دوّم- سیاق آیات و موضعگیری یهودیان و منافقان و مشرکان در قبال تغییر قبله
آیات تغییر قبله در سورۀ بقره که به شکلی خاص متمایز از دیگر سورهها میباشد، این واقعیتها را در بردارد:
۱- برای اولین بار قضیۀ نفاق در آیات قرآن در سورۀ بقره مطرح شد. خداوند در ابتدای سورۀ بقره، صفات مؤمنان را در پنج آیه، و صفات کافران را در دو آیه بیان میکند، امّا صفات منافقان را در سیزده آیه میآورد. و قرآن به تکرار، نفاق را در سورههای زیادی که بیشتر در سورۀ توبه ظاهر شده، ننگین و خوار و محکوم مینماید. و در یک سورۀ کامل درباره منافقان یعنی سورۀ «منافقون» دروغ و نفاقشان را برملا میسازد. اینان در جوامع ما در شکل شخصیتهای عمومی و خصوصی ظاهر میشوند و نام سرزمینهای اسلامیمان و جنسیت آن را بر خود مینهند و با زبان ما سخن میگویند اما عقلها و اندیشهها و دلهایشان با دشمنان خداست. با خدا و رسولخدا و مؤمنان میجنگند. و آنان از دیگر دشمنان خطرناکترند، زیرا اینان شکاف و آجری خام در ساختمان و جسد امت اسلامی هستند. اینان سخن یهودیان راجع به تغییر قبله را تکرار مینمایند.
۲- سورۀ بقره به دلیل داستان جدال و بهانه و قتل و بهتان بنیاسرائیل به این نام، نامگذاری شده، سپس در این سوره، داستانها و صفاتی آمده و روشن میسازد که بنیاسرائیل از همۀ انسانها بیشتر با خدا و پیامبران خدا سر دشمنی دارند، و از فرشتگان بدشان میآید، و عهدشکنی میکنند، و نیکان را به قتل میرسانند، و بر مادیات و تعلقات دنیوی حرص و طمع میورزند، و به خویشتن ظلم میکنند، و به حقوق دیگران تجاوز مینمایند، و به پروردگارشان کفر میورزند، و از اوامر و دستورات پیامبرانشان سرپیچی مینمایند، و تا آنجا که توانستهاند، از پیامبرانشان افرادی را به قتل رساندهاند.
اما راجع به موضعگیری در قبال تغییر قبله، صاحب «عیون الأثر في المغازي والسیر»آورده که موضعگیریهای متعددی در این خصوص وجود دارند که عبارتند از:
۱) منافقان گفتند: چه چیز مسلمانان را از قبلۀ خود که بر آن بودند، برگرداند؟
۲) یهودیان گفتند: محمدصبه سرزمین پدرش اشتیاق پیدا کرده، و او میخواهد که قومش را راضی و خوشنود گرداند، و اگر بر قبلۀ ما میماند، امید پیدا میکردیم که محمدصهمان پیامبری است که منتظر آمدنش هستیم.
۳) مشرکان مکه گفتند: محمدصدر دینش دچار سردرگمی شده، رو به قبلۀ شما نمود و دانست که شما از او هدایت یافتهترید، و احتمال دارد که به دین شما درآید.
۴) برخی از مؤمنان گفتند: پس تکلیف نمازی که به سوی بیتالمقدس خواندیم چیست؟ تکلیف برادرانی که مردهاند در حالی که به سوی بیتالمقدس نماز میخواندند، چیست؟
این موضعگیری مؤمنان همراه با روایاتی که قبلاً آوردم، نشان میدهد که فرمانبرداری و تسلیم از جانب مؤمنان وجود داشته فقط برخی از آنان راجع به نمازشان قبل از تغییر قبله از همدیگر سؤال نمودند و این سؤال، وارد است: اما همۀ آنان در قبال تغییر قبله راضی بودند و این دستور الهی را شنیدند و از آن اطاعت نمودند و مَثل عالی شدند تا جایی که زمانی به سوی بیتالحرام روی برگردانند که همگی در رکوع بودند. بنا به آنچه در روایت براء بن عازب آمده هنگام تغییر قبله، مسلمانان در نماز عصر در مسجدی بودند که هماکنون «قبلتین» نام دارد، و بنا به روایت انس آنان در نماز صبح در مسجد قبا بودند. و روایات دیگری همگی این حقیقت را بیان میدارند که موضعگیری مؤمنان در قبال تغییر قبله، یک موضعگیری قوی و محکم و موردپسندی بوده است.
