قانون و سنت الهی دربارهیجوامع بشری
بیگمان قانون و آیین الهی که برای زندگی بشر فرو فرستاده، دچار ناکامی و خطا نمیشود و نهتنها در رهبری بشری عقب نمیماند، بلکه هیچ درنگی نیز نمیکند.
﴿وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ...٣٠﴾[الشورى: ۳۰].
«و هر مصیبتی که به شما میرسد، به سبب کارهایی است که خود کردهاید.»
مشکلات، دوری از دین و برنامهی الهی هستند.
﴿فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ٤٤﴾[الأنعام: ۴۴].
«هنگامی که آنان فراموش کردند آنچه را که بدان یادآور شده بودند، درهای همه چیز از [نعمتها را] به رویشان گشودیم، تا آن آگاه که کاملاً در فراخی نعمتغوطهور شدند و بدانچه به آنان دادیم شاد و مسرور گشتند، ناگهان آنان را به عذاب خود مبتلا کردیم و آنان مأیوس و متحیر ماندند.»
﴿فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ٤٥﴾[الأنعام: ۴۵].
«و بدین ترتیب نسل ستمکاران ریشهکن شد و ستایش تنها پروردگار جهانیان را سزاست.»
﴿...وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ٣٨﴾[محمد: ۳۸].
«اگر شما [از فرمان خدا سرپیچی کنید و] روی برتابید، مردمان دیگری را جایگزین شما میگرداند و آن گاه آنان مانند شما نخواهند بود.»
اروپا، سه مرحله را که اصولاً تمام تمدنهای مادّیگرا میگذرانند، پشت سر گذاشتهاست:
۱. گریز از خدا (دین خدا)،.
۲. گشوده شدن دروازههای تولید و نوآوری در یک جنبه یا جنبههای بسیار،.
۳. دورهی ناتوانی و پس از آن فرسودگی و از هم پاشیدگی و به دنبال این دگرگونی، جستجنِ روشی نوین جز روش گذشته که کاروان تمدن در آن سیر کرده است.
گفتارها و چکامههای آزادی، دموکراسی، مصلحت و خیراندیشی ملت،حواسّ اشراف و تودههای ملتهای اروپایی را تحریک میکرد و آنها را برای استعمار و به بردگی کشاندن ملتها و مکیدن خونها و خویهای پسندیده و ارجمندشان، به حرکت وا میداشت.
آنگاه جنگ جهانی اوّل و دوّم روی داد و اروپا حدود شصت میلیون ازجوانانش را در میدانهای جنگ از دست داد و جنگ پایان یافت، تا اینکه جوانان هر ارزشی را که قبلاً بدان تمسک میجستند، رها کردند و بدین ترتیب این پایان، به هیچ انگاری و پوچیگرایی در زندگی انجامید. عصر جاز و دوران بی بندوباری از سال ۱٩۲۰ آغاز شد و جوانان اروپایی به جای نهرهایخونی که در جنگها جاری شد، به دنبال نهرهای شراب که تنها گریزگاه جوانان ناآرام و فارغ از هر قید و بنداخلاقی بود، رفتند و رهسپار بهرهبری و کامجویی و اشباع جانورگونهی نیازهای جنسی و عطش حیوانی خویش گشتند، تا سرانجامجامعهی غرب سخت به بیمارستانهای بیماریهای جنسی، که فرآوردهی فساد اخلاقی بود، نیاز پیدا کرد و از طرفی دیگر نیازمند علم روانشناسی و درمانگاه های بیماریهای عقلی و عصبی گشت.