُطَاعُ﴾[غافر: ۱۸]. «براى ستمکاران دوستى وجود ندارد، و نه شفاعتکنندهاى که شفاعتش پذیرفته شود». و ظلم وقتی بطور مطلق ذکر شود منظور از آن شرک است، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾[البقرة: ۲۵۴]. «و کافران، خود ستمگرند؛ (هم به خودشان ستم مىکنند، هم به دیگران)». و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ﴾[لقمان: ۱۳]. «در حقیقت که شرک، ظلم بزرگى است». اما آنچه شما بیان داشتهای که برخی از صوفیان در مساجد و جاههای دیگری میگویند: «اللهم صل علی من جعلته سبباً لانشقاق أسرارك الجبروتیة وانفلاقاً لأنوارك الرحـمـانیة، فصار نائباً عن الحضرة الربانیة وخلیفة أسرارك الدنیویة... الخ».
در پاسخ باید گفت:
این کلام و امثال آن از جمله تکلف است که پیامبر صاز آن نهی کرده است، چنانکه مسلم در صحیح از عبد الله بن مسعود سروایت میکند که پیامبر خدا صفرمود: «سختگیران و تکلفکنندگان هلاک شدهاند» سه بار این جمله را تکرار فرمود، امام خطابی /میگوید: (متنطع) یعنی کسی که سختگیری و تکلف میکند و به شیوه اهل کلام به دنبال چیزهایی میرود که فایدهای ندارد، و در قضایایی فرو میرود که به عقلشان نمیرسد.
و ابو السعادات ابن اثیر میگوید: (متنطعون: تکلفکنندگان) کسانی هستند که در سخن غلو و مبالغه میکنند و از ته گلو حرف می زنند. و (متنطع) از نطع گرفته شده، و نطع یعنی ته کام، و به هر کسی که در سخن گفتن یا در عمل سختگیری و تکلف مینماید این کلمه اطلاق میگردد.
با توجه به معنایی که این دو امام از ائمه لغت و زبان گفتهاند برای شما و برای هر صاحب فکری مشخص میشود که درود فرستادن بر پیامبر صبا این کیفیت نوعی تکلف است.
و از تکلف و سختگیری نهی شده است و مسلمان باید در درود فرستادن بر پیامبر صاز شیوهای استفاده کند که پیامبر برای درود فرستادن بر ایشان صبه مردم نشان داده است، و این کیفیت از دیگر صورتهای درود، انسان را بینیاز میگرداند، چنانکه بخاری و مسلم در صحیحین روایت میکنند، بخاری از کعب بن عجره سروایت میکند که اصحاب شگفتند: ای رسول خدا، به ما امر شده که بر تو درود بفرستیم پس چگونه بر تو درود بفرستیم؟ فرمود: «بگوئید: اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ. وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».
و در صحیحین از ابی حمید ساعدی سروایت است که آنها گفتند: ای رسول خدا چگونه بر تو درود بفرستیم؟ فرمود: «بگویید: اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى أَزْوَاجِهِ، وَذُرِّيَّتِهِ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى أَزْوَاجِهِ، وَذُرِّيَّتِهِ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».
و در صحیح مسلم از ابی مسعود انصاری سروایت است که گفت: بشیر بن سعد گفت: ای رسول خدا به ما فرمان داده شده که بر تو درود بفرستیم چگونه بر تو درود بفرستیم؟ پیامبر سکوت کرد سپس گفت: «بگویید: اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ فِي الْعَالَمِينَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ. سلام همانطور است که میدانید». بنابراین شایسته است مسلمان در درود فرستادن بر پیامبر صاز همین کلمات و امثال این که از پیامبر نقل شدهاند استفاده کند، چون پیامبر صاز همه مردم بهتر میداند چه کلماتی باید در حق او بکار برده شود، همانطور که او بهتر میداند چه کلماتی باید در حق پروردگارش بکار برده شوند.
اما کلماتی که با تکلف ترتیب داده شوند و ساخته و پرداخته افراد باشند ممکن است معنای درستی نداشته باشد، مثل کلماتی که شما در سوال ذکر کردهاید، نباید این کلمات بکار برده شوند چون این تکلف است و ممکن است با معانی نادرستی تفسیر شوند و علاوه بر این کلماتی که رسول الله صبرای درود انتخاب نموده و امت را به آن راهنمایی کرده است مخالف هستند، و پیامبر صاز همه مردم داناتر و خیرخواهتر و دورتر از تکلف و سختگیری است.
امیدوارم دلایلی که ما برای بیان حقیقت توحید و حقیقت شرک و فرق مشرکین گذشته با مشرکین این زمان ذکر کردیم و آنچه در مورد کیفیت درود فرستادن بر پیامبر صبیان داشتیم کفایت کند و طالب حق را کنترل نماید، اما کسی که که علاقهای به شناخت حق ندارد او پیرو هوا و امیال نفس خود است، خداوند ﻷمیفرماید: ﴿فَإِن لَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ٥٠﴾[القصص: ۵۰]. «اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوسهاى خود پیروى مىکنند! و آیا گمراهتر از آن کس که پیروى هواى نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهى را نپذیرفته، کسى پیدا مىشود؟! مسلما خداوند قوم ستمگر را هدایت نمىکند!». خداوند در این آیه بیان میدارد که مردم در برابر هدایت و دین حقی که خداوند پیامبران را با آن مبعوث کرده است دو گروه هستند: یکی پیام خدا و پیامبرش را میپذیرد، و گروه دوم پیرو هوای نفس خود هستند، و خداوند خبر داده که هیچ کسی گمراهتر از کسی نیست که از هوای نفس خود پیروی میکند.
از خداوند مسئلت مینماییم که ما را از پیروی و اطاعت از هوای نفس مصون و محفوظ بدارد، و همچنین از او تعالی میخواهیم که ما و شما و سایر برادران ما را از زمره کسانی بگرداند که فرمان خدا و پیامبر را میپذیرند و شریعت او را بزرگ و محترم میدارند، و از همه بدعتها و هوا پرستیهایی که مخالف شریعت هستند پرهیز میکنند، بیگمان خداوند بخشنده و بزگوار است.
وصلى الله علی عبده ورسوله نبینا محمد وآله وأصحابه وأتباعه بإحسان إلى یوم الدین [۲].
[۲] مجموع الفتاوی: ۱/۱۴٩، ۱٧٧.