اما راجع به موضعگیری غیرمسلمانان، باید گفت که همۀ آنان آشوبگری و اغتشاش شدیدی به صورت زیر اتخاذ کردند:
۱) بزرگترین گروهی که قرآن در ابتدا آورده (یعنی سفهاء) یهودیان بودند به گونهای که آنان به رسول اللهصزمانی که به طرف بیتالمقدس نماز میخواند، سخنان بد و بیراه میگفتند، آنان میگفتند: اینکه محمد از قبلۀ ما پیروی میکند دلیل بر این است که دین و آئین ما صحیحتر است و دین جدید او نادرست است. و هنگامی که قبله تغییر یافت، دربارۀ خداوند متعال گفتند: «بداء» (یعنی اینکه سخنی بگوید و بعداً از آن پشیمان شود) برای خدا جایز است. خداوند از آنچه میگویند بسیار والاتر است. و گفتند محمدصبه دین پدران خود و کعبهشان اشتیاق پیدا کرده است. و به او بد و بیراه میگفتند، زیرا حیلۀ اولشان با تغییر قبله از بین رفت پس به ناچار باید به فکر ساختۀ جدیدی باشند. و این از آنان عجیب نیست، چون این از جمله چیزهایی است که یهودیان با همۀ پیامبران و بلکه با خداوند متعال به کار گرفتهاند، بدانگاه که به آنان دستور داد تا ترنجبین و بلدرچین بخورند، و میگفتند: پروردگارا، از خطاهای ما در گذر، در نتیجه آن را به گندم تغییر دادند، آنگاه خداوند متعال فرمود:
﴿فَبَدَّلَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوۡلًا غَيۡرَ ٱلَّذِي قِيلَ لَهُمۡ فَأَنزَلۡنَا عَلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَفۡسُقُونَ ٥٩﴾[البقرة: ۵۹].
«سپس ستمگران (از فرمان خدایشان سرپیچی کردند) و گفتاری را که به آنان گفته بودیم، دگرگون کردند. پس در برابر سرپیچی و تمردشان، از آسمان بر آنان عذابی نازل کردیم».
این موضوع ساختگی، از نوع بیارزش است و موضعگیریشان در قبال رسالت اسلامی در ابتدای رسیدن به مدینه روشن میگرداند. این امر از دو حدیث زیر به خوبی آشکار میشود:
۱- حدیث صفیه بنت حیی بن أخطبلکه گوید: «من دوست داشتنیترین فرزند پدرم در نزد او و در نزد عمویم، ابویاسر بودم، هرگاه همراه آن دو با فرزند دیگری از آنان میبودم، فقط مرا برمیداشتند. صفیه گوید: پس هنگامی که رسول اللهصبه مدینه آمد، پدرم حیی بن أخطب و عمویم ابویاسر بن أخطب بامدادان در حال سپیده دم به سوی او روانه شدند. صفیه گوید: و آن دو برنگشتند تا زمانی که آفتاب غروب کرد. در ادامه گفت: پس آن دو خسته و کوفته و بیحال و افتاده آمدند و به آرامی راه میرفتند. صفیه گوید: با حالت گشادهروئی نزد آنان شتافتم، سوگند به خدا به هیچ یک از آن دو ننگریستم در حالی که آن دو غمگین و ناراحت بودند. وی گفت: از عمویم ابویاسر شنیدم که به پدرم حیی بن أخطب میگفت: آیا او همان محمدصاست؟ پدرم گفت: آری، به خدا قسم. گفت: آیا وی را خوب میشناسی؟ گفت: بله. گفت: در درونت نسبت به وی چه احساسی داری؟ گفت: به خدا قسم، دشمنی با او تا زمانی که زدهام». [۳]
۲- حدیثی که بخاری با سند خویش از انسسروایت کرده که وی گوید: «عبدالله بن سلام به محل ورود رسول اللهصدر مدینه رسید، پس نزد پیامبرصآمد و گفت: من راجع به سه چیز از تو سؤال میکنم که تنها پیامبر خدا جواب آنها را میداند: اولین نشانه از نشانههای قیامت چیست؟ اولین طعامی که بهشتیان میخورند چیست؟ و فرزند چه وقت شبیه پدرش است و چه وقت شبیه دائیهایش است؟ رسول اللهصفرمود: هماکنون جبرئیل جواب این سؤالات را به من گفت، عبدالله گفت:جبرئیل در میان فرشتگان، دشمن یهود است. رسول اللهصفرمود: اولین نشانه از نشانههای قیامت آتش است که مردم را از مشرق تا مغرب جمع میگرداند. اولین طعامی که بهشتیان میخورند، جگر زیادِ ماهی است، و راجع به شباهت فرزند به پدر یا دائیهایش باید گفت که هرگاه مرد با زن نزدیکی نماید، اگر آب مرد بر آب زن پیشی گیرد، آن وقت فرزند شبیه پدرش است و اگر آب زن بر آب مرد پیشی گیرد، آن وقت فرزند شبیه مادرش است. عبدالله بن سلام گفت: گواهی میدهم که تو فرستادۀ خدا هستی. سپس گفت: ای رسولخداص، یهودیان مردمی دروغگو هستند اگر بدانند که اسلام آوردهام قبل از اینکه از آنان سؤال کنی، نزد تو دروغ را به من نسبت میدهند. پس یهودیان آمدند و عبدالله داخل خانه شد، آنگاه رسول اللهصفرمود: عبدالله بن سلام کدام یک از شماست؟ گفتند: داناترین ما و پسر داناترین ما و بهترین ما و پسر بهترین ما. پس رسولللهصفرمود: نظر شما چیست اگر عبدالله اسلام بیاورد؟ گفتند: خداوند وی را از آن پناه دهد! پس عبدالله نزد آنان رفت و گفت: گواهی میدهم که هیچ معبود بر حقی نیست بجز الله و گواهی میدهم که محمدصفرستادۀ خداست. یهودیان گفتند: این مرد، بدترین ما و پسر بدترین ماست و به جان وی افتادند». [۴]
۲) منافقان که در هر زمانی وجود دارند دوستان یهود و نصارا، و دشمنان مؤمناناند، در باطل فرو رفتند و راجع به تغییر قبله به همراه یهودیان دروغگو و حیلهباز سخن گفتند. و این چیز تازهای برای آنان نبود و فقط سخن آقایانشان از یهودیان را کاملاً تکرار میکردند همچنان که منافقان جهان اسلام در عصر حاضر انجام میدهند.
۳) مشرکان به تار عنکبوت چنگ زدند با این گمانشان که محمد از دین خود برگشته و به دین آباء و اجدادش اشتیاق پیدا نموده، و اینکه تغییر قبله به بیتالحرام گام اول برای برگشتن از دین خود است که سرانجام به پیروی از دین و آئین ما منتهی میشود. اینان هنوز بچهاند و یک تحلیل ساده، فهم و آگاهی پیامبر و صحابه و رسالت را آشکار نمیسازد.
[۳] السیرة النبویة، جلد ۳. [۴] صحیح البخاری، کتاب الأنبیاء، باب قول الله و ﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ خَلِيفَةٗۖ﴾حدیث شماره ۳۱۵۱.